رفتن به مطلب

migmig

ارسال‌های توصیه شده

     خواهرشوهر × داستان خواهرشوهر × سکس خواهرشوهر × خواهر شوهر × سکس با خواهر شوهر ×

خواهر شوهری که تنبیه اش کردم

با سلام سمیه هستم 37 ساله و 7 ساله که ازدواج کردم یه خواهر شوهر دارم اسمش زهراست یه زن حسود و مغرور بود که به همه میگفت شما شوهر داری بلد نیستید به من شخصا که چه حرفا نمیزد میگفت من میثم توی مشتمه بدون اجازه من آب نمی خوره و دیدی که چطور بهم احترام میذاره؟ جرات بی احترامی نداره خلاصه اینکه روزی صد بار شوهر داریشو میزد توی سرم
شوهرش میثم یه پسر قد بلند لاغر بود که حتی قدش از زهرا و حتی من هم بلند تر بود اما قیافه ای نداشت که کسی جز زهرا تحویلش بگیره برای همین تصمیم گرفتم که یه حال اساسی از زهرا بگیرم جوری که دیگه هیچ وقت نتونه جلوی من حرفی بزنه یه چند بار به میثم خط دادم تا اینکه به قلابم گیر کرد به بهانه خرابی برق خونه زمانی که شوهرم ناصر خونه نبود و بچه ها مدرسه بودن کشوندمش خونمون مثله بره رامم شده بود با کونم یه عشوه هایی براش اومدم که وقتی به خودم اومدم دیدم لخت روی تخت خوابیدم و میثم داره کوسمو میخوره همینطور که کوسمو میخورد انگشتشم توی کونم میکرد میگفت سمیه جان بهم کون میدی؟ تو رو خدا هر کاری بگی میکنم فقط بذار بکنم توی کونت گفتم شرط داره؟ گفت هر چی باشه قبوله گفتم باید یه بار جلوی من زهرا رو بگیری زیر کتک و من بیام وسط تا ولش کنی یکم مکث کرد گفتم پاشو برو تو اینکاره نیستی هنوز از یه زن میترسی گفت اگر اینکارو کنم خونه رو برام جهنم میکنه کیرشو بوسیدم و گفتم اما بهشت سمیه رو داری گفت دروغ نگو بعد که این کارو کردم دیگه نمیدی گفتم من حالا حالا ها با زهرا کار دارم هر چی بخوای بهت میدم گفت باشه و کیرشو شروع کردم خوردن میگفت چه خوب میخوری لامصب گفتم با من باش تا بهشت رو تجربه کنی و خندید براش داگی شدم و سوراخ کونمو توف مالی کرد و کیرشو کرد توی کونم و شروع کرد تلمبه زدن میگفت عجب کونیه چه حالی میکنه ناصر کیرشو تا ته میکرد و فشار میداد گفتم تا ته داخله می خوای تا کجا بدیش داخل؟ خندید گفت کونت خیلی باحاله فکر نمی کردم کونت به این جذابی باشه گفتم بکن میثم هر چقدر دوست داری بکن اما قولت یادت نره گفت تو بده من زهرا رو جلوی چشمت سیاه و کبود میکنم گفتم دارم میدم دیگه گفت خیلی خوبی سمیه خیلی و تند تند تلمبه میزد تا اینکه ابش میخواست بیاد گفت بذار ابمو توی کونت بریزم گفتم بریز و ابشو توی کونم خالی کرد یه آه هایی می کشید انگار جهان رو فتح کرده کیرشو از توی کونم دراورد و کونمو میبوسید میگفت تو هم قول بده این کون خوشگل و لذت بخشو ازم نگیری گفتم قول میدم از الان هر چقدر کون بخوای بهت میدم گفتم زودباش برو اما دفعه بعد اول کوس بعد کون باشه؟ گفت وای ببخشید یادم رفت کوستو گفتم اشکال نداره دفعات بعد جبران میکنی گفتم به خدا قول میدم جبران کنم میثم رفت و این لذت بخش ترین کونی بود که دادم چون قرار بود حال زهرا رو بگیرم چند روز بعد میثم و زهرا اومدن خونمون بچه ها داشتن توی اتاق بازی میکردن و من و میثم و زهرا داشتیم فیلم میدیدیم که زهرا گفت عه؟ این شخصیت فیلم مثله بابای توعه میثم که میثم هم یه نگاه بهش کرد و گفت داری به بابام توهین میکنیا؟ گفت واقعیته واقع گرا باش میثم که میثم بلند شد و میگفت تو گوه خوردی به بابام توهین کنی و شروع کرد کتک زدن زهرا منم گذاشتم یکم کتک بخوره بعد آروم آروم اومدم وسط که اقا میثم کوتاه بیاید زهرا که حرف بدی نزد میثم موهای زهرا رو دنبال خودش می کشید و میگفت پاشو بریم موهای زهرا رو از دست میثم دراوردم و گفتم زهرا هیچ جا نمیاد شما می تونید برید کارتون واقعا زشت بود گناه داره زنه بدبخت میثم رفت و زهرا موند کلی گریه کرد که میثم اینجوری نبود نمیدونم چش شده اصلا از این کارها نمیکرد تا حالا حتی بهم فحش هم نداده بود چه برسه به این که بخواد روم دست بلند کنه بذار برم خونه ببینم چه خبره و چه بلایی سر زندگیم اومده گفتم زهرا جان الان دیره ببین چقدر بهش فشار آوردی که دیگه امروز چنین رفتاری رو بروز داد و گرنه بقول تو آقا میثم اینجوری نبود! اون شب رو خونمون نگهش داشتم و اون کلی گریه کرد دلم واقعا خنک شده بود توی دلم بهش میگفتم که دیدی فقط زر میزدی و شوهرت به بار کون کردن فروختت؟ اگر تو شوهر داری بلد بودی به شوهرت کون میدادی که تشنه کون نباشه و بخاطر یه کون کردن هر کاری رو انجام نده اما تهش دلم براش سوخت بدجور زدش و جای سیلی اش روی صورتش مونده بود میثم پیام داد بهم راضی هستی؟ نوشتم عالی بود مطمئن باش برات جبران می کنم به یه شرط؟ نوشت خیلی شرط میذاری بگو دروغ گفتی دیگه و نمی خوام بدم نوشتم احمق نه به شرط اینکه دیگه با زهرا سکس نکنی و فقط با من سکس کنی خودم همه نیازهاتو برطرف میکنم نوشت جونم چه شرط خوبی قبوله
از اون روز هر وقت ناصر سرکار بود و بچه ها مدرسه میثم میومد و منم بهش کوس و کون میدادم و کاملا تونسته بودم میثم رو توی مشت خودم داشته باشم و هر کاری که من میخواستم رو با زهرا میکرد یه بار زهرا اومد خونمون و حسابی دلش از میثم پر بود و ساعتها با گریه از میثم و رفتارهاش مینالید گفتم حاضری به حرفای من به عنوان یه دوست بزرگتر نه یه خواهر بزرگتر گوش کنی؟ گفت من از اولش تو رو از همه بیشتر قبول داشتم تو واقعا شوهر داریت عالیه دارم میبینم رفتار تو و ناصر رو دیگه اما من بختم سیاهه گفتم بختت سیاه نیست فقط کافیه چند تا کاری رو که میگم انجام بدی گفت هر چی بگی گوش میدم و انجام میدم گفتم شب جمعه که شد حسابی به خودت برس با هم میریم یه لباس شب خوشگل هم برات میخرم بپوش خونه هم خوشبو کن و به خودتم عطر بزن به میثم بگو هر چی بوده گذشته بیا دوباره از نو با هم شروع کنیم و بذار هر جور دوست داره باهات سکس کنه گفت هر جور دوست داره؟ گفتم هیچ مردی رو توی رابطه محدود نکن خودتو کامل در اختیارش بذار بذار حس پادشاهی رو داشته باشه که سرزمینی رو فتح کرده خندید و گفت فقط هم دنبال فتح سرزمین پشتی منه گفتم خب بذار فتحش کنه درد داره اما بی خون و خونریزی فتح میشه گفت بسوزه پدر تجربه گفتم داداش ناصر خودتم تا سرزمین های پشتی منو فتح نکنه که ول کن نیست زد به کونم و گفت واقعا هم لذت داره فتح این سرزمین گفتم ماله تو که بهتره و دست زدم به کونش گفتم نرم تر هم هست و خندیدیم فرداش با هم رفتیم با هم یه لباس شب خریدیم و به میثم پیام دادم امشب رفتی خونه زهرا برات سورپرایز داره می تونی حسابی از کون بکنی و گذشته ها رو فراموش کنی گفت واقعا؟ گفتم اره دیگه میثم فقط یادت باشه همه اتفاقات گذشته رو فراموش میکنی و از امشب میشی همون میثم سابق کون زهرا هم نوش جونت گفت باشه چشم متوجه ام سمیه جان.
جمعه عصر زنگ زدم به زهرا گفتم دیشب چطور بود؟ اجازه فتح سرزمین پشتی رو بهش دادی؟ گفت یه جوری فتحش کرد که احساس میکنم نیزه اش هنوز داخله نمی تونم بشینم گفتم خدا رو شکر و خندیدیم از اون روز زهرا نه دیگه سرکوفت میداد و نه دیگه از شوهر داریش میگفت تازه انقدر با هم صمیمی شدیم که سکس هامون با شوهرامون رو برای هم تعریف می کردیم البته میثم هنوزم بنده کون منه و هر وقت لازم باشه اجازه میدم طعم شیرین کونمو بچشه تا مبادا طعمش از یادش بره و سرکشی کنه…
اما لذت سکس با دو تا مرد هم خیلی جذاب بود که به لطف انتقام از زهرا نصیبم شد واقعا میگن عدو سبب خیر میشه من با همه وجودم لمسش کردم…
هیچ زنی نمیتونه ادعا کنه که شوهر داری بلده چون مردا مثله سگ میمونن صد تا استخون داشته باشن بخاطر یه استخون دیگه به این طرف و اون طرف میدون.

نوشته: سمیه

 

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

  • آخرین مطالب ارسال شده در انجمن

    • migmig
      عکس سکسی ایرانی برای تماشای تصاویر در سایز اصلی روی هر عکس کلیک بکنید.
    • migmig
      عکس سکسی ایرانی برای تماشای تصاویر در سایز اصلی روی هر عکس کلیک بکنید.
    • migmig
      کسی که جای پسرم بود   سلام اسم من پریسا هست 42 سالمه زود ازدواج کردم ک شوهرم دست بزن داره اصلا رابطع خوبی نداریم تو سکسم زود انزال سایز کوچیک ک اصلا رابطع نداریم مطمنم دوست دختر داره و برام مهم نی فقط ی پسر ۲۰ ساله دارم ک ب خاطر اون زیر ی سقفیم پوست سفیدی دارم کمر ساعت شنی دارم باسنمو چربی زده بودم سینه هامم 75 بدنم خیلی رو فرم بود همه همکارام روم چشم داشتن ی ۱ سال از اخرین رابطم گذشته بود ی رفیق بچگی دارم ک اونم پسرش هم سن پسرمه شوهرمو پسرم رفته بودن خونه مادر شوهرم برا جا به جایی من تنها بودم زنگ زدم رفیقم گف شوهر منم نیست بیا پیشم فقط امیر حسین هست ی کراپ سبز با لگ تنم بود روش ی مانتو پوشیدم خونش نزدیک بود رفتم پیشش ک امیر حسین بساط مشروب چیده بود گف بیا بشین پریسا نشستیم ۳ تایی خوردن رقصیدن خیلی سنگین پیک میریخت اهنگ گذاشته بودیمو میرقصدیم رفیقم ک اسمش مریم گف من میرم بخوابم به من گف تو بیا کنار من بخواب ک دیگ جا نندازم امیر حسینم تو اتاق خودش میخوابه گفتم باشه امیر گف مامان قرصتو بخور یادت نره خورد رف خوابید منو امیر باز خوردیم گوشیم زنگ خورد گفتم امیر من برم تو اتاقت تلفن حرف بزنم بعد میام گف باشه برو رفتم تو اتاق رو تخت نشستم به حرف زدن ک رفیقم ک ۵ مین دیگ میگیرمت قطع کرد تا زنگ بزنه دراز کشیدم رو تخت منتظر زنگ ک خوابم برد دیگ هیچی نفهمیدم ی ۲ ساعتی گذشته بود ک داشتم ی چی رو حس میکردم از پشت دیدم تو اتاق امیرم برقا خاموشه امیر پشتم پهلو به پهلو خوابه کیرش چسبیده به کونم اول جا خوردم ولی خوشم اومده بود خیلی وقت بود رابطه نداشتم اخه امیر هم سن پسرمه ولی کیرش معلوم بود خوش سایز بود بزرگ چون قد بلندی هم داشت گفتم بزار شل کنم کونمو دادم عقب تر ک ی جون ریز از امیر شنیدم فهمید بیدارم دستشو از پشت گذاشت رو کصم با دست میمالید خیس خالی بودم نفسام بلند شده بود گف پریسا این کونو جر میدم گفتم مامانت بیدار نشه گف قرص خورده بمبم بخوره بیدار نمیشه منو برگردوند سمت خودش لباشو گذاشت رو لبام سینمو میمالید وای چقدر خوب بود کراپمو دراورد ی سوتین زرد با شرت زرد داشتم افتاد ب جون سینه هام ک داشتم حال میکردم رف پایین لگمم از پام دراورد برقو روشن کرد گف جوون اومد لا پام شرتمو دراورد ی زبون کشید رو کصم ک اب رو اتیش بود وای خیلی وقت بود کسی برام نخورده بود جوری میخورد ک ۴ بار ارضا شدم اصلا دیگ نمیتونستم حرف بزنم اومد بالا دوباره لبامو خورد گف با لبای گوشتیت ببینم چیکار میکنی خودشم کامل لخت شد وایساد جلوم دو زانو نشستم چ کیری داشت ی کلفت ۱۹ سانتی جلوم بود عین گشنه ها کیر میخوردم اب دهنم پر بود رو کیرو تخماش گف دهنتو پر اب کنم با چشم بهش علامت دادم دهنمو پر اب کرد قورط دادم دراز کشیدم رو تخت از پشت چسبییده بود بهم تو بغلش بودم بدنمو میمالید سینه هام تو دستش بود گردنمو گوشمو زبون میزد منم تخماشو از پشت دستمو رد میکردم میمالیدم انگشتشو کرد تو کصم نالم در اومد انگشتم میکرد گفتم بکن امیر پامو داد بالا کیرشو گذاشت روش هل داد تو وای تاحالا همچین سایزی نرفته بود توم کصمو پر کرده بود اروم تلمبه ی پام بالا بود میکرد حسابی ک زودی ارضا شدم کشید بیرون دوتا پامو گذاشت رو شونش باز کرد سرعتش بیشتر کرد ک بازم ارضا شدم گف داگی شو داگی شدم مومو گرف تو دستش از کص میکرد اسپنک میزد دیگ جون داشتم انقدر ارضا شدم اومد جلوم کیرشو کرد تو دهنم خیسش کردم میدونستم چی میخواس دوباره رف پشتم گذاشت رو سوراخ کونم هل داد تو اومدم جیغ بزنم سرمو فشار داد به تخت شروع کرد گاییدن کونم داغی درد وجودمو گرفته بود موهام تو دستش بود اسپنک میزد کونم سرخ شده بود از اسپنکاش دوتا دستامو قفل کرد رو کمرم از کون میکرد ک با چند تا تلمبه محکم کل ابشو ریخت تو کونم با شرتم پاکش کرد لباسامو پوشیدیم تو بغل هم بودیم تا من رفتم سر جام اگ میخواید از سکسامون بازم بگم لایک کنید نوشته: پریسا
    • migmig
      ساک زدنم با ساپورت مامانم برای مرد سن بالا تو اتوبوس خالی   سلام به همه دوستان عزیز من ارسلانم ۲۳ سالمه قدم ۱۷۵ و وزنم ۸۰ از خودم تعریف نمیکنم واقعیت و میگم بدنم خیلی سفید چون ورزش میکنم اندامم مخصوصا پاهام و کونم عالین تقریبا از ۱۷ سالگی زنپوشی و با لباسای مامانم شروع کردم از ساپورت و شورت و جوراب گرفته تا پابند و لاک و کفش پاشنه بلند ولی اصلا رابطه نداشتم خیلی دلم میخواست ولی ترس و خجالت زیادی داشتم ولی دیگه این دو سال گذشته خیلی بهم فشار اومد دو بار ساک زدم ک اولیش افتضاح بود ولی خودم عاشق دومیش هستم و برای پارسال هستش ماجرا از اونجایی شروع شد که ما شهرستان عروسی دعوت بودیم و عروسی های ما آخرش مختلط میشه . آخر عروسی ک شد منم حسابی داشتم لباسای فامیل و دید میزدم ساپورتاشون کفشاشون پابنداشون و حسابی دلم میخواست که امتحان کنم چشمم خورد به مامان خودم دیدم ساپورت رنگ پا الماس دار مانند پوشیده وقتی دیدم تعجب کردم چون آمار همه ی لباساش و دارم و خونه خالی میشه میپوشم اما اینو تازه و برا عروسی خریده بود وقتی دیدم تصمیم گرفتم رفتیم خونه حتما بپوشم خلاصه شب تموم شد و فرداش خونه ی یکی از بستگان بودیم تصمیم گرفتیم ک برگردیم من رابطم با پسر خالم خیلی خوبه اونم اصرار کرد من بمونم و فرداش خودتم تنها با اتوبوس برگردم خانوادمم اوکی دادن و من موندم و بقیه رفتن عصر که شد مامانم زنگ زد و گفت یکی از ساک های لباس و جا گذاشته و من ببرم منم رفتم که ببینم خودش یا ن دیدم همون ساپورتی ک پوشیده بود و عاشقش شدم توی ساک یه فکری به سرم زد که برم تو اتاق بپوشمش از زیر و روشم لباسای خودم باش و همونجوری کل راه و برگردم پوشیدم و از روشم لباسای خودم فردا شد و پسر خالم منم رسوند ترمینال سوار اتوبوس شدم چون وسط هفته بود تقریبا اتوبوس خالی بود و منم رفتم نشستم ته اتوبوس ک کفش و جورابم و دربیارم و پاهام و با ساپورت ببینم و لذت ببرم اتوبوس راه افتاد و منم تنها نشسته بودم پاچه ی شلوارم دادم بالا و داشتم از دیدن ساپورتی ک دو شب پیش پای مامانم بود و حالا پای من لذت می‌بردم یه چیز تو پرانتز بگم من به خاطر باشگاه همیشه فول شیوم وسطای راه بودیم ک دیدم یه مرد تقریبا سن بالا حدود ۶۰ سالش میشد اومد و پرسید ک پاور بانک دارم یا ن منم گفتم دارم نشست پیشم ک بگیره منم اصلا حواسم به پاهام نبود یهو برگشت بهم گفت جوراب زنونه پوشیدی منم هول شدم گفتم پاهام زیاد عرق میکنه مجبورم بپوشم برگشت گفت مطمئنی فقط به همون دلیل منم خیلی حشری شده بودم گفتم این ک منو نمیشناسه بذار اگه شد یه حالی کنم برگشتم گفتم ن کلا به لباس زنونه و پوشیدنش خیلی علاقه دارم و اونم دیگه فهمید داستان چیه و درجا دستش و گذاشت رو رون پام و گفت فقط لباس پوشیدنشون و دوس داری یا بقیه کارایی ک میکننم دوس داری انجام بدی منم دیگه زدم به سیم آخر و گفتم همش و دوس دارم اینو که گفتم یه لبخند زد و دستم گرفت گذاشت رو کیرش و گفت ببینم چیکار بلدی بکنی منم گفتم اینجا میترسم کسی ببینه گفت هیچکی نمیاد اینجا و زیپ شلوارش و باز کرد و کیرش و آورد بیرون یه کیر ۱۶ ۱۷ سانتی کلفت که تا درآورد خیرش شدم و دستم و گرفت گذاشت روش و منم کم کم شروع کردم به بالا و پایین کردن کیرش چن دقیقه ای داشتم براش میمالیدم ک دیدم دستش و گذاشت پشت سرم و هدایتم کرد به سمت کیرش منم از خدا خواسته لبم و گذاشتم سر کیرش و شروع کردم به خوردن حسابی از بالا تا پایین کیرش و میخوردم و اونم دستش و از پشت کرده بود تو شلوارم و کونم و می‌مالید منم پیش خودم میگفتم پریشب فک میکردی ساپورت مورد علاقت پات باش و همزمان یه کیر خوشگل و کلفتم ساک بزنی و سرعتمو بیشتر کردم یه ۷ ۸ دقیقه گذشت ک دیدم زیاد داره تکون میخوره و سرم فشار میده ک دیدم یه چیز داغ داره پر میشه تو دهنم خواستم سرم و جدا کنم که دیدم داره سرم و فشار میده نمیذاره چند ثانیه گذشت و کامل تو دهنم ارضا شده بود منم سرم و آوردم بالا که کلی اسرار کرد که بخور منم خیلی حشری بودم همش قورت دادم که یه مزه تلخ و تندی داشت دوباره سرم گرفت گفت کیرم تمیز کن که منم دو سه بار از بالا پایین کیرشو ساک زدم و ولش کردم یه عالمه قربون صدقم رفت و شمارشو بهم داد که باهاش برای سکس کامل قرار بذارم و ۳۰۰ تومنم بهم پول داد و از پیشم رفت منم دیگه تو فضا بودم ک با ساپورت تو تنم و دهنم تونستم یه مرد و ارضا کنم و آبش بخورم آخر سرم مثل جنده ها پولم گرفتم و الانم خیلی دلم میخواد بهش برای سکس زنگ بزنم ولی میترسم از کون دادن حالا شایدم زنگ زدم معلوم نیست امیدوارم خوشتون اومده باش بوس بهتون ارسلان فمبوی. نوشته: arsalan  
    • mohsen
      عکس های سکسی و لخت داف خوشگل ایرانی 3/3 برای تماشای تصاویر در سایز اصلی روی هر عکس کلیک بکنید.
×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

لطفاً اگر به سن قانونی نرسیده اید این سایت را ترک کنید Please Leave this site if you are under 18