poria ارسال شده در 14 آذر اشتراک گذاری ارسال شده در 14 آذر وقتی دلم خواست - 1 احساس دلشوره داشتم،فکر کردن به صحبتهایی که بین امیر و دوست دخترش در مورد من رد و بدل شده بود باعث ایجاد حالت شرم و هیجانی زودگذر شده بود.اطمینان از اینکه امیر متوجه شنیدن من نشده بود خیالمو راحت میکرد.نمیدونم چرا باز دلم میخواست مرور کنم این حرفا رو.نیمه باز بودن در تراس باعث شده بود ناخواسته متوجه این حرفا بشم و بتونم حرفای دوست دخترشو حدس بزنم. اینکه قانع نمیشد واقعا امیر فقط برای کمک اینجاست و نبود سعید شوهرم و موندنش توی اصفهان و تنها اومدن منو امیر به تهران برای اسباب کشی واقعا تصادفی بوده و قرار نیست اتفاقی بین ما بیفته و توضیحات امیر در مورد نوع رابطه بین ما و سعید شوهرم به عنوان دوست قدیمی و خانوادگی امیر که باعث شده بود در نبود سعید ،اون که قصد برگشتن از اصفهان به رشت داشت با من به تهران بیاد و به من کمک کنه قانعش نمیکرد ،جمله امیر که گفت چرا فکر میکنی من الان دارم با میترا لاس میزنم و قرار شب پیش هم بخوابیم مرتب توی سرم تکرار میشد.الان چند ساعتی بود که خونه رو تحویل گرفته بودیم و وسایل و کارگرا آورده بودند و رفته بودن،و ما دوتا مشغول باز کردن کارتن ها بودیم و چیدمان کلی داشت انرژی می گرفت .البته ذوق و شوق مستقل شدن و جدا شدن از خانواده سعید که با ما زندگی میکرد باعث میشد این دردسرهای یک ماه اخیر برای مهاجرت و موندن توی تهران خیلی اذیت نکنه.زیر چشمی یه نگاهی به امیر انداختم ،خیلی دوست داشتم بدونم به چی فکر میکنه،یه حال عجیبی داشتم احساسی که تا حالا تجربه نکرده بودم .من با سعید زندگی خوبی داشتیم و اهل هرز پریدن نبودم ولی تکرار جمله های امیر توی سرم باعث میشد که احساس کنم قلبم داره تندتر میزنه و دوست دارم این جملات شاخ و برگ بدم تنها بودن با یه پسر ۳۶ ساله که تقریبا همسن خودم بود و توی یه خونه امن و با اطلاع همه بدون اینکه استرس انجام کار بدیو داشته باشم باعث میشم بیشتر وسوسه بشم،اگر قرار بود با من لاس بزنه،چیکار میکرد و از چه راهی وارد میشد حس کنجکاوی و شهوت داشت بیشتر میشد،و احساس میکردم یه کم لاس زدن با امیر در حالی که با هر آشنا و فامیلی حداقل ۵۰۰ کیلومتر فاصله دارم چیزی که خیلی میتونه جذاب باشه بدون اینکه اسیبی به چیزی بزنه و کسی متوجه بشه یه نگاه دزدکی به سر تا پای امیر که داشت بشقابارو میذاشت توی کابینت انداختم،احساس کردم دلم میخواد ولی جرات کاری رو نداشتم و واقعا نمیدونستم اون به همچین چیزی فکر میکنه یا نه.اگر کاری میکردم و دست رد به سینم میخورد خیلی بد میشد و نباید بی گدار به آب میزدم.تصمیم گرفتم اول یه محک بزنم و ببینم عکس العمل او چیه.ترجیح میدادم اگر قرار به انجام چیزی باشه اون شروع کننده باشه نه من.تقریبا ۷-۸ ساعتی وقت بود تا شب ،تصمیم خودمو گرفتم ،طوری که مطمئن شم متوجه شده گفتم من یه لباس راحت بپوشم که بتونم برای چیدن وسایل بهت کمک کنم،تا اون موقع یه شلوار جین و یه پیراهن آستین بلند معمولی و گشاد تنم بود ،یکی از کارتن های لباسی برداشت و رفتم داخل اتاق،یه دامن نسبتا نازک و یه تاپ رنگ روشن که مطمئن بودم سینه هامو برجسته تر نشون میده سریع پوشیدم و برگشتم به اشپزخونه،اولین نگاه امیر کاملا مشخص بود که لباسم به چشمش اومده ولی سریع سرشو پایین انداخت با شرم،برگشتم و به صورت نیم رخ طوری که سرم بین در کابینت باشه و این فرصت بهش بدم که بدون ترس دیده شدن بتون منو دید بزنه.دقیقا داشتم حس میکردم برجستگیهای بدنم مورد توجهش قرار گرفته و داره نگاه میکنم ،نگاه کردنش داشت جسورترم میکرد و می خواستم کاری کنم که کاملا به این موضوع فکر کنه که شاید بشه به مالیدن یا لاس زدن با من فکر کنه یه لحظه که برگشتم متوجه دزدیدن نگاهش شدم سعی کردم یه قدم پارو فراتر بزارم برای برداشتن پیچی که از دستم افتاده بود زیر کابینت روی زمین نشستم و به صورت داگ استایلی سرمو روی زمین گذاشتم و باسنمو بالا گرفتم و تظاهر کردم که دارم زیر کابینت با دست دنبال پیچ میگردم،با شنیدن لرزش صداش موقع درخواست کمک دادن متوجه شدم دارم کارو درست انجام میدم و این فرصت بهش میدادم که هر تخیلی که دوست داره در مورد باسن خوش فرمم بکنه و الان دیگه مطمئن شده بودم میشه با کمی سیاست یه سکس یکبار مصرف بی دردسر از امیر به عمل آورد و داشتم واقعا این حس که اولین بار بود داشتم تجربه میکردم ولی خیلی لذت بخش بود و جذب شدن امیر باعث شده بود به خودم اجازه بدم که پا رو فراتر بزارم و حداقل مطمئن بودم اگر قرار باشه کاری کنیم امیر به اندازه من راغب شده و پس نمیزنه و ظاهرا دوست دخترش حق داشته پس سعی کردم اونو توی موقعیتی قرار بدم که برای کردن من اقدام کنه ،تصمیممو گرفته بودم و دوست داشتم هر جور شده زیرش بخوابم و فکر اینکه سنگینی تنش روی من باشه از خود بیخودم میکرد به بهونه کثیف شدن لباس و عرق کردن گفتم میخوام یه دوش بگیرم، وقتی که امیر سر پا وایساد به وضوح معلوم بود که کیرش به شق ترین حالت ممکن رسیده و باورم نمیشد که من اگاهانه این کارو کردم ولی دوست داشتم حالا که این موقعیت غیر قابل تکرار پیش اومده تا جایی که میشه پیش برم حتی اگه قراره زیر خواب امیر بشم حوله برداشتم و به حمام رفتم ،سریع لباسامو در اوردم و رفتم زیر آب ،چند لحظه منتظر موندم و بعد در حالی که حوله رو دور بدنم پیچیده بودند طوری که از روی سینه تا بالای زانو رو پوشش میدهد درو نیم باز کردم و امیر صدا زدم و ازش خواستم که بیاد و لوله آب که گیر کرده رو درست کنه، وقتی امیر جلوی در حمام ظاهر شد میشد شهوت از توی چشماش دید ،به بهونه سرد بودن فضای بیرون ازش خواستم بیاد داخل حمام و درو ببنده،لذت وحشتناکیو از اینکه با یکی به غیر از شوهرم داخل حمام و پشت در بسته قرار گرفتم احساس میکردم ،امیر مشغول شل کردن شیر آب بود که با صدایی که از شهوت میلرزید گفت فکرشو بکن دوست دخترم الان منو توی این وضعیت با تو توی حمام ببینه باور میکنه که من نمیخواستم تو رو … مکث کرد ،من با صدایی که میلرزید گفتم منو چی که من فقط میخوام به تو کمک کنم سعی کردم پررو ترش کنم وبا نگام که به آرومی به سمت پایین تنش اومد و به کیرش که معلوم بود از شدت شهوت نبض داره و قشنگ از روی شلوار معلوم بود اشاره کردم و گفتم مخصوصا با این وضعیت اونم خندید و در حالی که کیرشو توی دستش گرفت گفت واقعا این دیگه از کنترل خارج شده با یه عشوه کش دار گفتم کمکی از دست من واسه کنترلش بر میاد ،گفت خودت چی فک میکنی ،دیگه نمیتونستم خودمو کنترل کنم فقط کیر میخواستم پس زانو زدم جلوش و با ناز شروع کردم از روی شلوار سر کیرشو لیس زدن ،همینجور که موهامو لمس میکرد گفت جان ،دارم دیوونه میشم و یواش شلوارکشو کشید پایین و جوون شرت زیرش نبود کیرش به ارومی روی صورتم لیز خورد و مقابل لبم قرار گرفت نوک زبونم کشیدم روی کلاهک کیرش و رگ زیرشو لیس زدم ،امیر در حالی که از خود بیخود شده بود با حرص میگفتم کیرمو لیس بزن میترا جون ، حوله رو از دورم در اورد و با دست شروع کرد به لمس بدنم و زیر لبی میگفت من از امروز کسی هستم که میترا براش ساک زده و میتونم اون کون گردو خوشگلتو جر بدم ،من هم همزمان با گفتن این حرفاش ی لیس محکم از کیرش زدم و شروع کردم به خوردن کیرش بعد چند دفعه تلمبه زدن یه دفعه کیرشو از دهنم اومد بیرون و آبش با شتاب پاشید روی صورت و سینه هام. ادامه دارد نوشته: شهاب لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسالهای توصیه شده