behrooz ارسال شده در 31 مهر اشتراک گذاری ارسال شده در 31 مهر لذت آنال و به ارگاسم رسوندن بانو درود به همگی قلبنا کم بیش تو کونباز فعالیت میکردم و یه داستان خارجی رو هم که جریان یه پسر نوجوون بود و با هِلن خواهرش ناتنیش رابطه داشت ترجمه و به اشتراک گذاشتم که خوشبختانه بازخوردهای عالی هم دریافت کردم. دو سالی میشه که خیلی کم به این سایت سر میزنم.راستش با اوضاع بد اقتصادی که مث خیلیهای دیگه گرفتارش شدم دیگه دل و دماغ گذشته رو ندارم و از اونطرف سالار همدیگه سالار قبلی نیست و کمتر از گذشته هوس میکنه.البته اینم بگم که امسال وارد دهه چهارم زندگیم شدم و خوب سن هم که بالا میره… بگذریم، چیزی که میخوام براتون تعریف کنم بیشتر به عنوان تاپیک تو اکانت قبلیم (khalkobra ) که متاسفانه بدلیل فراموشی ایمیل نتونستم بازیابیش کنم به اشتراک گذاشته بودمش و الان میخوام با اضافه کردن جزئیاتی بیشتر اینجا باز نشرش کنم. امیدوارم از نخستین دست به قلمم خوشتون بیاد و اگرم باب میل نبود سخت نگیرید و خواهشا اگرم خواستین فحش بدین به خودم بدین. چندین سال پیش یه کلیپ دیدم که یه زن بلوند خوش اندم به بغل دراز کشیده بود و یه مرد خر کیر که پشتش قرار گرفته بود درحالیکه با دست یکی از پاهای اونو بالا گرفته بود داشت ترتیب کونشو میداد. اونقدر دستگاه طرف کلفت و کشیده بود که مونده بودم اونهمه کجای زنه میره یه چند دقیقهای که گذشت رعشه به اندام زنه افتاد و بدن و بویژه ساق و ران خوش تراشش شروع به لرزیدن کرد و در پایان دچار ارگاسمی شدید شد. دیدن این صحنه باعث شد که کیرم از شدت حشر به بالاترین اندازه ممکن برسه.خیلی حال کردم باهاش،از اون ببعد صحنه به اوج رسیدن اون زن و انجامش توسط خودم تبدیل به مهمترین فانتزی سکسیم شد. بعد اون هر باری که میخواستم با کسی سکس کنم بیشتر از گاییدن طرف هدفم به ارگاسم رسوندنش از راه آنال سکس بود ولی همیشه ناکام میموندم چون بیشتر کسایی که باهاشون بودم به زور پاچه خواری و از سر ناچاری و حفظ پرده کون میدادن و لذت چندانی براشون نداشت که البته بعدها فهمیدم که ایراد از منه وگرنه… ولی بالاخره نزدیک چهار سال پیش سوپر فانتزیم واقعا رخ داد و به بالاترین لذت زندگیم رسیدم. حالا بشنوید اصل جریانو؛ یه چیزی حدود ۸سال بود که با یه خانوم باشخصیت زندگی میکردم ولی اسممون تو شناسنامه هم نبود،همون ازدواج سفید. یه گلبانو ۳۲ساله تا حدودی زیبا و البته خیلی بانمک با قد۱/۶۴ و اندامی توپر که یه مقداری هم شکم داشت.سینه ها و کونی قابل قبول داشت ولی مهمترین ویژگیش کوص کوچیک و خوشگلش بود.اینقدر خوشگل و صاف و صوف بود که آدم فک میکرد خدا اینو خودش شخصا نقاشی کرده.بیشتر شبیه کوص دخترای تازه به بلوغ رسیده بود تا یه زن سی و چند ساله. برآمدگیش دو برابر حد معمول بود با لبهایی کوچیک و رنگی روشن، اونقدر خواستنی بود که هیچوقت از لیسیدنش سیر نمیشدی. در راه رسیدن به فانتزیم یه مشکلی وجود داشت و اونم این بود که پارتنر من تنها همیشه از آنال فراری بود و بلکه از ساک زدن هم زیاد خوشش نمیومد و خیلی کم و همیشه به درخواست من و با اکراه و نصفه نیمه اونم شاید ماهی یکبار در حد یکی دو دقیقه میتونستم گرمای زبونشو رو کیرم احساس کنم. اولین باری که قبول کرد از کون ترتیبشو بدم حدود چهار سالی از رابطمون می گذشت که اونم اونقدر آه و ناله کرد که بعد چند دقیقه تلاش عطای کارو به لقایش بخشیدم و قهر کردم و خوابیدم! از اینکه نمیتونستم خواسته چندین و چند سالمو اجرا کنم ناراحت بودم.همیشه میگفت که بخدا دوست دارم تو به خواستت برسی ولی خیلی دردم میاد و هر وقت اسمشو میاری از سکس سرد میشم. بعد از اون هر از چندگاهی درخواست دیرین خودمو تکرار میکردم که دست آخر یا از زیرش در میرفت و یا هر وقتم زیر بار میرفت از قصد اونقدر سوراخشو جمع میکرد که حتی مته الماسه هم بهش کارگر نبود چه برسه به کیر بنده حقیر. عید اون سال بود که یه جایی خوندم مهمترین نکته تو سکس از عقب حاضر کردن شریک جنسی برای اینکاره و باید با یه پیش نوازی خوب بدون عجله ماهیچه کونشو برای پذیرش سالار و آماده کرد.با خوندن اون روش نیرو و انگیزه های تازه و قوی در من شکل گرفت.دونستم که کارم ایراد داشته و به خاطر هول بودن کمتر از میزان لازم سوراخ بانو رو مورد لطف و نوازش قرار میدادم. از روزی که اون مطلبو خوندم قبل هر سکسی با انگشت فاکم یه مقدار کرم بر میداشتم و همزمان با خوردن اون کوص خوش ترکیب،چروک سوراخ پشتشو هم ماساژ میدادم و باهاش بازی میکردم.ماساژ سوراخ پشت همانا و نه کون نه،تورو خدا گفتن بانو همانا. منم بهش اطمینان میدادم که کاری با صندوق عقبش ندارم و فقط برا کیف کردن اون این کارو میکنم.البته اینم بگم که پی پی بردم اونم از لمس و ماساژ سوراخ پشتیش بدش نمیومد و لذتم میبره. بعد چند هفته یه کم پیش رفتم و کمتر از نصف بند انگشتمو داخل بهشت عقبیش بردم و به آرومی جلو عقب میکردم.دیگه بانو اعتراضی نداشت و چشای بسته و ناله های ریزش بهم سیگنال میداد انگشت شدنش رو دوست داره. خلاصه بدون عجله آجر به آجر و خشت به خشت پروژه خودمو جلو می بردم و هر باری که انگشتمو داخل کونش فرو میکردم بی اختیار هدفم به ذهنم میومد و تو دلم غوغایی بپا میشد. مقدمات ورود سالار چند ماهی زمان برد.تاجایی جلو رفته بودم که به خوبی میشد پیشرفت رو حس کرد.حالا میتونستم بدون اعتراض بانو سه تا انگشت دستم که حسابی با ژل لوبریکانت لیز شون میکردم رو داخل پشتش ببرم. سرانجام زمانش رسید.شبی که فرداش تولدم بود وقتی از حموم بیرون اومدم چشمم بهش خورد و دلم قنج رفت.یه تاپ نازک سفید پوشیده بود و یه دامن مشکی مخمل یه وجبی که فقط چند سانتی پایینتر از کوصش بود.سوتین هم نداشت و به خاطر نازکی تاپش قشنگ تیزی نوک پستوناش خودنمایی میکرد.بهش گفتم کادوی تولد باید بهم بدیش.گفت تو فقط بخواه.گفتم اونکه جا خودشو داره کادو کون داغتو میخوام.لبخندش محو شد مث همه دفعات پیش با گفتن درد داره و نمیتونم ساز مخالف زد ولی من بیخیال نشدم و بعد چند دقیقه دوباره از فانتزیم براش گفتم و اینکه ناسلامتی تولدمه و… دست آخر باز قبول نکرد، قهر کردم و با پرت کردن حوله رفتم رو تخت دراز کشیدم و شروع کردم غر زدن.یهو تو عصبانیت نمیدونم چی شد که گفتم نده فک کردی برام قحطه با سیصد تومن بهترین و داغترین کون شهرو میشه گایید اونم تر و تازه و کم سن پایین.اینو که گفتم سگرمه هاش بد تو هم رفت،بوضوح ناراحتی رو میشد تو قیافش دید. اهمیتی ندادم و پتو رو خودم کشیدم و گفتم لامپو خاموش کنه میخوام بخوابم. تو چرت بودم که سختی ناخوناشو که رو پوست شکمم کشیده میشد حس کردم ولی اصلا حرکتی نکردم و برو خودم نیاوردم.یه چند دقیقه ادامه داد و وایساد. منم بخاطر اینکه نتونه باز کارشو انجام بده نیم چرخی زدم و بهش پشت کردم.خودشو کمی جابجا کرد و سرشو رو بالشم گذاشت. دهنشو آورد نزدیکو نفس داغشو روانه گوش و پشت گردنم کرد.با این کارش مور مورم شد و سالار شروع به خیر برداشتن کرد.همزمان با انگشتای دستش آهسته و خیلی ظریف شروع کرد به مالش و بازی با موهای سینم.سلانه سلانه دستشو پایین و پایین تر برد،چیزی نمونده بود که به کیرم برسه.از دستش عصبانی بودم و نمیخواستم بفهمه براش راست کردم برای همین ازش کمی فاصله گرفتم و از شر نفس سوزانشم خلاص شدم. یه چند دقیقه خبری نبود و فک کردم اونم قصد داره بخوابه ولی گویا ول کن ماجرا نبود و قصد نداشت بیخیال شه چون این بار حرارت سینههای آبدار و نرمشو که محکم به پشت کمرم فشارشون میداد بهم منتقل شد.با این کارش کیرم دوباره شروع به جهیدن کرد و تو آنی مث سنگ سفت شد.با یه حرکت خودمو ازش جدا کردم و کمی اونطرف تر رفتم و بخاطر اینکه نتونه اینکارو ادامه بده باز به پشت خوابیدم. اخلاقش دستم بود.راستش همیشه این من بودم که درخواست سکس میکردم و تو این سالها حتی یبارم نگفته بود که سکس میخواد پر پرش با رفتار و لباس پوشیدنش بهم میفهموند که چی میخواد .مغرورتر از اونی بود که زبون به منتکشی باز کنه و هرطور بود میخواست باز من پیش قدم شم.یه مقدار که گذشت دیدم حرکتی نمیکنه.داشتم به این فکر میکردم که حرکت بعدیش چیه که یمرتبه خیسی و گرمای کوصش نصف صورتمو پوشوند.نامرد شورتشو درآورده بود و با تمام وزنش که کم هم نبود نشست رو صورتم و با تموم زورش فشار میداد.شروع کردم تقلا کردنو و با دستم کمرشو چسبیدم و به اینطرف و اونطرف می کشیدم تا از زیر آواری از کوص خلاص شم.خیسی کوصش و فشاری که از سر لج وارد میکرد باعث شده بود کوچکترین منفذی برا نفس کشیدنم نمونه.واقعا داشتم خفه میشدم.حساب کنید بعدا تو اعلامیه ترحیمم مینوشتن در اثر خفگی با کوص! یه مرتبه از روم بلند شد و من تونستم یه نفس عمیق بکشم.از دستش خیلی کفری بودم دستمو بلند کردم بزنم تو گوشش که با چشای خیسش روبرو شدم.بغضش ترکید و بلند شروع کرد به گریه. دلم به حالش سوخت.بغلش کردم.با دستاش منو هل میداد و از خودش دور میکرد.میگفت تو دیگه دوسم نداری برو با کون تر و تازه همون کم سنها حال کن،من سن بالام بدردت نمیخورم.اینا میگفت و زار میزد. بدجوری رنجیده بود.این بار برخلاف چند دقیقه پیش از دست خودم عصبانی بودم نه اون.از خودم میپرسیدم واقعا چرا اون حرفها رو به زبون آورده بودم.خدایی دختر خوبی بود.از روزی که باهاش آشنا شده بودم رفتارش باب میلم بود و تو اون چند سالی که باهاش بودم با کم و کاستم ساخته بود و حالام مونده بودم چجوری از دلش در بیارم. دوباره کشیدمش طرف خودم و بغلش کردم.اینبار محکم تر و پیشونیشو بوسیدم.ازش عذرخواهی کردم و گفتم عصبانی بودم و حرفهایی که زدم از رو ناراحتی بوده و حاضر نیستم به هیچ عنوان از دستش بدم.صدای گریه کردنش کمتر شده بود ولی هق هقش قطع نمیشد. خودخوری ولم نمیکرد.با بغض گفتم شرمندتم بخدا.باهاش لب تو لب شدم و شروع کردم مکیدن لبای خوشمزش.باهام همراهی نمی کرد.فهمیدم خیلی از دستم دلگیر شده. یه لحظه باهام چشم تو چشم شد و متوجه چشمای ترم شد.دستاشو دورم حلقه کرد و منو سمت خودش کشید و همراه با اشک ریختنش شروع کرد به لب گرفتن.زبونشو داخل دهنم چرخوند،.میدونست که عاشق زبون داغشم.مکثی کرد گفت بخدا همیشه خواستم تو کیف کنی و هروقت دوست داشتی بهت از عقب بدم ولی تو بلد نیستی از پشت بکنی و خیلی دردم میاد و بعدش سر درد میگیرم. فقط نگاش میکردم و به حرفاش گوش میکردم و آخرش یه لب جانانه ازش گرفتم و گفتم باشه هر طور که تو بخوای.بهم گفت یعنی امشب دیگه نمیخوای باهام سکس کنی؟گفتم مگه میشه.اشارهای به پایین کردم و گفتم کی میخواد جواب اینو بده؟ حریصانه بهش حملهور شدم و رو تخت خوابوندمش. دستاشو گرفتم و بردم بالای سرش و پاهامو به پاهاش قفل کردم.بدنم با بدنش در تماس بود.با لیسیدن زیر گلو و گوشاش لحظه ب لحظه به حرارت و گرمای بدنش افزوده میشد.دستاشو ول کردم و خودمو پایین کشیدم تا به لیموهای آبدارش برسم.لیس محکمی به نوک قهوهای یکی از ممههاش زدم.یه آه پر از لذت کشید.زبونم دور نوک ممش چرخوندم و اومدم ببرمش داخل دهنم که یهو بلند شد منو خوابوند،صاف رفت سراغ کیرم. شورتمو پایین کشید و با دستش کیرم رو نگه داشت شروع کرد زبون زدن به اون. ازش فاصله گرفت و بهش خیره شد و مرتبه کردش تو دهنش. من هاج و واج مونده بودم. آخه از ساک زدن بدش میومد و تا من ازش نمیخواستم انجام نمیداد،اونم نصفه نیمه و فقط در حد چند تا لیس بیرمق و نهایتش کمی فرو بردن کله کیرم تو دهنش.می گفت از آب لزجی که دائم بیرون میده خوشش نمیاد ولی گویا این بار خیلی مجاب بود که منو راضی کنه.خیلی لذت میبردم،آروم و با حوصله ساک میزد و از اینکه میدیدم بیشتر از نصف کیرمو داخل میبره.با گرمای متبوع دهنش خیلی حال میکردم ولی دوست داشتم کیرمو تا آخر فرو ببره. دستاشو گذاشته بود بغل پاهام منم موهاشو گرفتم و سرشو به سمت کیرم فشار دادم که عوق زد.فوری دستمو از رو سرش برداشتم اونم شروع کرد زیر خایه هامو خوردن و به نوبت هر کدوم از تخمامو می کرد تو دهنش ول میکرد.وقتی زیر تخمامو لیس میزد لذت میبردم. بالاخره بلند شد و اومد روم نشست. عاشق این پوزیشن بود و میگفت وقتی خودش سوار میشه بیشترین لذتو میبره. رو زانوش نشسته بود با دستش کیر منو از زیر رونش گرفت و با حرکتی منظم چوچولشو روش میمالید. بعد چند دقیقه شروع کرد به فرو بردن ذره یه ذره کیرم تو کصش چند لحظه بعد سالارو تو خودش غیب کرد.کف پاهاشو روی تخت گذاشت و نشست رو شکم من. دستاشو برد عقب گذاشت رو پاهام و با کمک دستاش شروع کرد به بالا پایین کردن.صدای نالههای ریزش بهمراه کس پف کرده و دهن باز کرد در حالی که کیرم داخلش پدیدار و ناپدید میشد و سینههایی که با ریتم حرکت اون تکون میخوردن بدجور حشریم کرده بود.صدای شالاپ شلوپی که از برخورد باسن و کوص خیسش با بدنم تو فضای اتاق می پیچید عجیب لذت بخش بود. موهاش از پشت سرش تا نوک پام بود.برعکس فیلمای پورن که طرف تو این پوزیشن چندین دقیقه کوص و کون میده انجام این حرکت زود خستش میکرد و بخاطر همین مجبور شد دوباره بشینه رو زانوهاش.دستاشو دور کمرش کرفت.عضلات کوصشو منقبض کرد و تا جایی که میتونست سنگینیشو انداخت رو بدن من و بدون کمترین بلند شدنی و کم کردن ذره ای از سنگینیش خیلی محکم شروع کرد خودشو به جلو عقب کشیدن. فشار و تیزی کلیتوریسشو حس میکردم،چه کیفی داشت.احساس میکردم سلولهای سالار با سلولهای واژنش جوش خورده. از شدت اصطکاک کیرم بدجوری داغ کرده بود و رفته رفته داشتم ارضا میشدم.دوست نداشتم لذتم تموم شه.دستاشو گرفتم و کشیدمش رو خودم، همزمان لباشو مکیدم. بازم تو چشام زل زده بود و میدونستم میخواد چیزی بگه.گفتم چی میخوای بگی عزیزم؟ گفت تولدته و میخوام بهت از پشت بدم فقط به شرطی که اگه دردم اومد فوری بیخیالش شیم.با این حرفش آمپر چسبوندم، حریصانه زبونشو تو دهنم کشیدم و نمیخواستم بهش پسش بدم.با تقلا زبونشو بیرون کشید و لبهای گر گرفشو گذاشت رو لبای من و… بیشتر از این توان صبر کردن نداشتم.وقتش رسیده بود که مزد تلاش هامو بگیرم.رو تخت ولوش کردم و صاف رفتم سراغ سوراخ عقبش.از رو میز کنارم ژل رو برداشتم و انگشتمو باهاش حسابی لیز کردم و مفداریم به چروکهای پشتش مالیدم خیلی آروم ماساژش و گهگاهی انگشتش هم میکردم. با مکیدن همزمان چوچولش اینبار دوتا انگشتمو آهسته و میلیمتر به میلیمتر تو سوراخ گرمش عقب جلو میکردم و در آخر سه تا انگشت دستمو تا نصفه تو کونش فرو کردم و چند دقیقه ثابت نگه داشتم تا خوب جا باز کنه. با لیس زدن و مکیدن کوص کم نقصش صدای نالههای شهوتیش بلندتر شد و منم با حرکت دادن انگشتام تا جایی که تونستم سرعت عقب جلو کردن رو بیشتر کردم. بعد آماده سازی و شل شدن ماهیچههای کونش مقدار زیادی ژل رو انگشتای دستم ریختم و خوب داخل و بیرون سوراخشو باهاش پوشوندم.برخلاف کل دفعاتی که تو عمرم کون گاییده بودم این مرتبه من به پشت دراز کشیدم.ازش خواستم بالا بیاد ولی اون نظرش این بود که بخاطر خستگیش و تنوع پوزیشنو عوض کنیم و خودش دراز بکشه و من کیرمو داخلش فرو کنم. اصرار که کردم قبول کرد بالا بیاد و باز کابوی بشه. وااااای الان که دارم براتون مینویسم راست کردم.اومد بالا سالارو تو دستش گرفت و رو کله سرخش ژل ریخت و با انگشتش همه جاشو خوب ژل مالی کرد.رو پاهاش بلند شد و کیر بی تاب منو با سوراخ کونش میزون کرد .ذره ذره پایین اومد تا داخلش کنه ولی این لامصب هی راهو گم میکرد و نمیرفت تو جاده اصلی.بعد چند بار تلاش ناموفق به زحمت تا ختنهگاهم وارد تونلش شد و اسفنکتر بانو مث یه کش، محکم افتاد دور کله کیرم. بانو یه جیغ کوچیک همراه با نفسی عمیق کشید.گفت که پاره شدمو باید درش بیاره چون خیلی درد داره . این وسط من فقط چاپلوسی میکردم و قربون صدقش میرفتم.گفتم جون من درش نیاری و هرجور بود قانعش کردم که تو همون حالت بمونه. بعد دو سه دقیقه بهش گفتم بیشتر فروش کنه و اونم با اکراه خیلی سوسکی شروع کرد به حرکت و تا جایی ادامه داد که تموم آلتم داخل کونش غیب شد. با نفوذ عمیق سالار تو سوراخ پشتش از طریق آنتن کیرم آتیش وجودشو بخوبی احساس میکردم.(دوستای که کون کردن میدونن چی میگم. فکر میکردم الآنه که باز گله رو شروع کنه و با بیرون آوردن کیرم تو کف بزارم ولی چیزی که بعد از اون باعث تعجبم شد چشمان بسته و حرکت ناخودآگاه گل بانو روی کیر من و عقب جلو کردنای ریز و بدون توقفش بود.اینجا بود که متوجه شدم اونم داره کیف میکنه. بعد یکی دو دقیقه تکان های کوچیک لحظه به لحظه سرعتشو بیشتر و بیشتر کرد.همچین وحشی تلمبه میزد و کیرمو داخل تنور داغش فرو میکرد که برام تعجب برانگیز بود. این وسط آهی که بعضی وقتا میکشید باعث میشد اند لذت رو ببرم…درست مث یه کابوی که سوار اسب به سرعت در حال تاخته بنظر میومد.بله،عشق من رو ابرها سیر می کرد و داشت به راحتی بهم کون میداد و لذت میبرد،یواش یواش صدا و سرعت نفساش بیشتر شد و بعد حدود سه چهار دقیقه درحالیکه کیرم کامل داخل باسنش بود با تکان های خیلی شدیدی که تا اون موقع ازش ندیده بودم و فریادی بلند به ارگاسمی باورنکردنی و تاریخی رسید.ارگاسمش حدود ده ثانیه طول کشید.قشنگ با کیرم نبض زدن اسفنکتر و عضلات کونش که حاصل به اوج رسیدنش بود رو حس میکردم.ارگاسمی که همیشه تو کفش بودم شوروشوقی وصف نشدنی در من بوجود آورد گ. و اینجوری بود که مهمترین فانتزی سکسی من به واقعیت پیوست .اونقدر به من مزه داد که محکم بغلش کردم و غرق بوسه و نوازش. سرخوشی من در حدی بود که نمیخواستم اون لحظه رو با چیز دیگه ای عوض کنم.همونجا بود که بهش گفتم دیگه نمیخوام ادامه بدم و میخوام تمومش کنم. هرچی به من گفت پس تو چی، ارضا که نشدی حاضر به ادامش نشدم.نمیخواستم شیرینی اون ده ثانیه پایانی از ذهنم پاک شه، من بهترین کادوی تولد عمرم رو گرفته بودم. نگاهی به چهرش کردم لبخندش پر از شعف و رضایت بود. نتیجه اینکه اگه حوصله و صبر داشته باشی و از راهش وارد شی میشه با رضایت هر دختر و زنی رو از راه آنال سکس گایید و به لذتی حتی بیشتر از کوص دادن و از اون مهمتر ارگاسمی وصف نشدنی رسوند. هیچوقت از فانتزی هاتون دست نکشید و برای رسیدن بهش تلاش کنید چون وقتی انجامش میدی آخر حال کردنه. این راه ادامه خواهد داشت تا انشا… پرچمشو به دست صاحب اصلی انقلاب برسونیم. خواستن توانستن است حتی اگه به ارگاسم رسوندن از راه کون باشه. از سخنان گهربار امام حسینی از رفقای قالتاق امام خمینی. نوشته: Khalkobra . آموزش تماشای فیلم ها - آموزش دانلود فیلم ها - آموزش تماشای تصاویر . لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسالهای توصیه شده