poria ارسال شده در 10 مهر اشتراک گذاری ارسال شده در 10 مهر نرگس خواهر کوچیک و شیطونم همونطور که تو تخت دراز کشیده بودم و سرش تو سینم بود گفت خب آدم یه سری نیازا داره که فقط یه غریبه میتونه برطرف کنه میدونستم منظورش چیه… گفتم خب اونو باید کنترل کرد گفت تو کنترل میکنی؟ گفتم آره به روش خودمون خندید و با پررویی کامل گفت من روش تو رو هم دیدم یکم مکث کردم گفتم چی دیدی گفت دیدمت خودارضایی میکنی چقدر پررو بود… با اون سنم حسابی خجالت کشیدم ولی نباید کم میاوردم واسه همین گفتم خب تو هم همین کارو کن ولی سراغ کسی نرو گفت امتحانش کردم ولی دوست نداشتم… اگه من پسر بودم بلد بودم چکار کنم… مثل تو که خودارضایی نمیکردم… روزی یه دختر میاوردم نیم وجب بچه داشت درسته قورتم میداد راست میگفتن دهه هشتادیا جونورن هستن… گفتم فعلا که دختری و پسرآوردی… یکم خودشو تو بغلم فشار داد و گفت… بهت گفتم غلط کردم دیگه تکرار نمیکنم از ترس اینکه حرف بیشتری نزنه گفتم خب حالا پاشو برو میخوام بخوابم نرگس رفت تو اتاقش و منو حسابی تو فکر فرو برد چند دقیقه ای نگذشت که پیام داد راستی فیلم سوپر های توی لپ تابم دیدم… خیلی خشنی و زد زیر خنده انگار آب سرد ریختن رو سرم جرات نمیکردم حرفی بزنم… چقدر ازم آتو داشت و الان من بودم که شرمنده بودم مخصوصا وقتی یادم اومد که چه ژانرهایی داشتم… جوابشو دادم زهر مار… پاکشون میکنم گفت من که دیدم هر جور راحتی دیگه جوابی نداشتم یه دختر 16 ساله قفلم کرده بود و داشتم تحقیر میشدم گاهی اوقات حس میکردم لپ تابم دست میخورد اما فکرشو نمیکردم بشینه و فیلم سوپر هامو ببینه بهش جوابی ندادم و با هزار تا فکر و شرمندگی خوابم برد عصرش این من بودم که روم نمیشد بهش نگاه کنم و اونم با کمال پررویی بهم لبخند میزد و جواب من فقط کوفت بود جلوی مامانم به شوخی گفت حالا مساوی شدیم بهش اخم کردم و یواش گفتم میخوای به مامان بگم ببینم کی مساویه زد زیر خنده و شونشو انداخت بالا و گفت منکه گفتم غلط کردم ولی اگه جرات داری بگو راست میگفت با شرایطی که پیش اومد دیگه جراتی نمیموند دستشو نشکون گرفتم نگاش کردم اونم دوباره خندید و بلند جلوی مامانم گفت چه خشن شدی و یه چشمک ریز بهم زد مامانم گفت اشکان اذیت دخترم نکن نرگس خندید و گفت نمیدونی چقدر خشنه و با اون خنده هاش حسابی رفته بود رو مخم منم به خودم جرات دادم و گفتم تو که نمیدونی دخترت چیکار کرده اگه بگم که اونوقت طرف اونو دیگه نمیگیری مامانم گفت دوباره چی شده این خواهر و برادر از هم آتو گرفتن… با هم کنار بیاین که من حوصله جنگ و دعوا ندارم… خلاصه حرفامون شوخی و جدی تموم شد ولی نرگس رو حالت بچگیش دست بردار نبود و تو هر موقعیتی به شوخی بهم تیکه مینداخت و منم نمیتونستم جواب بدم اگه هم میخواستم جواب بدم باید چی میگفتم، میگفتم داشتی رو کیر پسره خودتو میمالیدی… قطعا نمیشد ولی نمیدونستم این شوخیاش هم تا کجا ادامه داره یکی دو هفته ای گذشت و نرگس باهام راحت تر شده بود هم حرفاش هم شوخیای سکسیش و هم طرز لباس پوشیدنش تغییر کرده بود جالب بود که وقتی مامانم بود لباسش بسته بود ولی موقعی که مامانم سرکار میرفت و شیفت بود لباساش باز میشد حتی یکبار هم بهش گفتم یوقت بد نگذره گفت تو که همه چی رو دیدی گیر نده به این تاپ و شورتک چند روزی به همین منوال گذشت تا تو پیام به شوخی بهم گفت خشن یه لیوان آب برام میاری 😉 منم لیوان آب رو پر کردم و بردم تو اتاقش و ریختم روش و فرار کردم اونم همین کارو کرد و شوخی شوخی سرتا کله همو خیس اب کردیم در آخر کارمون به کشتی گرفتن و زورآزمایی رسیده بود طوری که کاملا روش افتاده بودم و داشتم دستشو میپیچوندم اونم مدام میخندید و جیغ میزد و میگفت نکشیمون خشن… بی اختیار از پشت نشسته بودم رو کونش و دستشو پیچونده بودم و موهاشو کشونده بودم عقب نرگسم گفت اوه مثل اون فیلمه که تو جنگل بودن ولی حیف خواهر برادریم و زد زیر خنده این حرفش و لمس بدنش تو کشتی باعث شده بود کیرم بلند بشه ولی چون پشتش بود نمیدید بهش گفتم بگو غلط کردم تا ولت کنم اونم گفت و من بلند شدم لباسام خیس اب بود ونمیتونستم جایی بشینم و وقتی ایستادم نرگس یه راست نگاه کیرم کرد که حسابی برجسته شده بود و گفت واسه خواهرت راست کردی خشن بی جنبه… حسابی خجالت زده شدم نمیدونستم چی بگم… گفتم خب بازی بسه دیگه… گفت تسلیم شدی… گفتم نه ولی بسه رفتم تو اتاقم و حسابی شرمنده بودم که کیرم واسه خواهرم بلند شده بود ولی خب یه چیزی بود که دست من نبود و دست هرکی هم بهش میخورد اینجوری میشد نرگس چند دقیقه ای گذشت و بهم پیام داد بیجنبه خب قبلش یه جق میزدی که اینجوری نشه 😂… حسابی داشتم ضایع میشدم با این سنم چند دقیقه بعد یه فیلم سوپر واسم فرستاد و گفت بیا اینم سوژت بازش کردم یه دختر ریزه میزه بود و یه مرد که دختره رو به زور تو خونه میگیره و میکنه جوابی بهش نمیدادم یعنی جوابی نداشتم که بدم نیم ساعتی گذشت… باز دوباره پیام داد… زدی؟🤣🤣 اگه خطر رفع شده بیا ناهار بخور🤚😂 رفتم ناهار بخورم سر میز بهش گفتم خیلی بیشعوریاااا گفت اوووه بی جنبه رو ببین یه فیلم فرستادم… خودت که صدتا بیشترشو داری… گفتم آخه تو بی حیایی که میفرستی گفت تو که میشینی رو کونم واسم راست میکنی بی حیا نیستی و بهش برخورد و بلند شد رفت تو اتاق زبونش آدمو قورت میداد دهنم بسته شده بود چند دقیقه ای گذشت نتونستم تحمل کنم رفتم در زدم و رفتم تو اتاقش نوشته: اشکان واکنش ها : tahaw 1 لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسالهای توصیه شده