chochol ارسال شده در 4 آذر اشتراک گذاری ارسال شده در 4 آذر باتری قلبی سلام دوستان خواهش میکنم به جای قضاوت نظر بدید ، این باعث میشه که برای خیلیها تجربه های مفید در زندگی های تازه بوجود آمده ساخته بشه . ممنون از درک بالای شما . برای تفهیم بیشتر این خاطره و مسائل به وجود آمده در طول زندگیم مجبورم که از آخر شروع کنم . ولی لازم میدونم یک مقدمه کوچیک از شروع زندگیم بگم . من محسن هستم ۴۴ ساله ، بیست سال پیش شغلم نصب ویندوز و اسمبل کردن کامپیوتر بود که در یه مغازه کافی نت مشغول بودم . . بیست سال پیش گوشی اندروید در ایران فعال نبود و کسایی که کامپیوتر داشتن با ایمیل و جیمیل با هم ارتباط برقرار میکردن . نازنین همسرم سی و نه ساله با چهرهای زیبا و مهربان و اندامی مناسب که اکثر خانمها ارزوشو میکشن . بگذریم قصد تبلیغ از همسرم ندارم . پس از آشنایی و رفت و آمد های سنتی و جشن ازدواج ساده ای زندگی مشترکمان را شروع کردیم البته در یک آپارتمان استیجاری با کمک پدر و مادر های خدا بیامور زمون . به دلیل همسو بودن سلایق و طمع نداشتن به تجملات ، به سرعت همو پیدا کردیم و آرامش فکری برای هم بوجود آوردیم .ولی گاهی از آسایش مالی رنج میبردیم . هر دو از حرارت و شهوت خاصی که برای هم بوجود میآوردیم لذت زیادی میآوردیم . بعد از دو سال طبیعیه که نسبت به هم سرد شدیم . برای گرمی بخشیدن به ساعتهای شبانه با کمک و همفکری همدیگه ( البته منظورم غیر عرف نیست ) نتونستیم مشکلمونو حل کنیم . قبل از ازدواجم گاهی در مغازه بیکار میشدم و چت های داخل کامپیوتر در محتوای ایمیل و جیمیل را مخفیانه میخوندم . و هاج و واج از متنهای دختر و پسرها و حتی زوجها که برام قابل باور نبود وقت میگذروندم . البته برای هیچ کس هم تعریف نمیکردم . نمیدونم چی باعث شد که به این فکر بیافتم موقع سکسمون از این پیامهای کامپیوتری برای همسرم نازنین تعریف کنم . مطمئن نبودم که تاثیر گذار باشه ، ولی بود ، و کم کم به اون چیزی که دنبالش بودیم رسیدیم . به خاطر دارم که یه شب از ارتباط متنی بین یه زن و شوهر تعریف کردم که سوالات زیادی در ذهنمون بوجود آورده بود ، یه سکس فراموش نشدنی با هم انجام دادیم . اجازه میخوام قسمتی از ارتباط بین آن زن و شوهر را براتون بگم . مردی که با التماس و خواهش از زنش درخواست نا معقولی داشت حتی قول داد که برای زنش یه پراید صفر سند بنام بخره . از زنش میخواست که با دوست و همکارش سکس انجام بده و خودش در کمد اتاق خواب بصورت مخفی از سوراخ درب کمد مشغول دیدن کس دادن زنش به دوستش باشه . در حال حاضر به این صحبتهایی که من و همسرم داشتیم فانتزی میگن . علت حضور من در این سایت پیدا کردن حرف تازه برای همسرم هنگام سکس کردن هست . پایان مقدمه . شاید عجیب و غیر قابل باور باشه که از یه باتری قلبی ناگفته هایی در طول زندگیمون برملا بشه .ولی همه صحبت هام واقعیت محضه . یک ماه پیش بود که تپش شدیدی در قلبم به وجود آمد همسرم با تماس به اورژانس مرا به بیمارستان منتقل کردند و طبق صلاحدید پزشک یک باتری در زیر ترقوه قلبم گذاشتن . پس از ۱۱ روز پزشکم ترخیص از بیمارستان را در پرونده پزشکی امضا کرد . نازنین پس از دو ساعت دوندگی مجوز خروج منو به سرپرستار داد و به خانه آمدیم . با مراقبتهای پر تلاش همسرم سر پا شدم . بعد از نه روز درخواست سکس کردم . برای اولین بار بود که بیست روز سکس نداشتم و با ولع خاصی با لیسیدن و خوردن همدیگه شروع کردیم . و چون عادت به فانتزی گویی داشتیم از نازنین خواستم که شروع کننده او باشه . –باشه من شروع میکنم ولی با گذشته یک تفاوت کوچیک داره –چه تفاوتی ؟ –گذشته از تخیلات ذهن بود ولی الان واقعیت . –ای جان اون کوس خوشگلتو بخورم که میخوای منو امشب به طاق بچسبونی و تلافی این بیست روز رو داشته باشی . بگو که منتظر شنیدنم . –وقتی برای تصفیه بیمارستان به گیشه ترخیص رفتم یه برگه به من داد که پایینش جمع کل را یکصدو بیست هفت میلیون زده بود . هفتاد پنج میلیون باطری ، سی میلیون برای مراقبتهای شب و روز . بیست و دو میلیون هم برای جراحی و اتاق عمل . من به تصور اینکه میخواد در فانتزی هامون یه رنگ و لعاب جدیدی بوجود بیاره با گفتن حرفای رکیک بین زن و شوهری تشویقش می کردم . در ادامه گفت ، گفتم وای چقدر هزینه بیمارستان زیاد شده ، من این همه پول ندارم ، به من از پشت شیشه به پشت سرش اشاره کرد و گفت اون آقا یا مدد کار اجتماعی از ارتباطه . آمدم داخل پس از سلام پرونده را بهش دادم و با توضیحات مالی ازش خواهش میکردم که کمک کنه . یه نگاهی به من کرد و با نوشتن چند کلمه روی کاغذ اسم ترا پرسید و بعدش شماره ملی . ازم خواست که بشینم . با یه سری حرفهای بی ربط و آهسته گویی متوجه نیت و منظورش شدم . -من که هنوز از راست بودن ماجرا از گفتن نازنین اطلاع نداشتم ، گفتم خوب چی میگفت به زن خوشگل من حتما پشت میز کیرش به خاطر تو بلند شده بود . –اینو نمیدونم ولی گفت با این نامه همه هزینه بیمارستانو رایگان میکنم ولی در عوض حاضری منو هم دریابی ؟ نگاهی کردم بهش ، گفتم چی میخوای ؟ نامه را تا کرد و بلند شد گفت بریم . در طول مسیر گفت میریم مددکار اجتماعی . ولی باید سه نوبت منو مهمون خودت کنی . خیلی باهاش مجادله کردم ولی در آخر توافق کردم . تورو با یه هزینه دو میلیون هفتصد تومانی مرخص کردم . –یه خورده ساک بزن که دلم برای ساک زدنت تنگ شده . با دستش کیرمو گرفت و دو سه بار بالا و پایین کردن شروع به مکیدن کرد . وای واقعا دلم تنگ شده بود برای محکم مکیدنهای سر کیرم . عادت داشت اول تمام ترشحات داخل کیرمو میمکید و با آب لیز کیرم در دهنش کل کیرمو لیس میزد . –کوس خوشگل من بیا بشین رو صورت من ، مواظب باش پات به کتفم نخوره کوستو بزار تو دهنم و ادامه فانتزیتو بده –محسن هنوز متوجه نشدی که من راست میگم ؟ –باشه ، باشه راست گفتی خوب بقیشو بگو –اون مرتیکه به من گفت یک هفته مهلت میدم ، اگه نیایی به این آدرس ، مجبور میشم اقدامات لازم تو دفتر بیمه گذاری شوهرت انجام بدم . مطمئن باش که برات گرون تموم میشه . در ضمن میتونم کاری کنم که آنالیز و شارژ باطری شوهرتون رو انجام ندن . هفته گذشته صبح زنگ زدم و بعد از ظهرش رفتم به آدرسی که داده بود . –کوس خوشگله بشین رو کیرم بعد ادامه بده ، وای الهی قربونت شم درد و بلای کوست بخوره رو سر کیرم . هیچکی زنش مثل زن من با حال و کوس بده نیست . میدونی الان باطری گذاشتم که با کمک باطری تو رو چنان بکنمت که هیچ کسی زنشو اینجوری نکرده باشه . این حرفارو همیشه میگفتم و عکس العمل اون ده برابر می شد . –محسن هفته گذشته یادت میاد گفتی ، نمیدونم کی یک میلیون ریخته به عابر بانکم . خوب اون مرتیکه ریخته دیگه . بعد از اینکه کارمون تموم شد خیلی از من تعریف کرد بخاطر همین گفت شماره کارتتو بده یه میلیون دستخوش بهت بدم . ولی شماره حساب تو رو دادم . من مثل یه لاستیک ماشین که سوراخ میشه شل شدم و کیرم بلافاصله خوابید و از کوسش پرید بیرون . با دو دستم باسنشو گرفتم و از رو خودم به کنار کشیدم . –نازنین !!! چی داری میگی ؟ –محسن جون من که از اولش دارم میگم که این واقعیه . –یعنی چی ؟ تو به چه حسابی تصمیم به این کار گرفتی ؟ –آروم باش . ده سال پیش به خاطر بی پولی خودت ازم این درخواست و داشتی . حالا من به خاطر بی پولی همون کار ده سال پیش رو انجام دادم . فکر نمیکردم بعد بیست سال زندگی خواسته تو با خواسته من در این زمینه متفاوت باشه . از رو تخت بلند شد و رفت حمام . ده سال پیش برای وصل مودم مخابراتی به یه خونه ای تو جردن رفتم و با کارهای مختلف رو کامپیوترش کمی صمیمی شدیم . یک مرد پنجاه ساله ، ایرانی مقیم آمریکا بود که هر سال دو ماه به ایران می آمد . موقع حساب کتاب گفت با عذر خواهی میخواستم یه سوال از شما کنم . –بفرمایید –من یه خانمی در ایران میشناختم که هر سال میآمدم باهاش تماس می گرفتم و برای مسایل جنسی میآمد . ولی اینبار خطش تلفن خونشو جواب نمیده و میگه شماره مورد نظر صحیح نمیباشد . آیا تو یه خانم خوشگل و با اعتماد میشناسی ، پول خوبی هم برای هر بار که بیاد بهش میدم . در ضمن زحمت تو هم فراموش نمیکنم .–من سراغ ندارم ولی از بچه ها می پرسم و اگه بود اطلاع میدم . موقع سکس با نازنین همین مسئله را به صورت فانتزی گفتم . نازنین گفت بخاطر ماشینی که خریدیم واقعا دستمون خالی شده اگه تو راضی باشی و اگه پول خوبی میده من میرم .چنان شهوت بر ما حاکم شده بود که بدون هیچ مخالفت همون موقع شب بهش زنگ زدم و گفتم یه خانم سی ساله خوشگل و خوش هیکل و حشری و حرف گوش کن به خواسته هات پیدا کردم ولی قیمتش خیلی بالاست . گفت اگه اونی که میخوام باشه من هشتصد هزار تومان میدم . اون موقع نظر من سیصد و یا چهارصد بود ولی این هشتصد هزار پیشنهاد داد .برای فردا غروب قرار گذاشتیم که به خونش ببرم . اون موقع نازنین گیج و مات فقط نگاه میکرد گفتم نازنین وقتی رفتی به منزلش ، نگی من همسر محسن هستم ، بگو چون شوهرم بخاطر چاقو کشی زندانه مجبورم با در اختیار گذاشتن خودم به دیگران خرج اجاره خونمو در بیارم .سرش را به علامت مثبت تکون داد و خوابیدیم .با ماشینی که تازه خریده بودیم به مقصد رسوندمش و تحویل آن مرد دادم کل راه هم کیرم باند بود . فردای آن روز با هشتصد تومن پول نقد آمد خونه و هردومون بدون هیچ حرفی و یا کنایه ای به زندگیمون ادامه دادیم . نازنین حرف منطقی و درستی زد اون موقع به خاطر پول من ازش درخواست کردم این بار بخاطر پول خودش اقدام به این کار کرده . از حمام آمد و با حوله روی عسلی میز توالت نشست . گفتم نازنین فقط بگو ده سال پیش چطوری خواسته منو قبول کردی؟ ، گفت بگم ؟ اره بگو لطفا .–سیزده یا چهارده سال پیش موقع سکس متوجه یه جوش چرکی رو کیرت شدم و گفتم این چیه ؟ بتو شک کردم و به خودم میگفتم ، چرا با کس دیگه ای سکس کردی و عفونت آن زن را به خود انتقال دادی ، چندین بار ازت خواستم که دکتر برو و آزمایش بده ولی اهمیت نمیدادی . افکارم به هم ریخته بود تا اینکه با پسری تو هفت عوض آشنا شدم و بعد آن شب بمدت یک هفته هر روز با هم تماس تلفنی داشتیم تا اینکه تصمیم گرفتم که برم خونش و زیرش بخوابم . البته کار وحشتناکی بود هر روز به خودم تف و لعنت میفرستادم بخاطر این گوهی که خوردم و وقتی که جواب آزمایش تورو گرفتم و متوجه شدم که جوش آلتت مربوط به زن نیست بدتر هم شدم و خودمو گناهکار میدونستم . ولی چند روز بعد فهمیدم که رو گوشی خونه دستگاه ضبط مکالمات بوده و مطمئنا حرفای من اون پسره را گوش کردی . چند روز منتظر بودم که با عصبانیت منو از خونه بیرون بندازی . چرا با شنیدن اون مکالمات من و اون پسره چیزی به من نگفتی ؟ –چون از ته دلم دوستت داشتم و دارم . وقتی راجع به مکالمات تلفن چیزی نگفتی پیش خودم گفتم که شوهرم از کوس دادن به دیگران بدش نمیاد بخاطر همین پیشنهاد تورو برای اون مسافر ایرانی قبول کردم . رفتم سمتش بغلش کردم و گفتم هرگز از دادن و سکس تو با دیگران رضایت نداشتم و هیچوقت از سکس تو با دیگران لذت نداشته و ندارم . اگه بار اول حرف های ضبط شده تورو با اون پسره لو میدادم و در نتیجه به زندگیمون ادامه میدادیم حرمتمون از بین میرفت .باردوم بخاطر شهوت زیاد به بهانه بی پولی هر دو چشمامونو بستیم و به روی هم نیاوردیم . اینبار هم بخاطر بی پولی و ادامه زندگی با من حاضر به این کار شدی . عزیزم تو چشم جا داری . عزیزان خستتون کردم میخواستم سکسهایی که با اون سه نفر انجام داده و به صورت فانتزی جز به جز تعریف کرده ، براتون بنویسم ولی دیگه خیلی طولانی شد . کم کم نازنین هم پیداش میشه . برای بار دوم بخاطر قولی که به آن کارمند بیمارستان داده بود رفته خونش . محسن نوشته: محسن لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسالهای توصیه شده