رفتن به مطلب

داستان همکار بیوه هیکل سکسی


kale kiri

ارسال‌های توصیه شده


مال من بود اما...
 

پنج سالی میشد که با الهام همکار بودم شوهرش چند سال پیش فوت کرده بود و با برادرش آرش زندگی می کرد باهم خیلی صمیمی بودیم منم مرضیه ام و مطلقه ام و دو تا دختر دارم یه چند باری رفتم خونشون فقط از سر کنجکاوی چون الهام از داداشش خیلی تعریف میکرد خود الهامم خوشگل بود دیگه خیلی مشتاق دیدن برادرش بودم که با پررویی رفتم خونشون و آرش دیدم الهام راست می گفت خوش تیپ و قشنگ بود اما 15 سال از من کوچیکتر بود و 21سالش بود و نمیشد بیاد بگیرتم اما واقعا ازش خوشم اومده بود کم کم شروع کردم ازش دلبری کردن الهام دوزاریش افتاد و بهم گفت منم گفتم بدجور خاطر داداشتو میخوام گفت مرضیه؟! اون بچه است! گفتم واسه خودش مردیه چرا میگی بچه است؟ گفت نمیاد بگیرتت گفتم نگیره به موی کوست گفت یعنی؟!! گفتم یه حال کوچولو قول میدم! گفت خاک بر سرت مرضیه آرش خیلی نامرد و دهن لقه نمیشه بهش اعتماد کرد به خدا شر میشه مرضیه هر چی گفت منم یه جوابی دادم در نهایت گفت من خواهرشم مخالفم بعد شر شد از من توقع کمک نداشته باش گفتم باشه بابا نخواستم داداشتو ماله بد بیخ ریش صاحبش اما دروغ گفتم تازه شروع کرده بودم به پیام بازی با آرش پسر داغی بود زود بحث رو به سکس کشوند که عجب رون ها و سینه های خوش فرمی داری گفتم خوش فرم یا سکسی؟ گفت دقیقا منظورم همون بود گفتم میدونم از روز اول متوجه نگاهات شدم گفت هیکل درشت و اون کونت با دیدن کیر هر مردی راست میکنه گفتم الان ماله تو راسته؟ گفت نه گفتم الان برات عکسشو میفرستم و یه عکس سکسی براش فرستادم که بدجور ذوق کرده بود گفت عجب چیزیه این کونت گفتم باید لیسش بزنی گفت تو بده دیگه نمیذارم بری دستشویی خودم برات میلیسم گفتم اییییییی کثیف نشو دیگه پیام هامون روز به روز سکسی تر میشد و آخریا دیگه التماس می کرد تا اینترنت روشن می کردم پیام هاش بالا میومد که پر بود از قربون صدقه و التماس که یه بار الهام دید و گفت تو که گفتی نمی خوای گفتم داداشت ول کنم نیست توی کفمه بدجور گفت مرضیه؟ خیلی جنده ای گفتم میدونم یه چیز جدید بگو گفت بده پیاما رو بخونم بعد از خوندن پیام ها چیزی نگفت دو سه روزی گذشت که اومد بهم گفت مرضیه اگر آرشو می خوای امشب وقتشه من جات می ایستم تو باهاش هماهنگ کن و برو خونمون رفتم خونشون و آرش به گرمی ازم استقبال کرد گفت باورم نمیشه به این کون خوشکل چسبیدم گفتم باورت بشه چون می تونی هر چقدر دلت می خواد بکنیش گفت جووووون جوری می کنمت نتونی راه بری گفتم جوری بکن فلج بشم گفت خوشم میاد تشنه کیرمی گفتم من برای کیرت جون میدم و شروع کردم خوردن کیرش کیرش کلفت بود اما دراز نبود واسه همین تا ته کردمش توی دهنم خیلی خوشش اومد گفت بازم بازم بازم خیلی حال داد چندین بار تکرارش کردم که آبش اومد و ریخت توی دهنم گفت لنتی خیلی حال داد آبمو با یه ساک زدن آوردی براش لخت شدم گفت بکنم توی کونت؟ گفتم اول کوس کون می خواستی میرفتی یه پسر پیدا می کردی گفت هیچ پسری کونش مثله تو نیست بیا ببین کیرم دوباره راست شد گفتم اول کوس بعد هر چقدر خواستی کون بکن گفت باشه از کوسم میکنمت تا یه پسر خوشکل برام بیاری دو تا دختر یه پسر هم لازم داره تا جنس مون جور بشه گفتم باشه دوست داری اسمشو چی بذاری؟ گفت ماهان که به مرضیه بیاد گفتم فدات بشم بابای ماهان من رفتیم توی اتاق روی تخت خوابیدم و پامو باز کردم گفت واااااای عجب تصویری فکر کردم فقط توی فیلم سوپراست گفتم بیا بخورش تا بفهمی واقعیه و شروع کرد خوردن و انگشت کردن گفت از کوسش خوشمزه تره گفتم از کوس کی؟ چیزی نگفت کیرش و کرد توی کوسم و شروع کرد تلمبه زدن داد میزد عجب کوسیه چه داغه از کوس الهام تنگ تره گفتم کیر تو کلفته گفت کلفت دوست داری؟ گفتم آره گفت پس مثله الهام برام داد بزن آییییییی کوسم آیییییی کوسم دیگه مطمئن شدم الهام لنتی اول خودش با آرش خوابیده منم داد میزدم آییییییییی کوسم آییییییی کوسم تا آبش اومد و ریخت توی کوسم سر کون کردن وادارش کردم راستشو بگه که با الهامم سکس داره که گفت آره از بعد طلاقش تا الان گفتم نگاه کن کثافتو بعد به من میگفت تو جنده ای خودش حرومزادست به برادرش رحم نکرده بعد از دیدن پیام ها با آرش دعواشون شده و آرش گفته اگر با من نخوابه دیگه نمیکنتش آخه بدجور توی کف کونم نگهش داشته بودم و الهام لاغر بود و کونش تعریفی نداشت اون شب یه بارم بهش کون دادم که بچه کوچولو خوابش برد و نزدیکای صبح بود که قبل از اومدن الهام رفتم خونه و دوش گرفتم و خوابیدم عصر الهام پیام داد حال داد بهت خانم خوشکله؟ گفتم خیلی خودت که میدووونی کیرش کلفت بود منم مثله تو براش داد میزدم آیییییییی کوسم آیییییییییی کوسم که جوابی نداد.
شب بهش پیام دادم هر وقت دلم بخواد با آرش می خوابم تنها خور نباش هر دومون می تونیم لذت ببریم
بهم جواب داد کوفتت بشه معلومه خیلی حال داده که ولکنش نیستی گفتم آرش محشره حیف ازم خیلی کوچیکتره وگرنه کاری می کردم زودتر بابا بشه گفت خیلی عوضی مرضیه گفتم به پای تو نمیرسه از اون روز دیگه همون ی ذره حیایی که بینمون بود از بین رفت گاهی میرفتم خونشون و الهامم بود و آرش سرش توی کونم بود و التماس می کرد می گفتم بو بکش بو بکش الهام بهش می گفت خاک بر سر کون لیس بدبختت منم دیدم مسخرش کرد کشیدم پایین گفتم بیا بکن توش عزیزم حق تو بیشتر از ایناست و آرش بهم چسبیده بود و توی کونم تلمبه میزد منم سر لج الهام می گفتم آییییییییی کونم چه کلفته آرشم تند تند تلمبه میزد و می گفت جوووووونم عجب کونیه چه حالی میده کردنش گفتم ماله خودته هر چقدر دوست داری بکنش این کون حقه توعه الهام اولش یکم نگاهمون می کرد اما بعدش میرفت توی اتاقش اهنگ میذاشت صداشو یکم بلند می کرد تا صدای ما رو نشنوه اما منم تا می تونستم داد میزدم از اون روز دیگه نذاشت وقتی خودش خونه است برم خونشون و وقتی نبود میرفتم چند سال بعد که آرش 25سالش بود گفت دیگه از این وضع خسته است دلش بچه می خواد از این سکس های یواشکی خسته است بهش گفتم بیا خواهرمو بگیر مینا اینجوری منم تا همیشه داری یواشکی از الهام ترتیب آشنایی اش با مینا رو دادم و مینا هم خوشش اومد و علی رغم میل الهام ازدواج کردن و منم تونستم سکسم با آرش ادامه بدم اما از اون روز الهام رابطه اشو باهام قطع کرد الان خواهرم مینا یه پسر داره اسمش ماهان خیلی شبیه آرشه هنوزم بعد این همه سال با آرش سکس دارم و خواهرمم نفهمیده واقعا چی میشد این پسر من بود؟
چرا ما توی ایران درگیر سن و سال افرادیم؟
زنهای سن بالا پسرای جوان براشون جذاب ترن چون شهوتشون بالاست یاد روزهای اول ازدواج خودشون و شهوت تند شوهرشون میفتن و همینش جذابه و میل شون به پسرای جوانتر بیشتره البته آرش واقعا هیچ جوره برام کم نمیذاره نه برای من و نه برای خواهرم مینا

نوشته: مرضیه

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

  • آخرین مطالب ارسال شده در انجمن

    • chochol
      دختری که مسیر زندگیم رو عوض کرد - 2 حدود چند ماهی بود که با مهرناز یه رابطه خوب داشتیم با هم حسابی جور شده بودیم. سکس خوب و تفریحات مشترک ما دوتارو حسابی به هم نزدیک کرده بود بیشتر وقتمون با هم می‌گذشت روزا با هم بیرون شبا همخونه مهرناز. روزا همینجوری می‌گذشت هرچند روز یه فانتزی جدید بین ما دوتا پیش میومد. دیگه کاملاً کیرو خایمو داده بودم به مهران و کس و کونشو ازش گرفته بودم. توی مغازه نشسته بودم نزدیک غروب بود بابام سرم غر میزد و شاکی بود که چرا شبا اصلاً خونه نمیای. منم که فقط گوش میکردم ولی توجهی بهش نمی‌کردم که یهو ویبره گوشیم باعث شد حرف بابامو قطع کنم، مهرناز بود. +جانم -عزیزم خسته نباشی. خوبی؟ +آره خوبم خودت خوبی؟ -مرسی، مهراد دوستم باران از کیش اومده زنگ زد که شام بریم بیرون من گفتم بیاد خونه میشه شب داری میای غذا بگیری از بیرون؟ +باشه عزیزم حتماً ، چیز دیگه ایم اگه خواستی بهم تکست بده بگیرم بیارم با خودم. راه افتادم سمت خونه تو این فکر بودم که یعنی باران چه شکلیه واسه خودم تصویرسازی میکردم، توی مسیر سه تا پیتزا با یکم میوه و هله هوله خریدم رسیدم درو که باز کردم رفتم تو با یه دختر ۳۰ ساله روبرو شدم بعد از سلام و احوالپرسی نشستیم دوره میزو شروع به غذا خوردن کردیم. اگه بخوام براتون از باران بگم یه دختر با ۱۶۵ قد سینه های بزرگ پروتزی کون گنده سکسی بود ولی سلیقه من نبود چون خیلی زیاد عمل کرده بود و از نوع رفتاراشو شخصیتش معلوم بود که مثل مهرناز از یه خانواده سطح بالا نبود. همینجوری که غذا می‌خوردیم بحث این شد که باران می‌گفت خیلی وقته شمال نرفته و خیلی دوست داره که یه شمال بره که مهرنازم بهم گفت مهراد منم خیلی وقته شمال نرفتم بریم با هم؟ گفتم باشه عزیزم چرا که نه فردا هماهنگ میکنم با بابا کلید ویلارو میگیرم بریم. شبمون به حرفهای مسخره و خنده و شوخی گذشت و موقع خواب که رسید منو مهرناز رفتیم توی اتاق و بدون اینکه سکسی پیش بیاد گرفتیم خوابیدیم. صبح از بابا کلید ویلارو گرفتم و ظهر راه افتادیم سمت رامسر با دوستم هومنم هماهنگ کردم که برام ویسکی و گل بخره تا برم ازش بگیرم. ساعت ۸ غروب بود که رسیدیم رامسر وسایلو از هومن گرفتم رفتیم هایپر کلی خرید کردیم رفتیم گذاشتیم ویلا ( ویلای ما تو رامسر توی یه شهرکیه به اسم توتستان که یه شهرک کوچیکه با ۱۴ تا ویلا که قرار گرفته بین فرودگاه و هتل کوثر رامسر. و چون از دو طرف محیط ساحل بستس یه ساحل کوچیکه اختصاصی داره) بعد یکم استراحت آماده شدیم که بریم یه شام بزنیم از در ویلا که بیرون اومدم دیدم آقا عزیززاده که همسایمون بود و آخرین ویلا رو توی شهرک داشت داره با بنزش رد میشه که تا منو دید ترمز کرد پیاده شد و شروع کرد به سلام کردن و حال بابامو پرسیدن که بابا اومده گفتم نه والا من با دوتا از دوستام اومدم که یهو مهرناز و باران با تیپ و استایل وسوسه انگیز شون اومدن بیرون و سلام کردن. عزیززاده تا چشمش به اینا افتاد با یه لبخند بهم گفت ماشالا چه دوستای با برکتی داری منم یه خنده کردمو گفتم خلاصه آقا عزیززاده اینجوریاس دیگه. عزیززاده گفت مهراد من دارم میرم شام بخورم اگه دوست دارید شما هم بیاید با هم بریم منم یکم با شما جوونا بشینم هم از تنهایی در بیام هم این که حالو هوای قدیمو جوونی کنم. از مهرناز و باران پرسیدم که دیدم اونام اوکی هستنو نشستیم توی ماشین عزیززاده و رفتیم شام خوردیم و کلی با بچه ها صحبت میکرد و از زمان قبل انقلاب و سفراش به کشورهای مختلف تعریف میکرد براشون. عزیززاده یه مرد ۶۰ ساله بود که خانوادش و فرستاده بود کانادا خودشم ۳ ماه سال می‌رفت کانادا ۹ ماه دیگه هم ایران بود و توی رامسر یه طلا فروشی باز کرده بود از شلوغیه تهران زده بود بیرون و رامسر زندگی میکرد واسه همین ویلاشو هم خیلی لوکس بازسازی کرده بود یه استخر خفنم توی حیات دست و پا کرده بود . برگشتیم از رستوران از عزیززاده که دیگه کلی باهاش راحت شده بودیم و فریبرز صداش میکردیم تشکر کردیم و رفتیم ویلای خودمون یکم ویسکی ریختیم و خوردیم بعدشم یه گل پیچیدیمو رفتیم کنار ساحل کشیدیم. دیگه حسابی نگاهم روی مهناز سکسیم سنگین شده بود. بهش گفتم عشقم تیز بریم ویلا که می‌خوام جرررررت بدم. اونم گفت چه خوب و راه افتادیم سمت ویلا از کنار ویلای فریبرز که رد شدیم دیدم توی استخر داره شنا می‌کنه. رسیدیم مهرناز و بردم توی اتاق جوری شهوت زده بود به سرم که اصلا حوصله هیچ کاریو نداشتم فقط میخواستم اون لحظه کیرم توی کصش باشه دستاشو گذاشتم روی دیوار شلوارشو تا زانوهاش کشیدم پایین خودمو یکم کشیدم پایین و کیرم تا دسته جا کردم الان نکن کی بکن هیچ توجیهیم به سرو صدا و آرومتر گفتنای مهرناز نمی‌کردم با دستام دو طرف کمرشو گرفته بودم و فقط تلمبه میزدم مهرنازم که فهمید من دیوونه شدم دیگه شل کرد و فقط داشت ارگاسم میشد.‌بعد یه ربع که گاییدمش آبمو تا ته توی کصش خالی کردمو کشیدم بیرون ساعت نزدیک ۱۲ شب شده بود. رفتیم با هم حموم اومدیم یکم پسته و شکلات بخوریم که دیدم باران اومد گفت ماشالا تون باشه یکمم به این فکر کنید یکی‌دیگه توی این خونه هست مهرناز خانم صداتو انداختی تو سرت و داری هوار می‌کشی این مهرادم که انگار تا حالا دختر ندیده چیکار می‌کنی با دوستم بابا نفس بچه رفت؟ خندیدم و گفتم باران جون من چیکار کنم آخه تو کیفیت کارو ببین چجوری این گوشت به این خوبیو نکنم. یه نگاه با اخم کرد و گفت باشه حالا حق میدم بهت اما دیگه سروصدا نکنید می‌خوام بخوابم کاری نکنید که خوابم بپره. نمی‌دونم تو وجود این مهرناز چی بود که اصلا خسته نمی‌شدم ازش اصلاً تکراری نمیشد برام تا رسیدیم به اتاق یه لبه کوچیک ازش گرفتم نشوندمش جلوم موهای لختو صاف رو جمع کردم توی دستام کیرمو فرستادم جایی که غم نباشه یعنی ته حلقش مهرنازم با حرص ولع ساک میزد عاشق این بود موقع ساک زدن خودشو ببینه واسه همین دوربینه گوشیمو گذاشت روی سلفی‌ خودشو توش نگاه میکرد ساک میزد وقتی خودشو میدید حرصش بیشتر میشد. بلندش کردم داگی نگهش داشتم رو تخت شروع کردم به خوردن کس تمیزش بهش امون نفس کشیدن نمی‌دادم با زبونم کص کونشو بهم متصل کرده بودم تمیزیه این دختر باعث میشد لذت ببرم از لیسیدنش. پاشدم از پشت آروم گذاشتم توی کس خیسش و با انگشتم راه آنال مهرناز و باز کردم و وسط تلمبه زدنام توی کصش یهو کلشو گذاشتم رو سوراخ کونشو و با یه فشار نصفه کیرمو جا کردم توش خیلی مداوم و آروم بدون هیچ وحشی بازی ایی کونشو روی یه ریتم گاییدمو بعد اینکه ارگاسم شد کیرمو در آوردم دادم دستش مالید برامو آبمو ریختم رو گردنو چونش کلی عشق بازی کردیم و توی بغل هم خوابیدیم. چقدر خوبه تو هوای لطیف رامسر تا لنگ ظهر بخوابی پاشدم بعد شستن دست و صورت و خوردن یه چای زدم بیرون از ویلا رفتم تا دوباره از فریبرز بابت پذیرایی دیشب تشکر کنم. +آقا فریبرز سلام -سلام مهراد خوبی +فدات بشم آقا دیشب خیلی زحمت دادیم ببخشید شرمنده کردی مارو اگه قابل بدونی من گوشت خریدم امشب یه بساط کباب راه بندازم قدم بذار رو چشم ما بیا پیشمون -نزن این حرفو مهراد منو بابات رفیقای قدیمی هم هستیم. راستش من که از بودن با شما جوونا سیر نمیشم. ولی تو بساط کباب و بیار همینجا تو ویلای من به راه کن استخرم که هست هنوز دریا آبش سرده شب یه شنایییم بکنیم. +آخه اینجوری بازم مزاحم شما میشیم که -دیگه داری ناراحتم میکنیا بهت یاد ندادن رو حرف بزرگتر حرف نزنی؟ +چشم آقا فریبرز پس ما دم غروب میایم چی بگیرم از بیرون؟ -هیچی لازم نیست همه چیز هست فقط گوشتی که آماده کردیو با خودت بیار. آها ذغالم بگیر +چشم. پس فعلاً اومدم پیش بچه ها گفتم فریبرز گفته شب بریم ویلاش و بساط کباب مونو اونجا به راه کنیم. استخرم هست یه شنایی هم میکنیم. مهرناز و بارانم گفتن آدم باحالیه بریم فقط مهرناز شروع کرد به غر زدن که من مایو ندارم با تاپ شلوارک توی آب نمی‌رم. با هم رفتیم مرکز خرید آرامش روبروی کاخ رامسر مهرناز یه مایو یه تیکه زرد خرید بارانم یه مایو خرید که من ندیدم چی بود و چه شکلی و رفتیم آماده شیم برای یه شب باحال. ادامه دارد … دوستای عزیزم این داستان قرار مسیری که مهراد و مهرناز باهم رفتن رو براتون بازگو بکنه. توی این داستان قرار نیست که مهراد مهرناز و بده اینو اون بکنن یا خودش کیرشو بگیره دستش به هر دختری که رسید بکنه توش. من اینجا قراره به شعور مخاطبام احترام بذارم نه اینکه فضارو براتون شبیه پورن هاب کنم و بگم مادرمو داشتم میگاییدم که خواهرام اومدن گفتن پس ما چی‌؟ یا اینکه زنمو سوار مترو کنم که مردای دیگه از پشت بچسبونن بهشو آبکیر بریزن روش توی مترو😂😂😂. اگه دنبال ایناییی شرمنده قرار با هم یه داستان بخونیم که جالب باشه ریزم توش قسمت‌های سکسی داشته باشه. توی قسمت اول گفتم اگه دوست داشتید لایک کنید دیدم استقبال خوب بود سریع نوشتم قسمت دومش رو براتون. مطمئن باشید اگه دوست نداشته باشید قلم منو دیگه نمینویسم براتون. وقت شما از هرچیزی برای من با ارزش تره پس اگه لایک های این قسمت به ۶۰ تا رسید به احترام شما قسمت بعد رو مینویسم نوشته: مهراد
    • chochol
      گاییدن سید   دوست زنم مریم یک زن میلف واقعی که ۴۲ سالشه زنم بهش میگه سید چون سادات هست و با هم خیلی ندار هستند اصلاتا شمالی و گیلانی هستنش خیلی با من لاس میزد و فهمیده بودم میشه باهاش وارد رابطه شد یک روز که زنم و خانوادش رفته بودند مسافرت منم خونه تعطیل بودم و تنها بودم که سید میاد دم در و برای خانمم وسیله ای آورده بود با شیطنت میگه تنها هستید و اشاره میکنه به شوهرش که تو ماشین منتظرش هست همان موقع کیرم براش راست شد با خودم گفتم بهترین فرصت هست تا سید را بگام و به کیرم حالی بدم شب تو واتساپ بهش پیام دادم و بابت اوردن وسایل تشکر کردم و شروع کردم سر حرف را باز کردن و بحث را یواش یواش کشاندم به تنهایی خودم شب جمعه و نبود زنم و اینها بهش گفتم کاش شب جمعه یک جانشین بود جای زنم را پر کنه مریم میگه به نسترن میگم دنبال جنده ای من هم گفتم جنده چرا یک دختر و بک زن بیوه یا مطلقه یا شوهردار هم کارم کارم راه میافتد مریم میگه چه خوش اشتها دختر یا زن شوهردار گفتم کلی زن شوهردار میشناسم که از اینجور رابطه ها دارند مریم فکر کنم ان لحظه کسش حسابی خارید چون چند دقیقه جواب نداد و بعد گفت حالا میخواهی چیکار کنی کس بیاری خونتون گفتم اره دنبال یک زن شوهردار دهن قرصم دوباره چند دقیقه ای جواب نداد و بعد گفت نمی ترسی من به زنت بگم گفتم تو از خودی مثل خودمی این فشار را میدونی چیه که جواب داد اره وقتی شوهرش میره ماموریت خیلی کمبود داره و دوست داره یک کیر بیاره جرش بده گفتم فکر کنم ما بتوانیم با هم راه بیایم دوباره جواب نداد بعد از چند دقیقه پیام داد فردا بهت خبر میدم تا صبح از شق درد خوابم نبرد صبح زود بلند شدم و خونه را جمع و جور کردم که مریم زنگ زد و گفت خونه ای کسی را که نیاوردی با شیطنتی گفت که جواب دادم نه کی را بیارم یکی از قبل رزرو کرده که دیدم صدای زنگ امد از پشت ایفون دیدم مریمه در را زدم و امد بالا یک ساپورت مشکی چسب پوشیده بود با یک مانتو کوتاه تا امد تو مانتو را در اورد و زیرش یک تاپ قرمز پوشیده بود که برجستگی سینه هاش و کپل کونش هوش از سرم می برد جلو در بغلش کردم و ازش در جا یک لب سکسی گرفتم که گفت چقدر هوول من را داشتی من را باش فکر می کردم تو مرد چشم دل پاکی هستی نگو تو ته کس بازی بعد دوباره بغلش کردم بردم سمت اتاق خواب و رو تخت انداختمش و ساپورتش را اول از تنش در اوردم یک شورت قرمز توری که زیرش یک کس خیس خیس بود و رفته لاپاهاش د بخور از رو شورت و بعد از کنار شورت کسش را حسابی لیسیدم و خوردم دیوانه شده بود مریم بالاتنه مریم را هم لخت کردم افتادم بجون سینه های ۸۵ خانم انگار شیر فلکه کس خانم باز شده بعد خودم کامل لخت شدم رفتم رو سینه هاش و کیرم را کردم تو دهن مریم و تو دهنش تلمبه میزدم از دهن که حسابی گاییده شد و کیرم را ته حلقی ساک زد بلند شدم و کاندوم را کشیدم رو کیرم و از روان کننده بغل تخت به کیرم زدم که مریم گفت حسابی اسباب گاییدن من را چیده بودی از کجا می دانستی بهت میدم گفتم من شخصیت شناسم تو میخواستی خودت بدی گفت اره بگا منو… کله کیرم را تا خایه کردم تو کس مریم و تلمبه میزدم صدای شالاپ شالاپ تو کس مریم خونه را برداشته بود و مریم لنگاش رو شونه من هوا بود بعد چرخید و قبل کرد من هم تا خایه یکهو کل کیرم را کردم تو کس مریم همزمان با سوراخ کون مریم ور می رفتم که احساس کردم دارم میام تو همان لحظه کاندوم به کیرم فشار میاورد منم کاندوم را کندم و دوباره کردم بی پوشش تو کص مریم و با فشار آبم را تو کس مریم ریختم مریم شاکی چرا اینطوری کردی حالا جواب شوهرم را چی بدم گفتم قرض اورژانسی بهت میدن بخور تا شب که شوهرش بیاد لخت تو تخت ما بود و چهار بار دیگه مریم را گاییدم الانم وقتی شوهرش ماموریته من جای خالی شوهرش را مر میکنم نوشته: مهرداد
    • poria
      پسره واسه دختره حرفه ای کصو کونشو میخوره به ایشون میشه مقام کص لیس ارشد داد  . تایم: 00:20 - حجم: 4 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم
    • poria
      بدن نمایی خانوم ایرانی جلو آینه . تایم: 06:15 - حجم: 39 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم
    • poria
      لایو پسره که دوست دخترش واسش جق میزنه . تایم: 02:00 - حجم: 13 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم
×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

به زودی فعالیت در انجمن عمومی خواهد شد، حتما قوانین را مطالعه بفرمایید.