رفتن به مطلب

داستان بی غیرتی فیلم شخصی خواهرم


kale kiri

ارسال‌های توصیه شده


فیلم لو رفته خواهرم - 1
 

تو مدرسه پیش بچه ها بودم
هنوز نت و این چیزا انقدر تو دسترس نبود
کلیپا با سی دی و بلوتوث جابجا می شد
همه هم گوشی نداشتن هموناییم ک داشتن مدرسه که میاوردن قایمکی میاوردن
فیلم رو تو گوش ناصر دیدم که همون اول با همون کیفیت داغونش یه چیزاییشم توجهم جلب کرد قلبم شروع کرد به تپیدن همراهش کیرمم شق شد
یعنی زینب بود؟؟
قالی خودمون بود
پتوی خودمون بود
لباس زینب بود
از همه بدتر اتاق من و زینب بود
میز و تخت دوطبقه ک معلوم نبود ولی پایه هاش تو فیلم مشخص بود
فرداش به بهونه گرفتن چنتا عکس هرجور شده گوشی از ناصر گرفتم بردم انداختم رو کامپیوتر نمیدونستم میخوام با زینب چیکار کنم
این پسره کی بود که داشت خواهرم میکرد
زینب چادری ما چرا اینقدر حشری بود
اصن کی اینقدر بزرگ شد که سکس کنه
کی دوس‌پسر گرفت
قبل اومدن زینب کیر سیخ شدمو با جق خوابوندم و طبق معمول با عذاب وجدان جق و حالا هم برا جق زدن هم اینکه رو فیلم کون دادن خواهرم جق زدم
روز شب کردم
شب دیر خوابیدم
آخرای شب سرمو بر گردوندم
از بالا داشتم نیگاش میکردم که دمرو خوابیده بود
کم کم حواسم رفت به کونش
لپای کونش نظرمو جلب خودش کرده بود
شلوار نخی که رفته بود تو چاک کونش
توی نور کم چراغ مطالعه پیدا بود
مچ پاهاش سفید و بی مو و کپلی بود
کونش گرد و قلمبه
ناخودآگاه کیرم شق شد
روشکم خوابیدن خودمم باعث شد بیشتر و بیشتر حشری بشم
پاشدم آروم اومدم پایین
یکم نیگاه کونش کردم
با گوشی ناصر چندتا عکس از کونش گرفتم
کیرم دراوردم و از زاویه ای که کیرم و کونش تو یه راستا بود عکس گرفتم
و کیرمو می مالیدم
انقدر حشری شده بودم خم شدم و بو میکشیدم
یه لحظه گفتم روش دراز بکشم
اگه حرفی زد فیلم رو نشونش میدم که حرفی نزنه
ولی ترسیدم و بیخیال شدم
اروم دستم رو کونش گذاشتم
و به همه جای کون و رونش مالیدم
کیرم مثل چوب سفت شده بود و نبض میزد
رفتم سراغ فیلم که رو کامپیوتر بود
با گوشی عکساش نگاه میکردم و با کامپیوتر فیلم کون دادنش
پیش ابم انقد جمع شده بود که نیازی به تف نبود برا جق زدن
مانیتور رو یه وری کردم
و با آب پیشابم شروع کردم مالیدن کیرم
یکم مالیدم کیرمو
این بار با دقت بیشتری به کون خواهرم نگاه میکردم
دوست داشتم خودم جای کسی بودم که میکردش
کیر توی فیلم بزرگ بود
ولی راحت تو کون زینب جا شد
معلوم بار اولش نیست
با فشار کله کیرم
آبم چنان پاشید که حجمش برام قابل باور نبود
شرتم خیس خیس شد
عکسای که شب گرفتم رو انداخت روی کامپیوتر
فردا گوشی دادم به ناصر
از فردا کار هر روزم جق زدن شده بود
داستانای سکسی و تصورات سکسی
همه پسرای فامیل و همسایه رو بکن زینب می دونستم
عکس و فیلم های زینب و داستانا
فیلم های پورن همه رو توی یه پوشه قایم کرده بودم و هیدن بود
ده پونزده روز بعد‌ از دادن گوشی به ناصر
ناصر بعد از مدرسه باهام تا سر کوچه اومد هم محله ای بودیم ولی معمولا انقدر گشنه بودیم بعد مدرسه که هیشکی یه قدم اضافی با کس دیگه بر نمی داشت
یه تعارف الکی کردم مث همیشه
ناصر با کمال پررویی گرفت تعارفم رو و با هم اومد که بیاد خونه
ناهار رو کشیده بودن و مامانم(زهرا) منتظر بود که ما برسیم و زینب رو با ماشین ببره مدرسه
برا ناصرم ناهار کشید
یکمم چشم غره رفت و بهم گفت چرا نگفتی دوست و مهمون داری که یچی درس حسابی آماده کنم
خلاصه بعد رفتن زینب و مامانم
رفتیم تو اتاق با کامپیوترم بازی کردن
اون روز تموم شد
فردا ناصر سر کلاس در گوشم گفت
کونت میخاره یا واقعا اسکلی
با تعجب نگاش کردم اسکل باباته
چشاش دوتا کرد
گفت چرا عکس کیرت و کون خواهرت پاک نکردی از تو گوشیم
دوس‌ داری چیکار کنم که گذاشتی بمونن؟!به تته پته افتادم
بعدا فهمیدم رو بعضی گوشیا کات کردن مث کپی عمل می کنه
حذف نمیشه فقط کپی میشه
فیلم زینب بود؟؟کون خواهرت بود تو فیلمه اره؟
قلبم اومد تو دهنم
عکس کیرم و کون زینب نشونم داد
گفت باید بکنمش
دیشب ده بار جق زدم
صبح با جق زدن اومدم مدرسه؟اگه نکنمش همین جق می کشتم
فقط سر کلاس گفتم تورو خدا فعلا هیچی نگو هرچی بگی برات انجام میدم
تا اخر کلاس هیچی نگفتم فقط قفل بودم
و همین هم خودش نوعی تایید بود
بدتر از اون این بود که بهش التماس کردم به کسی چیزی نگه
شاید اگه میزدم به هوچی گری و یا با نقشه گوشی ازش میگرفتم
یا تهدیدش میکردم بهتر بود ولی سادگی و بچگی مانع شد پرست فک کنم
بعد مدرسه باهام اومد ناهار خورد
از اون روز باج گرفتنای ناصر شروع شد
دادن پول تو جیبیم بهش
و هر روز می گفت باید زینب رو بکنه
مدرسه برام جهنم شده بود و هرکسی نگام می کرد فک می کردم داستان فهمیده و ناصر یه چیزی گفته
فقط التماس و التماس
بعد یک هفته گفت اگه نمیتونی خواهرت رو برام جور کنی
باید خودت بهم کون بدی
گفتم باشه اگه خودت میتونی زینب بکن ولی من نمی تونم کار دیگه ای بکنم خودت مخش بزن
از فرداش به بهونه اینکه ناصر درسش خوبه و باهم درس میخونیم هر روز خونمون بود
من و زینب یک سال و خورده ای تفاوت سنیمون بود
کوچک تر ازم بود
بعد ده پونزده روز ناصر شروع کرد به جق زدن با لباس های زینب و هیچ کاری بلد نبود که بتونه با یه دختر ارتباط بگیره منم بلد نبودم
ولی حسابی با لباس های زیر زینب جق می زد
گاهیم ابش می ریخت روشون و من بعدش میرفتم و شورت و سوتین زینب رو می شستم
کم کم جوری شد که وقتی شرتش می بردم حمام با بوی اب ناصر که بوی تندی هم داشت
و تصور اینکه توسط ناصر کرده می شد
جق می زدم
نمیدونستم به این میگن اب بیغیرتی
مث همیشه نبود
فشار و شهوتش هزار برابر بود
اونم تو اون سن که آدم خالی خالی روزی چند بار میتونه جق بزنه
انقد بی غیرت شده بودم که موقعی ناصر شرتش بر می داشت کیرم شق می شد
بعد یک ماه ناصر وقتی که داشت جق می زد و به منم میگفت تو هم در بیار جق بزن
تو هم به خواهر مریم من فک کن
بعد گوشیش داد دستم
چندتا عکس نشونم داد
گفت یواشکی گرفته به گرد کون زینب نمی رسید انقد لاغر مردنی بود ولی بهونه خوبی بود که کیر شقمو توجیه کنم و باهم جق بزنیم
دوس داشتم کیرش ببینم
کیر سفیدی داشت نسبت به مال من
کوتاه و کلفت بود
چند روز بعد گفت بیا نزدیک هم جق بزنیم و فیلم و عکسایی که تو کامپیوتر بود رو با هم میدیدم
اونایی ک ب زور دان کرده بودم
ابش رو که رو شرت زینب ریخت گفت بگیر تو هم ابت بریز رو شرتش
خیلی حال میده
واقعا لذت داشت گرچه من بعد رفتن ناصر قبلا تا جق می زدم همیکار میکردم
یه مدت به همین منوال گذشت یه روز
بعد رفتن مادرم و زینب
رفتیم توی اتاق
برای اولین بار لخت کامل شد
شرت زینب آورد
به منم گفت لخت شو
بعد اینکه جلو کامپیوتر داشتیم کیرامون میمالوندیم
دستش اورد کیرمو گرفت و شروع به مالیدن کرد سرش خم کرد نزیک کیرم تف انداخت روش و تند و محکم مالیدش آبم اومد ولی ناصر همینجور داشت میمالید
خیلی لذت داشت
ناصر گفت حالا نوبت تویه
کیرش که تو دست گرفتم
یه گرمی خاصی داشت
دراز کشید
گفت تف بزن مث من
منم سرمو خم کردم چندتا تف کردم و بعد با دو دستم کیرش میمالوندم تنش گرفتم و سرش به کف دستم می مالوندم
گفت بسه بزار دوباره مال تو رو بمالم
کیرمو تو دستش گرفت و شروع به مالیدن کرد
پاشوو بریم روی تخت منم بی هیچ حرفی رفتیم روی تخت زینب دراز کشیدم و گذاشتم ناصر برام بماله
شرت زینب گذاشت رو صورتم گفت بو کن
فک کن زینب یا مریم برات دارن جق می زنن
داشتم لذت میبردم
اه و نالم در اومده بود
ناصر…زینب بهتر برات میماله یا مریم
کدومش جنده تره
حس کردم جنس دستای ناصر فرق کرد
گرم و نرم تر شد
نیگا کردم
ناصر کیرمو تو دهنش کرده بود
انقدر اروم و با دقت کیرمو می خورد که باورم نمی شد ساک زدن همچین لذتی داشته باشه
داشت ابم میومد که وایساد
گفت حالا تو بخور
دیگه برام مهم نبود
دوست داشتم امتحان کنم
از اونورم دوست داشتم بازم برام بخوره
شروع کردم به خوردن کیرش
بهم گفت فقط سرش رو لیس بزن و میک بزن
اگه همه کیرمو خواستی بخوری فقط آروم اینکار کن که دندون بهش نخوره
شاید چون من یک بار آبم اومده بود و کلی قبلش مالیده بودم
هر دلیلی داشت
ناصر حالت نشسته و دراز کشیده جوری که دستش به سرم می رسید
نشست
من حالت داگی شدم
اول یکم کله کیرش رو زبون زدم و چندبار میک زدم بعد مث فیلما دو دستم گذاشتم روی روناش و همه کیرش رو فرو کردم تو دهنم
اروم بالا پایین می کردم
ناصر فشار دستاش رو سرم بیشتر کرد و همه ابش ریخت دهنم
دهنم و پر شد و بقیش ریخت روی کیرش و خودش
رفتم توالت تف کردم ولی یکیمیش مزه کردم که بفهمم چه مزه ای داره
چرا انقد با اشتیاق می خورن
مسواک زدم برگشتم
به شکم دراز کشید گفت من ساک خوشم نمیاد
دوست ندارم اب بریزه دهنم
بیالاپایی بکن
نفهمیدم منظورش چیه
خودش دراز کشید و گفت کیرت رو مث فیلما فرو کن بین رونام و لپای کونم فقط تو سوراخم نکن
کون سفید و بی موی ناصر جوری حشریم کرد که خودمم تمایلم به لاپا کردنش بیشتر شد
به یک دقیقه نکشید که ابمو اورد
و همونجور روش دراز کشیده بودم و ابم روی رونش و تخت ریخت
دیگه هر دو سه روزی یکبار لاپایی همدیگه رو میکردیم
و گاهیم به اصرار ناصر با ساک زدن آبش میاوردم
برا من هر دو عالی بود هم وقتی کیرش زیر خایم و رو سوراخم می کشید هم وقتی براش می خوردم
تا اینکه ناصر گفت بیا توالت یه چیزی یادت بدم
با شلنگ کونش خالی کرد
منم مث خودش هرکاری کرد انجام دادم
به پشت درازم کرد و خودش رو کیرم نشست
ناصر…
زینب رو کیرت نشسته
زینب و مریم رو کیرت دعوا کردن
ولی زینب برنده شد
ناصر…کی رو کیرته؟
ابجی زینبم
ناصر…کون خواهرت دوست داری؟
من…اره
جووون مرسی داداشی که کونمو می کنی
داداشی
خواهر کونیتو بکن
خواهر جندتو بکن
اوففف چه کیری دارای داداش
کاش مامان می دید چطوری داری منو می کنی
ابم اومد
همه ابمم ریخت توی کونش
یکم موند تا کیرم کوچیک شد و در اومد
بعد دراز کشیدم
من زیاد وارد نبودم
ولی ناصر خیلی وارد بود
زیر شکمم یه بالش گذاشت
هم کونم اومد بالا تر که راحت و با قدرت تلمبه بزنه هم اینکه لا کونم باز ترشد
با اینکه ابم اومده بود ولی همینکه کیرش رو با تف و روغن بین لمبه های کونم گذاشت و گفت نقش مریم یا زینب رو بازی کن
کیرم شروع کرد به شق شدن
گفتم من زینبم
کیرش رو سوراخم گذاشت داغیش حس می کردم و کم کم با حوصله فشار داد و سرش رفت تو کونم کلی همونجا گذاشت بمونه و همش اسم زینب میاورد یهو بی مقدمه هل داد و بیشترش وارد کونم شد
همش می گفت تحمل کن اگه دردت گرفت بعد بهترین حال دنیارو می کنی
سرش رو دراورد و کلی روغن ریخت تو سوراخم
دوباره سرش هل داد راحت تر رفت ولی بازم کلی درد داشتم ولی دوست داشتم کون دادن تجربه کنم حتی یه بارم شده
دوباره درآورد وو لی جای روغن
تف چسبناکی کرد تو کونم
آب قندی که بعدا فهمیدم دلیلش این بود کون خاره بگیرم و برا همیشه کونیش بشم
اینبار کله کیرش که رفت
کل کیرش رو فرو کرد
وکامل روم خوابید
دستش اورد کیرم گرفت
شروع به نبض زدن کرد
و شق شق شد
کامل روم خوابید
یکم مالید برام لذت و حس عجیبی بود
ناصر تو گوشم گفت
ازم خواهش کن بکنمت
من…ناصر تورو خدا منو بکن
ناصر…با ناز بگو
عزیزم میشه منو بکنی
ناصر…بگو هم منو بکن هم ابجی زینبمو
بگو هردومون رو کونی کن
منم حس پر شدن کونم با کیر
گرما و درد کونم
و مالیده شدن کیرم
مسخم کرده بود
خودم حرفی زدم که باعث شد ناصر دیگه نتونه طاقت بیاره
عزیزم منو جلو چشم خواهرم بکن
جلوی چشمای مامانم
منو بکن
جرم بد
کلفتی و شهوتش چند برابر شد
جوری که نالمو درآورد
بعد یک دقیقه با ضربه های تند و پی در پی همه ابش رو تو کونم ریخت
ضربه های کیرش رو حس میکردم که ابش خالی میشه و ناله میکردم با هر ضربه
همونجور که کیرش تو کونم بود برام جق زد و آبم مثل شلنگ آب بیرون میریخت
تکون نخورد تا کیرش خودش در اومد
جوری که منو کرد انقد خوب بود که تا دفعه بعد که بیاد همش داشتم به یاد کیرش جق میزدم
دو روز بعد موقع ناصر اومد خونمون
بعد ناهار و رفتن مامانم و زینب
ناصر شرت و سوتین زینب رو بهم داد که بپوشم
کیرم شق شق بود جا نمیشد تو شرت زینب
یه فیلم پورن آورد
ده برابر همیشه پیش ابم ریخته بود تو شرتم
همش خودمو جای زنه تصور می کردم بعد رفتم توی توالت کونم خالی کردم
گفتم مگه تو نمیخوای خالی کنی
گفت آره بیا اول بکنمت بعدا
توی تمام مدت یادم نمیاد کیرم خوابیده باشه
مثل فیلم پورن نشستم و جوری براش ساک زدم که همش قربون صدقم می رفت
رفتیم اتاق خواب مادرم
رو لبه تخت خوابیدم
دستام گرفت گفت لبه های کونت باز کن
کیرش رو سوراخم گذاشت و اروم تا ته انداخت توی کونم
موقع کامل تو کونم بود گفت
دوست داری کیرمو
من…اره
…زینبم دوس‌ داره
من…اره
مادرتم دوست داره…
من…اره
بار اولی بود اسم مامان آورد
شروع کرد تلمبه زدن
تند تند میزد
درد و سوزش و لذت قاطی شده بود
گاهی جلو میرفتم و گاهی خودم میدادم عقب
اسم مامانم میگفت
اسم خواهرم میگفت
و محکم تر تلمبه می زد
کیه زیر کیرم کونی بیغیرت
من…زینبه
کونیته
جندته
تو بکنمونی
اربابمونی
ما کونیتیم آقا ناصر
انقدر حشری شد که من از درد رو به جلو حرکت کردم ولی نتونستم زیاد از دستش در برم
وسط تخت بودم
با ضربه هاش کونم و کل بدنم بالا و پایین می شد
بدون دست زدن به کیرم با فشار بدنم به کیرم و به تخت آبم
ریخت
ناصر هم با انقباضهای من بیشتر حشری شد و تلمبه هاش بیشتر کرد
پشت هم میگفت زینب کونیه من
مامانت جندمه
کونی بیغیرت
با صدا و ناله زیاد
همه آبش تو کونم خالی کرد
بعد اون چند بار دیگه به بهانه های مختلف دیگه بهم کون نداد
و منم اصرار نمیکردم
بعد پنج شش ماه ناصر هفته ای دو تا سه بار کونمو میگایید
همیشه باید لباسای زینب و تنم می کردم
گاهی که کمتر حشری بود و دوس‌داشتم وحشی تر بکنه منو
فیلم زینب رو از رو کامپیوتر یا گوشی براش پخش میکردم
ناصر دیگه برای کردن زینب اصراری بهم نکرد
و هفته ای دو هفته ای یبار کونمو می کرد
سال آخر و ماههای آخر که فهمید خونمون میخواد جابجا بشه و ما داشتیم می رفتیم تهران
یبار که زیرش خوابیده بودم
گفت دوست داری فیلم کون دادن ابجیت ببینی؟ گفتم اره
گفت دوست داری مخش بزنم بکنمش فیلمش بیارم ببینی گفتم اره
یهو گوشیش دراورد گفت الان خیلی وقته دارم ابجیتو می کنم
و عکس و فیلم هاش رو نشونم میداد
زینب تو همشون یه جوری بود که صورتش معلوم نبود ولی از اتاق میشد فهمید
اتاق ناصر بود
کیرم مثل یه وزنه بالا پایین میشد
دوست داری بکنیش؟
من…اره
من…ناصر جون رضا بیا بکن
اذیت نکن
گوشیو ازش گرفتم و همه عکس و فیلم هارو گرفتم ازش ریختم تو همون فولدر پیش بقیه
حسابی بهش کون دادم
دراز کشید و مث قدیم حوصله و انرژی نمیذاشت
رو کیرش نشستم
ناصر
اینبار میخوام فک کنم که زهرا رو کیرم نشسته
من… باشه
مامان زهراست
انقدر جلو عقب کردم که آبش اومد
و همش تو کونم خالی شد
بعد با فیلمای زینب جق زدم

ما از اون محله رفتیم
۴ سال بعد خواهرم با پسر خالم سعید ازدواج کرد
همونی که بار اول زینب کرده بود و فیلم گرفته بود ازش
بعد یک سال طلاق گرفتن
دلیلشم پسر خاله ی دزد و معتادم بود
بعد چند ماه که زینب توی خونمون بود
وقت هایی که خودم و خودش بودیم
مخصوصا آخر هفته ها که بابا و مامان میرفتن روستا
زینب لباسای خیلی بازی جلوی من میپوشید
با اینکه دوست دختر داشتم
ولی هنوز فکر و ذهنم درگیر قدیم و فانتزیهای قدیم بود
از طرفی بعد از اون اتفاقات همیشه با دوست دخترام از نفر سوم صحبت می کردم
گرچه جرات نداشتیم گروپ کنیم
ولی در حد حرف خیلی جلو می رفتیم
و حتی گاهی از حضور برادر دوست دخترم و یا خواهر من تو سکس حرف می زدیم
حالا خواهرم خونه بود و چهارشنبه شب
زینب فیلم عاشقانه ای آورد به اسم بی وفا
رو صحنه های سکسی فیلم بی اختیار کیرم شق شد و حضور زینب بیشتر باعث شق شدن کیرم بود شاید اگر تنها میدیم اینجوری نمی شد
زینب بعد فیلم یه تاپ و یه دامن تا بالای زانو پوشید
رون تپل و سفیدش تا میرفت اشپزخونه و اینور اونور کامل معلوم بود
نگاهش کردم هیچی نگفتم ولی خودش گفت چیه مگه تا حالا یه لیدی سکسی ندیدی با خنده و عشوه
کیرم شق شق بود
لیدی سکسی
چقدرم خودت تحویل میگیری؟
اومد کنارم نشست
یه لبخند زد گفت مگه نیستم عزیزم
خودش لوس کرد و چلوند تو بغلم
گاهی ایکار میکرد ولی اینبار کسی خونه نبود
بعد چند دقیقه رفت و زمین دراز کشید گفت رضا لطفا ماساژم بده
خیلی خستس بدنم
خواستم چراغ روشن کنم
گفت نمیخواد چراغ روشن کنی فقط برو فلان روغن از فلان جا بیار با اون بمالم
یه جوری ناز عشوه رو بمالمش بود که گفتم باید همین الان جرش بدم
شروع کردم برای اولین بار لمس کردن بدن خواهرم زیر تاپ اسپرتش تا دامنش رو چرب کردم خودش گفت صبر کن
تاپش درآورد و بعد دستاش گذاشت رو و زیر سرش که یوری بود
انگار می خواست صورتش معلوم نباشه
شروع کردم مالیدن و ریختن روغن از گردن تا بالای باسنش رو چرب میکردم ولی جرات نمی کرد اینور اونور برم تا اینکه خودش گفت انقد بسیجی بازی در نیار
رو باسنم بشین و اطراف کمر و پهلو هام بمال
رو کون نرمش نشستم
دوست داشتم همونجور بغلش می کردم
مطمنم چند دقیقه نمی شد بدون اینکه تکونش بدم همه ابم میاد
دستم تا کناره های سینش می بردم و ببعد می کشیدم تا زیر بغلش و گردنش
اینجوری از رو کونش بلند میشدم و با خم شدن کیرمو برا یک ثانیه می مالوندم به باسن زینب
چندبار اینکار کردم که زینب به بهونه که یه چیزی زیر شکمش خودشو باسنش داد عقب و یکم لفتش داد و بعد دراز کشید
منم اون بار کیرم درآورده بودم و هر چند بار که پهلو و کنار سینش رو می مالوندم و کیرمو یه تماسی به کونش میدادم
پیشابم رو به کیرم میمالوندم
همین باعث شد زینب با درز کونش قشنگ کیرمو حس کنه ولی هیچی نگفت و فوری پشتش گفت تی شرت دربیار روغنی نشه شلوارکتم اگه زیرش چیز ی پوشیدی درش بیار
و یه داستان کوص شعر که دوستش همینکار کرد و لباساش در نیاورد و کلی چرب شد رو گفت
منم دو دل بودم چون که بر میگشت کیرم معلوم بود
وولی تو دلم گفتم به درک بزار برم حلو و همین امشب بکنمش
بعد گفتم نه اگه همیشه بمالمش بهتره یا یبار بکنمش
خلاصه گفتم اروم میرم جلو فعلا خودش گفته در بیار
لباسام در اوردم
کیرمم از شرتم بیرون انداختم
یکم پایین تر از کونش نشستن و هر بار خم می شدم پهلو و گردن شونش رو بمالونم کیرم رو مینداختم رو شکاف کونش
یه بارش گفتم لامصب ببین تو چ وضعیتی هستی فقط توش نکردی
باز گفتم شایدم حشری شده ولی اینجوری بعدا شاید بزاره دوباره بمالونمش ولی اونجوری دیگه حتی تو خونه هم باهام تنها نمیشه
زینب گفت میشه رونو پاهامم بمالی
از پایین شروع کردم مالیدن رسیدم تا روی رونش ولی دست به دامنش نزدم گفتم برم بالاتر
گفت اره هرجاش می تونی با روغن چرب کنی رو بمال برام
صداش یه لرزش و خمار بودن توش بود
دامنش رو بلند کردم که بندازم رو باسنش چرب نشه
بهشم گفتم
نزدیک شدم ببینم می تونم کونش ببینم
دامنش رو هر چقدر تونستم دادم بالا و بردم رو به جلو که خودشم پایین دامنش که زیر رونش بود رو کامل کشید تا زیر شکمش
دامنش انداخته بود بالای کش دامنش روی شکمش و من از پهلو که نگاه کردم خط شورت ندیدم
تازه فهمیدم که چرا چیزی نمی بینم
زیر دامنش
من دنبال شرتش بودم و کونش نمی دیدم
دیگه حشری بودن توان برای فکر کردن برام نذاشت
منم شرتش انداختم رو کمرش
حالا باسن سفید
گرد و نرم خواهرم روبروم بود
نه زیاد چاق و نه زیاد لاغر
همه چربی رو ریختم روی دولپ و یکمیش رو رو شکاف کونش
بازم اعتراضی نبود
ندیدم
دستام رو گذاشتم زیر لپای کونش و روبه بالا و بیرون حرکت دورانی انجام می دادم تا روغن حسابی پخش بشه
به همین بهونه لای باسنش باز می کردم و کل چشمم به سوراخ کونش بود
یکم نور ضعیف بود ولی نور آشپزخانه و بقیه جاها و نور تلویزیون باعث میشد بتونم ببینم
نزدیکتر شدم
انگشتای شستم رو به سمت درز باسن خواهرم هل دادم
نوک انگشتام تا یک سانتی سوراخ کونش می رفت و بر می گشت
لپای کونش رو بهم فشار می دادم و از هم دورشون می کردم
ناله ریزی از دهانش بیرون اومد
لبای خشک و اویزونش رو دیدم
نا خوداگاه لمبه هاش باز کردم
یه دونه مو نداشت
قهوه ای بود
و ترک های زیاد داشت
معلوم بود کون زیاد داده
بهش نزدیک شدم
سرمو لای درز کونش کردم و زبونمو هل دادم تو سوراخ کونش
یکم بو و طعم کون میداد ولی حشری بدون اجازه فکر نمی داد بهم
اههعععع
زینب بود
ناله کرد
دیگه طاقت نیاوردم روی‌رونش نشستم
روغن رو سوراخش ریختم
و کیرم گذاشتم رو سوراخش
زینب دستش رو اورد عقب و پسم میزد
فهمید نمیتونه با دو دست
یهو سرش برگردوند
و با حالت ملتمسانه گفت
رضا نه
ولی این باعث شد بیشتر حشری بشم
با یه دستم دو دستش رو رو کمرش جمع کردم با دست دیگم با هر زور و زحمتی بود کیرم هل دادم تو کونش
کوره آتیش بود
زینب
رضا نه
رضاااااا
من
خودت حشریم کردی
زینب
گوه خوردم رضا دارم میمیرم از درد
تورخدا
ولی من دیگه تا ته هلش دادم و روش خوابیدم

ادامه دارد

نوشته: ناپلئون

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

به زودی فعالیت در انجمن عمومی خواهد شد، حتما قوانین را مطالعه بفرمایید.