رفتن به مطلب

تالارهای گفتگو

  1. تالار قوانین، اطلاعیه ها، اخبار، پیشنهاد و نظرات

  2. تالار فیلم سکسی

  3. تالار عکس سکسی

  4. تالار داستان سکسی

  5. تالار متفرقه و دوستیابی

    در مورد هر موضوعی که خلاف قوانین نباشید میتوانید بحث کنید.

    تا کنون مطلبی ارسال نشده است

    در این قسمت میتوانید دنبال افراد مثل خودتان بگردید.

    تا کنون مطلبی ارسال نشده است

  • پست ها

    • فیلم سکس پسره مانتو دوست دخترش رو داده بالا و داره کیرش رو میکنه تو کص دختره . تایم: 03:20 - حجم: 22 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم جهت مشاهده تمامی فیلم های سکسی ایرانی روی کلیک بزنید.
    • فیلم سکس دختره رو دمر خوابونده و شلوارش رو میکشه پایین و کیرش رو میکنه تو کصش . تایم: 03:02 - حجم: 19 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم جهت مشاهده تمامی فیلم های سکسی ایرانی روی کلیک بزنید.
    • فیلم سکسی یک جنده رو آوردن خونه خالی و همزمان یکی از کون میکنه و یکیم از کص . تایم: 01:10 - حجم: 07 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم جهت مشاهده تمامی فیلم های سکسی ایرانی روی کلیک بزنید.
    • خانم معلم × خیانت × زن شوهردار × داستان سکسی × داستان زن شوهردار × سکس زن شوهردار × سکس خانم معلم × داستان خانم معلم × رام کردن مارال وحشی شاید یه کم کلیشه باشه ولی اینی که مینویسم کاملا واقعیه و اصلا زایده تخیلات یک کیر راست شده نیست کاوه هستم ۴۱ ساله یه آدم در ظاهر کاملا معمولی ولی با هوش و خوش سرزبون که همیشه به کارم اومده سال ۹۶ اواخر پاییز بود خونه تنها بودم توی برنامه بی تاک میچرخیدم و با افراد نشناس چت میکردم حدودای ۲ صبح بود که یه نفر با آیدی مارال شانسی با من وصل شد و تقریبا تا صبح با هم صحبت کردیم و درد و دل یه خانم معلم بود که توی یکی از شهرهای کوچیک جنوبی ریاضی درس میداد شوهرش که اسمشو علی میزارم اینجا نظامی بود و به خاطر شوهرش اونجا زندگی میکردن و خودشون مال شهر دیگه ای بودن خلاصه آخرش به هم ای دی تلگرام دادیم و ارتباطمون ادامه پیدا کرد حرفامون معمولی و حول و حوش زندگی بود و مشکلات روزمره ولی خوب هردومون به هم علاقه مند شده بودیم اون نمی‌خواست به زبون بیاره منم خوب میترسیدم بگم کات کنه یه یادگاری براش درست کردم و فرستادم که خیلی خوشش اومد همیشه حرفامون به یه جایی می‌رسید که یه کم راست میشد کیرم تمومش می‌کرد گفت تو تنهایی و نمیخوام اذیت بشی و من نیستم توی این خطها منو با دوستش مریم آشنا کرد که اونم معلم ریاضی بود و توی بندر عباس خدمت می‌کرد با مریم راحت‌تر بودم ولی ارتباطم با مارال به عنوان دوست ادامه داشت مریم آدم مذهبی بود و روزه می‌گرفت و معمولا برا سکس چت باید صبر میکردیم تا بلد اذان خلاصه قرار شد برم بندر عباس پیش مریم و مارال بیاد ولی روز قبلش بچش مریم شد و نیومد و منو مریم سه روز به یاد موندنی داشتیم با هم و کلی سکس کردیم البته چون دختر بود و باکره فقط از کون میکردمش ولی بعد از اون سه روز مریم با حس زنانش فهمید که من عاشق مارال هستم و اونو میخوام و کم کم روابطمون سرد و کات شد نهایتا با مارال هم جسته و گریخته در ارتباط بودم ولی نه دائم گاهی از هم خبر می‌گرفتیم یه چند روزی چت میکردیم و دوباره تا چند ماه بعد تا اینکه سال ۱۴۰۰ شوهرش منتقل شد به کرمان و وقتی خبرشو داد دوباره رابطمون گرم و گرم‌تر شد ولی همیشه سوالهای خاصی می‌پرسید که تو منو دوست داری روم عیرت داری و ازین حرفا تا اینکه یه شب خیلی ناراحت بود و حالش خوش نبود تلفن زد و کلی گریه که شوهر من چندین ساله اصرار داره که من به مرد دیگه ای باید کص بدم اون شبم این برای اینکه از دستش خلاص بشه گفته بود دارم میرم به همکارم بدم و اومده بود خونه دوستش و ازونجا به من زنگ زد و من فهمیدم که شوهرش روش بی هست و حس کاکولد داره ولی این اصلا رضایت نمیده و از رفتار شوهرش شاکی و ناراحته خلاصه کشش ندم کم کم روابطمان صمیمی تر شد و تقریبا هر شب با هم سکسچت میکردیم خیلی پایه بود توی چت و می‌گفت وقتی با تو چت میکنم و خودمو میمالم خیلی بیشتر از کیر شوهرم بهم حال میده اوایل وقتی شوهرش شیفت بود میموند ولی کم کم وقتی شوهرش می‌خوابید کنار اون با من چت می‌کرد و کصشو می‌مالید و از کصش برام فیلمو عکس میفرستاد خلاصه کار به جایی رسید که وسط روز وقتی شوهرش داشت تی وی میدید میومد تو اتاق خواب تا ارضاش کنم شوهرش از همون اوایل از ارتباط ما خبر داشت و من همیشه عجیب بود برام که میگه علی سلام داره و ازین حرفا ولی اینطوری نشون داده بود که ما دوست معمولی هستیم چند بار شوهرش بهش گفته بود بگو کاوه بیاد کرمان ولی این نمیدونم از سر لج یا هرچی قبول نمیکرد منم نمیخواستم اصرار کنم خیلی و ناراحتش کنم یه روز بعد از یه سکس چت توپ که حسابی خیس شده بود شوهرش دستشو تو شورتش کرده بود و فهمیده بود بله خانوم معلم داره با من حال میکنه گوشیشو گرفته بود و خونده بود و سه بار کرده بودش گویا خیلی کیف کرده بود که زنش با کیر من اینقدر خیس شده و همین باعث شد دیگه قطع بشه این نوع چت هامون چون مارال نمی‌خواست ولی بعد توی دو ماه توی دی ماه ۱۴۰۱ بود گفت دلم میخواد ببینمت بعد این همه سال منم از خدا خواسته بار سفر بستم و با قطار راهی کرمان شدم و یه هتل اپارتمان اجاره کردم که در مستقل داشت مارال یه زن معمولی نه خیلی خوشگل و نه زشت بود قد متوسط سبزه ولی خیلی بانمک صبح خودش اومد ایستگاه قطار دنبالم و با هم رفتیم سوئیت اونجا اولین بار تو بغلم گرفتمش و لیمو رو لبش گذاشتم شاید باید مثل همه بگم سایز ۸۵ و کمر با یکی و و ولی فقط واقعیتو نوشتم یه هیکل معمولی مثل اکثر خانمهای ۳۵ تا ۴۰ ساله که دوتا بچه زاییدن و یکم شیکم داشت ولی هورمون بود یا شور عشق لبمو که رو لبش گذاشتم کیرم مثل فنر از جا پرید و همونجا دم در کلی همو بغل کردیم و من خودمو می‌مالید بهش اولش خودشو عقب کشید ولی بعد چند دقیقه آروم شد نشستیم روی مبل و دستمو تو سینه اش کردم دوتا ممه ۸۵…۹۰ معمولی بود ولی من خیلی دوست داشتم بخورمش داغی کسشو از رو شلوار حس میکردم و هرچی جلوتر می رفتیم نفسهاش داغ تر میشد ولی یهو خودشو عقب کشید و گفت تا جدا نشدم نمیخوام باهات سکس داشته باشم و پاشد که بره که با اصرار من موند و عصر رفت خونه ولی شب باز دنبالم اومد و منو با خودش برد یه جا نزدیک قبر سلیمانی که بهش جنگل میگفتن و اونجا تا حدود ۱۲ نشستیم حرف زدیم و منو رسوند و رفت خونه فردا صبح که اومد پیشم بازم مثل دیروز بعدش کردم و گفتم مارال من کیرم درد گرفت دیگه لطفا حداقل. برام جق بزن یا بخور و خلاصه کم کم راضی شد و لباس‌های رو رو درآورد و رفتیم زیر پتو اون با یه سوتین بنفش و یه شورت سفید بود منم که کلا لخت کیرم تو دستش گرفت و یه کم مالید منم پررو شدم و سوتینشو وا کردم و شروع کردم به خوردن نفسش دیگه بلند شده بود و کیرم رو می‌مالید و ناله می‌کرد و یهو گفت کاوه کصمو می‌مالی ولی شورتمو در نیار منم از خدا خواسته دستمو تو شورتش کردم و شروع کردم مالیدن کصش دستم که به کصش خورد انگار توی ژله نرم فرو رفته کل شورتش خیس بود یه کم که کصشو مالیدم رفت دستش که از پیشاب خیس شد زیر پتو و شروع کرد به خوردن کیرم مثل دیوونه ها می‌خورد و میک میزد و تخمامو یکی یکی لیس میزد چوم خیلی با هم سکس چت کرده بودیم میدونستیم اخلاق همو عاشق این بود که پیشاب کیرم لیس بزنه همیشه ازم میخواست وقتی پیشاب میزنه بیرون براش عکس بگیرم دیگه روش باز شد پتو رو زد کنار و یه کم کیرم می‌خورد و تو چشمام نگاه می‌کرد بعد در می‌آورد صبر می‌کرد آب نوک کیرم جمع بشه با زبون لیس میزد بعد گفتم مارال منم میخوام کصتو بخورم باید ولی شورتتو درارم اجازه هست با یه ناز چشم اشاره کرد آره میدونست دوست دارم کیرم ته حلقش بخوره تا ته ته کیرم کرد تو دهنش اولین بار بود واقعا میکردم ولی اونقدر چچت کرده بودیم انگار ده ساله هر شب میکنمش خلاصه ۶۹ شدیم و منم زبون انداختم تو چاک کسش و میدونستم که بین کصو کونش هیلی حساسه زبون میزدم اونجارو حسابی بر میگشتم رو چوچولاش داشتم چوچولشو میک میزدم که یهو لرزید و آبش زد بیرون از کصش و یه ناله شدید کرد و محکم کیرم گاز گرفت که دادم درومد برگشتیمو بغل کردیم همو د کیرم گذاشتم لای پاش لامصب خیس خیس بود و داغ هنوز آب کصش بند نموده بود وحشیانه کیرم گرفت کرد توی کصش و شروع کرد به شوهرش فحش دادن بعد برگشت و گفت از پشت بزار تو کصم منم نشستم رو پاش و کونش وا کردم یه تف کردم او کونش و انگشتمو فرو کردم مقاومت کرد ولی من گوشم بدهکاری نبود کیرم تو کصش بود و انگشتم تو کونش و میگفتم جنده خودمی تو یادته اون شبهایی که همیشه منو تو خماری میزاشتی میرفتی خالا خم کونت میکنم هم کصت دوست داشت بهش بگم جنده منی بعد پتو انداختیم رو زمین و من دراز کشیدم اومد نشست رو کیرم و کصشو محکم می‌مالید به بالای کیرم اونقدر محکم که من دردم میمومد ولی معلوم بود مدتهاست کیر درست حسابی نخورده چون نزدیک یه سال بود یا شوهرش اختلاف داشت و فقط به زور کرده بودش و الان من داشتم با عشق میگاییدمش آبم داشت میومد اشاره دادم پاشو ولی گوش نکرد و محکمتر خودشو می‌مالید و یالا پایین می‌کرد که آبم تو کصش خالی شد و آب کیرم کص اون با هم می‌ریخت رو تخمام ولی ول کن نبود تا دوباره یه چند ثانیه بعد من اونم باز ارضا شد و افتاد روم وزنش زیاد بود ولی حال میداد اونقدر موند تا کیرم از کصش درومد با دستمال تمیز کرد کیرم و بازم زبونش زد و رفت دسشویی منم خودمو تمیز کردم رفتم تو تخت دراز کشیدم اومد لخت کنارم خوابید و گفت چند ساله که اینجوری روی کیر ارضا نشده و نیم ساعتی صحبت کردیم و دوباره کیرم راست شد و گفتم مارال خودت میدونی من عاشق کون کردنم اجازه بده لطفا گفت من ۱۵ ساله علی میخواد کونم بزاره اجازه ندادم حتی به زودم کون ندادم بهش ولی من لبمو رو لبش گذاشتم گفتم اوکی گلم هرچی تو بگی که یهو گفت فقط اگه درد داشت فوری درآر گفتم چشم عشقم برگشتو دوتا بالش زیر کصش گذاشت و دو دستی کونش وا کرد منم یه تف تو کونش انداختم عین سکس چتامون اول یه کم دور کونش با کیرم ماساژ دادم تا به لب لب کردن بیافته و بعد آروم نوکش فشار دادم تو گفتم هرجا بس بود بگو دفعه اول ۴.۵ سانت رفت تو گفت درآر دردم میاد یه کم ازش لب گرفتم و تف کردم تو دهنش کیرم خورد دوباره راضی شد این بار بیشتر رفت تو خیلی تنگ بود لامصب تجربه میگفت کونهای گنده راحت کیر میخورن ولی این فرق داشت گفتم به خدا مریم ده بار کون داد به من ازش بپرس من یه جوری میکنم زیاد دردت نیاد فقط یه بار تحمل کن تا ته بره حس حسادت زناش گل کرد یا چی دفعه سوم با وجود اینکه صورتش از درد مچاله شده بود اجازه داد تا ته بره میدونست چقدر کون دوست دارم و یه بار نشونم داد پیش‌فرض گوشیش وقتی تایپ کرده بود میخوای اومده بود میخوای کونم. بزاری از بس تو سکس چتها تکرار کرده بود خلاصه تا ته رفت جوری که تخمام می‌مالید به کصش و اونم تمخمانو تو دستش گرفته بود یه کم که جا باز کرد پشت گردنشو بوسیدم گفتم دردش کم سد با سر اشاره داد آره ولی هنوزم درد تو صورت بود چون کونش خیلی داغ و تنگ بود دوسه بار که عقب جلو کردم آبم ریخت توش که یه آه بلند کشید گویا خوشش اومده بود کیرم که آروم آروم شل شد از کونش زد بیرون آب کیرم سوراخش پر کرده بود با کمال تعجب دیدم گفت از کیرم روی کونم عکس بگیر و گوشیشو آوردم کیرم که دیگه جونی نداشت گذاشتم در کونش روی آبی که از کونش زده بود بیرون و عکس گرفتم هرچی اصرار کردم نذاشت با گوشی خودم بگیرم اینبار یه دستمال گذاشت لای کونش و دراز کشیدیم کنار هم‌ گفتم عکسو برا چی میخوای وقتی گفت میخوام به علی نشون بدم شاخ درآوردم… زنگ زدیم نهار آوردن و یه کم خوابیدیم و عصر رفت خونه و شبم باز رفتیم یه کم نشستیم روی همون بلندی که دیشب رفته بودیم ادامه داستان که فرداش چی شد و علی آقا چطور به مراد دلش که دیدن زنش روی یه کیر غریبه ببینه بود رسید رو بعدا براتون مینویسم اگه دوست داشتید و لایک کردید البته غیر اسم دیگه هیچی تخیلی نبود نوشته: کاوه
    • عمه × داستان سکسی × داستان عمه × سکس عمه × محارم × داستان محارم × سکس محارم × با عمه نفیسه - 1 سلام به دوستانی که این ماجرا و سرگذشت اتفاقی که برای من به عینه پیش اومد را میخونن و امیدوارم لذت ببرین و عرض پوزش از دوستانی که به این اتفاقات نظر منفی دارن و ناراحت میشن … بالاخره کاری که شده دیگه شده اسمم پیام هست (اسم دومم ) و متاهلم و ۳۶ سالم هست . یه عمه دارم به اسم نفیسه که حدود ۶ سال از من بزرگتر هست و متاهل هست و خوب روی معاشرت هایی که سابق بود و همه فامیل و خانواده با هم زیاد آمد و شد داشتن ما هم با همه فامیل زیاد رفت و راه داشتیم و عمه نفیسه وقتی محصل بودم و مقطع ابتدایی بودم و ایشون مقطع راهنمایی محصل بودن منو می‌بردن پیاده تا مدرسه (چون مسیر مدرسه مون یکی بود ) و اگه توی راه مدرسه با بچه ها روی بچگی دعوا می‌کردیم حامی من بود و خیلی وقتا توی دروس هم بهم کمک می‌کرد و بقول امروزی با هم مچ و اوکی بودیم . خب بنا بر جبر روزگار و سیر طبیعی رشد ایشون ازدواج کردن و صاحب فرزند شدن و منم درس خوندم و ازدواج کردم ولی ارتباط ما بخاطر اون احساسی که از کودکی و نوجوانی با هم بودیم بهم گره خورده بود و اکثرا وقتی من مشکل داشتم باهاش مشورت میکردم و اون هم گاهی از مشکلات مالی و خانوادگی و حتی احساسی عاطفی و… برای من درد دل می‌کرد. خدایی هم من هم اون حس جدای فامیلی داشتیم و اون دوستی و راحتی و یه جور رفاقت که مرد ها بیشتر درک میکنن باهاش داشتم و توی بچگی همه جای همدیگه را هم دیده بودیم از سر کنجکاوی و حتی بعضی وقتا توی خلوت از خاطرات مسخره و حتی جنسی و اون دوران برای هم تعریف می‌کردیم. عمه نفیسه به خاطر شغل شوهرش و شرایط روحی خودش زن امروزی و بقولی آپدیت هست و خب با بچه های نوجوان هم سر و کله میزنه به واسطه شغل و شرایط و آدم بگو بخند و لارج و با کلاسی هست . اینم بگم من شغلم با شرکت ها و داروخانه ها و دکتر جماعت یه رابطه ای داره (معذوریم توضیح بیشتر نمیتونم بدم) و یه عصر روز تابستونی خونه بودم ساعت استراحت بود عمه نفیسه پیام داد واتس اپ که پیام جون کجایی و کارت داشتم و وقتی دورت خلوت بود یه زنگ بزن باهات کار دارم … تصور کردم باز درد دل و این حرفاست و خب شب بهش پیام دادم و زنگ زدیم و از من تقاضای دارو کرد که غیر مجازه و گفت برام ردیف کن و برای دوستم میخوام و… ولی ترسیدم شر بشه و فردا بهش گفتم اوکی نشد … دوباره خواهش تمنا و اصرار که هر جور شده و پولش مهم نیست و داروی … میخوام و باز دو روزی تاب دادم و گفتم شرمنده اوکی نشد… از من خواهش کرد یه تایم بزارم در اولین فرصت و تنهایی بریم حرف بزنیم و منم ۲ روز بعدش ظهر ساعت ناهار قرار گذاشتم و رفتیم یه باغ رستوران و اونجا دیدم عمه مثل همیشه نیست و خیلی پریشون حال و داغونه از همه لحاظ و اصلا غذا هم نخورد و بعد کلی خواهش من که بگو چی شده ماجرا یواش یواش برام گفت که دارو را برای خودش میخواد و گریه کرد و گفت توی دردسر افتاده و یه دوستاش به اسم فاطمه که با هم باشگاه میرفتن قبلا بهش گفته بریم بیرون با دوست پسر فاطمه (خود فاطمه هم متاهل هست و دوست پسرش هم متاهله )و بعد که رفتن یه روز بیرون از صبح یه جورایی ناخواسته با دوست پسر فاطمه دوبار سکس هم کردن و می‌ترسه حامله شده باشه و گریه و زاری و خواهش و تمنا از من که فکری بکنم … اولش خب یکه خوردم و جا خوردم و از موضع حق بجانب خودم شروع کردم عمه را به باد نقد و سرزنش گرفتن ولی بعدش که دیدم کاری که شده دیگه شده و از کسی کاری ساخته نیست گفتم باشه حالا بزار ببینیم دسته گل که به آب دادی به کجا میرسه و اگه کار حتما و قطعی به بارداری رسید یه فکری آخه میکنیم و یه خاکی به سر میریزیم و بعد هم چند تا دارو خونگی و دمنوش و راهکار بهش گفتم و بهم گفت بعضی ش را انجام داده و بقیه ش را هم انجام میده و اون روز گذشت و ۵ روز بعد بهم پیام داد و استیکر بوس و تشکر فرستاد و گفت که پریود شده و خیالش راحت شده و ممنون بایت بودنت و انرژی دادنت و پشتیبان بودنت و… بهش گفتم خب دیگه تموم شد ولی سعی کن دیگه پیش نیاد و باز نوشت برام یه مشکل دیگه هست و اون روز خجالت کشیدم بگم و… دوباره که زنگ زد و تعریف کرد مشخص شد عمه نفیسه با فاطمه دوستش و دوست پسر فاطمه میرن یه باغ بیرون شهر از صبح و مشروب هم میخورن و دوست پسر فاطمه عمه نفیسه را با فاطمه تا عصر دوبار میکنه و آبش را هم میریزه به عمه نفیسه هر دوبار و وقتی عمه داشته با دوست پسر فاطمه حال میکرده و توی حس بوده از همه لحاظ یه لحظه شک میکنه که دوستش فاطمه داره ازش فیلم میگیره حین حال کردن و بعد از فاطمه سوال میکنه ولی فاطمه جوابی میده که عمه نفیسه شک میکنه و حالا نگران اینکه نکنه نقشه بوده برای اینکه عمه نفیسه را دائمی برای دادن به دوست پسرش مجبور کنه ولی هنوز حرفی کسی نزده ولی عمه بشدت ترس برش داشته که این گزک و آتو اگه دست فاطمه و دوستش باشه باید تا ابد بره پیش اونا و هر جور باجی بخوان بهشون بده و خلاصه بازم مخ منو داغون کرد و حسابی توی فکر رفتم و بازم انتقاد و بحث با عمه بالا گرفت تا بالاخره باز گریه و اینکه از اولش اشتباه کردم بهت همه را گفتم و مسیری که زنها استادن مرد ها را به غلط کردم بندازن و منم تسلیم شدم و گفتم خب حالا میگی چیکار کنیم عمه؟ گفت نه نمیخواد و خودم یه فکری میکنم و اصن شتر دیدی ندیدی و ببخشین ناراحتت کردم و برو برس به کار زندگی خودت و کارای مهم خودت و… بالاخره قرار شد فکر کنیم چه کنیم و گاه و بیگاه هم فکری کردیم و صدتا نظر بهم دادیم … از گرفتن گوشی فاطمه و تا برداشتن و نابود کردن گوشی فاطمه و تهدید فاطمه ولی آخرش دوست پسر فاطمه جایی گیر نبود … تهش بعد حدود ۲ هفته همفکری عمه نفیسه گفت پیام جون نظرت چیه از راه خودش پیش بریم و ما هم یه آتو داشته باشیم از فاطمه و برای روز مبادا تا دردسر نشده یه چیزی داشته باشیم و بعد کلی حرف بهم گفت فاطمه که تو را نمیشناسه و منم میگم تو دوست پسر من هستی و هر جوری هست یه برنامه میزارم و تو هم فاطمه را بکنش تا من چند ثانیه فیلم بگیرم بدون اینکه صورتت توی فیلم باشه!!! اول گفتم نه و پای منم باز بشه بدتر میشه و خواستم کنار بکشم ولی حرفایی زد که پای فامیلی و… وسطه و تو را خدا و من جز تو به کسی اعتماد ندارم و خر کرد منو … نمیدونم چرا ولی انگار مجبور باشم و لذت هم توش باشه یه جورایی قبول کردم … … قرار شد عمه اول مخ فاطمه را بزنه بعد یه روز بریم ویلا یا خونه خالی و من کاری که فاطی و دوست پسرش با عمه کردن را با فاطی بکنم و عمه هم یه جورایی اون فیلم را چند ثانیه بگیره …عمه یه روز بهم پیام داد که فاطی این هفته گفته صبح تا ظهر وقت آزاد داره و میتونی خونه خالی ردیف کنی؟ من هم با توجه به شرایط خونه را برای کاری که قرار بود انجام بدیم اوکی کردم و به عمه نفیسه گفتم روز قرار را اوکی کن دقیقا چه روزی هست و خونه با من … بهم چند ساعت بعد پیام داد که واسه چهارشنبه فاطی اوکی داد … بعد تلفنی حرف زدیم چه کنیم و چطوری باشه و نشد تصمیم بگیریم و باز قرار حضوری گذاشتم و رفتم پیش عمه نفیسه و یک ساعتی بحث کردیم و هماهنگ کردیم تا بحث رسید به مشروب که فاطی و عمه دو سه تا شات بزنن و بعد هم هر جور هست با فاطی حال کنم و گفتم اگه راه نیومد چی؟ بحث زور و دعوا و…که عمه و من هر دو مخالفش بودیم طرف را تحریک به لجبازی کنیم و عمه نفیسه گفت اون اول به دوستش داد و بعد منم دوتایی تحریک کردن و منم وا دادم و کمک میکنم تحریک بشه فاطی و شوخی شوخی بحث شد خب اگه چیز دیگه پیش اومد چی؟ عمه گفت فقط این کار بشه بقیه چیزا مهم نیست هر چی شد شده … یه جورایی مستقیم چراغ سبز داد لازم شد برای اینکه فاطی شک نکنه با عمه هم شیطونی و بازی کنم و بهم ور بریم … تا اومد روز قرار ما بشه ذهنم بشدت درگیر بود و حتی خوابم نمی‌برد گاهی و یه جورایی حیرت زده بودم حتی قبل انجام کار تا بالاخره روز قرار عمه نفیسه با اسنپ فاطی را برداشت و آورد خونه ما… وای عمه جوری به خودش رسیده بود که خدایی هرکی میدید میگفت این هلو را باید حتما کردش ولی دوستش فاطمه نه زیاد خوشگل بود نه زیاد به خودش رسیده بود … نیم ساعتی نشستیم و فقط حرف زدیم و چون عمه نفیسه منو دوست پسرش جا زده بود پیش فاطی از ادا و اصول چیزی کم نمیذاشت و همه حرفی میزد و قربون صدقه منم میرفت تا بالاخره بساط مشروب را هم آوردیم وسط و همه و فاطی ۲ تا شات زدن و طبق برنامه عمه نفیسه شروع کرد به عشوه گری و لباس در آورد و با تاپ و شورتک جین شد و رانها و بدن سفید تمیز و بی مو را علنی نشون من داد… دیده بودم بدن عمه را زیاد هم دیده بودم ولی به اون حالت نه و بعد هم اصرار اصرار که فاطی هم لباس در بیار و فاطی گفت حالا نه و مشغول باش نفیسه جون و حالا هنوز حسش نیومده و یواش یواش چشم و شما راحت باش و کار خودتو بکن و روی شوخی به عمه گفت شورت شما خیس شده از من هنوز داغم نشده و خندید و دست عمه را گذاشت توی حنا و در واقع کار یه جورایی استپ شد… من هم خودم مونده بودم چی بگم و سعی کردم کمک عمه به فاطی حرفایی بزنم که لباس در بیاره ولی غیر مستقیم طفره رفت و مقاومت کرد و گفت شما دست بکار بشین من دیر موتورم گرم میشه… عمه نفیسه برگشت بهم گفت عزیزم همین جا حال کنیم یا بریم توی اتاق خواب ؟ منم گفتم همینجا پتو میندازیم و راحتریم چون ترسیدم ما بریم با عمه توی اتاق خواب و فاطی بلند شه و از خونه بره بیرون و کار خراب بشه … … یه پتو و دوتا متکا و دستمال کاغذی را از اتاق خواب برداشتم و اوردم پهن کردم توی پذیرایی جلوی مبلی که فاطی نشسته بود و منتظر شدم ببینم میشه نرم تر باهاش حرف زد و دستش را گرفت و خوابوندمش … اما فاطی میگفت اول شما دوتایی بکنین بعد منم میکنم باهاتون و دوسدارم سکس شما را ببینم و من تا سکس ببینم زود تحریک میشم و شک کردم که فاطی بویی برده و شک کرده و شستش خبردار شده واسه همین به عمه نفیسه گفتم خب بالاخره چیکار کنیم نفیسه جون؟ یهو سوتین را باز کرد و شورت را هم در آورد… اوووووف که سینه بزرگ و ۸۰ واقعی و کوس سفید بی مو و تپل و بی عیب و ایرادش را که دیدم دهنم خشک خشک شد و بهم گفت بخواب عزیزم تا یه ساکی واست بزنم که تا حالا کسی برات نزده و توی پاهام انگار برید و بی حس شد و نشستم روی پتو و عمه نفیسه بی خجالت و بدون هیچ حرکتی که نشون بده تردیدی داره خم‌ شد حالت داگی پشت به فاطی و کیر منو محکم گرفت و شروع کرد به بلعیدن همش و حتی تخمام را میمالوند و میمکید و جوری ساک زد که واقعا نمره کامل را بهش توی دلم دادم و یه جورایی عاشق ساک زدنش شدم . من لذت می‌بردم و عمه نفسیه هم مشخص بود با لذت میخوره و جدای کار بلدی داره حال میکنه و حال میده … چشمم به فاطی بود که گوشی دستش نباشه یهو و متوجه نشیم و فیلم بگیره ولی فاطی هم انگار اومده سینما و فقط نگاه می‌کرد و گوشی موبایلش را حتی از توی کیف همراهش در نیاورده بود و دستش نگرفته بود . نمیدونم حدود چند دقیقه عمه ساک زد برام ولی بشدت نسبت بهش اون حس که بخوام جبران کنم را پیدا کردم و می ترسیدم با اون مهارت اصلا آب منو بیاره و کار به مشکل دیگه بخوره… از عمه خواهش کردم چند بار بزاره منم براش بخورم ولی نه می‌آورد اما دیگه تاب نیاوردم و پا شدم و چرخوندم عمه را بسمت فاطی جوری که ببینتش و همون حالت داگی پاهاش را باز کردم و برای اولین بار دوتا سوراخ ناز عمه نفیسه را هم دیدم هم بو کشیدم و هم لیز و خیس و داغ بودنش را مزه کردم … خود عمه استاد بود چطوری برام همون حالت سجده و داگی بگیره که بتونم لیس بزنم و بقدری پاهاش را باز میزاشت که همه جاش را راحت بشه لیس زد و من هم براش میخوردم هم گاهی نگاه فاطی میکردم و عمه هم گاهی التماس می‌کرد یواش بخورمش و اونم فاطی را نگاه می‌کرد. چند دقیقه منم خودم و عمه نفیسه گفت دوسداری بشینم روش خودم ؟ هر دو خیلی حشری بودیم و نمیتونم دروغ بگم‌که چه حالی داشتیم از لذت و انگار برای همدیگه آفریده شده بودیم و هزار بار با هم کرده بودیم و دقیقا میدونستیم طرف را واسش چیکار کنیم که بیشتر حال کنه …ولی من استرس فاطی را داشتم هم اینکه فیلم نگیره هم یه جوری از زیر دادن بهم فرار کنه و به عمه گفتم من باید برای فاطی خانم هم بخورم تا حال بیارمش و پا شدم رفتم دست فاطی را گرفتم و عمه هم بهم کمک کرد و با هر زحمت و خواهش تمنایی بود شورت و شلوار جین و مانتوی فاطی را در آوردیم…برعکس عمه نفیسه که سفید بود همه بدنش فاطی سبزه بود و مثل عمه لیزر هم نرفته بود و فقط کوسش را شیو کرده بود و حتی موهای اطراف کونش مشخص بودن و چوچوله بزرگ و قهوه ای رنگی داشت و آب شهوتش هم لای کوسش بود اما بوی خوبی مثل عمه نمی‌داد ولی دیگه منو عمه بهش امان ندادیم و همون ایستاده که شورت و شلوار از پای فاطی در آوردیم افتادیم یه جونش و من از پشت سر پشت فاطی به زانو نشستم و سرم را از لای کونش بردم و شروع کردم به لیس زدن‌ و عمه نفسیه هم زانو زد جلوی فاطی و براش کوسشو می‌خورد و فاطی سعی می‌کرد پاهای لاغرش را باز تر بکنه که زبون ما به سوراخهای کوس کونش راحتر برسن و گفت وای نفیسه جون آخرش مجبور شدم بکشم پایین و حدود چند دقیقه با عمه برای فاطی حسابی خوردیم همزمان تا داغ بشه حسابی و بعد در اولین حرکت فاطی را به کمر خوابوندم و پاهاش را بالا گرفتم و عمه هم لب و سینه و گردنش را همزمان خورد و فاطی افتاد به التماس و کمر چرخوندن و به عمه نفیسه گفتم بشین دهن فاطی جون و عمه هم همین جوری که فاطی به کمر خوابیده بود و پاهاش بالا بود و من کوسش را ميخورم وارونه نشست دهن فاطی و به من نگاه می‌کرد چطور دارم واسش ميخورم و بعد یکی دو دقیقه دیدم فاطی هم زبونش لای چاک کوس عمه را داره نوازش میکنه و با دستاش کون و رون های سفید عمه نفیسه را گرفته و داره شارژ میکنه عمه را و خب خدایی عمه هم داشت ناله می‌کرد و حال می‌کرد و نگاه به من می‌کرد…پا شدم و کیرم را چند بار لای چاک کوس سبزه فاطی کشیدم و آبکوسش ش را مالیدم به کیرم که لیزتر بشه و آروم آروم تا دسته کردم توش و فاطی آه میکشید و تندتر زبون میزد برای عمه که همچنان نشسته بود روی دهن فاطی و بدون هیچ حرفی من ممه راست عمه نفیسه را حین کمر زدن به فاطی شروع کردن به خوردن و اونم سر و گردن منو بغل کرد و ناز کرد و بعد چند دقیقه سرم را آوردم بالا و دیدم چشمای عمه مست و خمار ولی برق میزنه و دوتایی بهم لب دادیم و زبون توی دهنم کرد و مرتب میگفت بکنش عزیزم …چند دقیقه اینجوری حال کردیم و بعد بس عمه بهم لب و زبون داد فقط دوست داشتم اون را بکنم و با فاطی گفتم جابجا بشه و عمه از خدا خواسته خوابید پاهاش را برام بالا کرد و خودش به فاطی گفت بشینه دهنش و من تا تهش را به عمه فرو کردم و واقعا هم تنگ بود هم تمیز و ناز برعکس فاطی که گشاد بود و با فاطی حین کردن عمه وقتی پاهاش بالا بود و کوس فاطی دهنش لب همدیگه را خوردیم و عمه واقعی خودش حال میداد و تا فرو میکردم کمرش را تکون میداد که تا تهش بهش فرو بره و سفت و سخت هم هر دوتا سوراخ فاطی را لیس میزد… باز پوزیشن عوض کردیم و عمه را حالت داگی کردم و برای فاطی همزمان ساک زد و شاید بیشتر از دو سوم زمانی که سکس ما طول کشید منو عمه نفیسه روی همدیگه بودیم و فاطی انگار که کمک ما دوتا باشه حال بهش میدادیم … فاطی را داگی کردم و عمه هم همزمان واسش چوچوله را مالید و هم خورد و خیلی ور رفت بهش و کمک من داد … خواستم بکنم کون فاطی که گفت کثیف کاری میشه و بزار آخر کار و … عمه گفت من بدجور دستشویی گرفتم و جیش دارم و فاطی خندید و گفت مشخصه خیلی بهت خوش گذشته و عمه پا شد و توی حالت داگی که من فاطی را میکردم بهونه دستشویی یواشکی رفت و برگشت و من دیدم فیلم چند ثانیه از فاطی زیر کیر من حین دادنش گرفت ولی فاطی سرش به دادن گرم بود و مست لذت بود و متوجه نشد و دوباره عمه اومد پیش ما و فاطی را پاهاش را بالا گرفتم و عمه مالید واسش چوچوله را و من تلمبه زدم تا شدید ارضا شد و التماس می‌کرد ولی ولش نکردیم و از حال بردیم فاطی را جوری که تا چند دقیقه نفس بلند شدن نداشت… عمه هم بعدش بهم گفت تو خیلی کردی خسته شدی و بذار من بشینم سر کیرت و خودم کمر میزنم زودتر آبم میاد و منم دراز کشیدم و عمه با دست راستش یه کم توف از دهن خودش مالید لای کوس قلمبه و تنگش و نشست روی کیر من و حالی به خودش و من داد که هرگز تا عمر دارم یادم نمیره… جوری داد که انگار شهوتی ترین زن دنیاست و بعدم بی خجالت هم لب و هم عشق بازی باهام کرد تا شروع کرد به آخ و ناله و کمرش را دیگه تکون نداد و خوایید روی من و ارضا شد و آروم بوسم کرد و گفت مرسی… بعد که پا شد خواستم کون فاطی را بکنم ولی گفت نه و یه بار دیگه و بهونه آورد ولی عمه نفیسه گفت کون میخوای خودم میدمت و داگی اون هیکل توپر را برام آماده کرد و فقط،خواهش کرد لیزش کنم و یواش بکنم و همونجا آبم را بریزم و بعدش توی کوسش دیگه نکنم… کاری که گفت را کردم و با زبون و انگشت و توف زیاد کون عمه را باز کردم و راحت فرو کردم توش و خیلی داغتر کوسش بود و حال داد و همون حال داگی کردم و آبم را همش را همون کونش ریختم و پاک کردیم و دوباره نشستیم دور هم …خواستیم باز بکنیم ولی فاطی گفت یه کم کار داره و یه دفعه دیگه ایشالا ولی عمه نفیسه بهونه کرد و گفت یه کم مست الکل هست و میشینه حالش بهتر شد میره و فاطی را با اسنپ فرستادش رفت … باز با عمه کردیم و اینبار مثل عاشق معشوق هایی که بعد مدتها بهم میرسن و همه جوری بهم حال دادیم و در واقع پارتنر جدید همدیگه شدیم از بعد اون ماجرا… نوشته: پیام
×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

به زودی فعالیت در انجمن عمومی خواهد شد، حتما قوانین را مطالعه بفرمایید.