mohsen ارسال شده در 20 دی اشتراک گذاری ارسال شده در 20 دی میلاد و خواهرزاده ادامه میلاد و خواهرزاده کرم ریختن های مینا شروع شد لباسهای سکسی تر میپوشید تا چشم سارا رو دور میدید خودش رو بهم میچسبوند یه مدت سعی کردم باهاش تنها نشم هر جوری میشد سعی کردم ازش دوری کنم شرتهایی که تا نصف رونش مشخص باشه توی خونه میپوشید زیر تاپ هم سوتین استفاده نمیکرد و نوک سینه هاش خودنمایی میکرد یه روز سر کار بودم که مینا زنگ زد گفت مادرش زنگ زده که مامان بیمارستان بستری شده بیا خودم رو رسوندم خونه لباس عوض کردم مینا هم آماده شد که بریم سارا رو نذاشتم بیاد بهش گفتم دخترمون هنوز کوچیکه محیط بیمارستان واسش خوب نیست حرکت کردیم سمت شهرمون شهر خودمون کوچک بود و بیمارستان قلب نداشت واسه همین داداشم برده بود شهری که توش زندگی میکرد چون بیمارستان مجهز قلب داشت در حال رانندگی بودم که به شب خوردیم مینا گفت دستشویی دارم ـ تو این بیابون سرویس از کجا پیدا کنم وایستا یه ساعت دیگه میرسیم شهر ـ نمیتونم ـ اینجا مناسب نیست ـ کنار جاده نگهدار هر کار کردم نشد مرغش یه پا داشت ـ این جاده نور خوبی نداره گوشی هم آنتن نمیده ممکنه بریزن سرمون خفت کنن ما رو ـ کنار همین باغ نگهدار کنار باغ نگه داشتم و از کنار جاده رفتم پایین تر و یه جایی نگه داشتم که از جاده دید نداشت پیاده شد دید یه جوی آب از کنار باغ میگذره رفت لب جوی آب ولی برگشت و گفت دایی من میترسم بیا پیشم تا کارم رو بکنم با همدیگه رفتیم کنار جوی آب همونجا جلوی من مانتو رو داد بالا و شلوارش رو کشید پایین و نشست کونش لخت جلو روم بود چشمم روی کون بزرگش زوم شد خداییش کونش خواستنی بود و نمیشد ازش دل کَند سعی کردم روم رو اونور کنم سرش رو یکم برگردوند و به کونش اشاره کرد و گفت دوستش داری؟ میخکوب شده بودم گفت یه دستمال کاغذی از ماشین واسم بیار رفتم دستمال کاغذی واسش آوردم و بهش دادم کونش رو آورد بالا که تمیز کنه و سرش رو بُرد پایین قشنگ کس و کونش خودنمایی میکرد گفت دستم نمیرسه تمیزش میکنی؟ دستمال کاغذی رو بهم داد از بالا سوراخ کونش رو تمیز کردم و روی کصش کشیدم کاملا خشک بود انگار اصلا دستشویی نکرده بود انگشتم رو کشیدم لای چاک کصش یه صدای آه از ته دلش در اومد بلند شد، از دستم گرفت و دنبال خودش سمت ماشین برد دنبالش رفتم روی صندلی عقب نشستم شلوارم رو تا زانو دادم پایین با کیرم ور رفت و راستش کرد شلوارش رو کامل در آورد دستاش و گذاشت روی شونه هام و روی پام نشست سر کیرم رو با تف خیس کرد و روی کصش گذاشت و آروم نشست روش و تا آخر کرد توی کصش خودش رو آروم آروم عقب و جلو کرد مات و مبهوت بدنش بودم یه ذره شکم داشت ولی اصلا مهم نبود در مقابل سینه خوش فُرم رو به بالاش کون خوشگلی داشت استرس اینکه الان کسی بیاد کیرم رو یه ذره شل کرد و دوباره با دیدن صحنه سوار شدن مینا روی کیرم دوباره شق کردم چند بار اینجوری شدم اما مینا تو حال خودش بود و بالا و پایین میکرد خودشو و عقب و جلو میکرد و نهایت لذت رو داشت میبرد نمیدونم چند دقیقه شد که یهو شل شد و خودش رو انداخت روم همونجوری بی حرکت مونده بودم منتظر بودم خودش از روم بلند شه اما اون قصد بلند شدن نداشت سرش رو شونه ام بود و موهاش ریخته بود روی صورتم موهاش رو کنار زدم دیدم چشماش بسته است همونجوری که کیرم تو کصش هست خوابش برده آروم از روی خودم گذاشتمش کنار شلوارم رو دادم بالا و سر و وضعم رو مرتب کردم و رفتم پشت فرمان و حرکت کردم یه نیم ساعتی ساکت بود کم کم یه تکونی به خودش داد و سر جاش توی صندلی عقب نشست یه پاش رو از بین دو صندلی آورد جلو و گذاشت رو کیرم و با کف پاش از رو شلوار کیرم رو قلقلک داد ـ دایی ـ بله ـ من دختر بدی ام؟ حرفی نزدم ـ دایی ـ بله ـ چرا آبت نیومد؟ ساکت موندم ـ تن و بدن من سکسی نیستن ؟! از سکس با من لذت نبردی ؟! ـ تو خیلی جذاب و سکسی هستی ، هر پسری آرزوش هست با تو سکس کنه ـ پس چرا نیم ساعت کیرت توی کصم بود آبت نیومد ، اینقدر خودم رو پیچ و تاب دادم عقب جلو کردم آه و ناله کردم انگار نه انگار هر چقدر ارضا شدنم رو عقب انداختم که با هم ارضا بشیم اما نشدی ـ من استرس داشتم شاید واسه همین اینجوری شدم سرش رو برگردوند سمت شیشه ماشین و به بیرون خیره شد تا رسیدیم بیمارستان حرفی بینمون زده نشد آخر شب که رسیدیم بیمارستان خواهر بزرگم تا منو دید اومد منو بغل کرد و زد زیر گریه انتظار نداشتم این حرکت رو بزنه از اون اتفاق چند سال پیش حتی بامن حرف هم نزده بود گفت مامان همش اسم تو رو میگرفت سرم پایین بود و نگاش نمیکردم ـ همش میگفت پسرم غریبِ پسرم تنهاست حرفی نزدم رفت کنار در پیش داداشم و یه چیزی بهش گفت اونم برگشت منو نگاه کرد و دوباره برگشت سمت خواهرم و چند دقیقه با هم حرف زدن یه جورایی احساس کردم درباره من دارن حرف میزنن خواهرم اومد رو به مینا با صدای بلند که منم بشنوم گفت محمد و زنش خاطره (اسم مستعار)و بچه هاش امشب میرن خونه مادر خاطره کلید خونه اش رو داد که ما بریم اونجا بخوابیم و دوباره صبح بیایم خبر مامان رو بگیریم سوار ماشین من شدیم و رفتیم خونه اش یه خوابه بود و یه دونه کولر داخل هال گذاشته بود من و خواهرم رو مبلها نشسته بودیم و بدون اینکه حرفی بزنیم ساکت بودیم مینا رفته بود اتاق خواب که لباس عوض کنه اومد بیرون چشمای مادرش چهارتا شد یه دامن کوتاه تا بالای زانو و یه تاب دوبندی که نصف سینه هاش بیرون بودن برای من تازگی نداشت اما برای مادرش نه بلند شد و با حالت توپ و تشر رفت سمتش و گفت برو لباست رو درست کن بی خجالت ! و با هم رفتن اتاق خواب در رو باز گذاشتن که باد کولر بهشون برسه همه لامپ ها خاموش بودن و خونه تاریک بود فقط یه شبخواب کوچیک جلوی در سرویس روشن بود که اونم به حسابِ نبودن بود یه پتو انداختم وسط هال و از خستگی خیلی زود خوابم برد نمیدونم چقدر خوابیده بودم و چه وقت از شب بود که احساس کردم یکی با کیرم داره ور میره این دختره اصلا نمیترسه یوقت مادرش بیاد ببینه! به بغل خوابیده بودم و پاهام جمع کرده بودم دستش رو کرد توی شلوارم و آروم کیرم که سیخ شده بود رو در آورد سرش رو برد نزدیکش سر کیرم رو کرد توی دهنش و کله کیرم رو لیس زد چند بار کله کیرم رو کرد تو دهنش و در آورد و میک زد و آب دهنش رو قورت داد چشمم رو یه کوچولو باز کردم و به سمت در اتاق نگاه کردم اگه خواهرم بیاد و این صحنه رو ببینه چی میشه واسه همین خودم رو به خواب زدم که اگه ناگهان اومد دید بگم من کاری نکردم مینا کیرم رو تا نصفه کرد دهنش یکم صبر کرد و در آورد و دوباره چند بار دیگه این کار رو کرد کنارم خوابید پشت به من دراز کشید و کونش رو آورد عقب و رسوند بهم دامنش رو داد بالا تو اون تاریکی چیزی دیده نمیشد خودش رو عقب تر آورد و کیرم رو گرفت و لای پاش گذاشت وقتی کیرم به کصش خورد فهمیدم شرت نداره سر کیرم رو گذاشت رو چاک کصش و کونش رو بهم فشار داد تو اون حالت که پاهام جمع بودن فقط سر کیرم وارد کصش شد من که تا اوت لحظه بی حرکت بودم هر کار کردم نشد مقاومت کنم پاهام رو کمی عقب دادم از زیر ران پاش گرفتم کمی دادم بالا و کیرم رو تا آخر هل دادم تو کصش یه آهی ازش بلند شد که فک کنم تا اتاق خواب رفت فوری دستم رو گذاشتم روی دهنش سرم رو بردم نزدیک گوشش و گفتم هیس ! آروم آه و ناله کن ! سرش رو به علامت تایید تکون داد و دستم رو برداشتم همونجوری که کیرم داخل کصش بود یه ذره به جلو هلش دادم تا به شکم بخوابه و رفتم روش از کونش گرفتم و کشیدم بالا خودشم همراهی کرد و خودش رو داد بالا و یه بالشت گذاشتم زیر شکمش تا کصش یکم بازتر بشه از پشت کردم تو کصش و روش خوابیدم منتها دستهام رو به عنوان تکیه گاه کنارش ستون کردم که فشار وزنم روش نیفته این مدل سکس که روی زمین بخوابه و یه بالشت زیر شکمش باشه و از پشت بذاری توی کصش رو خیلی دوست دارم آروم کیرم تا آخر کردم توی کصش یکم نگه داشتم تا نصفه آوردم بیرون و دوباره تا آخر فشار دادم تو ـ دایی کصم رو دوست داری ؟ ـ میشه حرف نزنی و بذاری از این سکس لذت ببریم ساکت باش مادرت بیدار نشه یوقت حرکت کیرم داخل کصش رو خیلی ریز زیاد کردم و آروم آروم تلمبه زدم مینا زیر کیرم آروم آه و ناله میکرد و تمام تلاشش رو میکرد که صداش در نیاد اما هر چند تا تلمبه که میزدم یه آه ناخواسته میکرد پونزده دقیقه میشد شاید که کصش منقبض شد چند بار و ولو شد رو زمین ـ دایی مرسی که این قدر خوب میکنی ، خیلی خوب بود ـ اومدی ؟ ـ آره ، کاندوم نذاشتی آبت رو نریزی توم ـ باشه با دستاش از دو طرف باسنش گرفت و لپ کونش کشید که کیرم بیشتر بره تو کصش تلمبه هام رو بیشتر کردم و هر بار کیرم رو بیشتر تو کصش فشار دادم ـ آبت نیومد ؟ ـ نه هنوز ـ آبت رو بیار دایی داخل کصم داره میسوزه ـ دست خودم نیست مینا جون آبم دیر میاد راستش اوایل ازدواج مشکل زود انزالی داشتم رفتم کلاس روانشناسی سکس و با روش های مختلف تونستم انزالم رو کنترل کنم الان دیگه جوری شده که زیر نیم ساعت آبم نمیاد ـ باشه دایی جون ولی فقط جون هر کی دوست داری زودتر آبت رو بیار داره سوزش و دردم شروع میشه آرنجم رو کنارش ستون کردم و شکمم رو چسبوندم به گودی کمرش لبم رو گذاشتم روی پشت گردنش و بوسیدم نفس داغم که به گردنش خورد صدای آه و اوهش در اومد و آبم با فشار اومد فوری بلند شدم از روش و دستم رو گرفتم زیر کیرم و آبم توی مشتم خالی شد یه بوسه از کونش کردم و گفتم چه آبی ازم درآوردی دختر با همون حالت کسل و خسته بلند شدم رفتم توی سرویس و دستم رو شستم دستشویی کردم از سرویس که اومدم بیرون چون از روشنایی داخل اومده بودم تو تاریکی هال یکم طول کشید تا چشمم بهش عادت کنه و کم کم اومدم تو حال که دیدم خواهرم روی مبل نشسته و مینا هم همون حالت که بود روی زمین نشسته !!! پاهام شل شد !!! واااای !!! حالا باید چکار کنم بهش گفت کاش تو شکمم می مُردی و سِقط میشدی که من این روزا رو نبینم این دفعه همه چی رو با چشمای خودش دیده چه خاکی به سرم شد حالا باید با این بدبختی چیکار کنم این چه گندی بود زدم چه کاری بود کردم مینا برگشت گفت کاش خودت سرِ زایمان میرفتی ـ خیلی وقیح و چشم دریده ای گوهی که دفعه پیش خوردی رو ندید گرفتم و به داداشات نگفتم که تو رو نکُشن ، باید میگفتم ـ زندگی خودمه میخوام آتیشش بزنم اصلا به هیچکی هم ربط نداره مینا اینو گفت و بلند شد رفت داخل سرویس رو مبل نشستم ـ تو دیگه جات اینجا نیست پاشو گمشو از اینجا برو ! سکوت کردم به بقیه نمیگم امشب چکار کردی به شرطی که هیچوقت به اینجا برنگردی ! هر اتفاقی افتاد حتی اگر مامان مُرد یا اتفاق دیگه ای ! دیگه نمیخوام جلو چشمام باشی ! دفعه دیگه اینجا ببینمت خونت پای خودته هیچ حرفی برای زدن نداشتم بی سر و صدا وسایلم رو جمع کردم و اومدم بیرون ماشین تو کوچه پارک بود استارت زدم به محض اینکه میخواستم حرکت کنم یهو در باز شد و مینا خودش رو انداخت تو ماشین و گفت بریم ـ برو پایین ـ من اینجا بمونم اونا منو میکشن ـ اینجوری میان دوتامون رو میکشن ـ دایی اگه منو نبری جیغ میزنم همه همسایه ها رو بیدار میکنم نگاش کردم که حرفی بزنم گفت برو الان مامانم بیاد بیرون سروصدا میشه و همسایه ها بعدشم همه شهر میفهمن تو منو گاییدی ، برو جمله منو گاییدی رو آروم تر گفت و موقع گفتنش سرش رو آورد نزدیک تر از کوچه اومدم بیرون و دو تا خیابان اومدم بالاتر کنار خیابان پارک کردم و ماشین رو خاموش کردم دندونام رو بهم فشردم و آب دهنم رو قورت دادم با این سلیطه باید چکار کنم به چند سال زجری که کشیده بودم داشتم فکر میکردم به روزهای سخت گذشته و از خودم متنفر شدم که نتونستم جلوی خودم رو بگیرم چرا اینجوری شد یه نگاه بهش کردم و گفتم چرا این کارو کردیم ؟ ـ حالا که شده ـ زندگیم به یه مو بندِِ بعد تو میگی شده ؟! ـ نه که وضعِ ن بهتره ـ ببین چه بلایی سرم آوردی ! ـ یجوری طلبکاری انگار یکی دیگه منو کرده ! خوشتیپ ! چند دقیقه پیش که رو من خوابیده بودی و کیرت رو تا خایه کرده بودی تو کصم و فشار میدادی که جیک جیک مستونت بود الان شدم خانه خراب کن ؟؟!! خیلی عوض شده بود ، رفتارش ، لحن حرف زدنش ، این جنده بازیاش نمیدونم شاید از محیط کارش بود آخه یه بار که رفته بودم دنبالش وقتی رفتم داخل دیدم عجب وضعیه! یه شرکت خصوصی توی یه محیط کوچیک و چند تا دختر و پسر جوون و آتیشی ، چه بمال بمالی بود اولین بار اسم کیر و کس رو از زبونش میشنیدم اونم اینجوری با پررویی زبونم بند اومده بود از این همه وقاحت سرم رو به صندلی تکیه دادم و چشمام رو بستم چرا این کارو کردم ، چرا !! حالا باید با مینا چکار کنم اگه دوباره این اتفاق بیفته و سارا ببینه چی ؟!!! از این میترسیدم که ببرم خونه خودم و با حرکاتش تحریکم کنه و دوباره … اینور خانواده که از بین رفت دیگه تحمل اونور رو ندارم ماشین رو روشن کردم و به سمت مشهد حرکت کردم ادامه دارد نوشته: دل پاک لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسالهای توصیه شده