migmig ارسال شده در 12 اسفند، 2023 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 اسفند، 2023 مادرزن × داستان مادرزن × سکس مادرزن × مادر زن × داستان مادر زن × سکس مادر زن × داستان سکسی × مادرزن جیگر آرشم ۳۰ سالمه از ۲۸ سالگی به بعد با هردختری دوست میشدم اکثرا ازدواج سفیدی بودند یعنی راحت باهم زیر یه سقف زندگی می کردیم.خانوادم هم مدام دنبال ازدواج من بودند که برم سر خونه زندگی.یه روز مامانم زنگ زد یکی از دخترای فامیل رو که اصلا بهش فکر نمی کردم پیشنهاد کرد منم چون این تیپ افراد سلیقم نیست ولی دنبال چیز دیگه ای بودم قبول کردم اصل کاری مامانش بود که یه میلف توپر عالی بود.شروع کردیم به صحبت کردن .پیام و تماس و دیدن همدیگه تا با هم آشنا بشیم.من زیاد میلم نبود ولی دوست داشتم محک بزنم.دختره هم که اسمش رزیتا بود یه دختر لاغر بور بود.یه شب داشتیم باهم چت میکردیم یهو چندتا عکس خانوادگی داد که جشن گرفته بودن یه جور بهم اعتماد کرده بود مامانش هم تو عکس بود یه تیپ سکسی زده بود که بدجور حشرم زد بالا.دو سه تا شوخی زیر کمری کردم اونم ادامه داد که گفت آرش مامانم داره پیامتو میبینه و میخنده منم شروع کردم به زبون ریختن که قربون مامانم بشم و از این تعارفا تا اینکه سعی کردم دعوتش کنم به خونه ام.تنها زندگی میکردم.گفت باشه میام ولی با مامانم میام منم که دنبال همین بودم گفتم قدمشون روی چشم.روز موعود رسید خونه رو تمیز کردم و یه شام توپ درست کردم دم دمای غروب بود که اومدن وای مامانش چه تیپی زده بود .یه مانتو تنگ تا پایین باسن یه ساپورت و یه شال که موهای خوشگلش زده بود بیرون احوال پرسی و تعارف تا اینکه اومدن داخل.حسابی خونه رو بررسی کردن رزیتا مانتوشو درآورد و مدام دور من میچرخید ما تو آشپزخونه بودیم مامانش رفت اتاق که بره دستشویی .یکم بغل و بوس حواله رزیتا کردم تا اینکه مامانش اومد با قربونت برم چه پسر مرتب و تمیزی نمیدونستن قبل اینکه بیان اونجا چه کثافتی بود.من فقط صداشو میشنیدم تا اینکه اومد از پیشونیم یه ماچ گرفت منم رفتم تو بغلش مانتوشو درآورده بود با یه تاپ و ساپورت میگشت قربون کون گندش برم که لندن پاریس میشد.منم سیخ .رزیتا گفت منم برم دستشویی تا بیام.رزیتا که رفت یه چیزی رو به عمد انداختم زمین خم شدم بردارم کون گنده و پهن مامانش جلو صورتم بود انگار که سرم گیج بره با صورت رفتم وسط کونش یهو سریع برگشت گفت چی شد گفتم هیچی از صبح سرپا بودم سرم گیج رفت یکم آب قند درست کرد رزیتا هم اومد منو برد تو حال مامانش هنوز آشپزخونه بود گفت بدجوری خسته ای میخوای ماساژت بدم گفتم نه اوکی ام بزار بلند شم بلند شدم سریع بساط شام رو پهن کردیم و خوردیم.مامان رزیتا اومد بغلمون نشست گفت دختر پاشو برو یه دوتا چای بیار .رزیتا هم رفت بهم گفت سرت درد میکنه گفتم نه اوکی ام گفت اخه بدجور با سرت رفتی توش.گفتم کجا گفت تو عسل.داشت پیشونیمو ماساژ میداد که رزیتا اومد گفت من رفیقم دوتا کوچه پایین تره برم بهش سر بزنم میام.رزیتا رفت.مامانش گفت وقتی سرت گیج میره زبونت هم میاد بیرون گفتم چطور گفت آخه دومرتبه لای کونمو لیس زدی.گفتم نفهمیدم گفت تشنج که نداری گفتم نه گفت میخوام درمانت کنم الان هرچی میگم جواب بده.گفتم چشم.دمر خوابید گفت غش کن منم با سر رفتم تو کونش.شروع کردن به ماچ کردن اینم هیچی نمی گفت.مامان رزیتا رو یکم انگشت کردم و خوابیدم روش تا رزیتا زنگ زد گفت من یه ربع دیگه میام منم که کیرم لای پاش بود.سریع فشار دادم رفت تو کوصش جیغ کشید گفت یواش.مدام داشتم تلمبه میزدم که آبش اومد.صدای آیفون اومد گفتم صبر کن سرپاشد دولاش کردم گفتم امشب بمون گفت نمیشه تا گفت نمیشه کیرم رفت توش.شروع کردم تلمبه زدن تا آبم اومد ریختم توش.اونم یه بار دیگه ارضا شد.سریع رفت دستشویی منم درو باز کردم رزیتا اومد کیرمو مالوندم لای کونش.گفت چرا خیسه گفتم تازه شستم.کیرمو با شلوارش پاک کردم .اون شب رفتن وقتی داشتن میرفتن یه دستم تو کون رزیتا بود یه دستم تو کون مامانش. نوشته: آرش لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسالهای توصیه شده