رفتن به مطلب

داستان بی غیرتی فیلم شخصی خواهرم


kale kiri

ارسال‌های توصیه شده


فیلم لو رفته خواهرم - 1
 

تو مدرسه پیش بچه ها بودم
هنوز نت و این چیزا انقدر تو دسترس نبود
کلیپا با سی دی و بلوتوث جابجا می شد
همه هم گوشی نداشتن هموناییم ک داشتن مدرسه که میاوردن قایمکی میاوردن
فیلم رو تو گوش ناصر دیدم که همون اول با همون کیفیت داغونش یه چیزاییشم توجهم جلب کرد قلبم شروع کرد به تپیدن همراهش کیرمم شق شد
یعنی زینب بود؟؟
قالی خودمون بود
پتوی خودمون بود
لباس زینب بود
از همه بدتر اتاق من و زینب بود
میز و تخت دوطبقه ک معلوم نبود ولی پایه هاش تو فیلم مشخص بود
فرداش به بهونه گرفتن چنتا عکس هرجور شده گوشی از ناصر گرفتم بردم انداختم رو کامپیوتر نمیدونستم میخوام با زینب چیکار کنم
این پسره کی بود که داشت خواهرم میکرد
زینب چادری ما چرا اینقدر حشری بود
اصن کی اینقدر بزرگ شد که سکس کنه
کی دوس‌پسر گرفت
قبل اومدن زینب کیر سیخ شدمو با جق خوابوندم و طبق معمول با عذاب وجدان جق و حالا هم برا جق زدن هم اینکه رو فیلم کون دادن خواهرم جق زدم
روز شب کردم
شب دیر خوابیدم
آخرای شب سرمو بر گردوندم
از بالا داشتم نیگاش میکردم که دمرو خوابیده بود
کم کم حواسم رفت به کونش
لپای کونش نظرمو جلب خودش کرده بود
شلوار نخی که رفته بود تو چاک کونش
توی نور کم چراغ مطالعه پیدا بود
مچ پاهاش سفید و بی مو و کپلی بود
کونش گرد و قلمبه
ناخودآگاه کیرم شق شد
روشکم خوابیدن خودمم باعث شد بیشتر و بیشتر حشری بشم
پاشدم آروم اومدم پایین
یکم نیگاه کونش کردم
با گوشی ناصر چندتا عکس از کونش گرفتم
کیرم دراوردم و از زاویه ای که کیرم و کونش تو یه راستا بود عکس گرفتم
و کیرمو می مالیدم
انقدر حشری شده بودم خم شدم و بو میکشیدم
یه لحظه گفتم روش دراز بکشم
اگه حرفی زد فیلم رو نشونش میدم که حرفی نزنه
ولی ترسیدم و بیخیال شدم
اروم دستم رو کونش گذاشتم
و به همه جای کون و رونش مالیدم
کیرم مثل چوب سفت شده بود و نبض میزد
رفتم سراغ فیلم که رو کامپیوتر بود
با گوشی عکساش نگاه میکردم و با کامپیوتر فیلم کون دادنش
پیش ابم انقد جمع شده بود که نیازی به تف نبود برا جق زدن
مانیتور رو یه وری کردم
و با آب پیشابم شروع کردم مالیدن کیرم
یکم مالیدم کیرمو
این بار با دقت بیشتری به کون خواهرم نگاه میکردم
دوست داشتم خودم جای کسی بودم که میکردش
کیر توی فیلم بزرگ بود
ولی راحت تو کون زینب جا شد
معلوم بار اولش نیست
با فشار کله کیرم
آبم چنان پاشید که حجمش برام قابل باور نبود
شرتم خیس خیس شد
عکسای که شب گرفتم رو انداخت روی کامپیوتر
فردا گوشی دادم به ناصر
از فردا کار هر روزم جق زدن شده بود
داستانای سکسی و تصورات سکسی
همه پسرای فامیل و همسایه رو بکن زینب می دونستم
عکس و فیلم های زینب و داستانا
فیلم های پورن همه رو توی یه پوشه قایم کرده بودم و هیدن بود
ده پونزده روز بعد‌ از دادن گوشی به ناصر
ناصر بعد از مدرسه باهام تا سر کوچه اومد هم محله ای بودیم ولی معمولا انقدر گشنه بودیم بعد مدرسه که هیشکی یه قدم اضافی با کس دیگه بر نمی داشت
یه تعارف الکی کردم مث همیشه
ناصر با کمال پررویی گرفت تعارفم رو و با هم اومد که بیاد خونه
ناهار رو کشیده بودن و مامانم(زهرا) منتظر بود که ما برسیم و زینب رو با ماشین ببره مدرسه
برا ناصرم ناهار کشید
یکمم چشم غره رفت و بهم گفت چرا نگفتی دوست و مهمون داری که یچی درس حسابی آماده کنم
خلاصه بعد رفتن زینب و مامانم
رفتیم تو اتاق با کامپیوترم بازی کردن
اون روز تموم شد
فردا ناصر سر کلاس در گوشم گفت
کونت میخاره یا واقعا اسکلی
با تعجب نگاش کردم اسکل باباته
چشاش دوتا کرد
گفت چرا عکس کیرت و کون خواهرت پاک نکردی از تو گوشیم
دوس‌ داری چیکار کنم که گذاشتی بمونن؟!به تته پته افتادم
بعدا فهمیدم رو بعضی گوشیا کات کردن مث کپی عمل می کنه
حذف نمیشه فقط کپی میشه
فیلم زینب بود؟؟کون خواهرت بود تو فیلمه اره؟
قلبم اومد تو دهنم
عکس کیرم و کون زینب نشونم داد
گفت باید بکنمش
دیشب ده بار جق زدم
صبح با جق زدن اومدم مدرسه؟اگه نکنمش همین جق می کشتم
فقط سر کلاس گفتم تورو خدا فعلا هیچی نگو هرچی بگی برات انجام میدم
تا اخر کلاس هیچی نگفتم فقط قفل بودم
و همین هم خودش نوعی تایید بود
بدتر از اون این بود که بهش التماس کردم به کسی چیزی نگه
شاید اگه میزدم به هوچی گری و یا با نقشه گوشی ازش میگرفتم
یا تهدیدش میکردم بهتر بود ولی سادگی و بچگی مانع شد پرست فک کنم
بعد مدرسه باهام اومد ناهار خورد
از اون روز باج گرفتنای ناصر شروع شد
دادن پول تو جیبیم بهش
و هر روز می گفت باید زینب رو بکنه
مدرسه برام جهنم شده بود و هرکسی نگام می کرد فک می کردم داستان فهمیده و ناصر یه چیزی گفته
فقط التماس و التماس
بعد یک هفته گفت اگه نمیتونی خواهرت رو برام جور کنی
باید خودت بهم کون بدی
گفتم باشه اگه خودت میتونی زینب بکن ولی من نمی تونم کار دیگه ای بکنم خودت مخش بزن
از فرداش به بهونه اینکه ناصر درسش خوبه و باهم درس میخونیم هر روز خونمون بود
من و زینب یک سال و خورده ای تفاوت سنیمون بود
کوچک تر ازم بود
بعد ده پونزده روز ناصر شروع کرد به جق زدن با لباس های زینب و هیچ کاری بلد نبود که بتونه با یه دختر ارتباط بگیره منم بلد نبودم
ولی حسابی با لباس های زیر زینب جق می زد
گاهیم ابش می ریخت روشون و من بعدش میرفتم و شورت و سوتین زینب رو می شستم
کم کم جوری شد که وقتی شرتش می بردم حمام با بوی اب ناصر که بوی تندی هم داشت
و تصور اینکه توسط ناصر کرده می شد
جق می زدم
نمیدونستم به این میگن اب بیغیرتی
مث همیشه نبود
فشار و شهوتش هزار برابر بود
اونم تو اون سن که آدم خالی خالی روزی چند بار میتونه جق بزنه
انقد بی غیرت شده بودم که موقعی ناصر شرتش بر می داشت کیرم شق می شد
بعد یک ماه ناصر وقتی که داشت جق می زد و به منم میگفت تو هم در بیار جق بزن
تو هم به خواهر مریم من فک کن
بعد گوشیش داد دستم
چندتا عکس نشونم داد
گفت یواشکی گرفته به گرد کون زینب نمی رسید انقد لاغر مردنی بود ولی بهونه خوبی بود که کیر شقمو توجیه کنم و باهم جق بزنیم
دوس داشتم کیرش ببینم
کیر سفیدی داشت نسبت به مال من
کوتاه و کلفت بود
چند روز بعد گفت بیا نزدیک هم جق بزنیم و فیلم و عکسایی که تو کامپیوتر بود رو با هم میدیدم
اونایی ک ب زور دان کرده بودم
ابش رو که رو شرت زینب ریخت گفت بگیر تو هم ابت بریز رو شرتش
خیلی حال میده
واقعا لذت داشت گرچه من بعد رفتن ناصر قبلا تا جق می زدم همیکار میکردم
یه مدت به همین منوال گذشت یه روز
بعد رفتن مادرم و زینب
رفتیم توی اتاق
برای اولین بار لخت کامل شد
شرت زینب آورد
به منم گفت لخت شو
بعد اینکه جلو کامپیوتر داشتیم کیرامون میمالوندیم
دستش اورد کیرمو گرفت و شروع به مالیدن کرد سرش خم کرد نزیک کیرم تف انداخت روش و تند و محکم مالیدش آبم اومد ولی ناصر همینجور داشت میمالید
خیلی لذت داشت
ناصر گفت حالا نوبت تویه
کیرش که تو دست گرفتم
یه گرمی خاصی داشت
دراز کشید
گفت تف بزن مث من
منم سرمو خم کردم چندتا تف کردم و بعد با دو دستم کیرش میمالوندم تنش گرفتم و سرش به کف دستم می مالوندم
گفت بسه بزار دوباره مال تو رو بمالم
کیرمو تو دستش گرفت و شروع به مالیدن کرد
پاشوو بریم روی تخت منم بی هیچ حرفی رفتیم روی تخت زینب دراز کشیدم و گذاشتم ناصر برام بماله
شرت زینب گذاشت رو صورتم گفت بو کن
فک کن زینب یا مریم برات دارن جق می زنن
داشتم لذت میبردم
اه و نالم در اومده بود
ناصر…زینب بهتر برات میماله یا مریم
کدومش جنده تره
حس کردم جنس دستای ناصر فرق کرد
گرم و نرم تر شد
نیگا کردم
ناصر کیرمو تو دهنش کرده بود
انقدر اروم و با دقت کیرمو می خورد که باورم نمی شد ساک زدن همچین لذتی داشته باشه
داشت ابم میومد که وایساد
گفت حالا تو بخور
دیگه برام مهم نبود
دوست داشتم امتحان کنم
از اونورم دوست داشتم بازم برام بخوره
شروع کردم به خوردن کیرش
بهم گفت فقط سرش رو لیس بزن و میک بزن
اگه همه کیرمو خواستی بخوری فقط آروم اینکار کن که دندون بهش نخوره
شاید چون من یک بار آبم اومده بود و کلی قبلش مالیده بودم
هر دلیلی داشت
ناصر حالت نشسته و دراز کشیده جوری که دستش به سرم می رسید
نشست
من حالت داگی شدم
اول یکم کله کیرش رو زبون زدم و چندبار میک زدم بعد مث فیلما دو دستم گذاشتم روی روناش و همه کیرش رو فرو کردم تو دهنم
اروم بالا پایین می کردم
ناصر فشار دستاش رو سرم بیشتر کرد و همه ابش ریخت دهنم
دهنم و پر شد و بقیش ریخت روی کیرش و خودش
رفتم توالت تف کردم ولی یکیمیش مزه کردم که بفهمم چه مزه ای داره
چرا انقد با اشتیاق می خورن
مسواک زدم برگشتم
به شکم دراز کشید گفت من ساک خوشم نمیاد
دوست ندارم اب بریزه دهنم
بیالاپایی بکن
نفهمیدم منظورش چیه
خودش دراز کشید و گفت کیرت رو مث فیلما فرو کن بین رونام و لپای کونم فقط تو سوراخم نکن
کون سفید و بی موی ناصر جوری حشریم کرد که خودمم تمایلم به لاپا کردنش بیشتر شد
به یک دقیقه نکشید که ابمو اورد
و همونجور روش دراز کشیده بودم و ابم روی رونش و تخت ریخت
دیگه هر دو سه روزی یکبار لاپایی همدیگه رو میکردیم
و گاهیم به اصرار ناصر با ساک زدن آبش میاوردم
برا من هر دو عالی بود هم وقتی کیرش زیر خایم و رو سوراخم می کشید هم وقتی براش می خوردم
تا اینکه ناصر گفت بیا توالت یه چیزی یادت بدم
با شلنگ کونش خالی کرد
منم مث خودش هرکاری کرد انجام دادم
به پشت درازم کرد و خودش رو کیرم نشست
ناصر…
زینب رو کیرت نشسته
زینب و مریم رو کیرت دعوا کردن
ولی زینب برنده شد
ناصر…کی رو کیرته؟
ابجی زینبم
ناصر…کون خواهرت دوست داری؟
من…اره
جووون مرسی داداشی که کونمو می کنی
داداشی
خواهر کونیتو بکن
خواهر جندتو بکن
اوففف چه کیری دارای داداش
کاش مامان می دید چطوری داری منو می کنی
ابم اومد
همه ابمم ریخت توی کونش
یکم موند تا کیرم کوچیک شد و در اومد
بعد دراز کشیدم
من زیاد وارد نبودم
ولی ناصر خیلی وارد بود
زیر شکمم یه بالش گذاشت
هم کونم اومد بالا تر که راحت و با قدرت تلمبه بزنه هم اینکه لا کونم باز ترشد
با اینکه ابم اومده بود ولی همینکه کیرش رو با تف و روغن بین لمبه های کونم گذاشت و گفت نقش مریم یا زینب رو بازی کن
کیرم شروع کرد به شق شدن
گفتم من زینبم
کیرش رو سوراخم گذاشت داغیش حس می کردم و کم کم با حوصله فشار داد و سرش رفت تو کونم کلی همونجا گذاشت بمونه و همش اسم زینب میاورد یهو بی مقدمه هل داد و بیشترش وارد کونم شد
همش می گفت تحمل کن اگه دردت گرفت بعد بهترین حال دنیارو می کنی
سرش رو دراورد و کلی روغن ریخت تو سوراخم
دوباره سرش هل داد راحت تر رفت ولی بازم کلی درد داشتم ولی دوست داشتم کون دادن تجربه کنم حتی یه بارم شده
دوباره درآورد وو لی جای روغن
تف چسبناکی کرد تو کونم
آب قندی که بعدا فهمیدم دلیلش این بود کون خاره بگیرم و برا همیشه کونیش بشم
اینبار کله کیرش که رفت
کل کیرش رو فرو کرد
وکامل روم خوابید
دستش اورد کیرم گرفت
شروع به نبض زدن کرد
و شق شق شد
کامل روم خوابید
یکم مالید برام لذت و حس عجیبی بود
ناصر تو گوشم گفت
ازم خواهش کن بکنمت
من…ناصر تورو خدا منو بکن
ناصر…با ناز بگو
عزیزم میشه منو بکنی
ناصر…بگو هم منو بکن هم ابجی زینبمو
بگو هردومون رو کونی کن
منم حس پر شدن کونم با کیر
گرما و درد کونم
و مالیده شدن کیرم
مسخم کرده بود
خودم حرفی زدم که باعث شد ناصر دیگه نتونه طاقت بیاره
عزیزم منو جلو چشم خواهرم بکن
جلوی چشمای مامانم
منو بکن
جرم بد
کلفتی و شهوتش چند برابر شد
جوری که نالمو درآورد
بعد یک دقیقه با ضربه های تند و پی در پی همه ابش رو تو کونم ریخت
ضربه های کیرش رو حس میکردم که ابش خالی میشه و ناله میکردم با هر ضربه
همونجور که کیرش تو کونم بود برام جق زد و آبم مثل شلنگ آب بیرون میریخت
تکون نخورد تا کیرش خودش در اومد
جوری که منو کرد انقد خوب بود که تا دفعه بعد که بیاد همش داشتم به یاد کیرش جق میزدم
دو روز بعد موقع ناصر اومد خونمون
بعد ناهار و رفتن مامانم و زینب
ناصر شرت و سوتین زینب رو بهم داد که بپوشم
کیرم شق شق بود جا نمیشد تو شرت زینب
یه فیلم پورن آورد
ده برابر همیشه پیش ابم ریخته بود تو شرتم
همش خودمو جای زنه تصور می کردم بعد رفتم توی توالت کونم خالی کردم
گفتم مگه تو نمیخوای خالی کنی
گفت آره بیا اول بکنمت بعدا
توی تمام مدت یادم نمیاد کیرم خوابیده باشه
مثل فیلم پورن نشستم و جوری براش ساک زدم که همش قربون صدقم می رفت
رفتیم اتاق خواب مادرم
رو لبه تخت خوابیدم
دستام گرفت گفت لبه های کونت باز کن
کیرش رو سوراخم گذاشت و اروم تا ته انداخت توی کونم
موقع کامل تو کونم بود گفت
دوست داری کیرمو
من…اره
…زینبم دوس‌ داره
من…اره
مادرتم دوست داره…
من…اره
بار اولی بود اسم مامان آورد
شروع کرد تلمبه زدن
تند تند میزد
درد و سوزش و لذت قاطی شده بود
گاهی جلو میرفتم و گاهی خودم میدادم عقب
اسم مامانم میگفت
اسم خواهرم میگفت
و محکم تر تلمبه می زد
کیه زیر کیرم کونی بیغیرت
من…زینبه
کونیته
جندته
تو بکنمونی
اربابمونی
ما کونیتیم آقا ناصر
انقدر حشری شد که من از درد رو به جلو حرکت کردم ولی نتونستم زیاد از دستش در برم
وسط تخت بودم
با ضربه هاش کونم و کل بدنم بالا و پایین می شد
بدون دست زدن به کیرم با فشار بدنم به کیرم و به تخت آبم
ریخت
ناصر هم با انقباضهای من بیشتر حشری شد و تلمبه هاش بیشتر کرد
پشت هم میگفت زینب کونیه من
مامانت جندمه
کونی بیغیرت
با صدا و ناله زیاد
همه آبش تو کونم خالی کرد
بعد اون چند بار دیگه به بهانه های مختلف دیگه بهم کون نداد
و منم اصرار نمیکردم
بعد پنج شش ماه ناصر هفته ای دو تا سه بار کونمو میگایید
همیشه باید لباسای زینب و تنم می کردم
گاهی که کمتر حشری بود و دوس‌داشتم وحشی تر بکنه منو
فیلم زینب رو از رو کامپیوتر یا گوشی براش پخش میکردم
ناصر دیگه برای کردن زینب اصراری بهم نکرد
و هفته ای دو هفته ای یبار کونمو می کرد
سال آخر و ماههای آخر که فهمید خونمون میخواد جابجا بشه و ما داشتیم می رفتیم تهران
یبار که زیرش خوابیده بودم
گفت دوست داری فیلم کون دادن ابجیت ببینی؟ گفتم اره
گفت دوست داری مخش بزنم بکنمش فیلمش بیارم ببینی گفتم اره
یهو گوشیش دراورد گفت الان خیلی وقته دارم ابجیتو می کنم
و عکس و فیلم هاش رو نشونم میداد
زینب تو همشون یه جوری بود که صورتش معلوم نبود ولی از اتاق میشد فهمید
اتاق ناصر بود
کیرم مثل یه وزنه بالا پایین میشد
دوست داری بکنیش؟
من…اره
من…ناصر جون رضا بیا بکن
اذیت نکن
گوشیو ازش گرفتم و همه عکس و فیلم هارو گرفتم ازش ریختم تو همون فولدر پیش بقیه
حسابی بهش کون دادم
دراز کشید و مث قدیم حوصله و انرژی نمیذاشت
رو کیرش نشستم
ناصر
اینبار میخوام فک کنم که زهرا رو کیرم نشسته
من… باشه
مامان زهراست
انقدر جلو عقب کردم که آبش اومد
و همش تو کونم خالی شد
بعد با فیلمای زینب جق زدم

ما از اون محله رفتیم
۴ سال بعد خواهرم با پسر خالم سعید ازدواج کرد
همونی که بار اول زینب کرده بود و فیلم گرفته بود ازش
بعد یک سال طلاق گرفتن
دلیلشم پسر خاله ی دزد و معتادم بود
بعد چند ماه که زینب توی خونمون بود
وقت هایی که خودم و خودش بودیم
مخصوصا آخر هفته ها که بابا و مامان میرفتن روستا
زینب لباسای خیلی بازی جلوی من میپوشید
با اینکه دوست دختر داشتم
ولی هنوز فکر و ذهنم درگیر قدیم و فانتزیهای قدیم بود
از طرفی بعد از اون اتفاقات همیشه با دوست دخترام از نفر سوم صحبت می کردم
گرچه جرات نداشتیم گروپ کنیم
ولی در حد حرف خیلی جلو می رفتیم
و حتی گاهی از حضور برادر دوست دخترم و یا خواهر من تو سکس حرف می زدیم
حالا خواهرم خونه بود و چهارشنبه شب
زینب فیلم عاشقانه ای آورد به اسم بی وفا
رو صحنه های سکسی فیلم بی اختیار کیرم شق شد و حضور زینب بیشتر باعث شق شدن کیرم بود شاید اگر تنها میدیم اینجوری نمی شد
زینب بعد فیلم یه تاپ و یه دامن تا بالای زانو پوشید
رون تپل و سفیدش تا میرفت اشپزخونه و اینور اونور کامل معلوم بود
نگاهش کردم هیچی نگفتم ولی خودش گفت چیه مگه تا حالا یه لیدی سکسی ندیدی با خنده و عشوه
کیرم شق شق بود
لیدی سکسی
چقدرم خودت تحویل میگیری؟
اومد کنارم نشست
یه لبخند زد گفت مگه نیستم عزیزم
خودش لوس کرد و چلوند تو بغلم
گاهی ایکار میکرد ولی اینبار کسی خونه نبود
بعد چند دقیقه رفت و زمین دراز کشید گفت رضا لطفا ماساژم بده
خیلی خستس بدنم
خواستم چراغ روشن کنم
گفت نمیخواد چراغ روشن کنی فقط برو فلان روغن از فلان جا بیار با اون بمالم
یه جوری ناز عشوه رو بمالمش بود که گفتم باید همین الان جرش بدم
شروع کردم برای اولین بار لمس کردن بدن خواهرم زیر تاپ اسپرتش تا دامنش رو چرب کردم خودش گفت صبر کن
تاپش درآورد و بعد دستاش گذاشت رو و زیر سرش که یوری بود
انگار می خواست صورتش معلوم نباشه
شروع کردم مالیدن و ریختن روغن از گردن تا بالای باسنش رو چرب میکردم ولی جرات نمی کرد اینور اونور برم تا اینکه خودش گفت انقد بسیجی بازی در نیار
رو باسنم بشین و اطراف کمر و پهلو هام بمال
رو کون نرمش نشستم
دوست داشتم همونجور بغلش می کردم
مطمنم چند دقیقه نمی شد بدون اینکه تکونش بدم همه ابم میاد
دستم تا کناره های سینش می بردم و ببعد می کشیدم تا زیر بغلش و گردنش
اینجوری از رو کونش بلند میشدم و با خم شدن کیرمو برا یک ثانیه می مالوندم به باسن زینب
چندبار اینکار کردم که زینب به بهونه که یه چیزی زیر شکمش خودشو باسنش داد عقب و یکم لفتش داد و بعد دراز کشید
منم اون بار کیرم درآورده بودم و هر چند بار که پهلو و کنار سینش رو می مالوندم و کیرمو یه تماسی به کونش میدادم
پیشابم رو به کیرم میمالوندم
همین باعث شد زینب با درز کونش قشنگ کیرمو حس کنه ولی هیچی نگفت و فوری پشتش گفت تی شرت دربیار روغنی نشه شلوارکتم اگه زیرش چیز ی پوشیدی درش بیار
و یه داستان کوص شعر که دوستش همینکار کرد و لباساش در نیاورد و کلی چرب شد رو گفت
منم دو دل بودم چون که بر میگشت کیرم معلوم بود
وولی تو دلم گفتم به درک بزار برم حلو و همین امشب بکنمش
بعد گفتم نه اگه همیشه بمالمش بهتره یا یبار بکنمش
خلاصه گفتم اروم میرم جلو فعلا خودش گفته در بیار
لباسام در اوردم
کیرمم از شرتم بیرون انداختم
یکم پایین تر از کونش نشستن و هر بار خم می شدم پهلو و گردن شونش رو بمالونم کیرم رو مینداختم رو شکاف کونش
یه بارش گفتم لامصب ببین تو چ وضعیتی هستی فقط توش نکردی
باز گفتم شایدم حشری شده ولی اینجوری بعدا شاید بزاره دوباره بمالونمش ولی اونجوری دیگه حتی تو خونه هم باهام تنها نمیشه
زینب گفت میشه رونو پاهامم بمالی
از پایین شروع کردم مالیدن رسیدم تا روی رونش ولی دست به دامنش نزدم گفتم برم بالاتر
گفت اره هرجاش می تونی با روغن چرب کنی رو بمال برام
صداش یه لرزش و خمار بودن توش بود
دامنش رو بلند کردم که بندازم رو باسنش چرب نشه
بهشم گفتم
نزدیک شدم ببینم می تونم کونش ببینم
دامنش رو هر چقدر تونستم دادم بالا و بردم رو به جلو که خودشم پایین دامنش که زیر رونش بود رو کامل کشید تا زیر شکمش
دامنش انداخته بود بالای کش دامنش روی شکمش و من از پهلو که نگاه کردم خط شورت ندیدم
تازه فهمیدم که چرا چیزی نمی بینم
زیر دامنش
من دنبال شرتش بودم و کونش نمی دیدم
دیگه حشری بودن توان برای فکر کردن برام نذاشت
منم شرتش انداختم رو کمرش
حالا باسن سفید
گرد و نرم خواهرم روبروم بود
نه زیاد چاق و نه زیاد لاغر
همه چربی رو ریختم روی دولپ و یکمیش رو رو شکاف کونش
بازم اعتراضی نبود
ندیدم
دستام رو گذاشتم زیر لپای کونش و روبه بالا و بیرون حرکت دورانی انجام می دادم تا روغن حسابی پخش بشه
به همین بهونه لای باسنش باز می کردم و کل چشمم به سوراخ کونش بود
یکم نور ضعیف بود ولی نور آشپزخانه و بقیه جاها و نور تلویزیون باعث میشد بتونم ببینم
نزدیکتر شدم
انگشتای شستم رو به سمت درز باسن خواهرم هل دادم
نوک انگشتام تا یک سانتی سوراخ کونش می رفت و بر می گشت
لپای کونش رو بهم فشار می دادم و از هم دورشون می کردم
ناله ریزی از دهانش بیرون اومد
لبای خشک و اویزونش رو دیدم
نا خوداگاه لمبه هاش باز کردم
یه دونه مو نداشت
قهوه ای بود
و ترک های زیاد داشت
معلوم بود کون زیاد داده
بهش نزدیک شدم
سرمو لای درز کونش کردم و زبونمو هل دادم تو سوراخ کونش
یکم بو و طعم کون میداد ولی حشری بدون اجازه فکر نمی داد بهم
اههعععع
زینب بود
ناله کرد
دیگه طاقت نیاوردم روی‌رونش نشستم
روغن رو سوراخش ریختم
و کیرم گذاشتم رو سوراخش
زینب دستش رو اورد عقب و پسم میزد
فهمید نمیتونه با دو دست
یهو سرش برگردوند
و با حالت ملتمسانه گفت
رضا نه
ولی این باعث شد بیشتر حشری بشم
با یه دستم دو دستش رو رو کمرش جمع کردم با دست دیگم با هر زور و زحمتی بود کیرم هل دادم تو کونش
کوره آتیش بود
زینب
رضا نه
رضاااااا
من
خودت حشریم کردی
زینب
گوه خوردم رضا دارم میمیرم از درد
تورخدا
ولی من دیگه تا ته هلش دادم و روش خوابیدم

ادامه دارد

نوشته: ناپلئون

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

  • آخرین مطالب ارسال شده در انجمن

    • behrooz
      ساک زدن حرفه ای رل حشری برای پارتنرش . تایم: 01:20 - حجم: 17 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم
    • behrooz
      میلف تپل لخت خوابیده و با خودش ور میره لنگاش هوا میکنه و کسش میماله یکی هم ازش فیلم میگیره . تایم: 01:32 - حجم: 4 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم
    • behrooz
      لایو ماساژ دادن صبا . تایم: 03:45 - حجم: 24 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم
    • behrooz
      لایو صبا داره به شوهرش میده . تایم: 03:40 - حجم: 24 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم
    • behrooz
      من و زنم و پسر خالم - 1   سلام دوستان اسم من محمده و اسم زنم هدا ست، من ٣٠ سالمه و هدا ٢٦ سالشه يه پسر داريم كه حدود يك سالشه. من ٥ سال پيش با هدا ازدواج كردم و هدا اول دختر چادري بود و بعدش فهميدم بخاطر خانوادش مجبور شد چادري باشه و منم بهش سخت نگرفتم و گذاشتم با مانتو بگرده و ديگه چادر نذاره سرش. فقط خونه پدر و مادرامون ميرفتيم واسه اينكه اونا غر نزنن چادر سرش ميكرد. ولي با همديگه بوديم و بيرون ميرفتيم با مانتو بود. من طبع آدم گرم و حشري بودم و حتي بعد از يك سال از ازدواجمون كه سكسم يا هدا يكنواخت شده بود، موقع سكس با هدا فكر ميكردم كه من و هدا و يه نفر ديگه داريم باهم سكس ميكنيم مثلا داداشم يا يكي از دوستام و يا پسراي فاميل و اين منو خيلي حشري ميكرد ولي جرات نداشتم اینو به هدا بگم. يه بار تو يكي از سكسام پرسيدم دوس داشتي غير از كير من يه كير ديگه هم اينجا بود و با دوتا كير حال ميكردي اونم حشری بود میگفت جووونننن آررره تازه بيشتر. منم پرسیدم مثلا چند تا كه اونم ميگفت ٥ تا. من تعجب كردم و يه لحظه جا خوردم پيش خودم فكر كردم يعني هدا اینو راست ميگه يا از روي شهوته. منم بروم نياوردم و سكسمون اون روز تموم شد و جفتمون حسابي حال كرديم. ولي بعدش فكر كردم پيش خودم كه اينو راست ميگه يا نه. گفتم حالا سر فرصت امتحانش ميكنم. از اون ماجرا دو سالي گذشت. از همون زمان سكسمون در مورد يه كير ديگه صحبت ميكرديم و هر دو لذت ميبرديم. تا اينكه جراتم زياد شد و ازش پرسيدم حرفهايي كه موقع سكس مي زنيم واقعيه و تو دوست داري با يه يه كير ديگه غير از من سكس كنيم يا نه و اونم جواب داد وااا ديوونه معلومه كه نه فقط موقع سكسه. نميدونم جرات نداشت راستشو بگه و ازم میترسید بهش بي اعتماد بشم يا اينكه واقعا دوست نداشت. حدود دو سال پيش بود كه يه روز پسر خالم كه ١٧ سالش بود رو گفتم بياد خونمون. هدا ديگه تو جمع خودمون راحت بود و حجاب نمیکرد و دهن پسر خالم و حتي داداشم اينا قرص بود و به كسي چيزي نميگفتن. پسر خالم كه اسمش نيما بود واسه ناهار پنجشنبه اي اومد خونمون چون من و هدا پنجشنبه و جمعه تعطيل بوديم و آزاد. هدا قبلش گفت بنظرت چي بپوشم گفتم هرجور راحتي، بعدش پرسيد با خنده يعني با شورت و سوتين باشم ايراد ندارم منم با خنده گفتم چه ايرادي داره اصلا ميخايي اونم نپوش و جفتمون خنديديم. حس كردم بدش نمياد كه نيما ديدش بزنه. يه فكري به ذهنم رسيد، بهش گفتم دوست داري نيما اومد يكم سر به سرش بذاريم؟ گفت چجوري؟ گفتم مثلا يه تيپ باز و سكسي بزني و نيما رو حشري كنيم؟ اونم با پوزخند گفت وااا بيغيرت!!! گفتم بي غيرت چيه فقط يه شيطنت كوچيكه. اونم گفت با خنده حالا حشري شد و نتونست خودشو كنترل كنه و ترتيبمو بده چي؟ منم گفتم تو مگه بدت مياد؟ هدا يه ضريه محكم در كونم زد و گفت بي غيرت عوضي و خنديد. فهميدم هدا همچين بدش هم نمیاد. قرار شد هدا يه دامن نخي نازك بپوشه با يه شورت لامبادا كه از زير دامن پیدا بود دامنش تا يكم پايين زانو بود و وقتي چهار زانو می نشست شورتش پيدا ميشد كه با اون شورت لامبادا كسشم نمايان بود. بلوز هم يه بلوز زيپ دار جذب پوشيد كه تا بالاي نافشو ميپوشاند و چاك سينش قشنگ معلوم بود و بهش گفتم يكم زيپشو پايين تر بده تا پهلوها و چاك سينش بيشتر معلوم و اونم گوش داد و پوزخند بهم زد و رفت سمت آشپزخونه تا ناهار و وسايل پذيرايي رو مهيا كنه. نزديك ظهر بود كه نيما زنگ و زد و اومد بالا. با هم احوالپرسي كرديم و تا چشمش به هدا افتاد دهنش از تعجب وا موند گفت واووو عجب تيپي و با هدا احوالپرسي كرد و هدا دستشو برد جلو بهش دست داد و نيما هم متعجب و شوكه شده. چون هيچ وقت هدی به نامحرم دست نميداد كه وقتي هدا دست داد به نيما صورت نيما رو بغل كرد و گفت راحت باش عزيزم اينجا كسي غريبه نيست همه خودي هستيم و بعدش جدا شدن از هم و هدا يه چشمكي با خنده به نيما زد و منم لبخند زدم و نيما رو هدايت كردم داخل سالن كه روي مبل بشينه. بعد از ده دقيقه هدا با سه تا ليوان شربت آلبالو اومد و سه تاي خورديم و مشغول گپ زدن شديم. هدا از عمد رفت رو مبل روبروي نيما نشست و پاهاش رو انداخت روي هم طوري كه پاي لختش از زير دامن تا باسنش ديده مي شد و منم كنار نيما طوري كه دستم رو شونه نيما نشسته بودم و محو اندام سكسي زنم شدم راستش از شهوت خصوصا اينكه يه پسر ديگه داره اندام زنم رو ديد ميزنه حشري شدم و ميرم راست شد و با دستم کیرمو جابجا كردم و هدا فهميد و يه لبخند و چشمكي بهم زد. فهميدم يه اتفاقايي ممكنه امروز بيفته واسه همين ضربان قلبم از هيجان ميزد چون هم لذت داشتم واسم و هم دچار تردید شدم ولي شهوت بر ترديدم غلبه كرد. حواسم افتاد به نيما ديدم نيما خيره شده به هدا و فهميدم داره پاي لخت هدا رو ديد ميزنه و بعدش چشمم افتاد به شلوار نيما ديدم بلهههه كير نیما هم راست شده مطمئن شدم نيما هم حشري شده. منم سري از رو شلوار كيرشو گرفتم تنظيمش كردم و بشوخي گفت نيما خجالت بكش انگار تا حالا كس نديده ايا و ايني كه ديد ميزني زنمه ديوث نه كس پولي و هدا با يه اخم و خنده كوسن كنار شو انداخت سمت من گفت بي غيرت كثافت و معلوم از كار و حرفم بدش نیومده و نيما رو ديدم چهرش از خجالت سرخ شده. منم بش گفتم راحت باش شوخي كردم. و دوباره به شوخي گفتم اصلا فك كن زن خودته هر چقدر دوست داري ديد بزن. هدا بازم داد زد گفت محمد بسه بي حيا و يه وقت ديدي زنش شدم و سه تايي خنديديم. نيما هم فهميد جو اينجوريه و بهم گفت محمد؛ منم گفتم جانم. اونم گفت ولي بدون شوخي خوشبحالت زن و خوشگل و خوش هيكلي داري. منم گفتم قابل شما رو نداره اونم گفت نوش جون صاحبش و دوتايي خنديديم. هدا گفت چيه چي ميگين با هم ميخندين بگين ما هم بخنديم. گفتم اگه بگيم كه اين دفعه جرمون ميدي دوباره من و نيما خنديديم. اونم حمله كرد سمتمون كه به شوخي بزنمون و منم در حاليكه بصورت لميده افتاده بودم رو مبل هدا رو كشوندم سمت خودم و دستاشو گرفت كه نزنه منو و در حاليكه ميخنديدم يه دستمو بردم زير دامنشو كس هدا رو از روي شورت ماليدم كه حس كردم هدا حشري شده و از قبلش هم كسش خيس بود معلوم بود از حرفاي ما و نگاههاي نيما بهش حشري شده و كسش آبدار شده. در حاليكه مثلا سعي ميكرد منو بزنه منم كسشو ميماليدم و اونم ديگه زياد زور نميزد منو بزنه ولي الكي فاز زدن گرفته بود كه مثلا داره منو ميزنه ولي حسابي حشري بود و چشماش خمار شده بود. يه لحظه نشست روم، طوري كه كسش روي كير راست شدم بود و كسش رو روي كيرم ميماليد خيره شد تو چشمام و بي هوا صورتشو اوردم سمت و شروع كرد به خوردن لبام و منم مشغول شدم و نيما كه پشت هدا بود داشت با تعجب و شهوت ظاهرا مارو نگاه میکرد البته من نمي ديدمش ولي معلوم بود كه داره مارو نگاه ميكنه. منم در حاليکه لب و گوش هدا رو كه نقطه حساسش بود میخوردم دستمو بردم زير دامن و كونش رو ميماليدم و اروم دامنشو دادم كون هدا لخت با يه شورت لامبادا كه نخش لاي كونش بود جلوي چشم نيما بود. خيلي دوست داشتم نيما رو ميديم كه داره چيكار ميكنه. همونطور كه لب هدا رو ميخوردم و كون هدا رو ميماليدم اروم انگشتمو بردم از پشت سمت كس هدا و از بغل شورت آروم كردم تو كسش و هدا از شهوت لرزيد معلوم بود ديگه واسش مهم نيست داره جلوي نيما داريم با هم سكس ميكنيم و فكر كنم خوششم اومده بود. قسمت جلوي دامن هدا كه بين منو هدا گير بود رو دادم بالا و اروم سعي كردم شلوارم رو بدم پائين تا بتونم كيرم در بياد و بذارم تو كس هدا. هدا هم كه متوجه شد كمكم كرد شورت و شلوارمو با هم يكم داد پائين و بعدش يه لحظه روشو كرد نيما رو ديدم و بعد برگشت سمت من و كيرمو اروم كرد تو كسش و دوبار شروع كرد لبامو و خوردن و منم لباشو خوردن و ازش پرسيدم نيما چيكار داشت ميكرد نگاه ميكرد؟ گفت ميخواي بدوني؟ گفتم آره. گفت كيرشو در آورده بود و داشت ميماليد و منو ديد برگشتم سريع كرد تو شلوارش. و منم بش يه چشمكي زدم يعني راحت باش و بعدش روم مشغول بالا و پائين كردن شد و جلوي نيما راحت ناله ميكرد و ديگه واسش مهم نبود داره جلوي نيما باهام سكس ميكنه. نيما رو صدا زدم نيما اومد سمتم. گفتم هدا رو دوست داري. گفت راستش اره خيلي. گفتم لخت شو. گفت چي؟!!! گفتم لخت شو و راحت باش. نيما هم لباساشو در آورد و لخت شد و كيرشم راست شده و شروع كرد ماليدن كيرش جلومون و هدا با خماري كيرشو مي ديد. گفتم بيا هدا رو ببوس. اونم اومد سمت هدا و صورتشو نزديك هدا كرد و هدا رو بوسيد و هدا هم نيما رو بوسيد و بعد لباشو چسبوند به لباي نيما و دوتايي شروع كردن به خوردن لباي همديگه. هدا هم همچنان رو كيرم بالا و پائين ميكرد. منم زيپ بلوز هدا رو باز كردم لباس هدا رو در آوردم و حالا هدا جلومون بالا تنش لخت بود. سينه هاي هدا رو گفتم دستم و میخوردم بعد از مدتي دستمو بردم سمت كير نيما و شروع كردم به ماليدن كيرش. بعد کشوندم سمت خودم كنار مبل رو زانوش حالت ايستاده قرار گرفت طوري كه كيرش سمت صورتم بود و صورت نيما هم سمت صورت هدا بود كه داشتن از همدیگه لب ميگرفتن. منم سرمو سمت كير نيما كردم و شروع كردم به ليس زدن كير و تخماي نيما و بعد كيرشو كردم تو دهنم و شروع كردم به مكيدن و با يه دستم سينه هاي هدا رو ميماليدم. خيلي حال ميداد تجربه جالبي بود چون نيما هم خيلي خوشگل بود و خوردن كيرش بهم لذت میداد. دستاي نيما رو موقع خوردن كيرش بردم سمت هدا كه با سينش بازي كنه. منم كير نيما رو خوردم تا اينكه آبش در اومد و هدا متوجه شد لبشو چسبوند به دهنم اب نيما رو كه ريخت تو دهنم مكيد و قورت داد. آخه هدا خيلي دوست داشت آب كير بخوره. بعد سرش برد سمت كير نيما و شروع كرد به خوردن كير نيما. و نيما هم با سينه هدا بازي ميكرد و ميماليد. به هدا گفتم حال ميده هدا گفتم اره عزيزم خيلييييي مرسي شوهر دوست داشتنيم. با ناله مي گفت دارم حال ميكنم جووووونننن دوتاييتون منو بكنين جرم بدين دارم كيف ميكنم اووووفففف. به نيما گفتم دامنو شورت هدا رو در بياره منم لباسامو درآورد و بعدش ديدم هدا و نيما لخت همديگه رو بغل كردن دارن لباي همو ميخورن و هدا كسش چسبونده به كير نيما و كير نيما رو تنظيم كرد لاي كسش و دم كسش داره ميماله منم رفتم به بهانه خوردن آب سريع يه قرص وياگرا خوردم تا كيرم زود نخوابه و رفتم سمتشون ديدم در حاليكه جفتشون ايستادن هدا كير نيما رو كرده تو كسش داره حال ميكنه و لب و لوچه همو ميخورن. به هدا گفتم مواظب باش حامله نشي هدا هم گفت نگران نباش عزيزم بعد سكس قرص ميخورم جهت احتياط و دوباره مشغول شد. حسابي دوتايي با هم معاشقه ميكردن انگار نيما و هدا باهم زن و شوهر بودن. گفتم بريم تو اتاق و سه تايي رفتيم سمت اتاق هدا رفت روي تخت به پشت خوابيد منم رفتم سمت كس هدا شروع كردم به خوردن كس و كونش و نيما هم رفت سمت هدا و اول لباي همو خوردن بعد نيما سرشو برد سمت سينه هاي زيباي هدا و شروع كرد به خوردن ممه هاي هدا و مي گفت جووونننن چه خوشمزس و چاك سينه هاي هدا رو ليس ميزد و هدا هم دستاش رو فرو مي كرد لاي موهاي نيما و منم كس و كون هدا رو میخوردم تا اينكه هدا بخودش لرزيد و ارضا شد. من رفتم كنارش دراز كشيدم و بوسش كردم و اونم سرمو بغل كرد و گفت مرسي عزيز دلم خيلي حال داد. نيما بعد از خوردن ممه هاي هدا رفت سمت كس و كون هدا و شروع كرد به خوردن و زبونشو تو كس و كون هدا فرو ميكرد و هدا دوباره تحريك شد و بعدش هدا گفت كيرررر ميخام محمد كيررر ميخوام منم رفتم نيما رو زدم كنار و كيرمو تنظيم كردم دم كس هدا و فرو كردم توش و شروع كردم به عقب جلو كردن و تلمبه زدن. نيما رو هم اشاره كردم بره سمت و كيرشو بده دست هدا و هدا هم كير نيما رو كرد تو دهنش و ميك زدن و با ولع میخورد و منم افتادم رو هدا و مشغول تلمبه زدن بودم تا اينكه هدا باز هم ارضا شد و بعدش منم ارضا شدم و هدا نذاشت كيرمو در بيارم و منم تمام آبمو خالي كردم تو كس هدا. بعدش كيرمو در آوردم كنار هدا دراز كشيدم. خيلي وقتي ارضا شدم حس بدي بهم دست داد و دچار عذاب وجدان شدم انگار. پيش خودم فكر ميكردم يعني رابطمون چي ميشه بعد از اين؟؟!! ولي دوباره بيخيال شدم. به خودم اومدم ديدم نيما روي هدا هستش و كيرش تو كس هدا داره تلمبه ميزنه و جفتشون دارن لذت ميبرن و من با ديدن اين صحنه دوباره حشري شدم. نيما بعد از چند دقيقه كردن هدا ارضا شد و آبش رو طبق خواسته هدا خالي كرد تو كسش. بعدش بغل هدا اونورش دراز كشيد و كيرش رو اروم ميماليد. هدا بهم گفت دوست دارم همزمان دوتايي مثل تو فيلما منو بكنين. يكيتون بكنه تو كسم و اون يكي بكنه تو كونم. منم يكي دادم به پشت خوابیدم و هدا اومد روم كيرمو كرد تو كسش و نيما هم رفت پشت هدا اول شروع كرد به ليسيدن سوراخ كون هدا و زبونش رو تو كون هدا فرو ميكرد و سعي ميكرد با انگشتاش كون هدا رو آماده كنه. بعدش پشت هدا رو زانوهاش ايستاد و كيرشو تف زد و كرد تو كون هدا و آروم توش نگه داشت تا هدا واسش عادي بشه چون اولش خيلي درد داشت. بعد اروم اروم شروع كرد به تلمبه زدن و دردش واسه هدا خوابيد و منم شروع كردم به تلمبه زدن تا اينكه سه تاييمون ارضاء شديم. خلاصه ان روز حسابي سه تايي حال كرديم و سه تايي رفتيم حموم ولي ديگه انرژي نداشتيم دوباره سكس كنيم. منم همچنان كيرم راست بود و دوتاييشون ميخنديدن و هدا ازم پرسيد اين چشه نكنه قرص خوردي منم خنديدم و گفتم آره خواستم بيشتر شق بمونه و سه تايي خنديديم. هدا گفت راستي من ديگه دو تا شوهر دارم ميدونستين؟ منم ديدم چاره اي نيست گفتم اره عزيزم تو دوتا شوهر داري دوست داري بيشتر داشته باشي؟ اونم با عشوه گفت چرا كه نه باز سه تايي خنديدم و گفتم چه خوش خوراك. اونم گفت ما اينيم ديگه. بعدش از حموم اومديم بيرون و ناهار رو خورديم ولي ديگه اون روز سه تايیمون لخت بوديم و لباس نپوشيديم. دوباره هدا هوس افتاد و ما رو حشري كرد و اومد روبروي مبل رو زانو نشست و كير دوتاييمونو گرفت تو دستش شروع كرد نوبتي به خوردن و ما هم با سينه هاش بازي مي كرديم و مي ماليديم. كيرمون حسابي سيخ شده بود و بعدش هدا رو نشونديم رو مبل و من رفتم لاي پاي هدا و شروع كردم به خوردن كس هدا و زبونمو تو كسش ميچرخوندم و هدا از شهوت به خودش میپیچید و كير نيما كه همزمان تو دهنش بود با ولع خاصي مي خورد و يكي دوباري هم ارضا شد. بعدش بلند شدم روي زانوم و كيرمو دم كس هدا تنظيم كردم و فرو كردم تو كسش و شروع كردم به تلمبه زدن و هدا هم كير نيما رو ميخورد. بعدش هدا رو بر گردوندم و از پشت كردم تو كسش و كير نيما هم تو دهن هدا بود همچنان كه آبش اومد و هدا همه آبشو خورد. تو اين حالت كه يكم كردم نشستم روي مبل و هدا رو نشوندم روي پاهام طوريكه روش سمت من بود و كيرمو فرو كردم تو كسش و به نيما گفتم كيرشو بكنه تو كونش. نيما هم نشست كون هدا رو زبون زد تا آماده بشه و با انگشت خيس فرو میکرد تو سوراخش و هدی لذت ميبرد. بعد نيما بلند شد كيرشو كرد تو دهن هدا تا خيس بشه بعد رفت دوباره پشت هدا و كيرشو آروم فرو كرد تو كون هدا اولش خيلي درد داشت واسه همين نيما كمي كه فرو كرد تو كون هدا همونجور ثابت نگهش داشت تا دردش بخوابه و بعد اروم اروم كرد تو كون هدا و شروع كرد به تلمبه زدن و دوتايي همزمان از كس و كون هدا رو مي كرديم و هدا لذت ميبرد. چشماي هدا از شهوت و لذت خمار بود و ناله ميكرد. آب نيما اومد و ريخت تو كون هدا و بعدش من هدا رو خوابوندم رو مبل و انقدر كردمش تا آبم اومد و ريختم تو كسش و هدا هم نا نداشت كه تكون بخوره. بعدش رفتيم حموم دوش گرفتيم. از حموم زديم بيرون و خودمونو خشك كرديم ساعت حدود شيش و نيم عصر بود و نيما هم ديگه ميخواست بره خونشون بهش گفتم اگه دوست داري شب بمون پيشمون و فردا برو. اولش من و من كرد ولي گفت راستش دلم ميخواد بمونم ولي جايي كار دارم و بايد برم و خدافظي كرديم و نيما رفت. هدا رو بغل كردم ازش پرسيدم كه چطور بود عزيزم خوش گذشت؟ هدا هم گفت عالي بود عالي مرسي عزيزم خيلي حال داد ولي محمد تو چي شد بيغيرت شدي؟ گفت بي غيرتي بحثش نيست من دوست دارم لذت بردن تو رو تماشا كنم. اونم گفت من كه با تو هم لذت می برم و منم گفتم دوست دارم بيشتر لذت ببري تا منم از لذت تو لذت ببرم. هدا هم لبخندي زد و بوسم كرد و گفت قربون شوهر بيغيرت مهربونم برم من و لبخند زد و رفت لباس بپوشه و شام رو آماده كنه. داستان ادامه داره اگه ديدم پسنديدين ادامشو ميذارم… نوشته: محمد نوشته: Karenmom
×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

لطفاً اگر به سن قانونی نرسیده اید این سایت را ترک کنید Please Leave this site if you are under 18