رفتن به مطلب

داستان سکس گی سن بالا


mohsen

ارسال‌های توصیه شده


منو واقعا محکم گایید...
 

سلام من سامانم.این یه اتفاق واقعیه که میخوام بنویسم.میخوام خواننده ها بخوننش ولی در حقیقت بودنش شک نکنید…تا جایی که میتونم مو به مو شرح میدم…
من حس ترنس بودن و تمایلات دخترونه دارم.قیافم خوشگله و بیبی فیس و کم مو ام.سفیدم قدم ۱۷۴ وزنم ۶۵…۲۷ سالمه.خوزستان زندگی میکنم.بخاطر قیافه و بدن سفیدم همیشه توجه پسرا فامیل به خودم جلب میکردم.حتی بچه ها محله.مثلا با یکی از پسرا میرفتیم تو یه خونه خرابه ایستاده روم به دیوار لاپایی میزد منو…تو ۱۵ سالگی تقریبا.یه بارم تو باغ دوستم خفت شدم توسط یه سن بالای لعنتی که منو خوابوند لاپایی زد.بعدش افسردگی گرفتم.این قیافه جز بدبختی و حقارت چیزی برام نداشته.لعنت به دخترایی که جذبش میشدن .اسیبش بیشتر از نفعش بوده.با پسر داییم پسر خاله بزرگم که مجبورم کرد براش ساک بزنم و آبش تو دهنم ریخت و حتی پسر داییم بهزاد که دو سال ازم بزرگتر بود سر آلتشو میمالوند به سوراخم تا ارضا شه یا براش میخوردم…گذشت…تا با چند پسر رابطه ازپشت داشتم…دیگه قضیه قط شد…گی بودنم فراموش کرده بودم یا حس یا هرچی…تا دو سه روز پیش فقط دوست دختر داشتم و دوست خانم.اما دو سه روز پیش واقعا دیگه اذیت بودم نمیتونستم.سال ها رابطه گی نداشتم.اما واقعا اذیت بودم این حس گی بودن لعنتی که ولت نمیکنه.تو بگو بعد از بیست سال تمایلت برمیگرده.پریشب اومدم خونه فوری بدنمو کامل شیو کردم…زدم گروه گی تلگرام…اصل کامل دادم.حقیقت ا کم سن و اینا میترسیدم.بخاطر ابروم یا دیوونه بازی دربیاره .هرچی.اصل نوشتم یه سن بالا فاعل بیاد سامانم و…ترنسم…گذشت یه کلی ادم الکی فیک میومد هی بلاک میکردم.تا یه اقا اومد پی وی گف ۵۰ سالمه قد و وزنشم گفت.مث بقیه نمیگفت عکس بده عکس کونت یا…عکس صورتشو فرستاد ریش سفیدی داشت عکس کیرشم فرستاد دیدمش تپش قلب گرفتم حسم زد بالا.کوتاه و کلفت.هی میگفت الان کجایی اماده ای بیام؟من میترسیدم اعتماد کنم یا نه.بهش گفتم ببین من داخلی ندادم.قرار اول هم بذارم دست میزنم به جلوت و ساک.تا ابت بیاد.چون من خیلی تنگم زور انگشت میره توش.دلو زدم به دریا ادرس دادم روبرو عابر بانک سه نبش زیر تر.ساعت چنده یک و نیم شب.اونقد حالم بد بود رفتم روغن زیتونو ا کابینت برداشتم یه قطره به سوراخم زدم.گفتم بدم بره دیگه.داشتم اماده میشدم دیدم پیام داد من دم عابر بانکم.پیاده با ترس نگرانی خدایا پلیس نباشه یا خفتم نکنه این وقت شد.نزدیک که شدم دیدم یه چهارصد پنج سیاه روبرو عابر بانکه چراغاش روشن.رفتم در باز کردم سوار شدم سلام کردم.اروم حرکت کرد گفتم نمیشه اعتماد کرد این روزا.گف اره منم نمیتونم والا.سه ماه پیش رابطه با پسر داشتم.از زنم جدا شدم و از این حرفا.چشماش ضعیف بود گف عینکمو نیاوردم برا همین اروم میروند…از شهر خارج شدیم تو کمربندی بودیم گفتم بزن این خاکی یه جا تاریک بمونیم.گف باشه.زدیم خاکی گف بیا دس بزن .دکمشو باز کرد کمی کشید پایین .گف بیا میتونی دس بزنی یا بخوری.دستم رفت سمت کیرش که خوابیده بود.سر پهنی داشت کلفت و کوتاه.کمی شکم هم داشت.گف بخور من آبم دیر میاد.گفتم نمیشه که تو حرکت.گف چرا نمیشه.گفتم باشه سرمو بردم بین پاهاش سر آلتشو گذاشتم تو دهنم مکیدم.انگار چیزی که میخواستم و کم بوده تو زندگیم بهش رسیدم.با دو انگشت زیر ساقشو گرفته بودم و سرشو میمکیدم تا سیخ کرد.دست راستش رفت زیر شلوارم.لپ کونمو یه فشاری داد گف عجب کونی داری مو هم نداره.من چشمام بسته داشتم میمکیدم.انگشتش رفت سمت سوراخ یه اوف گفت.چربه؟اره یه کم روغن زیتون زدم…خوب کردی.رسیدیم زیر یه درخت تو زمینا کشاورزی.خاموش کرد یه هو از ماشین در اومد.در باز کرد درآورد منو در عقب باز کرد گفت پاهات زیر شکمتو بذار رو صندلی.با تپش قلب و استرس و لرزش زانوهام همونجور که خواست
موندم.لپ پشتمو باز کرد.تف زد انگشتشو آروم کرد داخل.حرفه ای بود انگار چندین بار پسر گاییده بود تو ماشین صحرا.چشماش ضعیف بود اونم تو تاریکی.دستش به کیرش با انگشت سوراخمو با سر کیرش تنظیم میکرد.هر چقدر فشار میداد نمیرفت.گفت سفت نگیر.گفتم بخدا شل گرفتم.نمیرفت فشار که میداد لیز میخورد بالاپایین.گفت اینجور نمیشه بیا به شکم دراز بکش.گفتم نه بذار با ساک ابتو بیارم ابتم میخورم.بذار دفعه دیگه یه مکان بریم.من رل میخوام رابطه ای نیستم.بهت هم گفتم قرار اول دست زدن و ساک.واقعا دوست داشتم یه ساعت کیرشو بخورم تا شیره کمرشو بهم هدیه بده.گفت نه با ساک نمیاد.گفتم تو بذار.زانو زدم آقا کیرشو بالا پایین میکردم سرشو میمکیدم.دو قطره پیشابش دهنمو شور کرد قورتش دادم.سرمو گرفت چند تلمبه محکم زد ته حلقم که عق زدم.گف ول کن صندوق عقب باز کرد یه پارچه سفید پهن کرد رو علفا.بیا دراز بکش به شکم.نمیخواستم واقعا درد داشتم .سوراخم درد میکرد.اما انگار شوهر منه باید چشم بگم.خوابیدم.دوباره انگشت کرد گف خیلی سفت و تنگه فک کنم سفت میکنی گفتم شله شلم داخلی ندادم.دراز کشید روم.سرشو چسبوند به سوراخ.یه فشار داد یه اخخخخ بلند کردم بدنمم سیخ کردم .دردش وحشتناک بود.اومدم بلند شم دستمو گرفت گفت بخواب لاپایی میزنم بخدا الان میاد قول میدم.دوباره دراز کشیدم.سرش چسبوند فشار داد .باور نمیکنید حس کردم سر کیرش جمع شده که بره داخل.اخخخ اقا جمشید نمیره خیلی درد دارم.بذار بخورم برات خیلی خوردن دوس دارم.تا حرفم تموم نشده بود یه فشار دیگه داد سرش رفت داخل.یه اخ کردم .خیس عرق شده بودم.گف سرش رفت تکون نخور.کمرتو قوس کن تا بیاد.واقعا جمشید سگ حشری بود.داشتم له میشدم زیرش.واقعا دخترا چی میکشن با مردا.تو سوزش و درد بودم اروم تو گوشم گف سوراخت زیر کیرمو محکم گرفته.اهههه داره میاد.چن تلمبه زد اما تا ته نزد داخل.یه ناله کرد.سرمو چرخوند شروع کرد لبامو مکیدن.منم زبونمو میفرستادم تو دهنش.میمکیدش.تو این حالت نفس هاش تند شد.عقب جلو کردنش.مکیدن زبونم .چشا دوتامون بسته بود.لبامون رو هم چفت بود.که داغی و نبض زدن کیرشو حس کردم.که داره میریزه داخل.وزنشو برداشت گف اخیش.کیرش که تا زیر سرهداخل بود کشید بیرون.دوتامون ایستادیم.چون ابم نیومده بود.زانو زدم کیرشو خوردم و مکیدم.حتی زیر ساقشو چلوندم که چن قطره ابش بخورم.خیلی حشری بودم هنو.یه هو بعد دو دقیقه گف بسه بسه بیا بریم تا کسی نیومده.برگشتنی بهش گفتم انگار با چهار نفر کشتی گرفتم ازبس خستم.گف ببخشید وقتی حشریم خیلی اذیت میشم فکری و جسمی.اگه دردت کرد ببخشید.اگه جاهایی خشن بودم.گفتم عیبی نداره کلی چرت پرت تا نزدید عابر بانک پلیس ا کنارمون رد شد.خیابون خلوته خلوت.ماشین پلیس برگشت.جمشید گف اومد دنبالمون.پرسیدن من تو رو دره دکه سوار کردم.گفتم باشه.بوق زد جفتمون زدیم کنار.درجه دار پرسید کجا بودید؟گف این پسر رو دارم میرسونم خونه.دراومدن.پر جان کجا بودی؟والا گاراج اقای کریمی.وسیلمم موند اون جا.یکی تا دره دکه رسوندم.این اقا هم تا اینجا…حالا خونتون کجاس؟همین پشت عابر بانک والا.رو به جمشید صندوق عقبو وا کن.جمشید رو به من.تو برو عمو جان دیگه.من رفتم.صدا پلیس اومد بفرما برو فک کردیم دزدید ساعت سه و نیم شب.رسیدم واقعا سوراخم درد میکرد.پیام داد واقعا ببخشید برا امشب.همه چی بد بود.اذیت شدی.پلیس .تو صحرا.مکان جور میکنم راحت باشیم سری بعد.گفتم جمشید اصلا نذاشتی هیچ کنم.نه خوب بخورم.نه حتی ارضا شم…اره چرا نشدی؟من سه ماه پیش پسره رو کردم دو بار ابش اومد.گفتم خب من داخلی ندادم.زدی سوراخمو با فشارا محکمت داغون کردی…باید فرمون سکس بدی دست من…باشه عشقم سری بعد کاری میکنم بهت خوش بگذره…ببین جمشید بدنم هنو بو بدنت و عرقتو میده.ابتم تو پشتت حس میکنم…اما اونجور که میخواستم پیش نرف…بخدا شرمنده سامان الان میتونی بیای خونمون هرکار خواستی بکن.همه خوابن.قرار اول اعتماد نداشتم وگرنه اینجا میومدیم…نه نمیخوام پشتم درد میکنه.بخوابیم…واقعا اذیت بودم.چرا کیرش تا بیخ نرفت داخل.چرا تنگم.چرا راحت نمیدم.فردا شبش با خودم ور رفتم و پشتمو باز کردم.درد ا دیشبش داشتم اما بازش کردم.تا امشب.جمشید کجایی؟…چیشده میخای بیای؟…اره…بیا میریم بالا پشت بوم به مادر پیرم میگم رفیقم اومده اونم میخوابه.دوازده و نیم رفتیم بالا.دراز کشید فیلم سوپر میدید.گف بفرما هرکاری میخوای کن.من فیلم میبینم کاریم بهت ندارم.شلوار شرتشو اوردم پایین شروع کردم به خوردن کیرش.داشتم عاشق جمشید میشدم.تو دلم میگفتم ابشو ریخته تو بدنم این مال منه.با همه وجودم در اختیارشم.محکم میمکیدم.دق دلیمو خالی کردم.حتی تا ته حلقم فرو میکردمش که دوست داشت.با دس چپ گوشی دسش داشت فیلم سوپر میدید.دس راستشو اورد سمت لپ کونم.فوری سر کیرش که دهنم بود شلوار شرتمو کشیدم پایین به بغل که بودم کمرمو قوس کردم.سوراخمو آروم ماساژ میداد و فیلم میدید.تا جایی که تونستم محکم میکیدم.اهههه داره میاد.پاهاشو سیخ کرد چشاشو بست ناله کنان ابتش تا ریخت دهنم قورتش دادم.چقد دیگه دوباره سیخ میشه.نمیدونم کمی دیگه.به بغل شدیم اروم پشت گردنمو میبوسید.سرمو چرخوند با ولع زبونمو مکید منم لبام قفل رو لبش.با دست چپم کیر خوابیدشو میمالوندم به سوراخ.لبمو جدا کردم اروم گفتم جمشید نمیخوای زنتو خوب بکنی امشب گایشیم من.تا حامله نشم نمیرم.انقدر خوشش اومد دوباره لبامو خورد کم کم سیخ کرد قوس کردم تف زدم .سرش به سوراخ.جمشید اروم عقب جلو میکرد تا باز کنه.سرش رفت فشار بیشتر شد.دیگه حرف نمیزدیم چشمامون بسته توی سکوت نیمه شب گم شده بودیم.باورتون نمیشه بعد چند تلمبه تو سوراخم.بدنم و رون هام بی حس شد.یه لذت عجیب همه وجودمو گرفت.نگا کیرم کردم دیدم نیمه سیخ یه قطره پیشاب میخواد چیکه کنه.آروم با کیرم بازی کردم.داشت میمومد دستمو برداشتم.اروم گفتم ببین پره پرم چند تلمبه محکم بزن.جمشید کمی محکمتر زد نه خیلی محکم.پاهام شدید بیحس بود تو فضا بودم چشامو بستم.یه لذت همه وجودمو گرفته بود.بیخ رونم داغی قطره قطره اسپرمم که لزج و روون وار داره از کیرم میاد رو دیدم.اسپرم و پیشاب قاطی بودن.بدون دست زدن به کیرم داشت میریخت بیرون.ارضا شدم اما میخواستم این حس طول بکشه تا جایی که میشه.انگشت به کیرم میزدم ارضا میشدم.تلمبه ها داشت محکمتر میشد.زنننن عزییییزم داره میاد دوباره…بگا تا میتونی …باااشششهه…اقا جمشیدم خواست بیاد تا اخر فشار بده توم پمپ بزن که یه سره حامله شم…اههههه…جمشید تلمبه محکمی زد نگه داشت.بلافاصله سرمو چرخوندم لبشو مکیدم.زبون گذاشت دهنم محکم مکیدم دسمو بردم سمت کیرم تا تکونش دادم اشک اومد تو چشام ا لذت.لذت ا رون و پام تا کل بدنم.حالت گریه و تکون خوردنام.همینجور که میریخت ناخواسته سوراخ باز بسته میشه.سوراخم چون کیر توش بود نمیبست و من وااااقعا بعد از سال ها این لذت رو تجربه کردم.نمیشه با کلمات بیانش کرد.واقعا کلمات ضعیفن…اگه گی هستید. باید واقعا عاشق طرفتون باشید…من دو سه سوزه عادت کردم به یکی.و میخوام بازم انجام بدم.نه مث اون نصف شبی اول…مثل بار دوم رابطه.که عادت کنم بهم اب بده و علاقه باشه وسط.کسایی که مفعولن و میخوان رل بزنن.بذارید فاعلتون ابش کهنه بشه زیاد تو کمرش مونده باشه تا زرد بشه.بذارید بریزش تو پشتتون.وابستگی و عشق میاره.این خاطره حقیقت بود حتی اسامیش.همه چیش رو مو به مو گفتم.مو به مو…
اما حس الانم به طور کلی بده.منه بدشانس بدبخت…گی برا ادم زندگی آدمیزادی نمیشه.یه حس لعنتیه که عین سرطان بعد مدتی عود میکنه و میاد سراغت…خوش بحال آدمی که هیچ وقت هیچ مدلی رابطه گی نداشته…فقط دختر بوده تو زندگیش از بچگی تا پیری…

نوشته: سامان

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

به زودی فعالیت در انجمن عمومی خواهد شد، حتما قوانین را مطالعه بفرمایید.