dozens ارسال شده در 29 مهر اشتراک گذاری ارسال شده در 29 مهر مامان و عموم سلام همگی. ببخشید اگه نوشتنم خوب نیست کلا همیشه نگارشم بده. من اسمم هادیه. مادر و پدرم پارسال جدا شدن . مامانم اسمش نجمه هست ۴۸ سالشه خیلی زن قشنگیه هیکلشم درشته سفید. بعد طلاق بابام پول پیش خونه رو زد به اسم مادرم و ماهیانه هم مهریه رو میداد ولی خب کافی نبود و ما واسه تمدید کم اورده بودیم. یه عمو دارم به اسم مجید که بعد طلاق به ما سر میزد ولی خب کاملا عادی بود تا اینکه فهمید ما پول تمدید نداریم. یه روز به مادر گفت بیا بریم پرند تو پول پیش خونتو بده منم بقیه مولو میدم یه واحد بخر. مامانم خوشحال شد قبول کرد. رفتیم اونجا یه خونه خریدیم و مادرم کلی از عموم تشکر کرد و یه کارم تو ارایشگاه پیدا کرد. از اون به بعد دیگه عموم بیشتر به ما سر میزد و مامانم دیگه کم کم راحت تر پیشش لباس میپوشید. بعد یه مدت دیگه با تاپ و شلوارک جلوش میگشت حتی یه بار که سوتین نبسته بود نوک سینش زده بود بیرون و عموم کلا نگاش رو سینه مادرم بود. همون روز تو اتاقم بودم اومدم بیرون دیدم عموم تو آشپزخونه پیش مامانمه و دستش دور کمره مادرمه تا منو دیدن جدا شدن منم به روی خودم نیاوردم. فرداش پنج شنبه بود بعد از ظهر عموم اومد خونمون من درو باز کردم . مامانم اومد باهاش سلام کرد دست دادن و روبوسی کردن. شب شام خوردیم عموم گفت من برم. مامانم گفت کجا شب خطرناکه رانندگی باش فردا برو عمومم فوری قبول کرد. تا حدود ۱۱ نشستیم مادرم گفت خوابم میاد من رفتم واسه مجید تشک و پتو اوردم که تو پذیرایی بخوابه بعد رفتم تو اتاقم درو یکم باز گذاشتم مادرم رفت تو اتاقش. میدونستم مامانم قراره بده واسه همین نخوابیدم . حدود نیم ساعت بعد دیدم صدای حرف زدن میاد اروم رفتم لای درو نگاه کردم دیدم مادرم اومده رو تشک عموم با یه لباس شب نازک . پشتش به من بود یه دستش رو عموم بود و به پهلو دراز کشیده بود روناش لخته لخت بود. اروم حرف میزدن دستشو کرد تو شورت عموم با کیرش ور میرفت و شروع کرد خوردن لباش. دیدم بلند شدن رفتن تو اتاق عمومم کون مامانمو گرفته بود تا تو اتاق. اونا رفتن تو اتاق و درو بستن ولی صداشون میومد . اون شب گذشت و عموم دیگه خیلی میومد تو خونمون ولی دیگه کاری نکردن تا اینکه بعد دو هفته مجید اومد خونه گفت میخوام برم ترکیه بار بیارم شما دو تا هم بیاید . رفتیم استانبول خونه یکی از دوستاش که ایران بود . شب دوم داشتیم تو خیابون راه میرفتیم بگیه دیسکو بود عموم گفت بریم مامانم گفت نه یه اشاره به من کرد عموم گفت هادیم بزرگ شده به اصرار عموم رفتیم تو . دیسکو روسا بود ولی خب ایرانی و کشورای دیگه توش بودن. عموم و مامانم خیلی خورده بودن دیگه حواسشون به من نبود چن بار جلو من لب گرفتن و عموم تو رقص مالیدش بعد یکی دو ساعت گفتن بریم خونه خیلی مست بودن رفتیم سر اون خیابون و تاکسی گرفتیم برخلاف همیشه مامان و عموم عقب نشستن من جلو رسیدیم خونه مامانم گفت هادی برو تو اتاقت بخواب. گفتم باشه عمومم دست مامانم گرفت برد تو اونیکی اتاق از شانس خوبم درو نبستن منم رفتم یواشکی نگاهشون کردم مجید مامانمو چسبونده به دیوار داشت لباشو میخورد بلوز مادرمو دراورد سوتینشم باز کرد سینه های مادرم افتاد بیرون قشنگ سایزش ۸۵ بود شروع کرد خوردن رفت پایین شلوار مادرمو دراورد مامانم پاشو گذاشت لبه تخت عموم از زیر کسشو میخورد رفتن رو تخت عموم گفت بخورش مادرم مسته مست بود با ولع کیر عمومو میخورد. عموم خوابوندش پاهای مامانمو داد بالا کیرشو کرد تو مامانم بهش میگفت هادیم فدات بشه هادیم دورت بگرده و کلی قربون صدقش میرفت بعد چهار پنج دقیقه کردن تا عموم خواست در بیاره مامانم محکم گرفتش گفت بریز تو عمومم تمام آبشو خالی کرد تو کس مادرم روش خوابید. منم رفتم تو دستشویی و جق زدم. فرداش مادرم اومد تو اتاقم درو بست یکی زد تو گوشم گفتم مامان چرا میزنی؟ گفت دیشب چیو نگاه میکردی فهمیدم که دیده گفتم چرا اونکارا رو کردی گفت خفه شو. دیگه چنین گوهی نخوری. دیگه از وقتی فهمیدن من میدونم خیلی راحت شده کارشون. عموم شبایی که خونمونه راحت میره جلو من تو اتاق مادرم میخوابه ولی واقعا هوامونو داره نوشته: هادی لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسالهای توصیه شده