minimoz ارسال شده در 8 آبان اشتراک گذاری ارسال شده در 8 آبان پدرخوانده ام سیامک سلام و عرض ادب خدمت بروبچ کون باز عزیز امیدوارم حالتون خوب باشه و دلتون شاد و دورتون پرکص باشه. اسم من پارسا هستش و 15 سالمه میخوام داستان واقعی که برام اتفاق افتاده رو براتون بازگو کنم تا انشالله لذت برده باشید و این داستان مسیر زندگی منو حسابی تغییر داد.!! پدرم متأسفانه چند سالی میشه که از بین ما رفته من و مامانم دوتایی زندگی میکنیم البته بود و نبود بابام هم اهمیتی نداشت تو زندگی ما چون معتاد بود آخرش هم سر این آت و آشغالا خودشو بگا داد. اما از مامانم بگم براتون که اسمش پرستو هستش و 34 سالشه یه زن خوشگل و مهربون و زحمتکش که خودش کار میکنه و کارای خونمون رو هم انجام میده من که خیلی دوسش دارم و اونم همیشه هوای منو داشته و تو این مدت هم زندگی خوبی باهاش داشتیم. منو مامانم تو یه جایی از این ایران کوفتی زندگی میکنیم تو محله ای که هستم دوستای خوبی دارم البته خودتون میدونید که تو ایران پشت سر هر زن بیوه ای حرف در میارن و مامانم هم از این قضیه مستثنی نیست البته دوستام جرات ندارن جلوی من از مامانم بگن ولی خب مامانم با اینکه یه زن بیوه هستش خیلی به خودش میرسه و آرایش غلیظ داره البته حقم داره چون که خیلی خوشگله و اندام خوبی هم داره البته من به حرفای اونا اهمیتی نمیدادم.! اما اصل داستان از اون روزی شد که من و دوستم باهم قرار گذاشته بودیم تا اونشب تو خونه دوستم بمونم البته فکر میکردم مامان پرستو اجازه نده ولی با همین خواستم ازش اجازه بگیرم رفتم سراغش و قضیه رو بهش گفتم اما در کمال تعجب دیدم مامانم قبول کرد منم که خیلی خوشحال شده بودم رفتم صورت مامانمو بوسیدم و بعدش رفتم تو اتاقم تا آماده بشم یکم احساس تشنگی کردم از اتاق بیرون اومدم رفتم آشپزخونه تا از یخچال آب بردارم بخورم اما قبل اینکه برسم بدون اینکه مامانم بفهمه من اونجام داشت با گوشیش با یکی دیگه حرف میزد من خیلی بچه فضولی نبودم ولی اونشب ناخودآگاه حرفای مامانمو شنیدم که داشت میگفت اگه میتونی امشب بیا خونه و بعدشم گفت باشه و یه بوس هم فرستاد،قلبم داشت میومد تو دهنم از استرس خیلی سریع برگشتم اتاقم تو فکر فرو رفته بودم اینکه مامانم داشت با کی حرف میزد منو عذابم میداد اما هرطوری که شده تصمیم گرفتم تو خونه بمونم اونشب تا بفهمم قضیه از چه قراره اولش زنگ زدم به دوستم و بهش الکی گفتم که مامانم اجازه نداد و نمیتونم امشب بیام بعدش که رفتم پیش مامانم تا ازش خداحافظی کنم مامانم خیلی خوشحال بود و ذوق زده از قیافش معلوم بود منو بوسید و گفت خداحافظ عزیزم مواظب خودت باش شانس آوردم مامانم دنبالم نیومد و سریع رفت تو اتاق خودش منم یواشکی رفتم تو پارکینگ خونه قایم شدم درم الکی باز و بسته کردم که فکر کنه من رفتم همونجا نشستم تو تاریکی ساعت 9 شب بود تقریباً خیلی اونجا نشستم و دیگه داشت حوصلم سر میرفت یکم که گذشت دیدم یکی کلید انداخت تو در و باز کرد و اومد تو خونه البته من فقط صداشو میشنیدم و خودشو ندیدم با مامانم داشت خوش و بش میکرد و کصشر میگفتن به هم از صداش فهمیدم یه مرده و گفتم ای دل غافل مامان ما هم جنده از آب در اومد اونا که رفتن داخل هال خونه منم یواشکی خودمو رسوندم راه پله و داشتم از شیشه های در خونه اونارو میدیدم وااااااااااااای مامانم یه تیپ سکسی زده بود یه جوراب شلواری سیاه چسبان که کونش داشت منفجر میشد توش از بس تنگ بود یه سوتین سیاه هم پوشیده بود ولی از اونجا که من میدیدم ممه هاش بزرگ به نظر میومد تا بحال تو همچین موقعیتی قرار نگرفته بودم و خیلی استرس داشتم ولی تا حدودی فهمیده بودم قراره چه اتفاقاتی بیوفته اونشب تا اینکه چشمم افتاد به اون مرده که کنار مامانم رو مبل نشسته بود خیلی بهش با دقت نگاه کردم ولی اصلاً نشناختم که اون مرتیکه کی بود یه مرد تقریباً میانسالی میشد با هیکل گنده که از مامانم خیلی بزرگتر بود و ریش و سیبیل سیاه هم داشت ولی جذبه خاصی تو شکل و شمایلش بود تو اون نگاه اول ازش خوشم اومد مامانم براش شربت آورده بود و با هم میخوردن اون مرتیکه هم دستش فقط رو کون گنده مامانم بود و داشت میمالید مامانم هم خوشش میومد شربت رو که خوردن یه سری کصشر به هم تفت دادن ولی من درست نفهمیدم چی میگن به همدیگه مامانم بلند شد و دست اون یارو گرفت برد تو اتاقش منم تا دیدم اونا رفتن با استرس دلمو زدم به دریا و رفتم داخل هال خونه روبروی اتاق مامانم مبل بود منم بین اونا قایم شدم تا داخل اتاق رو ببینم خیلی استرس داشتم که نکنه مامانم منو ببینه و بد شه مامانم رو تخت خواب خودش دراز کشیده بود و دستش رو کصش بود و داشت از روی جوراب شلواری میمالیدش اون یارو هم کنار مامانم داشت لباساشو در میآورد طوری که فقط یه شرت مونده بود پاش من زاویه دید خوبی داشتم به اتاق و صداشونو هم تا حد امکان خوب میشنیدم راستش من خیلی دنبال جق و فیلم سوپر نیستم اما دلم میخواست برای بار اول یه سکس رو از نزدیک ببینم اونم سکس مامانم کهبرام جالب بود اون یارو از مامانم خواست تا بلند شه و شرتشو از پاش دربیاره و کیرشو دستش بگیره کیر اون یارو مثل یه نیزه داشت سوراخ میکرد شرتشو مامانم دست برد و شرت اون یارو رو درآورد کیرش مثل فنر زد بیرون وااااای عجب کیر کلفتی داشت معلوم بود خوب بهش رسیده مامانم کیر رو گرفت تو دستش و بوسید بعدش گفت سیامک چی به خورد این سالار میدی که روز به روز داره کلفت تر میشه از دفعه قبلی هم کلفت تر شده و خندید جالب بود اسم اون مرتیکه رو هم فهمیدم آقا سیامک بکن مامانم که فهمیدم بار اولش هم نبوده سکس با مامانم اون سیامک دیوث هم گفت وقتی میلفی مثل تو صاحب این کیر بشه معلومه سرحال تر میشه مامانم با حرص و ولع شروع کرد به خوردن کیر آقا سیامک تا ته میکرد تو حلقش و بعد اوق میزد گاهی وقتا نفس کم میآورد آقا سیامک هم کیف میکرد یخورده که گذشت سیامک کیرشو از دهن مامانم درآورد و رو تخت دراز کشید به مامانم گفت پرستو جون رخ بنما که کیرم بی تابته مامانم اول سوتین خودشو درآورد سینه های سفتش زد بیرون بلوری و سفید و خوردنی با نوک صورتی بعدش جوراب شلواریشو طوری درآورد که کونش سمت بود حالا کاملاً لخت شده بود وااای اصلا باور کردنی نبود مامانم با بدن سفید و سکسی و توپر کون قلمبه و آرایش کاملش با موهای سیاهش که چتری زده بود سیامک گفت یه 69 بریم پرستو جون که پوزیشن مورد علاقه مامانم کیر سیامک رو گرفت دستش و میخوره از اون ور هم آقا سیامک داشت کس مامانمو لیس میزد و میخورد هردو خیلی حشری بودن و مست سکس یخورده که گذشت سیامک رو کون مامانم سیلی زد و گفت بسه دیگه دراز بکش مامانم که دراز کشید سیامک اومد رو شکم مامانم نشست و گفت این ممه ها جون میده واسه لا پستونی سیامک درست روبروی من بود ولی منو نمیدید کیرشو گذاشته بود بین سینه های مامانم و قل می داد مامانم هم فقط داشت کصشر میگفت و میخندید کیر سیامک انقدر دراز بود که از بین سینه های مامانم میرسید به دهنش و هربار که می رسید مامانم یه بوس میکرد سیامک گفت تو پاداش کدوم کار خوب من بودی که خدا نصیبم کرد و قربون صدقه مامانم میرفت بعدش سیامک دراز کشید رو مامانم و سینه هاشو مثل بچه ها میخورد وقتی که سیر شد خودش و مامانمو بلند کرد مامانم رفت تا کاندوم بیاره ببنده رو کیر سیامک ولی سیامک این اجازه رو نداد و گفت نترس من حالاحالا ها آبم نمیاد پرستو جون اما مامانم اصرار میکرد آخرش هم سیامک قبول نکرد گفت این کص با کاندوم حال نمیده گاییدنش نترس من حرفه ای تر از این حرفام مامانمو گرفت تو بغلش و همونجوری معلق پشت مامانمو چسبوند به دیوار و کیرشو رو سوراخ کص مامانم تنظیم کرد با اون هیکلی که سیامک داشت این کار براش خیلی راحت بود با دستاش کون مامانمو گرفته بود و کیرشو تو کص مامانم میکرد هردو لذت می بردن ازین کار مامانم آه و ناله ریزی میکرد سیامک هم فقط تمرکزش رو گاییدن مامانم بود یکم که گذشت خسته شد و کیرشو کشید بیرون مامانمو هم پرت کرد رو تخت مامانم گفت این وحشی بازیا دیگه چیه کمرم درد گرفت لعنت بهت سیامک آیییییی سیامک گفت خفه شو جنده خانوم پاهاتو بده بالا قربون این کلوچه قشنگ صورتیت بشم که کمیابه ولی گیر من اومده سیامک کیرشو قل داد کص مامانم و محکم میکوبید با دستاش هم پاهای مامانمو قفل کرده بود حالا مامانم یکم درد احساس میکرد و سیامک هم به حد کافی لذت میبرد داشت از فرط خوشحالی فریاد میکشید کارش یکم طول کشید مامانم دیگه کم کم داشت خسته میشد و دردش زیادتر آه و ناله میکرد بعضی وقتا هم جیغ میزد تا اینکه سیامک خان سیر شد و کیرشو از تو کلوچه مامانم درآورد بلند شد رفت اون طرف اتاق من دیگه ندیدمش و نفهمیدم چرا رفت مامانم هم با دستش کصشو نرمش میداد یخورده بعد سیامک برگشت انگار دوباره قصد گاییدن کص مامانمو داشت اصلاً خسته نمیشد ولی مامانم اصلاً حال ادامه دادن این سکسو نداشت بخاطر همین گفت برا امشب کافیه سیامک ولی سیامک عصبانی شد و گفت پاشو خودتو جمع کن جنده خانم که امشب خیلی باهات کار دارم سیامک پاهای مامانمو گرفت و انداخت رو سرش جوری که مامانم خم شده بود سیامک اول کص مامانموماچ کردوبعد کیرشو کرد توش زانو هاش رو تخت بود و دستاشم مشت کرده بود و کنار مامانم رو تخت گذاشته بود سرشو لای پاهای مامانم کرده بود محکم تلمبه میزد تو کص مامان بیچارم مامانم به سیامک التماس میکرد که کافیه و دیگه بس کنه سیامک اصلاً اعتنایی نمیکرد و کارشو ادامه میداد یه مدت گذشت سیامک سیر شد و مامانمو ول کرد مامانم به سیامک گفت کثافت مگه بهت نگفتم قرص نخور بخدا من دیگه نمیتونم سیامک خندید و گفت هیچوقت قدر خودتو نمیدونی پرستو تو هیکلت ساخته شده برای سکس بیخود نیست که اونهمه دخترو ول کردم چسبیدم به تو چون تو یه الماسی حالا هم بیا اون پوزیشن مورد علاقت رو برو یکم سوارکاری کن مامانم که خر شده بود از سیامک قول گرفت تا آخرین پوزیشنش باشه و سکسو تموم کنن سیامک هم قبول کرد مامانمرفتروکیرسیامک نشست و کصشو گذاشت توش درست روبروی من بود مامانم سوارکاری میکرد و سیامک هم رو باسن مامانم اسپنک میزد سیامک راست میگفت این پوزیشن مورد علاقه مامانم بوده داشت حسابی حال میکرد خیلی هم حرفه ای بود مدت زیادی گذشت و مامانم از رو اسب سیامک پیاده شد سیامک با لحن تمسخر آمیز گفت سوارکاری چطور بود پرستو خانوم مامان بیچارم فکر میکرد که دیگه کار آقا سیامک باهاش تموم شده ولی نمیدونست سیامک چه خوابی براش دیده سیامک بدن سفید مامانمو لیس میزد و قربون صدقه اش میرفت بعدش یه چیز آروم در گوش مامانم گفت نفهمیدم چی بود ولی انگار برق سه فاز مامانمو گرفت سریع از بغل سیامک بلند شد و رفت اونطرف گفت اصلا امکان نداره سیامک بهت اجازه نمیدم توروخدا برو سیامک بلند شد مامانمو آروم گرفت به حرف گفت پرستو چت شد آخه مگه دفعه پیش قول ندادی از کون بکنمت قضیه رو فهمیدم سیامک از مامانم سکس مقعدی میخاست ولی مامانم ازش وحشت داشت مامانم گفت دفعه پیش داغ بودم مست بودم یچیزی گفتم ولی من غلط بکنم بزارم منو از کونم بکنی اصلاً اینکار حرامه مگه تو مسلمون نیستی سیامک گفت اولأ تو زن صیغهای منی هرکاری که بهت بگم باید گوش کنی دوماً کی گفته حرامه تو تا حالا تجربه نداشتی بخاطر همین خوف داری قول میدم اگه یه بار تجربش کنی ازش خوشت میاد و همیشه میخوای تا از کون بکنمت منم قول میدم مراعات تورو بکنم سیامک با زبون بازی مامان ساده منو خر کرد مامانم به حالت سگی در اومد سیامک زیر دستای مامانم بالش گذاشت و بعد کون گنده مامانمو قمبل کرد و کمرشو خم کرد بعد رفت یچیزی آورد شبیه روغن بود مالید رو سوراخ کون مامانم و یکم هم مالید رو کیرش سیامک سوراخ مامانمو با انگشتاش از هم وا میکرد و گفت پرستو اصلاً تا حالا دست نخورده خیلی خوبه نمیدونم یه میلف چرا باید کونش دست نخورده مونده باشه مامانپرستو داشت از ترس و استرس به خودش میلرزید دلم بحالش میسوخت چون نمیدونست قراره چه بلایی سرش بیاره سیامک دیوص مامانم با صدای لرزون خودش گفت سیامک توروخدا ولش من نمیتونم سیامک گفت ای بابا پرستو ساکت شو دیگه نمیمیری که سیامک که نوک کیرشو گذاشت تو سوراخ کون مامانم گفت پرستو جون حیفه این سوراخ صولتی کونت نیست که آکبند بمونه امشب میخوام این سوراخ دست نخورده رو افتتاح کنم و یه تونل توش حفاری کنم مامانم که حرفای سیامک رو شنید فهمید که خر شده و قراره حسابی پاره بشه سوراخش و چه عذابی باید بکشه سیامک بلاخره کیرشو برد داخل کون گنده مامانم اولش یکم آروم میکرد و عقب و جلو میکرد بعد که کیرش کامل جا گرفته بود شروع کرد به حفاری سوراخ مامانم تند تند تلمبه میزد جوری که صدای شالاپ شلوپ خونه رو پر کرده بود مامانم هر لحظه دردش بیشتر میشد فقط داد و فریاد میزد و جیغ میکشید با لحن گریان التماس سیامک رو میکرد تا تمومش کنه اما سیامک که بلاخره به کون مامانم رسیده بود اصلا توجهی نمیکرد 10 یا 20 دقیقه ای میشد که سیامک دیوث بیرحمانه تلمبه میزد و مامانم گریه میکرد یکم که گذشت دیگه مامانم هیچ صدایی نمیداد انگار از حال رفته بود خیلی نگرانش بودم نمیتونستم کاری براش کنم سیامک یه نعره بلند کشید و آبشو رو سوراخ مامانم خالیش کرد مامانم که حال درست و حسابی نداشت و ساکت بود سیامک مامانمو بغل کرد و رو تخت خواب درازش کرد و زیر سرش بالش گذاشت بعد همونجور لخت روی مامانم ملافه کشید و بوسش کرد سیامک مست کص و کون مامانم شده بود و تو خودش نبود رفت لباساشو پوشید بعد به مامانم گفت امشب بهترین شب عمرم بود بهترین سکس پرستو جون کونتو امشب افتتاح کردم امیدوارم پسرت تورو تو این حالت ندیده باشه فردا و خندید دو پاکت از جیبش برداشت و انداخت رو تخت مامانم گفت امشب دوبرابر خرجیتو میدم چون کونتو دادی بهم فهمیدم توش پول بوده بعد سیامک یواشکی از خونه زد بیرون رفتم تو اتاق مامانم خوابیده بود یک شب عجیب شده بود برام منم رفتم خوابیدم صبح که شد مامانم منو بیدار کرد تا صبحونه بخوریم باهم عجیب بود مامانم سرکار نرفته بود البته با اون بلایی که دیشب سرش اومد حقم داشت میخواستم از زیر زبون مامانم حرف بکشم تا یکم بیشتر ازش بدونم کار سختی هم نبود چون مامانم خیلی زن سادهای هستش بخاطر همین توی تور اون سیامک بیشرف افتاده و دیشب هم با زبون بازی سیامک کون خودشو به باد داد مامانم گفت یه ماهی میشه که از کار قبلیش در اومده و تو یه کارخونه جدید به عنوان حسابدار استخدام شده از این حرفش فهمیدم که حتماً یکی تو کارخونه مخ مامانمو زده چون تو این یه ماه وضعیت مالیمون خیلی خوب شده و مامانم خوشحال تر از همیشه تا اینکه از زبون مامانم بیرون اومد که رئیس کارخونه جدیدش اسمش سیامک و خیلی هم مرد خوبیه بلاخره فهمیدم اون یارو که دیشب مامانو جر میداد رئیس کارخونه مامانم هستش و خب معلوم هست که وضعش توپه توپ باشه و بخاطر کص و کون مامانم اونو استخدام کرده بعدش که صبحونه رو خوردیم یه سر رفتم بیرون تا یکم درمورد این مرتیکه سیامک تحقیق کنم تا اونجایی که فهمیدم میون مردم خیلی محبوب هستش چون دستش همیشه تو کارای خیر بوده و به خیلی ها کمک کرده حسابی هم وضعش توپه و خیلی املاک به نامش هست تازه سفر حج هم رفته چندبار و همه بهش میگن حاجی از اون ریاکار های قهار هستش بنظرم بخاطر همین مامانمو صیغه کرده تا سکس نامشروع باهاش نداشته باشه البته دیشب از زبون خودش شنیدم با دخترای دیگه هم رابطه داشته البته بهش حق میدم چون هرکی پول داشته باشه میتونه هر کصی رو جور کنه واسه کیرش بعدشم فهمیدم که از زنش طلاق گرفته و دوتا بچه هم داشته ولی زنش با بچه هاش رفتن خارج از ایران و سیامک تنهایی زندگی میکنه البته نفهمیدم چرا طلاق گرفتن تو این مدت هم که از رابطه مامانم با سیامک خبردار شدم خیلی وقتا مامانم دیر میاد خونه و بهم میگه اضافهکاری دارم منم که میدونم منظورش از اضافهکاری چی هستش و بعضی وقتا بخاطر این اضافه کاری ها دست به کون راه میره تو خونه البته بنظرم نباید فکر کنید که مامان پرستوی من جنده هستش چون خودش زن با ایمانی هستش نماز هم میخونه در ضمن کاملاً شرعی و قانونی صیغه آقا سیامک شده منم ازین کارش راضی هستم. نوشته: پارسا لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسالهای توصیه شده