poria ارسال شده در 23 آبان اشتراک گذاری ارسال شده در 23 آبان تریسام شبیه فیلم های پورن نیست همه چیز از اینجا شروع شد که 3 سال از طلاقم میگذشت و تصمیم گرفته بودم پزشکی بخونم اما بعد از چند سال پشت کنکور موندن دانشگاه قبول نشدم زن عموم پرستار بود بهم گفت اگر بتونی بیای برای بچه ها غذا درست کنی و حواست بهشون باشه می تونی سال دیگه بری دانشگاه آزاد منم تا اونجایی که بتونم توی شهریه هاش کمکت می کنم بشرطی که تو هم توی نگهداری بچه ها کمکم کنی منم قبول کردم چون عموم 5 سال قبل فوت کرده بود و زن عموم مجبور بود برای اینکه خرج زندگی دربیاره بیشتر کار کنه از عموم آرش پسر بزرگش 17 سالش بود که 8 سال از من کوچیکتر بود و ارغوان که 15 سالش بود که 10 سال از من کوچیکتر بود یه ماهه اول خیلی خوب بود آرش و ارغوان از صبح می رفتن مدرسه و آرش ظهر میومد و ارغوان چون کلاس زبان و تکواندو داشت از شب قبل باید براش غذا میذاشتم چون ساعت 6 عصر میومد زن عموم هم زودتر از 8 شب نمیومد منم کلا دختری نبودم که محرم و نامحرم برام مهم باشه اکثرا لباس راحت می پوشیدم و برام مهم نبود آرش باشه یا نه گاهی دامن کوتاه می پوشیدم گاهی شلوار گاهی دامن بلند گاهی شورتک گاهی شلوارک گاهی تاپ گاهی تی شرت برام مهم نبود هر چی دم دستم داشتم می پوشیدم آرش هم خیلی پسر شوخی بود زودتر از همه میومد خونه و کلی باهام شوخی می کرد و می خندوندم منم کم کم ازش خوشم میومد و هر روز با هم صمیمی تر می شدیم بهم میگفت ملکه منم بهش می گفتم شوالیه جوان دیگه کم کم به حضورش و شوخی هاش عادت کرده بودم دیر می کرد بهش پیام میدادم شوالیه جوان کجاست؟ ملکه ناهار آماده کرده منتظره؟ می نوشت فدای ملکه بشم چند دقیقه دیگه پیشتم تو سفره بچین با اینکه یه پسر 17 ساله بود اما خیلی خوب محبت کردن به یه زن رو بلد بود یه بار موقعی که اومد رفتم دم در استقبالش که بغلم کرد و بوسیدم گفت دلم برات تنگ شده بود از این کارش خیلی خوشم اومد بهش گفتم منم دلم برات تنگ شده بود از اون روز دیگه بوس و بغل کار هر روزمون شده بود منم شیطنت می کردم و براش آرایش میکردم میگفت چون خوشگل تر شدی بوس لب لازم شدی و ازم لب می گرفت همه عشق و حال ما از ظهر بود تا 6 عصر که ارغوان میومد بعدش دیگه نمیشد کاری کرد و شب هم که زن عموم میومد. یه شب آرش کل شب رو استفراغ می کرد با اینکه زن عموم خودش پرستار بود اما بردیمش دکتر گفت چیزی نیست اما اون دائم استفراغ می کرد واسه همین صبح نرفت مدرسه و زن عموم گفت بذار خونه استراحت کنه براش سوپ درست کن و کم کم بهش بده استفراغم کرد اشکالی نداره تو بهش بده زن عموم و ارغوان که رفتن آرش رفت حموم و وقتی اومد گفت کیف کردی ملکه من؟ امروز تمام وقت پیشتم گفتم ای توله سگ منو بگو چقدر ترسیدم گفت نترس یه شوالیه جوان کنارته و بغلم کرد و ازم لب گرفت بغلمون اینجور نبود که بهم بچسبیم اما یهویی انداختم روی تخت و خوابید روم و ازم لب می گرفت و پاش وسط پام بود و زانوشو به کوسم میمالید میگفت هیس بذار امروزو رویایی کنیم هم شهوتم بالا زده بود هم خندم گرفته بود که یه بچه 17ساله خفتم کرده اما تحریک کردنم رو بلد بود و حسابی تحریکم کرد و گفت حالا باید به شمشیر شوالیه ادای احترام کنی پاهاشو دو طرف صورتم گذاشته بود و کیرش توی دهنم بود و داشتم براش می خوردم و دستمو توفی کردم و سوراخ کونشو نوازش می کردم که خوشش اومد گفت سوراخ کونمو با زبونت نوازش کن و براش سوراخ کونشو لیس میزدم می گفت سیاوش شوهرت از اینکارا دوست داشت؟ گفتم آره تازه دست می کردم توی سوراخ کونش گفت بسه بذار یه حالی به کوس خوشگل هلویی ات بدم خاک تو سرش چطور دلش اومد از این کوس هلویی دل بکنه؟ گفتم هیچ وقت قدر ندونست گفت از الان ماله منه قول میدم قدرشو بدونم گفتم پس بکن توش دیگه کیرشو کرد توش گفت چه داغه این هلوعه هلو داغ و شروع کرد تلمبه زدن باورم نمیشد الان زیر آرش خوابیدم و دارم کوس میدم اما واقعا دلم سکس می خواست چه کسی بهتر از آرش درسته آبش زود اومد اما اون روز تا قبل از اومدن ارغوان تونستم ارگاسم بشم اون روز واقعا یه روز رویایی شد آرش اون روز خیلی خسته شده بود واسه همین شب زودتر از همه خوابید وقتی زن عموم اومد گفت آرش بهتر شد؟ گفتم آره خوبه خوبه غذاشم خورده و خوابیده از اون روز آرش بیشتر اوقات هنرستان رو می پیچوند و میومد خونه با هم عشق و حال می کردیم تا اینکه انگار یه روز ارغوان زودتر میاد و سکس منو آرشو می بینه یه روز صبح هر 3 تاشون رفتن از خونه بیرون درست نیم ساعت بعد ارغوان برگشت خونه گفتم چی شده؟ گفت بیا بریم توی اتاق کارت دارم رفتیم توی اتاق شروع کرد لباساشو درآوردن لخت شد و گفت یا هر کاری میگم میکنی برام یا به مامانم میگم برای اون کوس کپک زده گشادت کیر مفت گیر آوردی و با آرش چه کارا می کنید دیدم راه چاره ای ندارم گفتم باشه ارغوان جان میدونم تو هم تحت فشاری باشه عزیزم بردم خوابوندمش روی تخت و شروع کردم براش کوسشو خوردن که چه آه و ناله ای می کرد دستمو توفی کردم و آروم آروم سوراخ کونشو نوازش می کردم دیدم خوشش اومد انگشتمو کردم داخل کونش کون تنگی داشت اما چیزی نگفت هم کوسشو می خوردم هم انگشتم توی سوراخ کونش بود و عقب جلو می کردم تا اینکه ارگاسم شد گفت خیلی حال داد ندا جون دوست دارم اون مسئله هم بین خودمون دوتا میمونه گفتم باشه عزیزم هر وقت تحت فشار بودی بیا پیشم بغلم کرد و بوسیدم و رفت حمام و رفت گفت مرسی ندا جونم بابت همه چیز از اون روز با ارغوان لز می کردم و با آرش سکس هر دوشون دنبال این بودن منو تنها گیر بیارن با ارغوان که لز می کردم می گفت خیلی دوست دارم مصطفی پسر عمه ام رو بیاره خونه می گفت خیلی دوستش داره و مصطفی هم میخوادش گفتم گول پسرا رو نخور اینا کارشون تموم بشه ول می کنن میرن گفت تو گول آرشو نخوردی؟ گفتم من یه مطلقه ام ولمم کنه اتفافی نمیفته اما تو باکره ای پردتو زد بعد خانوادش مخالفت کردن با ازدواج تون چیکار می کنی؟ گفت مصطفی گفته راضیشون می کنم گفتم پسرا قبل کردن از این حرفا زیاد میزنن بعد که به خواستش رسید همه حرفاش یادش میره انگشت توی کونش می کردم می گفت ندا جون کاش مرد بودی به جای انگشتت با کیرت توی کونم می کردی واقعا خوشم میومد ازش مثله خودم دختر هاتی بود منم توی نامزدی سیاوش از کون می کردم میگفت ندا چقدر دوستم داری؟ میگفتم خیلی میگفت برای اثبات گفته ات باید کون بدی و بخاطر من دردشو تحمل کنی بعدم که بهش کون میدادم میگفت برات جبران می کنم که انقدر دوستم داری آره جبران کرد رفت با یه دختر دیگه و بهم خیانت کرد زمانی هم که مچشو گرفتم داشت دختره رو از کون می کرد نمیدونم این کون چی داره که مردا از کردنش سیر نمیشن انقدر برای مصطفی اصرار کرد که قبول کردم بیارتش خونه مصطفی دو سه سال از آرش بزرگتر بود وقتی مصطفی اومد ارغوان با این سن کمش یه جوری لباس پوشیده بود که مصطفی بد بخت همون لحظه راست کرده بود توله سگ یه دامن کوتاه و سوتین پوشیده بود از جلو خم میشد سینه هاش مصطفی رو دیوونه می کرد از پشت خم میشد دامنش بالا می رفت و کون سفیدش مصطفی رو دیوونه می کرد تازه بعدشم اومد نشست روی پای مصطفی که کیر راست شدش از زیر شلوارم مشخص بود که به ارغوان اشاره کردم و رفتن توی اتاق واقعا ترسیده بودم که نکنه مصطفی بکنه توی کوسش و پردشو بزنه من چیکار کنم؟ که از اتاق صدای جیغ ارغوان اومد رفتم دم اتاق که مصطفی داگیش کرده بود و کیرشو تا ته کرده بود توی کونش ارغوان هم گریه می کرد آییییییی کونم درش بیار مصطفی تو رو خدا درش بیار درش بیار و جیغ میزد مصطفی می گفت تحمل کن تحمل کن الان خوب میشه توی دلم گفتم حقته دختر خودت کیر می خواستی حالا هم باید تحمل کنی و رفتم دنبال کارهام صدای جیغ و آه ارغوان میومد اما کمتر خودمو سرگرم کارهام کردم تا اینکه مصطفی اومد خداحافظی کرد و رفت رفتم داخل اتاق ارغوان بهم گفت زنیکه جنده هرزه کدوم گوری بودی داشت کونمو پاره می کرد؟ گفتم ارغوان جان مگه خودت کیر نمی خواستی؟ که بکنه توی کونت؟ اونم که داشت همین کارو میکرد بیام چی بگم؟ گفت خیلی درد داشت گفتم اولین بارها همیشه درد دارن اما حالا طعم کیرو چشیدی؟ چطور بود؟ هنوزم کیر میخوای؟ و خندیدیم گفتم ارغوان مطمئنی مصطفی میخواد؟ الان که اومد کرد و رفت حتی نموند یکم پیشت گفت آره راست می گفتی مردا تا بکنن و کارشون تموم بشه میرن و همه چیز یادشون میره گور باباش حرومزاده کیر کلفت تو عمرا اگر زنش بشم با این دسته بیلش و با هم خندیدیم اما زن جماعت وقتی طعم کیرو بچشه محاله ولش کنه و مصطفی چندین بار دیگه اومد و ارغوان از کون کرد و بعدشم نتونست دانشگاه قبول بشه و رفت خدمت سربازی سال بعدش کنکور دادم و آزاد تهران پزشکی قبول شدم و با کمک زن عموم شهریه هاشو میدادم سال آخر هم با یکی از همکلاسی هام بنام حمید ازدواج کردم اما هنوز گهگاهی با آرش به یاد گذشته سکس دارم ارغوان و مصطفی با هم ازدواج کردن و یه دختر دارن ارغوانم مثله من گهگاه یه شیطنتی داره نمیدونم کیه اما میدونم داره. توی فانتزی هام دنبال یه تریسام بودم که حمید هیچ جوره اهلش نبود اما من دوست داشتم تجربش کنم اونم نه با هر کسی با آرش و مصطفی طعم کیر آرش چشیده بودم اما مصطفی رو نه فقط چندین بار شاهد کردن ارغوان بودم اونم قبل از عروسی اونم از کون ارغوانو میکرد موضوع رو با آرش درمیون گذاشتم گفت چرا مصطفی؟ گفتم دوست دارم مثله ارغوان کیرشو تجربه کنم گفت خیلی جنده ای به ارغوانم حسودی می کنی؟ گفتم به ارغوان حسودی نمی کنم می خوام مصطفی طعم کوسمو بچشه مثله خودت گفت چشید و دیگه ولکن نبود چی؟ گفتم بهتر من تا هر وقت بخواید هستم آرش هیچ جوره قبول نکرد که مصطفی باشه. دیگه ناامید شده بودم تا اینکه یه بار به خنده موضوع رو به ارغوان گفتم گفت منم بدم نمیاد اصلش منو تو هستیم مردا که زود تسلیم میشن فقط کافیه یکم سرشون گرم بشه بعدش دیگه مهارت ماست بزودی می تونی فانتزیتو عملی کنی یه شب ارغوان و مصطفی اومدن خونمون عرق رو دادیم حمید و مصطفی خوردن مست بودن که من لخت اومدم رفتم توی بغل مصطفی و ارغوانم لخت رفت توی بغل حمید اولش هر دوشون مات و مبهوت نگاه مون می کردن اما سرشون رو بردیم لای پامون و دادیم کوس بخورن وای که چه حالی میداد جلوی حمید مصطفی داشت کوسمو می خورد و حمید هم با ولع زیاد داشت کوس ارغوانو می خورد ارغوان میگفت آفرین دکتر خوب بلده بخوره حالا باید ببینم کردنشم به همین خوبیه؟ گفتم آره بکن خیلی خوبیه گفتم مصطفی خوردنش خوب نیست گفت اون نمی خوره زیاد گفتم چاره ای نداره برای من باید بخوره و سرشو به کوسم فشار میدادم گفتم باید بخوری بخورش کون کن بزرگ بخورش حال می کردم که یهو بلند شد لخت شد گفت از همون موقع که ارغوانو می کردم دوست داشتم تو هم بکنم ارغوان گفت مستی و راستی دیدی؟ حرومزاده توی کفت بوده گفتم حق داشته الان ماله خودتم بکن کیرشو داد و خوردم براش و داگیم کرد و کیرشو کرد توی کوسم و شروع کرد تلمبه زدن میگفت حمید عجب کوسی داره زنت حمید هم ارغوانو داگی کرد و داشت توی کوسش تلنبه میزد فقط صدای تلنبه ها میومد و آه و ناله منو ارغوان که آبشون اومد مصطفی گفت کوس فایده نداره اصل کونه گفتم با حمید دو تایی بکنید دوست دارم دو تا کیر کوس و کونمو پر کنه من برای حمید میخوردم و ارغوان برای مصطفی حمید انگار ناراحت باشه دو تا سیلی محکم زد توی گوشم گفت قشنگ بخور هرزه گفتم امشب دو تا کیرو تجربه کنم بعدش بکشم به خدا اگر حرفی بزنم ارغوان کمک کرد حمید خوابید و منم نشستم روی کیرش و کیرش توی کوسم بود که مصطفی هم اومد کیرشو کرد توی کونم گفتم جوووووووووون چه لذتی داره دوتا کیر چه لذتی داره بکنیدم بکنیدم و حمید توی کوسم تلمبه میزد و هر بار یه سیلی محکم میزد توی صورتم میگفتم بزن بزن محکمتر بزن اما بکن بکن و مصطفی هم موهامو توی دستاش گرفته بود و می کشید و توی کونم تلمبه میزد واقعا لذت غیرقابل توصیفی بود اما واقعا کلی انرژی ازم گرفت و بعد از اینکه آبشون اومد و ولم کردن همونجا خوابم برد و وقتی بیدار شدم ارغوان کنارم خوابیده بود اما حمید و مصطفی نبودن. نوشته: ندا جون لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسالهای توصیه شده