mohsen ارسال شده در 16 آذر اشتراک گذاری ارسال شده در 16 آذر محمود و شراره سلام کونباز عزیز. قصد کردم داستان زندگی خودمو براتون بنویسیم. داستان قراره دنباله دار و طولانی باشه پس لطفا صبر به خرج بدید اما بهتون قول میدم حدود ده سال از خاطرات واقعا تحریک کننده و سکسی مون رو براتون تعریف کنم. من محمود 32 ساله کارمند با اوضاع مالی معمولی (یه خونه دارم و یه ماشین ) متاهل خوب زمان حال رو بیخیال میشیم و میریم به دقیقا ده سال پیش یعنی زمانی که من 22 سالم بود. از همون اول هم تو برقراری ارتباط با خانم ها مشکل داشتم و تو 90 درصد اوقات سینگل بودم . دقیقا برعکس پسرعموم فواد . فواد یه سال ازم بزرگتر بود و از بچگی با هم بزرگ شده بودیم و مثل دوتا داداش بودیم و همون یذره تجربه رابطه با دختر هارو مدیون فواد بودم که با دوستای دوست دخترهاش سر میکردم. نه که قیافم بد باشه، نه مشکل کاربلدی بود که من آدم خوش سرزبونی نبودم و از زمانی که عقلمون به جنس مخالف و اینا قد داد فواد همیشه دوست دختر داشت و من نه. فواد بابا مامانش معلم بودن اکثرا خونه مکان بود دوست دختراشو میاورد و می گذاشت منم اونجا باشم و موقع عشق و حال میرفتن تو اتاق خوابو من از روی در یا از لای در نگاشون میکردم و چند باری هم جنده آورده بود و با هم میکردیمشون. همیشه این اعتماد به نفس و زبون بازی فواد برای من حسرت بود که چطور میشه ی نفر اینقدر راحت مخ دخترارو بزنه بتونه نیازشو برطرف کنه و فواد خیلی هوای منو داشت و نمیذاشت منم بی نصیب بمونم و هر از گاهی کوس میاورد یا از دوستاش می خواست منو به دوستاشون آشنا کنن. تا اینکه من کم کم عاشق شراره شدم. دخترخالمو میگم که 6 سالی از من کوچیکتر بود اما قد بلند بود خیلی شیطون تو دل برو بود. تو فامیل زبونزد بود بخاطر شوخ و شنگ بودن و شیطنتاش. 16 سالش بود اما انصافا هیکل نازی داشت و حسابی به خودش و تیپش میرسید. از اونایی بود که معلوم بود سروگوشش میجنبه و از دوست پسر بی نصیب نیست. نکته جالب ماجرا علاقه خالم به من بود که دوست داشت دومادش بشم چون هم خواهر زادش بودم هم اینکه دستمون به دهنمون می رسید. بابام تو کار لوازم خانگی بود و منم که لیسانس مدیریتمو تازه گرفته بودم و این اعتماد به نفس منو برای ایجاد ارتباط با شراره بیشتر میکرد. با هزارتا بدبختی و من من کردن یروز به شراره پیشنهاد دادم بریم بیرون و باهم وقت بگذرونیم . اونم پیام داد که اوهو دختر مردم چرا باید با حضرتعالی بیاد بره بیرون . یجوری با خنده و شیطنت جواب آدمو میداد که حرف زدن و برای من راحت تر میکرد. مثلا همینکه بد جوابمو نداد و تازه به شوخی هم حرف میزد باعث میشد من دلو جراتم بیشتر بشه و راحت تر بتونم باهاش بحرفم. خلاصه که تقریبا برای اولین بار موفق شدم مخ یه دخترو بزنم البته دختری که بعدا بهم گفت خودشم منو دوست داشته و فقط منتظر بود من پاپیش بزارم. از خوشحالی با یه غرور خاصی زنگ زدم به فواد و ماجرا رو براش تعریف کردم و واقعا فواد هم از اینکه من تونستم با یکی باشم و دیگه آویزون اونو دوست دختراش نباشم خوشحال بود. خلاصه که شراره شد دوست دختر بنده و تقریبا هر یکی دو روز یکبار باهم میرفتیم سینما، پارک یا بازار و با هم قدم میزدیم و من واقعا از ته قلبم دوستش داشتم. خوب به رسم عادت ازم از دوست دخترهام پرسید و منم حقیقت اینکه تا حالا نتونستم با کسی باشم نهایتا با کمک فواد تونستم رابطه های سطحی با دخترها داشته باشم رو براش تعریف کردم البته از آوردن جنده و اینا چیزی بهش نگفتم. اونم میگفت تا حالا جدی با کسی نبوده و در حد پیام دادن با یکی رابطه داشته. حدودا یک ماهی از رابطه منو شراره میگذشت که دلم میخواست بغلش کنم و تمام بدنشو ببوسم و وقتی باهاش بودم شهوت وجودمو میگرفت و چون خودم خونه خالی نداشتم ازش خواستم بیاد بریم خونه عموم که اولش یکم مقاومت میکرد و میگفت نمیشه چون فواد هم اونجاس و منم براش میگفتم خوب فواد هم جلو من دوست دختراشو میاورد خونه و از اینجور حرفا بالاخره راضیش کردم که فردا صبح به یه بهونه ای مدرسه رو بپیچونه و بریم خونه فواد چون صبح عمو و زن عموم کلاس داشتن و مکان آماده بود من با فواد هماهنگ کردم و همه چی اوکی بود. همه چیز به خوبی پیش رفت و حدود ساعت نه صبح منو شراره رفتیم خونه عموم و هردومون داشتیم از استرس میمردیم و وقتی وارد شدیم شراره با دیدن فواد خجالت کشید و بعد از سلام و احوالپرسی دیگه هیچی نگفت و منم سریع دستشو گرفتم و بردمش اتاق خواب فواد و اونجا شراره دوباره راحت شد و هر دو شهوتی بودیم. آروم رو تخت تو بغلم بود و بالاخره میتونستم کاملا در اختیار داشته باشمش. شروع کردم به ناز و نوازش و بوسیدن صورتش و خوردن لب و گردنش و اونم کاملا همراهی میکرد و داغ داغ بود چند دقیقه بعد مانتو مدرسشو درآوردم و به یه تیشرت خوابید زیرم اما نمیزاشت شلوارشم در بیارم که بعد از چند بار چنگ زدن تو سینه هاشو خوردن شدیدتر گردنش شل شد و گذاشت شلوارشو بکشم پایین امون ندادم سریع تیشرتشم در آوردم. وااااای چی میدیدم . یه بدن کشیده و قدبلند بدون یدونه مو . شورت مشکیو یه سوتین اسفنجی که سینه هاشو یکم بزرگتر نشون بده. دیوانه وار شروع کردم خوردن سینه هاشو سوتینشو باز کردم و دستمم رسوندم توی شرتش و کوس خیسشو مالیدن. یکم که فشار دستمو زیاد کردم گفت نکن دیوونه هنوز دخترم. با کمک خودش شرتشو درآورد و کل صورتمو بردم لای پاش و افتادم بجون کوسش که فوق العاده خیس و داغ بود حدود ده دقیقه ای خوردم براش که گفت میشه من نخورم؟ منم اصرار نکردم و برش گردوندم رو شکم خوابید و از پشت یکم دیگه کوس و کونشو براش خوردم از کشو فواد ژل آوردم ریختم لای کونشو به کیرمم اسپری زدم و از پشت آروم آروم کردم تو کونش که تنگ بود اما معلوم بود قبلا از خجالتش در اومدن. یه چیزی که شراره رو فوق العاده میکرد تو سکس این بود که اصلا نمی گفت نکن درش بیار یا چیزی بلکه برعکس بعد از چند تا تلمبه وحشی شد و میگفت بیشتر بکن تند تر بزن و آیو اویش بالا بود تازه پیش خودش داشت ملاحظه فواد رو هم میکرد. این حرفه ای بودنش باعث تعجبم بود اما لذت سکس باهاش اینقد زیاد بود که فقط به کردنش فکر کنم نه چیز دیگه ای. حدود یربع تو کونش تلمبه زدم و با فشار تو کونش خالی کردم و شراره هم برای دومین بار ارضاء شد همونجوری خوابیدم روش و جفتمون مست از یه سکس توپ بیهوش بودیم. چند دقیقه بعد شراره رفت خودشو شست و باهم از خونه زدیم بیرون. همه چی عالی بود و جفتمون خوشحال از این رابطه بودیم. یه ده روزی از اولین سکسمون گذشته بود که دوباره به شراره پیشنهاد خونه عموم رو دادم و اونم خیلی راحت قبول کرد و روز موعود رسید و رفتیم خونه عموم و بازم رو تخت فواد شراره لخت مادرزاد زیرم بود و مشغول لب بازی مالیدن بودیم که گفتم شراره ی سوال بپرسم؟ بپرس تو قبل از من با کسی سکس کردی؟ نه این چه سوالیه … نداشتم حرفش تموم بشه گفتم ببین گذشته تو هیچ تاثیری تو رابطه منو تو نداره اما از اینکه بهم دروغ بگن بدم میاد. شراره من تورو با تمام وجودم دوست دارم و عاشقتم حتی میخوام یه حقیقت درمورد خودم رو بهت بگم به جون هردومون من عاشقتم و نمیخوام هیچ چیز مخفی بینمون باشه. گفت: بگو ببینم چه حقیقتی؟ اینکه من قبل از تو چندباری با چند تا نفری سکس کردم شراره" تو که میگفتی با اون دخترا رابطت هیچوقت زیاد جدی نبوده و بلد نبودی مخ بزنی من" منم نگفتم با اون دخترا شراره-پس با کی؟ من-راستش چند باری فواد یه نفرو می آورد باهاش سکس میکردیم شراره-یعنی با هم میکردینش؟ من-اکثرا نوبتی، اما بعضی وقتا باهم شراره-یعنی دوست دخترش بودن؟ من-نه بابا جنده میاوردیم و میکردیم راستش فواد دوست دختر که داشت اکثرا به خاطر من اینکار رو میکرد. شراره-میشه اولین بارشو تعریف کنی؟ هردومون از این حرف زدنا دوباره حشری شده بودیم و من همونجور که شراره تو بغلم بود از پشت گذاشتم تو کونش و شروع کردیم ادامه ماجرارو گفتن. من – اولین بار یه زن خوشگل آورد خونه بعدا فهمیدم زن همسایشونه که الان دیگه از اینجا رفتن و من اول رفتم تو اتاق و چون هیچی بلد نبودم سریع کردم تو کوسش و یک دقیقه نشده آبم اومد خالی کردم همون تو. شراره-واییییی یعنی طرف شوهر داشته؟ من-آره بابا این فواد تخم سگ با هرکی میخواست رفیق میشد یه هفته نشده میزدتش زمین. شراره – خوب فواااد چی ؟ اونم کرد؟ شراره خیلی حشری تر شده بود و خودش داشت کونشو تو بغلم تکون تکون میداد و کیرم توش عقب جلو میشد. منم ادامه دادم من-آره من که رفتم تو هال گفت چی شد چرا نکردی؟ گفتم کردم تموم شد که زد زیر خنده که تو هنوز تو نرفته چطور تموم شد. اومد دستمو گرفت گفت بیا بریم تو تا کردنو یادت بدم خنگه. شراره – وایی جلو تو چطوری روش شد؟ من-روش شد؟ نیم ساعت زن رو یجور گایید که منم یبار دیگه تحریک شدم رفتم اینبارم به دو دقیقه نرسید آبم اومد. ولی اون همچنان می کرد زنرو آخرشم یه جوری ارضاء شد تو کوس زنه که زنه جیغ میزد. اینجای داستان که رسیدم دیدم شراره چشماش برگشت و با تلمبه های من ارضاء شد و آروم گرفت منم از تو کونش درنیاوردم و تلمبه هامو یواش کردم تا سرحال بشه. گفتم-خوب حالا تو بگو قبل از من با کی بودی که باورم نمیشه دفعه قبل بار اولت بوده باشه. با من من کردن شروع کرد. شراره-راستش قبل از تو فقط با یک نفر بودم. گفتم-کی؟ شراره-با اسماعیل پسر عمه ام. گفتم-اسماعیل ؟؟؟؟؟؟ اونکه خیلی از تو بزرگتره بعدشم اون الا شش هفت ساله زنو بچه داره. یعنی قبل از ازدواجش؟؟ شراره-اره اسماعیل. قبل از ازدواجشم نه از یسال پیش من-یعنی هنوزم ؟؟ شراره-نه بخدا. بجون خودم از وقتی باهمیم نذاشتم دستش بهم بخوره خیلی دنبالمه اما دیگه نذاشتم. راستش از اینکه میخواست برام تعریف کنه چطور سکس کردن کیرم داشت میترکید و واسه اینکه یوقت آبم نیاد یبار دیگه به کیرم اسپری ویگا زدم و دوباره کردمش تو کونش تا وقتی داره تعریف میکنه محکمتر بکنمش. گفتم حالا تعریف کن چجوری؟ شراره-من برای کمک تو درسام زیاد میرفتم خونشون (اسماعیل هم معلمه) چون خونشونم روبروی خونه ماست. همیشه جلو من با زنش شوخی زیاد میکرد و محکم بهش درکونی میزد وزنشم میگفت زشته جلو شراره اما اون گوش نمیداد. ما موقع درس دادن بخاطر شلوغ کردن بچش می رفتیم تو اتاق خوابشون و همیشه میرفتیم اونور تختشون رو زمین میشستیم یعنی اگه کسیم داخل میشد فقط سرمونو میدید.چون موقع درس دادن جدی میشد زنش اصلا مزاحم نمیشد. اونم تو هر فرصتی با دستش منو میمالید منم خوب چون تجربشو نداشتم و با دیدن شوخیای اسماعیل و زنش تحریک میشدم وقتی منو میمالید هیچی نمیگفتم. تا اینکه یبار گفت بخواب تا ماساژت بدم تا بهتر درسو متوجه بشی. میدونستم قصدش چیه اما خودمم دلم میخواست برای همین هرچی میگفت گوش میدادم. من-اوفففف چه حالی میکرده شراره-واقعا ناراحت نمیشی از اینکه اینارو برات تعریف میکنم؟ من-نه چون گذشته خودته مهم الانه که بهم خیانت نکنیم. شراره-چرا موقع تعریف کردن ماجرای من اینقدر تحریک شدی؟ من-به همون دلیل که تو موقع شنیدن داستان من تحریک شدی. شراره وقتی دید من ناراحت نشدم و باعث تحریکمم شده با لذت بیشتری ادامه داد. شراره-خلاصه خوابیدم اونم بعد یکم به اصطلاح ماساژ دادن خوابید روم که بهش گفتم آقا اسماعیل تورو خدا پاشو الان مریم جون میاد تو آبروم میره . گفت تو که میدونی مریم موقع درس دادن من جرات نمیکنه بیاد داخل پس اذیت نکن تا کاری کنم هردومون حال کنیم و بعد شروع کرد درآوردن دامن و شلوار من که من الکی یذره مقاومت کردم بعدش شل کردم و اونم منو کاملا لختم کرد و برای اولین بار جلو یک نفر لخت شدم و یذره خجالت میکشیدم که البته شهوتم اجازه نمیداد به چیزی فکر کنم با اولین برخورد لبش با کوسم داشتم دیوونه میشدم و دوست داشتم جیغ بزنم که اسماعیل با یه دستش جلو دهنم و گرفته بود و با یه دستش سینمو میمالید و با زبون کوسمو میخورد. چون توقع این ماجرا رو نداشتم اونجام یذره مو داشت اما اسماعیل براش مهم نبود و یه جوری میخورد انگار از قحطی اومده و با خوردن کوسم دوبار منو ارضاء کرد و اومد از پشت بغلم کرد کیرشو گذاشت بین پاهام و لاپایی باهام حال میکرد. من-از پشت بغلت کرد؟؟؟ شراره-آرررررره من-مثل الان که من بغلت کردم؟؟؟ شراره-آرررره همینجوری من شدت تلمبه هامو تو کون شراره زیاد کردم تو همون حالت صورتشو برگردوند رو به من و لب تو لب هم با فشار ریختم تو کونش و واقعا بیهوش شدیم. مثل دفعه قبل شراره پاشد خودشو تمیز کرد و زدیم از خونه بیرون. نوشته: POPDO لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
mohsen ارسال شده در 28 آذر سازنده اشتراک گذاری ارسال شده در 28 آذر محمود و شراره - 2 سلام دوستای گلم. امیدوارم از قسمت اول لذت برده باشید. و حالا ادامه ماجرا. بعد از سکس فوق العاده اون روز چند روز بعد داشتم با شراره چت میکردم و بحثمون دوباره به سکس رسید و من ازش پرسیدم بالاخره اون روز نگفتی اسماعیل چجوری برای اولین بار از کون کردتت. گفت هیچی دیگه اون روز با لاپایی زدن آبش اومد و ارضا شد اما گفت از دفعه بعد هر بار با یه چیزی سوراختو یکم گشاد میکنم که راحت بتونیم باهم سکس داشته باشیم. اونروز من برگشتم خونمونو سریع رفتم حموم و چون خیلی دوست داشتم زودتر اسماعیل منو از کون بکنه تو حموم دسته برسمو کردم توش که فهمیدم منظورش از درد چی بود . اما منصرف نشدم بعد از چند باری تکرار کردن خیلی راحت دسته برس رو میکرد تو و دیگه درد نداشت. شبم موقع خواب یه خیار که از برس یکم کلفت تر بود و با خودم بردم زیر پتو و کردمش تو کونم بعد از یکم ور رفتن با خودم دیدم شاهین میگه چته چرا اینقد میلولی به خودت منم یهو جا خوردم و فهمیدم نزدیک بود سوتی بدم گفتم هیچی یکم کمرم درد میکنه و از ترسم دیگه هیچ تکونی نخوردم فقط آروم شرتمو بالا کشیدم و خیار تا صبح موند اون تو. (لازم شد بگم خونه خالم دوتا اتاق خواب بیشتر نداره که تو یکیش خالم و شوهر خالم میخوابن تو اونیکی هم شراره شادی و شاهین. شادی سه سال از شراره بزرگتره و شاهین یکسال.) شراره ادامه داد که-آره از اون روز تا پس فرداش هر روز یه چیزی کلفت تر از قبلی میکردم تو خودم تا برای سکس با اسماعیل آماده بشم. حالا دیگه راحت خیار سالادی میکردم اون تو چون کیر اسماعیل و دیده بودم حس میکردم که الان آمادگیشو دارم و اون روز بعد از ظهر به مامانم گفتم من میرم خونه مریم جون که پسرعمم بهم ریاضی درس بده و اونم زنگ زد بهشون و گفت شرمنده ما این شراره رو هر دفعه میفرستیم مزاحم شما میشه که با چند تا تعارف تیکه پاره کردن تلفن و قطع کرد و منو فرستاد اونجا. وقتی رفتم تو اسماعیل از چشماش شهوت میبارید و بعد از ده دقیقه نشستن و حرف زدن با مریم جون پاشدیم با اسماعیل رفتیم سمت اتاق خوابشون که مثلا تو درسام بهم کمک کنه. وقتی رفتیم داخل اسماعیل شروع کرد قربون صدقه رفتنم و همون اول کار شروع کرد دستمالی کردنم و شلوار و شرتمو تا زانو کشید پایین و دامنو زد بالا و از پشت شروع کرد به خوردن کوس و کونم منم که رو ابرا بودم. بعد از دو سه دقیقه دیدم از زیر تخت یه خیار کوچیک در آورد که بکنه تو کونم که با خجالت بهش گفتم آقا اسماعیل لازم نیست این چیزا خودم این کارو انجام دادم شما راحت کارتو بکن. اونم از خدا خواسته یکم کرم آورد زد به کیرشو به سوراخ کون منو آروم شروع کرد چند باری انگشت کردنم و بعد سر کیرشو گذاشت دم سوراخمو فشار داد توم و بعد از چند تا تلمبه آروم شروع کرد مثل این وحشیا گاییدن من. و من غرق لذت بودم چون لذت کیر اصلا با خیار و این چیزا قابل مقایسه نبود و خوشحال بودم که بالاخره سکس رو تجربه کردم و از اون موقع تا همین یکی دو ماه پیش که باتو رابطه دارم هفته ای حداقل یبار منو از کون میکرد. گفتم – وایی دیوونم کردی با این خاطرهات فردا میای بریم خونه عموم که دیدم بله خانم خودشم حشری شده و نه نیاورد و قبول کرد. فردا خوبیش این بود که عمو و زن عموم هر دو شیفت بعداز ظهر کلاس داشتن و دیگه لازم نبود شراره مدرسه رو بپیچونه فقط به خالم گفته بود بعد از مدرسه میره خونه دوستش فروزان. فردا از جلو مدرسه با هم اومدیم یه ساندویچ باهم زدیم تا هم گرسنه نباشیم هم اینکه خونه خالی بشه بعدش راه افتادیم رفتیم و فواد مارو راه داد بالا و دوباره طبق معمول دو دفعه پیش بعد از یه سلام و احوالپرسی رفتیم تو اتاق خواب فواد و افتادیم بجون هم من کاملا لختش کردم و خودمم لخت شدم شروع کردم به خوردن کوسش یکم که گذشت گفت خوب حال تو ادامشو تعریف کن. سرمو از بین پاهاش درآوردم گفتم چیو. گفت همون سکسایی که میگی فواد میاورد باهم می کردید. گفتم-دفعه قبل که واست تعریف کردم. شراره-خوب اون اولین دفعتون بود . تو گفتی چند باری این کارو کردید. یکی دیگشو بگو. گفتم-واقعا دوست داری گفت آره یجوری میشم لذت سکسمونو بیشتر میکنه . اصلا ولش کن اگه دوست نداری تعریف نکن. گفتم – چرا که نه واست تعریف میکنم حالا که دوست داری. پوزیشنمونو مثل سکس قبلیمون میزون کردیم خوابید به کنارو پاهاشو جمع کرد تو شکمشو کونشو بیشتر داد عقب تا سوراخ کوس و کونش از پشت بزنه بیرون و واقعا صحنه قشنگی بود . منم آروم از پشت چسبیدم بهش و کیرمو کردم تو کونش و شروع کردم آروم آروم عقب جلو کردن. گفتم-یبار یه زنه که شیش هفت سالی از ما بزرگتر بود رو آورد خونه و چون من زود آبم میومد یدونه اسپری با خودش آورد که من استفاده کنم از همینی که الان زدم. خواستم از اتاق برم بیرون تا اون کارشو بکنه بعد من بیام تو که گفت نرو بمون تا توهم یاد بگیری چجوری باید سکس کنی درضمن این هردوتا سوراخش اوکیه دوتامونو جواب میده. زنه خیلی خوشگل و خوش هیکل بود و شروع کردیم به سکس من کیرم دهنش بود که فواد از پشت گذاشته بود تو کوسش و تلمبه میزد. (وقتی از سکس فواد حرف میزدم قشنگ معلوم بود شراره بیشتر حشری میشه و من اینو کاملا متوجه شده بودم و نمیدونم چرا اما بدم نمیومد چون فواد رو بیشتر از هرکسی دوست داشتم و یادم نمی رفت که همیشه هوامو داشت) واسه همین بیشتر از فواد حرف میزدم. مثلا گفتم فواد یجوری تو سکس محکم طرف رو میکرد که بیهوش میشدن از شهوت و میدیدم که شراره داغتر میشه و گفتم من اسپری زدم اما اون اصلا از اسپری استفاده نمیکرد. شراره لباشو گاز میگرفت از تعریف های من از فواد و منم از عمد گفتم – شراره الان منو میبینی اسپری زدم دارم باهات سکس میکنم و نهایتا سی دقیقه طول میکشه اونم با خوردن معاشقه. شراره-خوووب من-اگه همین الان فواد میومد میخواست تو رو بکنه بدون اینکه چیزی استفاده کنه فقط سی دقیقه تو کونت تلمبه میزد سکس کاملش باهات راحت یه ساعت طول میکشید. از عمد خود شراره رو مخاطب قرار دادم ببینم واکنشش چیه که دیدم دیوونه شد صدای ای و اوهش بالا رفت و با تکون های شدید تو بغلم آروم گرفت. منم چند ثانیه ای صبر کردم دوباره شروع کردم خیلی آروم تلمبه زدن که دوباره سرحال بشه. اینبار آروم تو گوشش گفتم چرا با آوردن اسم فواد این قد حشری میشی. خودشو یکم ناراحت جلوه داد و گفت-این چه حرفیه میزنی من … نذاشتم ادامه بده چنگ زدم تو سینه هاشو گفتم حاشا نکن من که بهت گفتم از دروغ بدم میاد. گفت-اخه خوب حرفایی که میزنی تحریک کنندس. گفتم دوست داری باهاش سکس کنی. گفت-نه من همچین قصدی ندارم من با توام یعنی چی بخوام با اون سکس کنم؟ من تورو دوست دارم. اینارو گفت اما تند شدن نفساش و آبی که از کوسش راه افتاده بود نشون میداد واقعا دلش چی میخواد. گفتم-نمیگم منو دوست نداری. نمیگم که قطع رابطه کنیم. فقط میگم دوست داری الان فواد هم بیاد بهمون ملحق بشه؟ من به فواد مثل چشمام اعتماد دارم فقط واسه این میگم بیاد لذت سکسمون بیشتر بشه . بعدشم من که بدو بدو نرفتم بهش بگم بیاد تو رو بکنه. دارم ازت سوال میپرسم. میگم دوست داری مثل اون زنه منو فواد دونفری باهات سکس کنیم؟ شراره-یعنی تو ناراحت نمیشی؟ گفتم-اگه تو دوست داشته باشی نه . من عاشقتم و از ته قلبم دوست دارم فقط میخوام رابطمون لذت بخش تر بشه همین. شراره-نمیدونم چی بگم. آخه… گفتم – از چی میترسی نمیخواد بکشتت میخواد بیاد مثل همه اون دخترایی که کرده با توهم بخوابه و همون تلمبه محکم ها رو تو کون تو بزنه. دوباره دیدم حشری شده. گفتم معلومه راضی ای. گفت-اخه میترسم دیگه تو منو . گفتم – من خودم دارم این پیشنهاد و بهت میدم این چه فکریه. شراره-خوب اگه تو راضی منم دوست دارم این کارو بکنیم. سریع پاشدم برم بیرون که گفت جدی جدی داری میری بهش بگی؟ گفتم آره. شراره-نه وایسا من روم نمیشه تو چشمش نگاه کنم. گفتم – اون با من و سریع همونجوری لخت رفتم بیرون اتاق. فواد تو هال رو مبل داشت با گوشیش ور میرفت که با دیدن من گفت هااااا چته لخت راه افتادی راهپیمایی تو خونه پاشو جمع کن ببینم . رفتم پیششو کل ماجرارو تو دو دقیقه بهش توضیح دادم و برگشت گفت داداش من بیام ناراحت نشی آخرش گفتم منو تو این حرفارو نداریم تو این همه برای من کوس آوردی حالا من میخوام یکیشو جبران کنم فقط این جنده نیست و من دوستش دارم و چون تورم دوست دارم میخوام تو هم با ما باشی فواد-خوب منم میدونم این جنده نیست و معلومه که تو دوستش داری واسه همین میگم فکر آخرشم بکن و الا کیه که از خوابیدن با این خوشگل خانم بدش بیاد . خلاصه که همه چی اوکی شد من برگشتم داخل اما قبلش به فواد گفتم من میرم این خجالت میکشه تو صورتت نگاه کنه من میخوابونمش رو خودم تو از پشت بیا بکنش فقط دختره ها به کوسش کاری نداشته باش. برگشتم داخل دیدم شراره پتو کشیده رو خودش تا من رفتم پیشش گفت پشیمون شدم توروخدا بگو نیاد و واقعا چهرش یکم استرس داشت بهش گفتم جدی؟؟ گفت آخه خجالت میکشم بگو نیاد اما انصافا هنوز شهوت رو میشد از چشماش خوند. گفتم منم هنوز نگفتم بیاد داخل. اومدم پیشش اما اینبار در اتاق رو نبستم و اومدم بغلش کردم و گفتم نمیاد تا من نگم. منم نمیگم تا تو نخوای و خوابیدم زیرو کشیدمش رو خودم جوری که پشتش به در بود ولی من روم به در. فواد اومد جلو در که با دست بهش اشاره دادم وایسه و تو نیاد. دیوث لخت شده بود و تو چارچوب در کیر به دست وایساده بود و منتظر چراغ سبز بود. لبای شراره رو بوسیدم و گفتم تو که الان راضی بودی چی شد یهو شراره-نمیدونم استرس دارم میترسم تو باهام بد شی . گفتم-نه دیوونه و کیرمو گذاشتم لای پاش و میمالیدم رو کوسش و کم کم دوباره داشت حشری میشد که با دست به فواد گفتم آروم بیاد جلو. گفتم – کی بود ده دقیقه پیش از فکر تلمبه های فواد آب کوس و کونش راه افتاده بود هیچی نمیگفت و اما نفساش دوباره تند شده بود و صداهای آروم از خودش در میاورد. گفتم – الان یعنی به فواد نگم بیاد و همینجور تو بغل من از پشت کیرشو بکنه تو کونت و تلمبه بزنه. شراره با صدای آروم گفت-بگو بیاد بگو بیاد جرررم بده فواد هم که داشت حرفای ما رو میشنید و الان تو یک قدمی تخت وایساده بود اروم اومد رو تخت و کیرشو که ژل زده بود و تا راحت تر بکنه تو کون شراره گذاشت لای باسن شراره. با برخورد کیرفواد به کون شراره مثل برق گرفته ها شد و سرشو گذاشت تو سینه منو ساکت شد فواد نکرد توش و من آروم گفتم – شراره جون اگه پشیمون شدی بگم بهش بره. بعد یه مکث اومد لبمو بوسید و هیچی نگفت و فواد یواش یواش کیرشو جا کرد توش و با اولین تلمبه هاش شراره آه و اوهش بالا گرفت دوباره شد همون شراره سکسی خودمو منم شروع کردم گفتم. میبینی اون زنرم همینجوری میکردیمو دیدی گفتم فواد خیلی خوب تلمبه میزنه شراره که با تلمبه های فواد نفسش قطع و وصل میشد و بریده بریده حرف میزد گفت. آررره خیلی خوب داره منو میگاد. ببین عشق تو داره جررررر میده. اییییییییی بگو بیشتر منو بگاد بگو هر دفعه که منو میاری اینجا اونم بیاد و منو بکنه. فواد که تا حالا ساکت بود و فقط تلمبه میزد گفت-هر دو دفعه ای که اومدی اینجا و محمود تو رو میکرد منم دوست داشتم بیام و جررت بدم . مگه میشه ادم دیوونه دختر خوش هیکلی مثل تو نشه با این شاسی بلند تو با این کون گردت شراره خانم. و به شدت تو شراره عقب جلو میکرد بعد از چند بار جا عوض کردن من آبمو خالی کردم تو کون شراره و دراز کشیدم رو تخت و شراره داگی شد و فواد دوباره شروع کرد حس کردم شراره بعد از این ارضاء شدنش از فواد بخواد سکس و تموم کنه اما انگار این دختر از سکس سیر نمی شد و با این که الان بیشتر از یک ساعت بود که داشتیم میکردیمش همچنان مثل اولای سکس پر اشتیاق و حشری بود. گفتم دیدی من آبم میاد اما فواد تموم شدنی نیست کارش. شراره. آههههههه کاری میکنم کم بیاره من از اون حشری ترم ایییییییییییییی فواد بهم گفت یه بالش بذار زیر شکمش دقیقا بالای کوسش منم اینکارو کردم و تو همون حالت داگی شراره رو هل داد تا بخوابه رو تخت و فقط اون بالشت بود که کوس و کون شراره رو بیرون می انداخت تا راحت تر کیر بره توش. چند دقیقه بعد ناله های شراره به جیغ تبدیل شد و با چند تا تکون شدید برای چندمین بار ارضاء شد و فواد هم با چندتا تلمبه خیلی شدید همه آبشو ریخت تو کون شراره و همونجور از پشت خوابید روش. من از تخت اومدم پایین تا صحنه رو از پشت ببینم که دیدم فواد با حرکت خیلی آروم کمر داره عقب جلو میکنه و با هر بار بیرون آوردن کیرش یکی دو قطره آبش از کون شراره میاد بیرون از رو کوسش سر میخوره میریزه رو تخت. برگشتم رو تخت رو به سقف خوابیدم شراره به فواد گفت نفسم بالا نمیاد یکم خودشو بلند کرد و شراره از زیرش در اومد و چسبید به منو سرشو گذاشت رو سینم و فوادم از پشت بغلش کرد و هرسه واقعا راضی بودیم از این سکس عالی و یه نیم ساعتی خوابیدیم و بعدش من در گوش شراره گفتم خوب بود؟؟ سرشو آورد بالا و گفت عالی بود و لب تو لب شدیم و بعدش پا شدیم از هم خداحافظی کردنو من بردمش رسوندمش نزدیک خونشونو فعلا از هم خداحافظی کردیم. ادامه دارد. نوشته: POPDO لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسالهای توصیه شده