migmig ارسال شده در 26 آبان اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آبان شب زمستونی با بابا یه روز داشتم با دوست دخترم درد و دل میکردم که یه حقیقتی رو بهم گفت که هنوز که هنوزه باورم نمیشه یه کم پیچیده و خیلی عجیب از زبون سارا مینویسم که گیج نشید . یه شب سرد زمستونی بود که من اون شب یه کم تب داشتم . مدام تشنه ام میشه .دوتا داداشام هم عین خرس خواب بودن . همینطور مادرم و بابام که مامانم کنار ما تو هال خواب بود و بابام تو تنها اتاق خوابی که داشتیم . البته همه رو زمین خوابیدیم . چون خونمون اینقدر بزرگ نبود که جای تخت داشته باشه . اومدم برم اب بزنم به سر و صورتم و یه کم هم بخورم که از جلوی اتاق خواب که رد شدم یهویی بابام صدام کرد . گفتم جانم بابا . گفت برای منم یه لیوان اب بیار لطفا . گفتم باشه بابا و با یه لیوان اب خنک اومدم کنارش نشستم . بابام اب رو خورد و یه دستی رو سر و صورتم کشید . من ۱۷ سالم بود اون موقع . اومدم بلند شم که بابام گفت خوابت میاد ؟ گفتم نه بابا . اصلا گفت پس بیا یه کم کنارم دراز بکش . منم خوابم نمیبره البته قبلا بارها این کارو کرده بودم . بابام هم اصلا به جاییم دست نمیزد و حتی پایین بدنشو طوری نگه می داشت که با کونم برخورد نکنه اما اون شب اون شب کنارش که دراز کشیدم . اولش خوب کار خاصی نکرد . فقط دستشو رو صورتم میکشید و قربون صدقه ام میرفت . اوایلش هم من زیر پتوی بابام نرفتم . اما یه کم که گذشت سردم شد . با وجودی که تب خفیف داشتم احساس سرما میکردم گفتم بابا سردمه .بابام پتو رو بلند کرد و منم رفتم زیر پتوش . یه کم که گذشت بدون هیچ منظوری گفتم بابا یه کم بغلم کن هنوز سردمه خیلی عطر بدن بابام رو دوست داشتم . یه بوی خاصی میداد که نمیشه توصیفش کرد . دقیقا بوی بابا الان داداشم هم همون بو رو میده . طوری که وقتی باهم روبوسی میکنیم قشنگ بوش رو حس میکنم و یاد بابام میوفتم .اخه بابام فوت کرده خلاصه کنم بابام مثل همیشه منو بغل کرد . اما بدون تماس با بدنم . فقط بالاتنه اش و مخصوصا دستاش رو دور بالای سینه هام نگه داشته بود و موهامو بو میکرد اما من بازم سردم بود و بنابراین برای اولین بار بدنمو کشیدم عقب تر تا کاملا تو بغل بابام جا بشم عقب تر که رفتم . احساس کردم بابام کیرش راست راسته . یه پیژامه نازک پاش بود و یه شورت نخی همیشه همینا رو میپوشید تا کیرش خورد بهم خودشو کشید عقب تر . اما من بیشتر توجهم جلب شد بازم رفتم عقب تر تا جایی که بابام چسبید به دیوار و من کاملا تو بغلش بودم کیرش هم یه کم بالاتر از کونم حس میکردم همون لحظه دستای بابامو گرفتم بردم پایینتر یه دستش رو شکمم و یه دستش هم روی ممه هام سایزشون اون موقع فکر کنم ۶۵ یا ۷۰ بود بابام اولش امتناع کرد . اما وقتی دید اصرار میکنن و به زور دارم دستشو میذارم رو ممه هام مقاومت نکرد شروع کرد خیلی ریز اونارو مالیدن زیر لب هم میگفت پدر سگ چقدر اینا سفتن منم که داغ شده بودم خفن طوری که وسط کسم گر گرفته بود و احساس کردم لبه هاش به هم مالیده میشن و کاملا هم خیس کرده بودم یه کم همینطوری ادامه دادم که خسته شدم رفتم یه کم بالاتر دست چپ بابا رو بردم پایین و کردم زیر شورتم اروم گفتم بابا بمالش بابام گفت پدر سگ مامانت بیدار میشه الان گفتم سرو صدا نکنی بیدار نمیشه بابام گفت خب پاشو برو درو ببند بلند شدم رفتم در اتاق رو بستم . یه نور ملایم یا بیشتر از ملایم از آشپزخانه میومد که قشنگ همه چی معلوم بود .البته در رو که بستم باز بالای در هم یه شیشه کوچیک داشت که نور میومد بازم تا اومدم زیر پتو بابام پشتشو کرد بهم و گفت برو بخواب دخترم بچه ها یا مامانت بیدار میشن . کارمونم درست نیست . گفتم باشه بابا خوابیدن کنار بابام که جرم نیست بزار کنارت بخوابم بابام هم مخالفت نکرد و گفت باشه بابا بیا بابام طاقباز شد و منم یه وری کنارش دراز کشیده بودم دست راستمو گذاشتم رو سینه اش و داشتم. با موهای سینه اش بازی میکردم و یواش یواش دستمو بردم پایینتر تا رسوندم به کیرش که زیر کش شورتش گذاشته بود دست کشیدم رو نوکش دیدم یه کم خیسه اومدم مزه کنم که بابام یهو دستمو گرفت گفت برو سرجات بخواب دخترم نگو خوابش برده بود . با لمس من بیدار شد گفتم بابا یه کم لمسش کنم میرم میخوابم یه کم زیر لب غر زد و دیگه هیچی نگفت منم پررو تر شدم و دستمو بردم زیر شورتش و کامل کیرشو گرفتم دستم . خیلی بزرگ بود . قطرش هم زیاد بود . خلاصه یه کم باهاش بازی کردم بعد دستمو بردم پایینتر و تخماشو مالیدم کیر بابام کاملا راست شده بود . منم اولین بارم بود کیری رو لمس میکردم و فقط در حد چند فیلم ویدیو دیده بودم . همون فیلم های وی اچ اس قدیمی اونم دوستم آورده بود . خلاصه. هر چی بیشتر مالیدم خیس تر شدم کیر بابامم نبض میزد میدونستم اگه به بابام بگم یه کم بخورمش عمرا نمیزاره بنابراین همینجوری که دستم رو کیرش بود اول یه کم صورت بابامو بوسیدم . بعد سینه اش و بعد سرمو گذاشتم رو شکمش شاید چند دقیقه ای کیر بابام رو از زیر شورت می دیدم اما جرات نزدیک شدن نداشتم شاید هر یک دقیقه یک سانت سرمو می بردم جلو تر و خلاصه بعد از چند دقیقه به دو سانتی کیر بابام رسیدم . البته از زیر شورتش شاید یه ربع دیگه طول کشید تا تونستم کیرشو کامل از زیر شورتش دربیارم بعدم سرشو نزدیک لبم کردم . بزرگ و گوشتی و به نظر خوشمزه میومد یه آب شفاف هم داشت ازش میومد یه کم زبون زدم بهش که بابام نفهمید بعد یهو نصفشو کردم تو دهنم تا بابام بخواد دستشو بیاره پایین تا سرمو جدا کنه من سه چهار تا میک حسابی زدم به کیرش دوباره یه ربع دیگه التماس به بابام و خلاصه راضی شد تا وقتی که خودش بگه بخورم کیرشو سر کیرش حسابی باد کرده بود و فکر کنم چیزی نمونده بود ابش بیاد در حال خوردن بودم که یهو دیدم بابام داره تکون میخوره و کیرشو فشار میده تو دهنم منم درنیاوردم و همه ابش ریخت تو دهنم یه مزه تلخ و شور باهم قاطی شده بود تو دهنم بابام چند تا تلمبه زد تو دهنم تا همه آبش خالی شد منم پاشدم رفتم دستشویی همه رو خالی کردم دهنمو شستم و از همه مهمتر شورتمو دراوردم و بعدش شلوار راحتی خودمو پوشیدم . یه سوراخ ریز وسط خشتک شلوارم بود که اونم یه کم با دندونام بازتر کردم . بعدش اومدم دوباره کنار بابام دراز کشیدم . بابام هم دستشو گذاشته بود رو چشماش داشت به خودش دری وری میگفت . اما من خوشحال بودم یه کم نوازش کردم و قربون صدقه اش رفتم تا اجازه داد بازم بغلش کنم گفتم بابا میشه بیام روت بخوابم بابام بهم گفت تو که پدر منو درآوردی هرکاری دلت خواست هم کردی . دیگه چی میخوای از جونم باشه بیا اومدم رو بابام دراز کشیدم و قشنگ طوری تنظیم کردم که کیرش که نیم خیز بود و کرده بود تو شورتش با کسم مماس هم باشن . یه کم عقب جلو کردم تا احساس کردم باز داره راست میشه گفتم بابا این داره اذیتم میکنه میشه بیارمش بیرون بابام چند تا اوف اوف کرد و هیچی نگفت احساس میکردم دارم به بابام تجاوز میکنم . ولی خب عطش کسم زیاد بود و هنوز نخوابیده بود میخواستم هرجور شده گرمای کیر بابامو رو کسم حس کنم خلاصه با بدبختی کیر بابامو در اوردم و قشنگ نشستم روش . سر کیرش قشنگ رو چوچولم بود و داشت حال میداد . اما گرماشو حس نمیکردم . کلی زور زدم تا تونستم سوراخ ریز شلوارمو با کیر بابام تنظیم کنم . ضمن اینکه سوراخی که درست کرده بودم کوچیک بود و با بدبختی یه کم بیشتر پاره کردمش بماند که کلنجار رفتن با بابام خودش یه پروژه بود خلاصه با بدبختی و به سختی تونستم کیر بابامو بکنم تو شلوارم و برسونم به کسم از طرفی هم میترسیدم لخت بشم چون هم بابام نمیذاشت و هم ممکن بود مامانم اینا بیدار بشن خلاصه گرمای کیر بابامو حس کردم کیرش هم مثل سنگ شده بود خودمو تنظیم کردم تا کیرش برسه به لبای کسم اما واقعا سخت بود مقاومت بابام هم دیگه بدتر هم میخواست هم نمیخواست . اخه تا جایی که خبر داشتم سکس بابا و مامانم خیلی کم بود . شاید ماهی یه بار . خلاصه کیرش دقیقا رفت لای لبای کسم اومدم فشار بدم بره تو که یهو بابام کمرشو داد بالاتر و نصف کیرش رفت توی کسم یه سوزش شدید توی کسم احساس کردم با درد شدید اما گفتم این بهترین فرصته بعدش دیگه راحتم هیچی نگفتم به بابام و باهاش همراهی کردم . یواش یواش کیرش راه خودشو پیدا کرد و میرفت تو کسم و میومد تا نصفه بیرون و دوباره من خودمو فشار میدادم پایین فکر کنم پنج دقیقه داشتم کیرسواری میکردم که یهو احساس کردم دارم از درون اتیش میگیرم کسم داشت نبض میزد و تمام بدنم شروع به لرزیدن کرد بعدم تو شکمم خالی میشد چند ثانیه ای رو ابرا بودم که بابام کیرشو کشید بیرون و آبش ریخت بیرون هم پتو و لباسش و هم شلوار من پر از آب بابام شد البته زیاد نبود اما هر قطره اش یه جا ریخته بود رفتم کیر بابامو که تهش یه کم خونی بود رو میک زدم و دوتا قطره هم ریخت تو دهنم پاشدم رفتم دستشویی . دیدم همه جام کثیف شده هم اب کیر بابام هم خون پرده ام مالیده شده بود به همه جام لباسامو دراوردم و پایین بدنمو کلا شستم خوشبختانه رو شوفاژ تو حموم لباس داشتم همونا رو پوشیدم و لباس کثیف ها رو انداختم تو لباسشویی اومدم تو اتاق بابام دیدم بابام هم همه لباساشو عوض کرده لباس کثیف هاشو داد انداختم تو ماشین لباسشویی اومدم کنارش یه کم بغلش کردم طفلی داشت اشک میریخت یه کم دلداریش دادم و گفتم بابا مقصرش خودم بودم دلم خواسته بود .تو تقصیری نداشتی و ازش کلی معذرت خواهی کردم . و رفتم سر جام خوابیدم فردا شبش که بابامو دیدم به روی خودم نیاوردم . اما بابام جواب سلاممو فقط داد و دیگه باهام چشم تو چشم نشد این قضیه چند بار دیگه هم با کش و قوس زیاد تکرار شد تا اینکه بابام مریض شد و بعدش دیگه سمتش نرفتم و… نوشته: سارا لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسالهای توصیه شده