poria ارسال شده در 10 مهر اشتراک گذاری ارسال شده در 10 مهر هیچ کس قدرت مقاومت در برابر افسون یه زن رو نداره شوهرم جمیل چند ماهی میشد فوت کرده بود و همراه دختر 3 سالم سمیرا اومدم خونه پدرم، پدرم چند سال پیش فوت کرده بود و مادرمم ازدواج کرده بود و زندگی خودشو داشت و توی خونه پدریم فقط سیاوش داداشم که تازه دانشگاه ارشد قبول شده بود زندگی می کرد از زمانی که رفته بودم هنوز فرصت نکرده بودم که وسایلمو مرتب کنم و هی امروز فردا می کردم که سیاوش آستین بالا زد و اومد کمکم و با هم جمعش کردیم و خونه مرتب شد من رفتم حمام و وقتی برگشتم دیدم برگه تست ژنتیک سمیرا دست سیاوشه گفت اینجا نوشته سمیرا بچه جمیل نیست پس سمیرا بچه کیه فرناز؟ گفتم یکم آرومتر همه اهل محل فهمیدن گفت بچه کیه فرناز؟ گفتم هیس آروم باش تو رو خدا آروم باش آبرومونو بردی بریم توی اتاق رفتیم توی اتاق گفت این تخم حروم ماله کیه؟ گفتم آروم باش تا بگم گفت آرومم گفتم باشه بخدا مجبور بودم این کارو کنم جمیل سرد بود و من گرم بودم گفت این کس شعرا چیه؟ گفتم تو که متاهل نیستی که بفهمی جمیل نمی کردم گفت چرا؟ گفتم نه اینکه نخواد نمی تونست هفته ای یه بار اونم چند دقیقه اینا برای من کافی نبود منم مجبور شدم گفت به کی دادی؟ کیه اون خواهر جنده؟ گفتم آرش گفت آرش؟ پسر خاله راحله؟ گفتم آره گفت اون که همسن منه یعنی؟ گفتم آره از زمانی که 20 سالش بود با همیم تا الان که 25 سالشه سمیرا از دستمون در رفت نفهمیدم چطور حامله شدم گفت خاک بر سرت فرناز خاک دو دنیا توی سرت زدم زیر گریه و بلند بلند گریه کردم گفت باید خون گریه کنی خودم جفتتون رو سر می برم گفتم منم یه زنم نیاز دارم تو چون متاهل نیستی نمیفهمی یه زنه متاهل رو نمی فهمی فقط الان غیرتی شدی سر ببرم سر ببرم. چیکار کنم؟ مجبور بودم با آرش باشم چون دهنش قرص بود و توی این چند سال خیلی هوامو داشت گفت آره مفتی عشق و حال کرده بچه شم انداخته گردن دیگران اون شب هر چقدر زور زدم قانعش کنم نشد ترسیدم کاری دست ما بده گفتم بذار حالیش کنم دارم چی میگم از فرداش براش لباس لختی و تنگ می پوشیدم اوایل نگاه نمی کرد اما کم کم شروع کرد به تیکه انداختن که لباس تنگ تر نداشتی؟ می گفتم لباسام کثیف بود شستم فقط این بود گاهی هم موقع از حموم اومدن بیرون میگفتم حوله ام کثیفه روتو اون ور کن رد بشم و از عمد طولش میدادم تا بدن لختمو ببینه کم کم باهام مهربون شد و کلی شوخی می کردیم و می خندیدیم منم شوخیا رو بردم سمت شوخی های سکسی که خیلی خوشش میومد و جوابمو زود میداد و می خندیدیم چون آرش یه شهر دیگه بود و کار از کار گذشته بود و جمیلی وجود نداشت و سمیرا هم خیلی شیرین بود سیاوش هم اون موضوع رو فراموش کرده بود و دیگه دربارش حرف نمیزد روز به روز بیشتر تحریکش می کردم اما لعنتی کوتاه نمیومد نگاه می کرد تیکه مینداخت اما نه دست میزد بهم نه میومد سمتم یه روز یه دامن کوتاه بدون شورت پوشیدم و چندین بار خم شدم جلوش و بعدشم رفتم روی مبل جلوش نشستم و گهگاه لای پامو باز میکردم تا توجهش جلب بشه که خیلی موثر بود و نگاه هاش بیشتر شده بود شب بعد از اینکه سمیرا خوابید رفتم توی اتاقش و نشستم روی تخت و اون پشت لپ تاپ نشسته بود گفتم میشه فردا بریم خرید؟ گفت نه من کار دارم خودت برو گفتم خریدام زیادن باید بیای کمک، همین طور که داشت باهام حرف میزد نگاهش لای پام بود که کی من پامو باز می کنم بتونه ببینه بلند شدم جلوش ایستادم گفتم خودتو کشتی از بس نگاه کردی دنبال چی هستی؟ مات و مبهوت نگام می کرد و چیزی نمی گفت بهترین فرصت بود که ضربه آخر رو بزنم دامنم رو دادم بالا بهش گفتم دنبال دیدن اینی؟ بیا قشنگ ببینش و دامنم رو دادم بالا تا کوسمو ببینه و با قیافه شوکه نگاهش به کوسم دوخته شده بود گفتم اینو تا الان توی فیلما دیدی بیا الان واقعی شو ببین خوب نگاش کن دیگه از این فداکاریا برات نمیکنم یه چند ثانیه نگاه کرد که چرخیدم تا کونمم ببینه تنفسش تند شده بود جوری که صدای تنفسش اتاق رو پر کرده بود دامنم رو انداختم پایین و رفتم توی اتاقم یه چند دقیقه بعد اومد ایستاد دم اتاقم فهمیدم چی شده گفتم سیاوش بیا داخل چرا اونجا ایستادی؟ اومد ایستاد کنار تخت کیرش راست شده بود گفتم تیرم به هدف خورد بزن بریم بهش گفتم اینجا نمیشه سمیرا خوابیده بیدار میشه برو توی اتاقت الان میام اونجا که رفت منم کامل لخت شدم و رفتم توی اتاقش گفتم دوست داری بازم نگاه کنی؟ بیا ببین عزیزم. بین یه زن چقدر زیبا و وسوسه کنندست نگاهشو از کوسم برنمیداشت رفتم روی تخت دراز کشیدم و پامو باز کردم و گفتم بدو بیا ببینم دوست داری چیکار کنی مثله گشنه ها افتاد به خوردن کوسم بلد نبود مشخص بود اولین بارشه که کوس واقعی دیده بهش گفتم بسه می خوام لذت واقعی رو بچشی شلوارک و شورتشو کندم و کیرشو براش می خوردم که یهویی آبش اومد و ریختش توی صورتم گفتم وای چقدر آبت زیاده با دستمال پاک کردم صورتمو بهش گفتم بخور کوسمو بخورش که چند ماهه سکس نداشتم بدجور سکس می خوام و بی هیچ حرفی شروع کرد خوردن کوسم بهش میگفتم چیکار کنه و چطور زبون بزنه دیگه بدجور داغ کرده بودم گفتم سیاوش بکن توی کوسم و کیرشو کرد توی کوسم و گفت جوووون چه تنگه و شروع کرد تلنبه زدن کیرش واقعا کلفت بود از کیر آرش و جمیل کلفت تر بود و کوسمو پر کرده بود گفتم چه کیرت کلفته دوست دارم کیرتو از الان فقط به تو کوس میدم کوسمو جرش بده جرش بده و سیاوشم میگفت جرش میدم جرش میدم و توی کوسم تلنبه میزد چشمامو بسته بودم و از کیر کلفت داداشم که می خواست سرمو ببره توی کوسم لذت میبردم فکر می کرد میتونه در قبال یه زن مقاومت کنه اون شب کاریو کرد که دقیقا من می خواستم و آبشم ریخت توی کوسم از اون روز یه شب درمیون التماس می کرد بهش بدم بهش گفتم حالا فهمیدی؟ طعم سکس با آدم چیکار میکنه؟ تو به خواهر خودت رحم نکردی و التماس میکنی که بهت بدم اما من به آرش دادم پسر خالم اما تو… گفت فرناز من نوکرتم بردتم فقط بین خودمون بمونه دو سه ماهی بهش حال دادم و با کیر کلفتش حال کردم که یه برگه آزمایش جعلی نشونش دادم که من حاملم و تو اینکارو کردی گریه می کرد که سقطش کن بفهمن آبروم میره منم خودمو ناراحت گرفته بودم که تو اینکارو باهام کردی گفتم باشه سقطش میکنم اما به یه شرط؟ گفت باشه هر چی بگی قبوله! گفتم قبوله؟ گفت قبوله! شب آرش اومد خونمون سیاوش گفت این اینجا چیکار میکنه؟ گفتم بابای بچمه اومده به دخترش سر بزنه آرش بهش گفت چته ناراحتی؟ خواهرت التماس کرد بیام وگرنه من باهاش کاری نداشتم گفت حالا دیگه که یه بچه گذاشتی روی دستش؟ آرش هم بهش گفت من می تونم الان بگیرمش تو چی؟ حاملش کردی یعنی داداششی! سیاوش رنگش مثله گچ سفید شده بود گفتم بسه دهناتون رو ببندید بردمشون توی اتاق سیاوش در رو بستم گفتم صداتون در نیاد تا آبرومون سر جاش باشه و در رو بستم سمیرا رو خوابوندم و لخت شدم و رفتم توی اتاق سیاوش دو تا شون بلند شدن ایستادن و نگام می کردن گفتم امشب می خوام دو تا کیر کوس و کونمو پر کنه اگه نکنه پته جفتتون رو میریزم روی آب و رفتم سراغ سیاوش و لختش کردم و شروع کردم خوردن کیر کلفتش به آرش گفتم کیر مردونه اینه و آرشم داشت کوسمو می خورد بهشون گفتم دو تاتون جلوم بایستید کیراتون رو بخورم وااای چه منظره خوشگلی بود دو تا کیر جلوم بود که نوبتی می خوردمشون کیراشون که راست شد گفتم سیاوش بیا بخواب و با کوسم نشستم روی کیرش خیلی خوب بود کیرش تا ته توی کوسم بود گفتم آرش تو هم بکن توی کونم و اونم کرد توی کونم دو تا كیر همزمان توم بود گفتم این کوس و کون حق شماست امشب حسابی باید بکنید باید جنازمو تحویل بدین پس تا می تونین بکنین بکنین بکنین بکنین آرش تند تند تلنبه میزد میگفت جووووون فرناز جنده رو دوباره دارم میکنم هنوزم کردنت حال میده جووووون عجب کونی داری گفتم سیاوش دیوث میذاری آرش خواهرتو از کون بگاد؟ تو هم کوسمو بکن تا آرش نیومده اونم بکنه و بعدش سیاوش بود که داشت توی کوسم تلنبه میزد با اینکه فشار زیادی روم بود اما تجربه خوبی بود و دوست داشتم بعدش آرش گفت بسه تلنبه نزن بذار من بکنم بعد تو بکن و آرش تلنبه زد توی کونم تا آبش اومد و از روم بلند شد منم بلند شدم و داگی شدم سیاوش داشت توی کوسم تلنبه میزد که اونم آبش اومد و افتاد روی تخت گفتم آرش بیا بکن توی کوسم و داشتم جلوی داداشی که می خواست سرمو ببره کوس میدادم آرشم شیطونی میکرد به سیاوش میگفت کوس خواهرتو گشاد کردی آقا با اون کیر کلفتت گفتم کیرشو خیلی دوست دارم مردونست آرش گفت کیر کلفت مردونست؟ من با همین کیر حاملت کردم توله سگ و توی کوسم تلنبه میزد که سیاوش کیرشو داد تا براش بخورم و منم می خوردم گفتم جووووونم چه حالی میده یه کیر توی کوسم یه کیر توی دهنم آرش آبش اومد و منم ارضا شدم که سیاوش کیرشو کرد توی کونم و شروع کرد تلنبه زدن گفت جوووونم چه کونیه چه تنگه گفتم کیرتو کلفته توله سگ و داشت توی کونم تلنبه میزد اون شب یادم نمیاد کی خوابم برد اما وقتی بیدار شدم هیچ کدومشون نبودن! نوشته: فرناز واکنش ها : behi1990 1 لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسالهای توصیه شده