رفتن به مطلب

داستان سکسی دختر همسایه


behrooz

ارسال‌های توصیه شده


پری خاطره‌ای که زنده شد
 

سال ۶۰سوم راهنمایی بودم البته بچه درس خونی نبودم ولی همیشه با تجدید و تبصره بالاخره ناپلئونی قبول میشدم ،اسمم سیروسِ دختری که تو کوچه ما چهار تا خونه با ما فاصله داشت اسمش پری بود ،من بچه غرب تهران منطقه ۱۱زندگی میکردم همراه با خانواده ،سه برادر ویک خواهر و پدر و مادر ،ماجرا از خریدن سبزی خوردن شروع شد ،برای خرید به سبزی فروشی محل رفته بودم که پری که هم سن خودم بود اومد و منتظر شد تا سبزی فروش سبزی آشِ من رو آماده کنه پول خرد نداشتم پنجاه تومنی بود سبزی فروش گفت خورده ندارم صبر کن این دختر خانوم رو راه بندازم تا بقیه پول تو رو از کاسبهای دیگه جور کنم، هم من وهم پری از هم شناخت داشتیم ،وهر دو میدونستیم که همسایه هستیم، پری بلافاصله به سبزی فروش گفت باهم حساب کن من خورده دارم همسایه هستیم ،سبزی فروش خوشحال شد، من راستش ماتم برده بود با اینکه همسایه بودیم ولی تا اون لحظه چهره زیبا ی پری رو از نزدیک ندیده بودم ،سبزه رو چشمهای کشیده ابروهای زیبا با فاصله مناسب از چشم البته چادر به سر داشت ولی زمانیکه خواست از کیف پول ،پول رو در بیاره وحساب کنه هیکل نازش رو دیدم خودش هم متوجه دید. زدن من شد و با خنده خودش رو جمع وجورکرد دنیای نوجوانی واقعاً دنیایی پر از هیجان بود آن زمان نه داستانهای اینترنتی و داستانهای بی ناموسی وبی غیرتی بود نه دست انداختن به نامحرم اگر هم وجود داشت حرمتی بود وکسی جار نمیزد ،خلاصه هردو سبزی رو گرفتیم و در ادامه مسیر تا محل و خونه همرا شدیم اول من دهن باز کردم وگفتم دستت درد نکنه ادامه کلام در دهانم باقی بود که گفت پری هستم آقا سیروس من به پته پته افتاده بودم و سرتا سر بدنم خیس عرق شده بود ،گفت هر روز صبح مقع رفتن به مدرسه میبینمت تو نمیبینی گفتم چرا میبینم ولی… گفت ولی چی گفتم خوب روم نمیشه نگاه کنم تو محل بده ،گفت مامانم با مامانت دوسته ،مامانم می‌گفت سیروس هم درس میخونه هم بعد از ظهرها میره کمک پدرش ،کلی از تو تعریف میکرد راستی میگفت هم بوره هم چشمهاش زاغِ،راستی رنگ چشمهای من سبزِ از خجالت داشتم پس می افتادم که رسیدیم در خونه پری تا خواستم بگم پول سبزی رو میارم وری پیشدستی کرد و گفت پول سبزی رو فردا صبح موقع مدرسه رفتن بیار درارو باز کرد و با خنده ای که دل من بدبخت رو آتیش زد رفت تو و در رو بست، به مادرم گفتم پول سبزی رو فردا میدم به دختر حاج خانوم و جریان رو تعریف کردم نمیدونم چرا مادرم می خندید و حرف دیگه ای نزد .
شب شام نتونستم بخورم تا نیمه‌های شب صحنه‌ها ی سبزی فروش و پری از ذهنم خارج نمیشد ،صبح برای نون گرفتن از خونه زدم بیرون به نونوایی بربری که رسیدم دیدم پری هم تو صف ِ پری اول نون گرفت ولی نرفت فهمیدم منتظرِ منِ هم خوشحال بودم هم مضطرب بالاخره نون رو گرفتم وراه افتادیم ،گفت چرا حرف نمیزنی گفتم چی بگم گفت تا مدرسه با هم بریم گفتم آخه زشته میبینن گفت خوب ببینن راستی مدرسه راهنمایی دخترانه و مدرسه ما تا نقطه مشخصی هم مسیر بود ،رسیدم خونه صبحونه هول هولکی خوردم و اومدم بیرون که دیدم پری هم از خونه اومد بیرون توراه از شغل پدرش و ازدواج خواهراش صحبت کرد و من هم پول سبزی رو دادم اون روز فقط پری حرف زد و من گوش دادم موقع جدا شدن گفت فردا نوبت تو که حرف بزنی فعلآ خداحافظ ،جدا شدیم ،من که درس آنچنانی نمی خوندم از اون روز به بعد اصلأ حتی لای کتاب رو هم باز نمیکردم ،فرداش من از خانواده خودم گفتم تموم که شد گفت مادرت همه اینهارو به مادرم گفته بود ،یه کمی صبر کرد ودر حالیکه به من زل زده بود گفت سیروس چشمهات خیلی قشنگه گفتم از چشمهای تو قشنگتر نیست قابل نداره ،جریان مدرسه رفتنِ با همدیگر رو هم مادر من میدونست هم مادر اون ولی هیچوقت مخالفتی نکردن، به همین منوال ادامه داشت تا چهار شنبه سوری اون شب یه نوع آزادی برای من و پری وجود داشت ،پدرم هنوز از سرکار بر نگشته بود ولی من زودتر از کارخونه برگشتم مادرم طبقه دوم رو داشت تر تمیز میکرد ،من در کوچه ایستاده بودم و ترقه بازی بچه محلها رو نگاه میکردم هوا تاریک بود و هر کی به هر کی پری رو دیدم که داره میاد سمت خونه ما به در خونه ما که رسید اینور و اونور رو یه نگاهی انداخت و خودش رو چسبوند به من ،من هم مجبور شدم از در خونه دوتایی به سمت راهرو قدم بذارم پری نفس نفس میزد هول کرده بود من هم از پری بدتر ،ولی این ذات نهفته نر و ماده باید باشه ،دستاهاشو محکم تو دستم گرفتم بدون مقدمه لب رو لبش گذاشتم راستش تو عالم نوجوانی کیرم راست شده بود خودمو چسبونده بودم بهش پری هم جواب لب گرفتن رو میداد سینه هاش چسبیده بود به بدن من گردنشو میبوسیدم پری داشت حال میکرد ،پری سینه هاش بزرگ بود ،یه کم سینه هاشو از رو لباس مالیدم دو باره لب گرفتن راستش هول کرده بودم لب میگرفتم گردنشو میلیسیدم سینه هاشو میمالیدم خواستم دست به کونش بزنم که صدای پای مادرم تو پله ها طنین انداز شد هول هولکی با پری از خونه او مدیم بیرون دستهای من میلرزید ولی پری میخندید ،این جریان بمال بمال چندین بار تا سال چهارم دبیرستان ادامه داشت ما عاشق هم بودیم شدید،ولی از این جریا ن پدر پری خبر نداشت ،وقت سربازی رفتن من رسیده بود پری با تلفن خونگی تماس می‌گرفت و آبغوره میگرفت ویا پنهانی با مصیبت همدیگه رو میدیدیم و زار زار گریه میکرد ،من هم هی بهش میگفتم ناراحت نباش مال خودمی صبر کن خدمتم تموم شه میام خواستگاری ،بالاخره ما راهیه جنگ شدیم ،تو دوتا مرخصی من نتونستم پری رو ببینم و تماس بگیرم ،برای من شده بود معما ،سری سوم مرخصی که از منطقه برگشتم طاقت نیاوردم به مادرم گفتم از پری خبری نیست بیچاره مادرم چشمهاش پر از اشک شد وگفت پری رو به زور به یه حاجی پولدار شوهر دادن الان اینجا نیست ،انگار تمام دردهای دنیا به یکباره ریخت تو بدن من زانوها ی من خم شد نشستم رو پله راهرو نفسهام به شماره افتاده بود از حرصم فقط یادم میاد با کله رفتم تو دیوار ،چشمهامو که باز کردم تو بیمارستان لقمان بودم وسرم به دست و کله بانداژ شده پدرم و مادرم و خواهر بزرگم و مادر پری بالای سرم بودن پدرم رفت بیرون از اطاق مادرم و خواهرم و مادر پری هر سه گریه میکردن مادر پری بیخ گوش من همراه با اشک گفت پری دو بار خود کشی کرد ولی نجات پیدا کرد ،بگذریم من با آه وناله و مصیبت جان سالم به در بردم و پایان خدمت رو گرفتم و بدون هیچ هدفی در کارخانه پدرم مشغول کار شدم ،بارها خواهرهام و مادرم از اقوام و آشنایان دختر معرفی میکردند ،ولی مادرم خوب میدونست که من دیگه قصد ازدواج ندارم،روزها میگذشت ومن فقط کار کار کار مادر پری که از عشق من و پری خبر داشت از اوضاع و احوال من کم و بیش به پری خبر میداد ،شب جمعه ای من حوصله کار کردن رو نداشتم و زود به خونه برگشتم کلید انداختم و در رو که باز کردم صدای هق هق گریه من رو شک زده کرد وارد اطاق که شدم با دیدن چشم گریون مادرم ومادرپری حس بدی در من بوجود اومد ،مادرم با صدای لرزون گفت پری دست به خودکشی زده و الان در قسمت مراقبتهای ویژه فلان بیمارستان بستری شده من دیگه خجالت و تعارف رو گذاشتم کنار با مادرم و مادر پری راهیِ بیمارستان شدیم وقتی رسیدیم پدر پری وشوهر سن بالا وشکم گنده پری اونجا بودن شوهر پری منو می‌شناخت با سرعت اومد سمت من ویه مشت حواله صورت من کرد دماغ من پر از خون شد،پدر پری من رو از بیمارستان به سمت بیرون هدایت کرد خانوم پرستار غر میزد زنگ میزنم کلانتری و… خون دماغم بند اومد ،پدر پری گفت شوهرش پری رو طلاق میده اگه پری زنده بمونه چکار میکنی؟با گریه گفتم پری مالِ من مال من داد میزدم خدایا کمک کن زار میزدم نذر میکردم مادرم دوان دوان به سمت ما میومد ترس تمام وجودم رو گرفته بود ،چشمهاشو باز کرد پری پری نجات پیدا کرد یه لحظه انگار تمام دنیا رو به من هدیه دادن،با سرعت خودم رورسوندم داخل بیمارستان پرستار گفت اجازه داخل رفتن ندارید تا پس فردا ولی سر پری به سمت من برگشت واز گوشه باز شده در منو دید با دست اشاره کردم اینجا هستم،اون دو روزیکه پری تو اطاق مراقبت های ویژه بود من از بیمارستان لحظه ای جدا نشدم بر عکس شوهر بی شعور پری حتی یک بار هم نیومد ،روز سوم پری رو وارد بخش عمومی کردن از خوشحالی داشتم پر در میاوردم پری روتخت نشسته بود رنگ صورتش کمی رنگ پریده بود ولی زیبایی چهره پری همون چهره زمان راهنمایی و دبیرستان بود من عاشق پری بودم شاید بهتره بگم من دیوونه پری بودم من تیکه ای بودم که با پری تکمیل میشه ،مادرش و مادرم اومدن من بدون خجالت دست پری رو تو دستم گرفته بودم و اشک شادی میریختم هم مادر من و هم مادر پری اشک میریختن واز من وپری مرتب طلب بخشش میکردن،دو روز بعد از اون پری مرخص شد ،شوهر بی شعورش بعد از تقریباً یک ماه طلاق پری روداد وپری مهریه اش رو حلال کرد ،نوبت به هم رسیدن ما بود ،یک هفته کامل تو خونه ما و پری آماده میشدن برای مراسم عروسی کارت نوشتن و پخش کردنش و رزرو سالن و خرید های معمول برای عروسی و عروس و داماد و… تا اینکه عقد و عروسی با هم اجرا کنیم و اطاق حجله آماده شده برای ما ، من تا اون لحظه سکس را تجربه نکرده بودم فقط تو فیلمهای سوپری که تک وتوک موقع کرایه ویدیو مخفیانه اجاره میکردیم ومیدیدیم چیزی نمیدونستم وراه وروش سکس رو زنده تجربه نکرده بودم ،بعد از اینکه مهمونها را راهی کردند ،خواهرم منو صدا کرد گفت سیروس تا حالا با زنی تجربه هم خوابی داشتی یا نه من از خجالت سرخ شده بودم ،گفت چون عروس سابقه ازدواج داشته صحبتی از ساقدوش به میان نیومد اگر تو تجربه نداشته باشی پری تجربه داره هول نکن آروم باش و مراتبش رو به من یادآور میشد ومن از خجالت فقط سر تکون میدادم ،بالاخره راهی اتاق شدم، اول پری با هیجان منو بغل کرد و سرپا شروع کردیم به لب گرفتن لبشو میخوردم لیس میزدم زبونش تو دهنم بود زبونشو میک میزدم اون هم همینطور لباس عروس رو از تنش درآورده بود تیشرت و دامن تنش بود موهای صاف سیاهش منو دیوونه میکرد در حین لب گرفتن نشستیم رو گوشه تخت اومدم به سمت گردنش آهش دراومد به گردنش حساس بود لیس زنان آمدم به سمت چاک سینش طاقت نیاوردم تیشرت رو دادم بالاسوتین نبسته بود سینه‌ها ی پری نمایان شد سایز ۷۵نوک سینه‌ها ش رنگ صورتی پر رنگ ودورش رنگ صورتی کم رنگ که اصلاً افتادگی پداشت شق ورق بود با ولع شروع به لیسیدن کردم سیری نداشتم پری ناله میکرد آه میکشید خودش دامنشو درآورد شورت قرمزش رو خودم درآوردم از کسش چی بگم لبهاش بسته بود با دهنم لبهای کسش رو باز کردم رنگ کسش رنگ پوست بدنش بود لاشو بالبهام باز کردم چوچوله نازشو لیس که زدم پری به آه و ناله افتاد من همینطور به لیس دادن ادامه دادم پری نفس نفس میزد سر منو به شدت به کسش فشار داد و شروع به لرزیدن کرد پری ارگاسم شده بود اومدم بالا پری لبشو گذاشت رو لبم منم کسشو میمالیدم هنوز شلوار به تنم بود کیرم داشت منفجر میشد از بس پیشاب اومده بود هم جلوی شورتم هم شلوارم خیس شده بود پری به چشمهای من نگاه میکرد گفتم چی شده پری گفت پس شلوارتو در نمیاری اون کیرتو کی میتونم زیارت کنم با عجله تمام هم شلوارم و شورتم رو با هم کشیدم پایین پری بلا فاصله از پام درآورد من خجالت می‌کشیدم ولی پری کیر منو گرفت دستش و شروع به نوازشش کرد من منتظر لبهاش بودم پری میدونست آروم لبهاشو به دور کیرم حلقه کرد وبا زبونش دور تا دور کیرمو لیسمیزد چه حالی میداد داشتم کیف میکردم پری با سرعت کیرمو تا ته تو حلقش فرو میکرد و در میآورد داشتم به اوج می‌رسیدم سر پری رو از کیرم جدا کردم وگفتم پری منو به آرزوم برسون پری رو تخت دراز کشید لای پاهاشو باز کردم اون کس ناز و بی مو رو یکبار دیگه از پایین به بالا شروع به لیس زدن کردم پری مرتب کونشو بالا پایین میکرد سیروس این کس مال توست منتظر چی هستی کیرمو با آب کسش خیس کردم سرشو گذاشتم جلوی سوراخش ولی خیلی تنگ بود بعدها گفت که با شوهرش فقط سه بار سکس داشته با چند بار عقب جلو کردن تا دسته فرو کردم و شروع به تلمبه زدن کردم چنان محکم تلمبه میزدم که خایه هام به بدنش برخورد میکرد طاقتم تموم شد وبا فشار وبدون اینکه بگه آبم رو با فشار ریختم تو کس عشم پری پری گفت آه سوختم چقدر داغه ولی کیر من اصلاً نخوابید به پری گفتم اون کون طاقچه‌ای و خوشکلتو بگیر بالا پری اول شروع به ساک زدن کرد و من کاملاً برای راند دوم آماده شدم پری قمبل کرد هر چی از اون کون برجسته و صاف و صیقلی بگم کم گفتم کس توپول گوشتی از پشت نمایان شد اون سوراخ صورتی کونش رو که دیدم دیگه طاقتم تموم شد از پشت با تمام قدرت فرو کردم به کسش همراه با تلمبه زدن خم شده بودم وگردن و گشش رو لیس میزدم چنان تلمبه میزدم که شک ندارم صدای برخورد بدن ما رو مادرهای هر دو طرف می‌شنیدند عرق از سرتاسر بدن هر دو سرازیر شده بود ،چند دقیقه نگذشته بود که صدای شهوتناک از پری بلند شد و شدیداً بدنش شروع به لرزیدن کرد واز بدن من جدا شد پری رعشه داشت رو تختی از آب کس پری خیس شده بود ارگاسم شدیدی رو تجربه میکرد کمی منتظر شدم تا حالش جا بیاد ،پری بلند شد ومنو به پشت خوابوند و خودش نشست رو کیرم شروع به بالا پایین کردن کرد با سرعت تمام خودشو بالا پایین میکرد گفتم پری داره میاد پری اصلأ توجه نکرد و ادامه داد تا آب من دوباره تو کس پری فوران کرد بالاخره پری مال من شد

نوشته: احمد میرزایی

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

به زودی فعالیت در انجمن عمومی خواهد شد، حتما قوانین را مطالعه بفرمایید.