رفتن به مطلب

داستان بیغیرتی زن من جنده است


gayboys

ارسال‌های توصیه شده


جندگی زنم
 

سلام اسمم نوید هست 37 سالمه خاطره ای دارم که گفتم اینجا بنویسمش . خب من 5 ساله ازدواج کردم از همون اول هم زیاد در قید بند و اعتقاد مذهب نبودم و زنمو آزاد گذاشتم تا خودش هرطور راحته لباس بپوشه . اسم زنم مهسا هست 4 سال ازم کوچیکتره . مهسا چون تو یه خانواده تقریبا مذهبی بزرگ شده بود . اولی که باهاش ازدواج کرده بودم چادری بود ولی وقتی دید من بهش گیر نمیدم چی بپوشه چی نپوشه کم کم آزادتر لباس تنش میکرد توی خونه که ازش خواسته بودم همش با شورت تاپ بگرده و منم کیف میکردم از دیدن پر پاچه خوردنیش و سینه های خوردنیش . از اندام مهسا بخوام بگم یه دختر سفید نه چاق نه لاغر هیکل میزون و کس و کون و سینه واقعا خوردنی و کردنی که از کردنش سیر نمیشدم . راستش من خیلی داستانهای سکسی خونده بودم قبل و بعد ازدواجم خودمم یکمی زمینه بیغیرتی را داشتم ولی خب فکرشو هم نمیکردم یه روز برسه که از دیدن سکس زنم با یکی دیگه لذت ببرم ؟قضیه از این قراره که من تو شرکتی که کار میکنم گاهی وقتا به یه مناسبتی یه مهمونی دست جمعی می گیرند و همه کارکنان را دعوت میکنند یکی دوباری با مهسا به این مهمونیها رفته بودیم و مهسا خب چون زیاد با دوستان و همکارهام آشنا نبود لباس مناسبی پوشیده بود ولی وقتی دیدیم تو مهمونی هستند خانم هایی که لختی پختی پوشیدن مهسا بعد از مهمونی همش راجب اون زنهای دوستام حرف میزد که دیدی چی تنش کرده بود منم میگفتم آره دیدم و مهسا میگفت خودم با چشمای خودم دیدم یکیشون حتی شورت هم نپوشیده بود و وقتی پیشم بود خم شد دامنش هم که کوتاه بود قشنگ کون لختش پیدا بود منم گفتم وای راست میگی ؟ باورم نمیشه . راست میگفت زن یکی از دوستا که یه زن تقریبا جا افتاده ای هم بود بهش میخورد 45 تا 50 سال را داشته باشه ولی هنوز خیلی سرحال و سکسی بود یه لباس مشکی تنش کرده بود یه سره تا زیر باسنش و پا لخت یقه باز که خیلی سکسی بود اونم پاهای سفید خوردنی داشت اون شب چشم همه روی زن دوستمون بود منم خوب چشم چرونی رو کرده بودم . دیگه مهمونی نداشتیم تا اینکه عروسی پسر مدیر شرکت شد و باز همه را دعوت کرده بود که یه باغ در اطراف کرج بود مهسا بهم گفت چی بپوشم منم گفتم هرچی خودت دلت میخواد بپوش منکه بهت گیر نمیدم عشقم اونم گفت مرسی عشقم که اینقدر فهمیده ای و منو آزاد گذاشتی منم گفتم خوش باش عزیزم زندگی دو روزه باید از زندگیمون لذت ببریم مهسا هم اومد توی بغلم و یه لب حسابی ازش گرفتم و لپ کونشو گرفتم تو دستم میمالیدمش . گفتم زن من از همه زنها برتر و خوشگلتره مهسا هم خندید و گفت مطمئنی بعد میری عروسی و میبینی خوشگل تر از من زیاده ها ف منم گفتم نه خیرم زن من از همشون سرتره . خلاصه دیگه مهسا هم برای اینکه دیگه خودی نشون بده و بگه چیزی از کسی کم نداره اونم یه لباس تنگ و کوتاه با آستین حلقه ای و یقه باز تنش کرده بود که با آرایش هم که انتخاب کرده بود از شب عروسی خودمون هم خوشگل تر و سکسی تر شده بود منم گفتم عشقم با این تیپی که زدی امشب همه چشمها رو تو زوم میشه ، مهسا هم خندید و گفت نه بابا حالا ببین چقدر زن سکسی تو جشن می بینی که کسی به من نگاه هم نکنه . خلاصه دیگه ساعت 8 راه افتادیم سمت آدرس باغ ویلا که توش جشن عروسی بود و دیگه ساعت 9 بود که رسیدیم . معلوم بود یه باغ خیلی بزرگی هست و خصوصی هم هست یعنی برای تالار نیست خلاصه ماشینو پارک کردیم و منو مهسا که یه مانتوی تنگ و جلو باز تنش کرده بود رفتیم و وارد مجلس شدیم و با چندتا از دوستا که میشناختم و باهاشون صمیمی تر بودم نشستیم . راست میگفت مهسا مجلس پر بود از زنهای لختی و پختی و سکسی انگار سالن مد سکسی بود لامصبا هرکدومو میدیدی براش راست میکردی از زنهای همین دوستام بگیر تا زنهای فک فامیل کسای دیگه که نمیشناختمشون خلاصه مهسا هم گفت عزیزم منم برم مانتومو در بیارم منم گفتم باشه عزیزم برو و با خانم یکی از دوستای دیگه اونم میخواست مانتوشو در بیاره رفتن و بعد از چند دقیقه برگشتن که وقتی دوستام مهسا رو دیدن داشتن با چشماشون زنمو میخوردن زن اون دوستمم یکمی سکسی و باز پوشیده بود ولی نه اندازه مهسا برای همین قشنگ حس میکردم که دوستام دارن حسابی زنمو براندازش میکنند منم از این موضوع داشتم لذت میبردم که زنم چقدر سکسی و خواهان داره . خلاصه مجلس دیگه شلوغ بود و بزن و برقص و عشق و حال و همه چی ردیف بود دیگه مهسا را با زنهای دوستام تنهاشون گذاشتم و منم با دوستام سرم گرم بود ولی گاهی هم از دور مراقب مهسا بودم که ببینم چکار میکنه . دیگه بساط عرق و مشروب و ویسک و هرچی که دلت بخواد هم ردیف بود منم خب بدم نمیومد مشروبی بزنم یکی دو پیک خورده بودم و سرم یکمی گرم شده بود ولی هنوز هوشیار بودم ولی خب یکمی هم حال به حالی شده بودم یه نگاهی انداختم دیدم مهسا پیش دوستاش یعنی زنهای دوستم نیست منم رفتم پیش خانمها و ازشون سراغ مهسا رو گرفتم بهم گفتند از این طرف رفت منم رفتم همون سمتی که نشونم دادن و هرچی رفتم انگار داشتم به پشت ساختمون میرفتم دیگه کسی از مهمانها اونجا نبود همینطوری که یکمی دیگه رفتم حس کردم صداهای اه و اوه دارم میشنوم دنبال صدا اروم میرفتم که یهویی با صحنه ای مواجه شدم که میخکوب شدم دیدم به به مهسا خانمم دولا شده و سه نفر هم دوره اش کردن و یکی از پشت گذاشته تو کسش و داره تلمبه میزنه زنم چه آه و ناله میکنه یکی هم از جلو کرده تو دهنش و داره براش ساک میزنه . مردای که داشتن زنمو میکردن نمیشناختم هم سن و سال خودم بودن جوان و خوش تیپ بودن هی نوبتی جاشونو عوض میکردن یکی سینه های مهسا رو میمالید یکی تو کسش تلمبه میزد یکی تو دهنش هی تند تند جابجا میشدن از مهسا و کس و کونش تعریف و تمجید میکردن منم که وقتی میدیدم زنم چطوری داره به سه نفر کس میده و آه و اوخ و ناله میکنه داشتم لذت میبردم هر کی میرفت پشت مهسا تا بکنه تو کوسش هی رو کمرش فشار میاورد تا مهسا بیشتر خم بشه و کونش قلمبه تر بشه هی چک میزدن در کون مهسا و محکم تو کسش تلمبه میزدن مهسا هم هر وقت کیر تو دهنش نبود هی میگفت وای جوووووووووننننننن جر بده کسمو جر بده کسمو آآآآآآخخخخخ ووووااااایییی ججججووووووونننن اونها هم همچین کس زنمو میگائیدن که انگار هیچوقت کس ندیدن دیگه نمیدوندم چقدر طول کشید که یکی یکی آبشونو تو کس زنم خالی کردن و با آه و ناله بلندی هرچی آب داشتن را ریختن تو کس زنم بعد هم هر کدوم رفتن جلوی مهسا تا کیرشونو براشون خوب ساک بزنه مهسا هم عین یه جنده حسابی سه تا کیر را ساک زد و ازشون برای اینکه خوب کسش حال داده بودن تشکر هم کرد بعد دیگه اونا شلوار شوتشون را کشیدن بالا و رفتن مهسا هم کسش حسابی پر از آب منی بود همونجا نشست فکر کنم داشت زور میزد تا آب منی ها از کسش بریزه بیرون و بعدش هم مهسا هم بلند شد و یکمی خودشو مرتب کرد و از یه طرف دیگه برگشت تو مجلس منم از همون راهی که اومده بودم برگشتم ولی چند دقیقه بعدش دیدم مهسا پیش دوستاش داره میگه میخنده منم رفتم پیشش گفتم عشقم بهت خوش میگذره مهسا هم که خیلی شنگول بود گفت آره عشقم خیلی خوش میگذره به تو چی خوش میگذره ؟ منم گفتم آره عزیزم به تو خوش بگذره به منم خوش میگذره یه نیم ساعتی بعد که شام خوردیم بازم همش میدیدم که یکی از دوستام که همکار نزدیک خودم هست بد جور تو نخ مهسا رفته و همش داره به زنم نگاه میکنه جالب این بود که زن خودش هم حسابی لختی پوشیده بود . این دوستم یه مرد حدودا 50 ساله هست اسمش فرهاد یکمی کچله ولی هیکل تنومندی داره معلومه که جوانیهاش ورزشکار بوده خلاصه این کسکش خان همش تو کف زنم بود . بعد از شام نمیدونم بازم چی شد که مهسا دوباره غیبش زد یکمی دور و برم را نگاه کردم دیدم از فرهاد هم خبری نیست شستم خبر دار شد که این دوتا باید با هم باشن و گفتم حتما مهسا بردتش همون جای قبلی که داشت به اون سه تا کس میداد سریع رفتم همون جا و دیدم بعله چه خبره ؟؟؟ هم فرهاد هم یکی دیگه از مدیرای شرکت دارن زنمو دوتایی میگان فرهاد با اون هیکل گنده اش افتاده رو زنم و داره تند تند کسشو میگاد و از مهسا لب میگرفت و سینه هاشو میخورد مهسا هم حسابی داشت زیر کیر فرهاد آه و ناله میکرد اون مدیر هم که اسمش سجاد بود اونم کنار سر مهسا نشسته و هر وقت میتونست کیر کلفتشو میکرد تو دهن مهسا منم یه جائی قایم شده بودم که نزدیکترین و امنترین فاصله را داشته باشم و خوب میدیدم که اون دوتا دارن با زن خوشگلم حال میکنند و فرهاد که اونم انگار تا حالا کس ندیده مثل وحشیها داشت کس مهسارو میگائید و کیف میکرد همچین میزد تو کسش که صداش قشنگ به گوشم میرسید سجاد هم لامصب کیرش معلوم بود بزرگ و کلفته به فرهاد گفت کسکش بسه نوبت منه تا این جنده خانم را بکنم فرهاد هم که راضی نمیشد دست بکشه ولی دیگه بلند شد از رو کس مهسا و کشید بیرون و دیدم وای کیر این عوضی هم چه کلفت و بزرگه برای همین زنم داشت زیرش حسابی حال میکرد سجاد هم کیرشو تا بیخ زد تو کس زنم و بی رحمانه داشت کس زنمو میگائید و همش میگفت جوووووووننننننن جووووووووووووووننننننننننن هی تند تند تملبه میزد اینقدر تو کس زنم تلمبه زد که با یه ناله بلندی نفس قطع شد و هی معلوم بود داره آبشو خالی میکنه تو کس زنم مهسا هم بازم زیر سجاد حسابی داشت حال میکرد اونم ناله میزد زیرش هردوشن حال کرده بودن خوب که همه آبشو تو کس زنم خالی کرد از کسش دراورد و دوباره فرهاد نشست لای پای زنم با چندتا دستمال کاغذی کس مهسارا خوب پاکش کرد و کیرشو کرد تو کسش و دوباره شروع کرد گائیدنش سجاد هم کیرشو آورد و کرد تو دهن مهسا و گفت بخور جنده بخور جنده دیگه تو جنده مائی و باید هر وقت خواستیم بیائی و بهمون حسابی حال بدی فهمیدی جنده خانم مهسا هم با تکون دادن سرش و ساک زدن کیر کلفت سجاد داشت بهش اوکی میداد فرهاد هم همینارو تکرار میکرد و هی تو کس زنم تلمبه میزد تا اینکه اونم بلاخره آبش اومد و همشو با ناله کشیدن ریخت تو کس تنگ زنم که دیگه فکر کنم با این پنج تا کیری که تو یه شب رفته تو کسش دیگه نمیشه بهش بگم تنگ . خلاصه این دوتا عوضی هم با کس زنم حسابی حال کردن و یکمی کس مهسا رو بوسیدن و مالیدنش و کیف میکردن و میخندیدن و میگفتن جون چه کس تر تمیزی گیرمون اومد به مهسا گفتن اگر بهمون کس ندی شوهرتو اخراج میکنیم مهسا هم گفت تورو خدا به شوهرم کاری نداشته باشید باشه هر وقت خواستید بهتون میدم اونها هم خندیدن و گفتن خب زود باش خودتو مرتب کن برو، مهسا هم با دستمال کاغذی میکرد تو کسش و خیس میشد و مینداختش بیرون یکی دیگه میکرد تو کسش چندتا رو همینطوری کرد تو کسش و انداخت دور و بلند شد و یکمی موهاشو مرتب کرد یه رژ هم مالید و برگشت سمت مجلس منم هنوز قایم شده بودم و ببینم فرهاد و سجاد چی به هم میگن راجب کسی که از زنم گائیده بودن فرهاد گفت دیدی بهت گفتم این مهسا کسش میخاره سجاد هم گفت وای دمت گرم فرهاد عجب تیکه ای جور کردی فرهاد گفت از وقتی این جنده خانم دیدم میدونستم کس و کونش میخاره اون شوهر کسکشش هم معلوم عرضه نداره جمع و جورش کنه حقشه زنشو بگائیم سجاد هم گفت ایولا دمت گرم فرهاد گفت نگران نباش دوباره جورش میکنیم و حسابی میکنیمش سجاد هم گفت وای منکه داشتم برای گائیدن کونش هلاک میشدم دفعه بعدی حتما کونش میزارم امشب فرصت نشد فرهاد هم خندید و گفت آره منم دلم میخواست از کون بکنمش جنده رو ولی خب اگه میکردمیش جیغش توی باغ میپیچید و آبرومون میرفت و بعد هر دو زدن زیر خنده و رفتن منم که با دیدن صحنه های گائیده شدن زنم حسابی حال کرده بودم همونجا برای کس دادن زنم جق زدم و خالی شدم و برگشتم سمت مهمونی بازم دیدم مهسا اصلا انگار نه انگار که به پنج نفر کس داده از دیدن زنم که بی حیا و جنده شده بود لذت میبردم و میدونستم که به زودی باز هم به فرهاد و سجاد کس و کون میده . اگر از داستان خوشتون اومد بقیه ماجرا را مینویسم اگر داستانم لایک نداشته باشه منم حوصله نمیکنم بنویسم .

نوشته: نوید

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

  • آخرین مطالب ارسال شده در انجمن

    • chochol
      سکس سه نفره با میلف جاافتاده و حشری اول کصلیسی میکنه و ساک میزنه و بعد تو چند تا پوزیشن تا خایه تو کصش تلمبه میزنن و آه و ناله میکنه . تایم: 07:45 - حجم: 29 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم
    • chochol
      لایو بدن نمایی دختر بیزینسی . تایم: 03:10 - حجم: 20 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم
    • chochol
      فرشته ی شیطان صفت   سلام من فرشته ام ۳۷ سالمه و متاهل هستم تو خانواده ی فوق العاده فقیر و ضعیف ما واسه خواهرم نازی یه خواستگار خیلی خیلی پولدار پیدا شده بود اصلا همه ما انگشت به دهن مونده بودیم چجوری نازی تونسته همچین پسر پولداری رو تور کنه آخه حقیقتا نازی یه مقداری از نظر عصبی نا پایدار بود از وقتی یادم میاد افسرده بود و هیچ موقع حال و حوصله خودش هم نداشت بعضی وقت ها هم خیلی پرخاشگر میشد جوری که همه میدونستیم اون تایم فقط باید ازش دوری کنیم و به قولی پرمون به پرش نگیره البته از نظر زیبایی ظاهری واقعا هیچی کم نداشت فوق العاده خوشگل و خوش اندام بود پوست روشن و شفاف چشم های درشت و سیاه لب های گوشتی و اندامی که حتی با لباس خونگی هم نمیتونست برجستگی های بدنش رو بپوشونه سینه و باسن بزرگ و خوش فرم رون های گوشتی با کمر باریک البته کلا خانوادگی این خصوصیات رو داشتیم از مامانم به ارث رسیده بهمون من خودم هم اندام خیلی خوبی دارم حتی مامان هم تو سن ۵۷ سالگی واقعا هنوز اندام جذاب و سکسی داره ولی نازی گل سر سبد ما بود تقریبا همه اتفاق نظر داشتیم آرش بخاطر جذابیت های ظاهری خواهرم نازی عاشقش شده و اومده جلو چون آرش درسته از نظر ظاهری خیلی ویژگی خاصی نداشت نه قیافه جذاب و مردونه ای داشت نه قد بلند و اندام ورزیده ولی اینقدر پولدار بود که همین یک ویژگی بقیه عیب هاشو ساپورت میکرد بابا با خوشحالی و سریع موافقت کرد چون خود نازی هم موافق بود از طرفی واقعا تو هزینه زندگی خودشون مونده بودن و کم شدن یک نون خور خیلی به نفعشون بود ولی خوب اینجوری هم نبود که بخوان به زور شوهرش بدن با موافقت و تایید خودش ارش رو قبول کردن خیلی سریع کارها پیش رفت و نازی و آرش رفتن خونه خودشون اون هم چه خونه ای تو بهترین منطقه شهر یه خونه دویست متری صفر فول امکانات یک مجمتع ۶ طبقه ۶ واحدی که کلش واسه خود آرش بود غیر از واحد خودشون بقیه طبقات خالی بود آرش ۲۰ سالش بود ولی اندازه صد تا مرد شصت ساله سرمایه داشت وقتی بچه بوده پدر و مادرش تو تصادف فوت میکنن و یک ارثیه خیلی خوب واسش میزارن که اون موقع عموش همون سرمایه رو واسش سرمایه گذاری می‌کنه و از شانس خوبشون خیلی خوب هم جواب میده از همون روز اولی که آرش اومد خواستگاری نازی متوجه شدم که نگاه خاصی نسبت به من داره البته من سنم ازش خیلی بیشتر بود من ۳۷ سالم بود و اون ۲۰ سالش علاوه بر این من خواهر زنش حساب میشدم و تازه شوهر هم داشتم واسه همین خیلی جدی نمیگرفتم نگاه های سنگینش رو هنوز یک ماه از سر خونه زندگی رفتن نازی و آرش نگذشته بود که آرش شخصا به من پیشنهاد داد که من و علی همسرم هم بریم تو همون مجمتع با اونا زندگی کنیم چون ۵ تا واحد دیگه خالی بود از طرفی می‌گفت پیش نازی باشین هم بهتره وقتی من نیستم احساس تنهایی نکنه تو ساختمون واقعا از پیشنهادش خوشحال شدم چون من و علی شوهرم تو یک خونه ۴۵ متری اجاره ای تو پایین شهر زندگی میکردیم علی چن سالی بود درگیر اعتیاد بود و یک خط در میون سر کار می‌رفت واقعا شرایط زندگی خیلی سخت بود سریع قبول کردم به علی هم گفتم اون هم رو هوا زد شاید بگین چقدر عزت نفستون کمه ولی باید بگم شما حتی نمیتونین تصور کنین ما تو چه شرایطی زندگی میکردیم و چه شب هایی گرسنه میخوابیدیم از روزی که رفتیم پیش نازی و آرش کلا زندگیمون عوض شد انگار زندگی داشت روی خوبش رو به ما هم نشون میداد آرش فوق العاده دست و دلباز بود یه جورایی حتی مایحتاج زندگیمون رو آرش تهیه میکرد شوهر بی بخار و سیب زمینی من هم شکایتی نداشت فقط به فکر این بود جنسش رو بندازه بالا و نعشه بشه چندین و چندبار میخواستم ازش جدا بشم ولی چون نه سرمایه ای داشتم و نه پشتیبانی پشیمون شدم حداقلش این بود اسم یک مرد تو شناسنامه ام بود البته ناگفته نماند علی خیلی منو دوست داشت هیچ موقع باهام بد حرف نمی‌زد و هر چی هم میگفتم فقط می‌گفت چشم طفلک پسر خوبی بود ولی درگیر اعتیاد که شد دیگه نتونست خودش رو نجات بده من هم یه جورایی باهاش میسوختم و می‌ساختم بعد چند ماه که رفته بودیم خونه جدید دیگه کلا زندگی قبلی رو فراموش کرده بودیم همیشه یخچال پر بود آرش چندتا ماشین داشت یه النترا داده بود دست من یه سانتافه هم دست علی بود یعنی همیشه تو پارکینگ پارک بود و بهمون اجازه داد ازشون استفاده کنیم به بهونه های مختلف به علی پول می‌داد می‌گفت این شیرنی فلان چیزه یا تولد هدیه های با ارزشی میداد که با همونا زندگیمون رو میچرخوندیم هرچی به علی اصرار میکردم برو کنارش یه کاری ازش یاد بگیری خودت پول در بیاری می‌گفت چشم از فردا ولی هیچ وقت نمیرفت و همه اش بهونه های الکی میآورد از وقتی رفته بودیم خونه جدید دیگه نگاه های ارش به من سنگین تر شده بود خیلی شده بود مچش رو موقع دید زدن و نگاه کردن به بدنم بگیرم ولی به روی خودم نیاوردم حتی علی و نازی هم متوجه شده بود چند بار نازی واسه لباس پوشیدن بهم تذکر داد علی هم که از قدیم فانتزی های بی غیرتی داشت چند بار وسط سکس گفته بود امروز آرش داشت کون گنده ات رو دید میزد یا بعضی وقت ها که خم میشدم و یقه لباسم باز بود می‌گفت امشب ارش رنگ سوتینت هم دید جنده خانوم من به این حرفاش عادت کرده بودم و دیگه ناراحت نمی شدم حتی خودم هم حشری میشدم و همراهی میکردم +جووون بی‌غیرت دوست داری باجناقت رنگ سوتین زنت هم می‌دونه دیگه؟ -اووف آره حشری میشم اینجوری جلوش کس و کونتو می‌ندازی بیرون +دوست داری زنت کیر باجناقت رو راست کنه؟ -اره حشری میشم +دوست داری جلو خودت خیره میشه به سینه های گنده زنت؟تو رو اصلا مرد حساب نمیکنه؟ -اووف دوست دارم جلو خودم دید بزنت +دودول کوچولوت راست میشه وقتی الکی جلوش قمبل میکنم ساپورتم کش میاد حتی رنگ شرتم هم معلوم میشه؟ -اووف فرشته خیلی جنده ای الان آبم میاد +جووون تخمای بی غیرت داره گزگز می‌کنه شوهر بی عرضه من؟ -اره من بی غیرتم بی عرضه ام +شوهر بی‌غیرت و کونی منی -اخ یکم سوراخ کونم بمال فرشته +جووون بیغیرتت کردم بس نیست میخوای کونیت هم بکنم؟ معمولا با همین فانتزی ها سکس میکردیم و هر دو تا هم ارضا می‌شدیم حدودا یک سال که گذشت یواش یواش اختلاف های ارش و نازی شروع شد اول کم بود به مرور زمان بیشتر و بیشتر شد کار به جایی رسید که حرف طلاق وسط افتاد نازی اصلا متوجه نبود اگه جدا بشه چه زندگی در انتظارشه در واقع بخاطر افسردگی و قرص های اعصاب بیخیال شده بود و هیچی واسش مهم نبود هرچی هم باهاش صحبت میکردم توضیح میدادم گوش نمی‌کرد حتی یه بار گفت تو نگران منی یا خودت و شوهرت؟خیلی حرفش ناراحتم کرد من خواهر بزرگش بودم و نباید باهام اینجوری صحبت میکرد البته حق هم داشت قسمت عمده ای از نگرانی من واسه خودم و علی بود چون اگه اونا جدا میشدن ما هم مجبور میشدیم برگردیم به زندگی سگی قبلی خودمون واسه همین تصمیم گرفتم به هر روشی که شده نزارم از هم طلاق بگیرن ارش خیلی منو دوست داشت خیلی هم ازم حرف شنوی داشت فکر میکنم یه جورایی امیدوار بود بتونه منو راضی کنه باهاش رابطه داشته باشم البته هیچ موقع مستقیم درخواستی نداده بود ولی از نگاه های پر از خواهشش راحت میشد اینو فهمید حتی تو بدترین شرایط هم اگه من ازش چیزی میخواستم نه نمی‌گفت در صورتی که اگه نازی چیز ساده تری ازش میخواست به راحتی می‌گفت نه واسه همین تصمیم گرفتم از این نفوذم روش استفاده کنم چند باری خواهرانه باهاش صحبت کردم ولی هیچ نتیجه ای نداد تصمیم گرفتم از در دیگه ای وارد بشم میدونستم مشکلشون سردی بیش از حد نازیه بر عکس منکه همیشه لای پاهام خیسه نازی انگار اصلا میل جنسی نداشت و به زور قبول میکرد باهاش سکس کنه اون هم با کلی آخ و اوف و غر غر البته شکایت اصلی نازی از سایز کیر و تایم سکس آرش بود می‌گفت با بیست سانت کیر دو ساعت منو می‌کنه جوری که تا چند روز کسم میسوزه و دستشویی نمیتونم برم واقعا نمی‌فهمیدم چی میگه چون علی کیرش ده سانت بیشتر نبود و سکسش نهایتا چهار دقیقه طول می‌کشید واسه همین اصلا درکش نمی‌کردم یه شب که دعواشون خیلی بالا گرفته بود و آرش از خونه زده بود بیرون به علی گفتم بهش زنگ بزنه بیاد پیش ما آرش هم احتمالا بخاطر من قبول کرده بود من تو اتاق داشتم لباس عوض میکردم و آرش و علی داشتن تخته بازی میکردن وقتش بود یه کار اساسی انجام بدم شرتم درآوردم یه شلوار جذب مشکی پوشیدم جوری که حتی تپلی کسم هم دیده میشد و اینقدر تو پام کش اومده بود قسمت رون ها و کونم سفیدی پوستم دیده میشد فاق شلوار خیلی کوتاه بود یه تیشرت یقه باز پوشیدم جوری که یه مقدار از خط سینه ام پیدا بود حتی یه مقدار از سوتین قرمزم هم دیده میشد و اگه خم میشدم کل چاک سینه های گنده ام معلوم میشد چندبار امتحان کردم اگه میشستم تیشرفت می‌رفت بالا و مقداری از کمر و پهلوهام هم معلوم میشد مطمعن بود آرش عاشق این استایلم میشه انگار فتیش عجیبی رو این قسمت داشت یه آرایش ملایم هم کردم رفتم بیرون به محض اینکه آرش و علی منو دیدن چند ثانیه بهم خیره شدن فهمیدم کارم درست انجام دادم بی توجه رفتم سمت آشپزخونه و مشغول چای ریختن شدم چای آوردم و یه کم صحبت کردیم من هم کلا بی خیال لباسم شده بودم خم میشدم کل سینه هام معلوم میشد لباسم اینقدر رفته بود بالا که چند انگشت از کمر و پهلوهام مشخص بود بعد یه مدت دیگه شلوارم هم از پشت سر خورده بود پایین و احتمالا حتی چاک کونم هم معلوم بود علاوه بر آرش که فقط منتظر فرصت بود منو دید بزنه شوهرم علی هم بدجوری چشمام هیز شده بود خواستم یه مقدار جلو تر برم رفتم جارو شارژی رو برداشتم و به بهونه اینکه رو فرش اشغال ریخته مشغول شدم خودم کش میدم که جارو بزنم اینجوری کونم بیشتر معلوم میشد خودم هم بدجوری حشری شده بودم گفتم یه کم بیشتر کرم بریزم چرخیدم جوری که کونم دقیقا نیم متری دید اونا باشه مشغول جارو کردن شدم فکر کنم شلوارم تا نصف لپ کونم اومده پایین و دیگه قشنگ چهار انگشت از چاک کونم معلوم بود خوب که کونم نشون دادم چرخیدم رو به اونا این دفعه چهار دست و پا حالت داگی قمبل کردم و مشغول شدم تقریبا جفت سینه هام تو سوتین افتاده بود بیرون مشغول بودم که یک دفعه علی بلند شد رفت سمت اتاق خواب من که چشم علی رو دور دیدم یه جارو گذاشتم کنار در حالی که تو چشم های ارش نگاه میکردم دست انداختم بند های سوتینم باز کردم همونجا جلو آرش از دستم رد کردم در آوردم انداخت دقیقا رو مبل کنار آرش با خنده گفتم اوووف چقدر تنگ بود خفه شدم ارش در حالی که آب دهنش رو قورت میداد یه لبخند مصنوعی زد آروم بهش گفتم +حالت خوبه آرش جان؟ -اره آره ممنون +مطمئنی؟ -اره قطعا چطور مگه؟ در حالی که یکی از کوسن های مبل دستم بود خودم آروم کوسن گذاشتم روی خشتک شلوارش و با یه عشوه گفتم واسه این میگم سریع متوجه شد شق بودن کیرش معلومه تا خواست حرف بزنه بلند علی رو صدا کردم عشقمممممم…حرفم تموم نشده بود آرش دست منو گرفت کشوند روی پای خودش با کون نیمه لخت افتادم رو پاش اصلا انتظار همچین کاری رو نداشتم تا اومدم اعتراض کنم گفت غلط کردم به علی چیزی خیالم راحت شد طفلی ترسیده بود فکر کرده بود میخوام به علی بگم واسم شق کرده خیلی خونسرد با یه لحن سکسی گفتم دیوونه ولم کن الان بیاد ببینه واسه زنش شق کردی بعد هم کیرتو گذاشتی لای کونش بدتر میشه بعد هم بلند هم شدم تو نگاه آرش تعجب می‌دیدم تا حالا اسمی از کس و کون جلوش نبرده بودم یه نگاه با شیطنت بهش کردم و سر تکون دادم رفتم سمت علی تا وارد اتاق شدم دیدم شرت منو که رو تخت افتاده گرفته جلو صورتش و داره جق میزنه یه نگاه با حالت تحقیر و تمسخر کردم میدونستم عاشق تحقیر شدنه خودم جلوی آینه دیدم اوه اوه وضعم خیلی خراب بود نصف کونم و کمر و پهلوهام مشخص بود نوک سینه هام هم از زیر تیشرت زده بود با حالت شاکی به علی گفتم بیشعور چرا نگفتی لباسم درست کنم جلو آرش ابروت رفت علی در حالی که تو نگاهش خواهش و تمنا موج میزد گفت فرشته تو رو خدا ارضا کن دارم دیوونه میشم در حالی که لباسم درست کردم رفتم سمتش شرتم از دستش گرفتم گفتم امشب تا منو ارضا نکنی خبری از ارضا شدن نیست علی دوباره گفت فرشته دارم دیوونه میشم تو رو خدا ارضام کن میدونستم اگه دست به کیرش بزنم آبش میاد واسه همین بهش گفتم قمبل کن کونی ابتو بیارم علی بدون فکر کردن سریع رو تخت قمبل کرد رفتم پشت سرش یه مقدار وازلین برداشتم مالیدم سوراخ کونش شله شل شده بود جوری داگی قمبل کرده بود انگار پورن استاره آماده دادن بعد چند ثانیه خودش التماس میکرد انگشتم کن منم اذیتش میکردم فقط سوراخشو میمالیدم روش با انگشت ضربه میزدم با خودم گفتم شاید اگه ارضا بشه پشیمون بشه شبو خراب کنه بهش گفتم شرت منو بپوش بیا تو هال ارضات کنم بعد هم سریع رفتم بیرون تا چشمم به آرش خورد دیدم سوتین من جلو صورتشه چشماش هم بسته داره بو میکشه با خنده یه سری تکون دادم و اشاره کردم الان علی میاد آرش هم هول شد سوتین قرمز گیپور منو انداخت رو مبل کناری علی اومد مشخص بود خیلی حشریه آرش هم معلوم بود حشری شده منم البته کمی از اون دو تا نداشتم لای پام خیسه خیس بود وقتش بود مرحله دوم اجرا کنم رفتم با آرش صحبت کردم که باز چی شده و چرا دعوا کردین آرش هم هی طفره می‌رفت چیزی نمی‌گفت بهش گفتم شاید جلو علی معذبی مشکلتون رو بگی بیا بریم تو اتاق خصوصی صحبت کنیم علی یه کم پکر شد ولی خوب یکی از دلایلی که هنوز باهاش موندم همینه که رو حرف من نه نمیاره به آرش گفتم برو الان میام وقتی رفت به سوتینم اشاره کردم و به علی گفتم عه سوتین زنت کنار باجناقت چیکار می‌کنه آقای بی غیرت؟حس کردم علی دوباره شهوتی شد چشماش خمار شد گفت فرشته خیلی جنده ای منو واقعا بی‌غیرت کردی دیگه حداقل جمعش میکردی وقتی من اومدم در حالی که آروم با نوک انگشتام کیرش رو لمس کردم گفتم +آخه چقدر هم بدت اومده دودول ده سانتیت تو شورت زنت راست شده بعد دم از غیرت میزنی؟ -فرشته خیلی جنده ای بخدا +بشین اینجا سوتین زنه جنده ات رو بو بکن جق بزن تا من برم ببینم مشکل این دو تا بچه چیه -خواستین بیاین بیرون یه صدایی بکن ارش منو تو این وضع نبینه +کدوم وضع؟همین که شرت زنت رو پوشیدی و داری با عشق بی غیرتیت جق میزنی بی عرضه؟ بعد هم راهم رو کشیدم رفتم سمت آرش مشخص بود قیافه اش جدی شده و داره مشکلاتش با نازی فکر می‌کنه گفتم باید دوباره یه کاری بکنم یخش باز شه حشری بشه همینجوری در حالی که باهاش حرف میزدم مشغول مرتب کردن اتاق شدم بعد چند دقیقه اینقدر تکون خوردم دوباره لباسم رفت بالا و شلوارم سر خورد اومد پایین تقریبا نصف کونم لخت بود و کمر و شکم و پهلوهام و کل چاک سینه ام مشخص بود آرش اصلا تمرکز نداشت نمیتونست درست حرف بزنه ولی داشت می‌گفت نازی خیلی سرده باهاش و اصلا به سر و وضع خودش تو خونه نمی‌رسه من هم مردم نیاز دارم بهش گفتم واقعا بهت حق میدم آرش ولی نازی میگه تو یک ساعت با اون بعد به کیرش اشاره کردم بیست سانتی میوفتی روش طفلک خواهرم اذیت میشه زیرت ارش با یه حالت افتخاری گفت بخدا همه آرزو دارن شوهرشون مثل من باشه ولی نازی شاکیه مگه دست منه چیکار کنم قطعش کنم؟با خنده بهش گفتم نه قطعش نکن ولی سعی کن یه کم زودتر تمومش کنی آرش گفت مرض که ندارم الکی کش بدم بخدا نمیاد بهش گفتم یعنی میگی هر کاری بکنی ۵ دقیقه ای نمیاد؟ارش گفت نه بخدا اصلا زیر نیم ساعت امکان ندارد ارضا بشم پرسیدم مطمعنی؟گفت شک ندارم همینجوری که وضعیت لباس هام مثل جنده ها بود با یه نگاه شیطنت آمیز رفتم سمتش و در حالی که لبه تخت نشسته بود هولش داد و خوابید روی تخت بعد نشستم روش جوری که کیرش دقیقا چسبیده بود به کسم چشم های ارش از تعجب گرد شده بود در حالی که کسم روی کیرش تکون میدادم و جلو عقب میکردم لبام نزدیک لباش کردم و آروم گفتم +ببینم چند دقیقه میتونی دووم بیاری اقا پسر اینقدر ادعا داری -فرشته فرشته اگه علی بیاد… +سعی کن زودتر ارضا بشی وگرنه اگه ارضا نشی حتی علی هم بیاد من ول نمیکنمت آروم یه لب خیلی یواش ازش گرفتم گفتم +بالاخره به آرزوت رسیدی؟مگه چشمت دنبال من نبود از اول؟ -اووف چرا من عاشقت شدم فرشته اصلا با نازی ازدواج کردم تا بتونم تو رو ببینم +میدونم عزیزم ولی تو سنت خیلی از من کمتره بعدش هم من شوهر دارم قربونت بشم -بیا طلاق بگیریم با هم باشیم +می‌دونی اگه من این کارو بکنم چه بلایی سر نازی میاد؟ -ولی من عاشقتم فرشته +میدونم عزیزم ولی چاره ای نیست خودم هم یه کم احساسی شده بودم از مالش کسم به کیرش بدجوری حشری شده بودم آروم در گوشش گفتم اگه واقعا دوستم داری زندگیتو با نازی درست کن آرش گفت +آخه من فکرم همیشه پیش توئه -منکه همیشه هستم هر موقع دوست داشتی بیا بالا +علی چی؟ -نگران علی نباش عزیزم من اونو درست میکنم +جدی میگی؟ -قول میدم عشقم +فرشته واقعا عاشقتم -اگه عاشقمی چرا این همه خودمو میمالم بهت آب نمیاد آرش چشماشو بست منو محکم گرفت تو بغلش انگار اصلا یه آدم دیگه ای شده بود با دستاش تمام بدنم رو لمس میکرد اینقدر منو دستمالی کرد دیگه نتونستم طاقت بیارم روی کیرش ارضا شدم و ولو شدم تو بغلش وقتی فهمید منو ارضا کرده چند ثانیه بعدش هم خودش ارضا شد چند ثانیه ای اصلا انگار رو زمین نبودیم اگه علی در باز میکرد میومد تو چی؟سریع به خودم اومدم پاشدم خودم مرتب کردم قسمت خشتک شلوارم کاملا خیسه خیس شده بود جلوی شلوار آرش هم رد اب کمرش مشخص بود امکان نداشت کسی ببینه و متوجه نشه بهش گفتم من که رفتم چند دقیقه دیگه صدات میکنم بیا خودتو مرتب کن بیا رفتم دیدم علی در حالی که رو مبل نشسته پکره حتی بهم نگاه هم نکرد بدون اینکه چیزی بگم شلوارم تا زانو کشیدم پایین جلوش داگی قمبل کردم گفتم تا پشیمون نشدم بکن ابت بیاد علی با استرس گفت دیوونه الان آرش میاد +پس زودتر بکن وگرنه بیاد از خیر کس تپل و خیس خواهر زن گوشتیش نمی‌گذره -اووف تو چرا اینقدر حشری شدی جنده +بکن حرف نزن بچه کونی -اووف چقدر خیسه کست فرشته چیکار کردی +کاری نکردم من همیشه کسم خیسه خیسه -آب کست تا وسط رونت رفته جنده خانوم +واسه کیر کلفت آرش خیس کردم بی‌غیرت -اووف خیلی جنده ای علی طبق معمول در کمتر از یک دقیقه آبش اومد و همه اش رو خالی کرد تو کسم من ارضا نشده بودم یه کم عصبی بودم نمیدونستم باید چیکار کنم مغزم دیگه رد داده بود علی رفت دستشویی خودش رو بشوره منم شلوارم کشیدم بالا و لباسم مرتب کردم آرش رو صدا زدم وقتی اومد خیلی مشخص نبود جلو شلوارش خیسه بهم گفت چیکار کنم؟گفتم مثل یک پسر خوب و حرف گوش کن میری خونه از نازی عذر خواهی می‌کنی دیگه هم اصلا به پر و پاش نمیپیچی آرش گفت منو تو قراره…حرفش قطع کردم آروم در گوشش گفتم از امشب من میشم زن دومت…آرش یه لبخند بزرگ رو لباش نشست و با خوشحالی رفت خونه خودش در ادامه ماجراهای خیلی سکسی بیشتری اتفاق میوفته که اگه تمایل داشته باشین میتونم اون ها رو هم بنویسم بیشترش حول رابطه فرشته و آرش و سکس های مخفیانه وقتی علی هم خونه است و قسمتی هم در مورد درتی تاک بین فرشته و علی هست نوشته: علی بابا
    • chochol
      شتر دیدی ندیدی   زور نیست در اون سالها که ویدئو داشتن قاچاق محسوب میشد و کرایه فیلم و ویدئو جرم سنگین به حساب می‌آمد در اون سالها با تعجب باور نکردنی من شغل دوم مسافرکشی می کردم با ماشین پیکان یک پیکان ۴۸ سفید نمره تهران صاد. که یک خانواده رو سوار کردم برای ترمینال جنوب اون زمان جلوی در ترمینال کمیته ای ها بودند البته خیلی از جاهای دیگه هم اینها بودند ولی من جلوی در ترمینال ایستادم که این خانواده پیاده بشوند از چهارراه تلفن خونه تا ترمینال ۱۰۰۰ریال کرایه میدادند . که یک اسکناس صد تومنی گرفتم و در صندوق عقب رو زدم که ساک و وسایل رو بردارند چون محل بگیر و به بند بود ترمینال و گاهی چمدان و یا ساک و یا بسته ها رو بازدید می کردند که نکنه قاچاق یا چیزی توسط مسافران حمل بشه یک دستگاه ویدئو داخل صندوق ار ترس گیر افتادن از مسافرهای من جا مانده بود. منم از همه جا بیخبر و مسافر ها هم که از ترس جا گذاشتن بودند. و رفته بودند داخل ترمینال منم دیدم که جریمه میشم اگر بخوام مسافر سوار کنم و از طرفی هوا هم گرم بود راه افتادم رفتم سمت جوادیه که لاستیک ماشین پنچر شد بود زدم کنار و یه حا پیدا کردم تا لاستیک رو عوض کنم همینکه صندوق رو دادم بالا دیدم یه بسته عقب ماشینه به اندازه کارتون موز به چشم میخورد بسته رو برداشتم بردم داخل ماشین و زاپاس رو اوردم انداختم زیرش و سریع برگشتم سمت ترمینال که بدم به صاحبش چون خیلی دور نشده بودم. قبل از ترمینال زدم کنار نزدیک چیت سازی و امدم نگاه کنم کارتون چیه توش که دیدم بله یک ویدئو با کلی فیلم بسته بندی شده. سریع با تلفن عمومی زنگ زدم به یک آشنا و گفتم جریان رو . گفت سریع برگرد و ولش کن صاحبش رو از ترس گیر افتادن انداخته و در رفته اگر درد سر نمیخوای بیخیال شو یا بنداز توی سطل زباله اگر دنبال درد سر نیستی. این دوستم تو کلانتری شهربانی اون زمان و نیروی انتظامی الانی بود. تشکر کردم و سریع اومدم خونه و ویدیو رو توی خونه مخفی کردم با فیلمها. رفتم تو خط خرید تلویزیون رنگی اون زمان تلویزیون سیاه و سفید داشتیم.ظرف دو روز از همکارم یه تلویزیون سونی بیست یک از دم قسط خریدم آوردم خونه ویدئو رو هم که مخفی کرده بودم زنم گفت این تلوزیون لازم بود الان ماشین لاستیک نداره تو میری این رو میخری که من آس ویدئو رو رو کردم. با تعجب و ترس از اینکه بفهمند اوضاع مون خراب میشه با هزار بهانه بالاخره قبول کرد که شبها یواشکی ببینیم. ویدئوی آیوا ضبط و پخش نوار بزرگ تازه آمده بود اون زمان. اون شب اولین فیلم رو انداختم که ببینیم یه فیلم تمام سوپر سکس از اب درامد. تا صبح من و زنم با هم هر جور که بگی سکس کردیم و توی اون فیلم هرچی می‌دیدیم می بستیم بکار ولی تمام نمیشد دیگه شق درد گرفتم و اب در کیرم نمونده بود و زنم هم طاق باز افتاده بود جوان و سرحال بودیم و حشری شدیم روز بعد قرار شد فیلمها رو چک کنیم تا یه وقت فیلم زشت از کار در نیاد وقتی کس امد خونه مون یک هفته ای کارمون شبها عین فیلم سکس برنامه داشتیم و چهارتا فیلم سکس رو جدا کردیم و بقیه بد نبود ولی صحنه دار هم بود. زد و مادر خانمم سکته مغزی کرد و برادر زنم از شهرستان اومد و اونم با زنش خونه ما و زنش رو برای کمک به زنم برای همراهی در بیمارستان گذاشت خونه ما بصورت نگهبانی یک شب زنم و یک شب زن برادر خانمم برای همراهی در بیمارستان میماندند زن برادر خانمم چند سالی بود بی بچه بودند ولی من یک پسر هفت ساله کلاس اولی داشتم. یک شب که خانمم در بیمارستان بود و منم با پسرم و زن برادر خانمم تنها مونده بودیم ویدئو هم داخل کمد جاساز شده بود . زن برادر خانمم لیلا در کمد دنبال نمیدونم چی بود که ویدیو رو دید. لیلا از من پرسید که این چیه مبارکه فیلم دارید نگاه کنیم گفتم مال کسیه امانته ولی فیلم داریم بچه الان بیداره شب میزارم به شرطی که به زنم نگی موضوع رو. قبول کرد . بعد از شام منو پسرم رفتیم که بخوابیم تا اون رو خواب کنم لیلا بیدار بود تا اینکه من آمدم پذیرایی اونم از اتاق کناری امد بیرون. گفت ببینیم فیلم چی داری. یه فیلم نیمه سوپر عالی داشتم گفتم کمی لختی و ماچ و بوسه داره گفت ایرادی نداره ردش کن اونجاشو. کنترل دست شما . من پشت سرش نشستم و فیلم رو پلی کردم هی میزدم جلو که صحنه ها رد بشه. یه دفعه گفت ولش کن نفهمیدم چی میبینم. نمیخوای من برم خودت ببین نه بابا گفتم تو ناراحت نشی بزار پخش کنه از اول بزار پخش بشه مگه چیه. بعد نیم ساعت دیدم که حالش داره دگرگون میشه سرخ شد و خجالت کشید یه کمی من نزدیک شدم. میخوای عوض کنم فیلم رو نه همین خیلی حال میده حالبه داستان زشته ولی بد نیست. پس نگاه کنیم یواش یواش به سمت هم کشیده شدیم انگشت دستش داشت منو لمس میکرد و کیرر منم داشت یواش یواش یالا میامد. دل زدم به دریا و دست لیلا رو گرفتم که هیچ اعتراضی نکرد نوازش دستش رو با فیلم که داشت نوازش میکرد همگام کردم و بیشتر و بیشتر فیلم تا سینه ها و لب رفته بودند و منم دست لیلا رو بوس میکردم که لیلا دست منو برد سمت سینه هاش و منم با مالیدن نرم و مثل فیلم رفتم جلو دستم تو شورت لیلا بود و نفسهای داغ لیلا توی صورت من و منم دست لیلا رو کشیدم سمت کیر راست شده خودم که از روی شلوار داشت میمالید و منم کس لیلا در دستم و خیسی کس لیلا حس کردم و بیرون کشیدن کیرم توی دست لیلا. لیلا در اتش شهوت می سوخت و حشرش زده بود بالا. که من لیلا رو خوابوندم وکص لیلا رو شروع کردم به خوردن و صدای لیلا در اتاق پیچیده بود که مثل فیلم کیرم رو دادم دهنش و شدیم 69 اون میخورد و من میخوردم بعد از کلی خوردن فیلم طرف رو بلند کرد و ایستاده شروع به کردن کرد و منم لیلا رو بلند کردم و خیلی آروم کیر رو دادم دستش که بکنه توی کصش متوجه نشدم کی لباس لیلا رو در اورده بودم یا خودش درآورده بود این حرکت فیلم بود که اونم انجام داد کیر من تو کص لیلا و من چسبونده بودمش به دیوار و بعد هم اوردمش کنار مبل و یک پا دادم رو میل و ایستاده کس رو میکردم. هنوز ارضا نشده بود که دادم برام ساک بین کار زد. و بعد از اون قیلم تموم شد و‌من لیلا رو خوابوندم روی کاناپه و حسابی از کس کردم و اب رو خالی کردم توی کصش که دادش درامد و اب سرریز از کس رو متوجه نشد که نشست روی کاناپه و منم گفتم لیلا خراب کردی خراب. کاناپه کثیف شده و جاش خواهد ماند زنم بیاد مکافات داریم که بلند شد و دید که آب ریخته روی کاناپه . لخت که بود لباسها رو برداشت و رفت حمام منم موندم و اون کثیف کاری. با هزار زحمت تمیزش کردم داشت از حمام در میامد که من کارم تموم شده بود پشت در حمام بودم که در باز شد و منم هل دادم توی حمام و دوباره یک دست این بار از کون کردمش که خیلی راغب نبود ولی کون بزرگ و سوراخ تنگ اندازه ای داشت بدون اخ و اوخ کردم که گفت جعفر هم توی حمام منو از کون میکنه ولی کیر تو کوتاه تره ولی کلفتیش حالم رو جا میاره. کون خیلی عالی کردم زنم کون نمیده که به لیلا گفتم هر کاری میکنم زنم نمیده ازکون کفت اخه از کیرت می‌ترسه من با اون در موردش حرف زدم گفت از کلفتش ترس دارم کس رو پاره میکنه چه برسه به کون… بعد از این ماجرا من رفتم پیش پسرم خوابیدم که صبح کنار من پاشه و اونم رفت اتاق کناری خوابید. بعد صبحانه و بردم مدرسه پسرم رو که برگشتم خونه دیدم لیلا گفت جعفر زنگ زده شب میاد و برمیگرده منم همون شب اوضاع رو مرتب کرده بودم و ویدئو رو جمع کرده بودم منتظر زنم نشدم که مثلا من رفتم پسرم رو برسونم و مسافرکشی کنم. لیلا یکبار دیگه یه کس داد و بین اون دادن گفت که این کص وداع است که دیگه حرفی در موردش نه من بزنم و نه تو. شتر دیدی ندیدی و من نمیخوام ماجرای دیشب دوباره تکرار بشه. و من از اب ریخته شده در کص سوال کردم گفت که ممکنه امشب جعفر رو نگه دارم و بگم که ابش رو بریزه توش چون درحال مداوا هستیم کسی چیزی نمی‌فهمه. گفتی که بر میگرده جعفر چکار کنیم لیلا گفت اون برمیگرده اگر من اجازه ندم که نه باید بمونه تا من بیام و منم کص رو همینجا باید بدم به جعفر چون اگر شد یادش بمونه کی کس منو کرده. اون شب جعفر امد لیلا نبود و موند تا لیلا بیاد فردا شبش جعفر چنان کسی کرد که صداش کل کوچه رو برداشت .این شوخی بود ولی صدای کردنش رو میشه شنید و من صبح روز بعد یا جعفر خداحافظی کردم و چند هفته لیلا پیش ما موند و دیگه حرکتی نشد و مادر زنم در بیمارستان مرد قضیه رو به فراموشی سپردیم نه اون حرفی زد و نه من پیگیرش شدم نوشته: داماد جعفر اینا
    • chochol
      تری سام، خیانت   سلام من نازی هستم. ۳۳ سالمه و خیلی زیاد حشری هستم. یه دوست هم سن خودم دارم که اونم از من بدتره جفتمون فانتزی های سکسی خیلی زیادی داریم. دوستم متاهله ولی من مجردم. دوستم که اسمش النازه با وجودی که متاهله با چند نفر دیگه هم رابطه داره. من که همیشه بهشم میگم تو کس و کونت نباید خالی بمونه. از اندامش بخوام بهتون بگم سینه های ۸۰ و خیلی سفتی داره از کونش نگم که خیلی گرد و خوش فرمه و خوراک قمبل کردن. من خیلی شبا که شوهرش خونه نباشه میرم پیشش که با هم مشروب بخوریم و مست کنیم. حالا یه وقتایی هم لخت میشدیم کس و کون همدیگه رو میمالیم که خیلی حال میده. بذارید من اندام خودمم براتون توضیح بدم و برم سر اصل داستان. قدم ۱۶۸ و وزنم ۶۲ اندام تو پری دارم سینه هام ۷۵ و خیلی سفته جوری که نوک سینم همیشه سیخ وایمیسته و چون سکسیه زیاد سوتین نمیپوشم. کصم خیلی توپولی و گوشتیه. کونم هم چون همیشه ورزش میکنم خیلی سکسی و خوش فرمه. من زیاد دوست ندارم کسی منو از کون بکنه اما عاشق کوص دادنم اصلا سیر نمیشم واقعا دلم میخواد کوصم همیشه کیر توش تلمبه بزنه. من و الناز همیشه دوست داشتیم یه بار تریسام رو امتحان کنیم البته نه با همدیگه میخواستیم با دو تا مرد باشه. من دوست پسر دارم که خیلی بکنه روزی چند بار کیرشو میذاره تو کوسم و هر بار بیشتر لذت میبره. اما چه کنم که همزمان دو تا کیر میخوام. با الناز جوون تصمیم گرفتیم دو تا پسر اوکی کنیم و بریم تو کارش. ما هم بعد از کلی گشتن یه پسر خیلی خوشتیپ و ورزشکار اوکی کردیم و گفتم بهش که تریسام دوست دارم و دوستتم بیار اون که از خداش بود اما گفت ما همزمان هم تو کص میذاریم هم کون منم با کلی کلنجار اخرش قبول کردم کون بدم. پسره اسمش پدرام بود دوستشم از خودش خفن تر اسمش سامان بود. واااای چه کیری داشتن. اول قرار شد من برم باهاشون بعد الناز بره. الانم که دارم تعریف میکنم براتون دستم تو کسمه چون بی‌نظیر بود. خلاصه من اون روز که قرار بود برم رفتم دوش گرفتم و یه لباس سکسی مشکی پوشیدم که خودم خیلی باهاش حال میکردم. رفتم خونشون اول چند پیک ویسکی زدیم و من یه کم گرم شدم اومدن سراغم. واااااای داشتم دیوونه میشدم براشون. یکیشون لبامو میخورد یکیشون سینه هامو همزمان دستشون رو میبردم کصمو میمالیدن . پدرام بی نظیر لب میگرفت در حدی که داشتم ارضا میشدم. یهو سامان رفت پایین پام (رو مبل نشسته بودیم) شورتمو با ولع زد پایین و افتاد به جوون کوصم پدرامم داشت لب و سینم رو میک میزد داشتم داد میزدم از خوشی‌ یهو داد زدم پدررااااوم سر سامان و فشار بده زبونش قشنگ بره تو کوصم اونم همینکارو کرد و با او چشمای هیزش نگام میکرد و مدام بهم میگفت کیرم تو کس و کونت جنده. میگفت دوست داری با دو تا کیر بگا بری عزیزم؟ لعنتی لحنش خیلی سکسی بود سامان داشت کوص و کونمو با ولع میخورد چند بارم ارضا شدم پدرامم مدام بهم میگفت جنده و ازم میخواست به خودم بگم جنده. میگفت امشب تا صبح کوص و کونت میزاریم آب جفتمونو میکنیم تو کوصت فردا هم دوست جنده‌ت رو میکنیم بعد جفتشون میخندیدن و لذت میبردن. سامان بلند شد که پدرام زبونشو بکنه تو کوصم جفتشون خیلی حرفه ای بودن . سامان خیلی حرفای رکیکی بهم میزد بهم میگفت مادر جنده دوست دارم بزارم تو کوص مامان و خواهر کونیت و … من دروغ چرا خیلی خوشم میومد. پدرام منو برگردون که داگی وایسم اول زبونشو کرد تو کونم بعد کوصم سامانم کیرشو گذاشته بود تو دهنم ساک بزنم براش که یهو پدرام کیر کلفتشو کرد تو کوصم صدام بلند شد چون واقعا کیر بزرگی داشت همشم میگفت دوست پسرت تا حالا اینطوری تو رو کرده منم میگفتم نه من عاشق کیرت شدم و میخوام همش بهت بدم. سامان هم سرمو فشار میداد که کیرش تا ته بره دهنم. بعدش مدام جاشونو با هم عوض میکردن و هر سی ثانیه کیر یکیشون تو کوصم بود‌ لامصب ها ارضا هم نمیشدن. بعدش گفتن نازی جون دیگه باید کون خوشگلتو بهمون بدی . منم قبول کردم اول حسابی با انگشت بازش کردن و مدام زبون میزدم اینقد تحریک شده بودم التماس میکردن زودتر کونمو بکنن. خلاصه آروم سامان کیرشو گذاشت تو کونم پدرامم با کوصم بازی میکرد خیلی درد داشتم اما سرعتشو بیشتر کرد تا اومدم عادت کنم و خوشم بیاد جاشونو عوض میکردن جاکشا. بعدش پدرام دراز کشید گفت بهم که برم رو کیرش بشینم اینکارو که و اونم سفت بغلم کرد و یهو دیدم سامان هم کیرشو دارم میکنه تو کونم. وای داشتم جر میخوردم اما خیلی حال داد خلاصه ارضا شدن و آب یکیشون رفت تو کونم و اونیکی تو کوصم خالیش کرد. فرداشبم همین کارو با الناز کردن حالا به سرمون زده چهارتایی سکس کنیم 😉 خلاصه که از تری سام نترسید خیلی خوبه نوشته: نازی
×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

به زودی فعالیت در انجمن عمومی خواهد شد، حتما قوانین را مطالعه بفرمایید.