رفتن به مطلب

behrooz

ارسال‌های توصیه شده

     داستان لز × داستان لزبین × سکس لز × سکس لزبین × داستان زن مطلقه × سکس زن مطلقه × زن مطلقه × سکس اقوام × داستان اقوام ×

گوشی مهمون بهانه سکس و لز - قسمت اول

سلام من سمیرا هستم و این داستان واسه تابستون سال 1400 هست زمانی که دختر عموم و شوهرش واسه چند روز خونه ما بودن
قبلش کمی از خودم بکم من 41 سالمه چند ساله طلاق گرفتم و با پسرم یاشار که هجده سالشه زندگی می کنیم
اون سال تابستون بود و من باشگاه میرفتم و پسرم کلاس شنا و گاهی با دوستاش و مربیش میرفتن اردوی بیرون شهر
اون روزی که شمیم و شوهرش خواستن بیان خونه ما قبلش با من تماس گرفتن من هم گفتم هر وقت خواستید بیایید تا هر چند روز خواستید بمونید به یاشار هم گفتم ممکنه کمی کارهای عاشقانه و حرفای رمانتیک بزنن چون تازه شروع کردن و براشون هیجان داره زیاد جدی نگیر یا بخوای سر به سرشون بزاری اونم گفت من حوصله این چیزا رو ندارم میرم پیش دوستام یا میرم اتاق خودم
من هم دیدم اینجوری بهتره بزار راحت باشه گفتم پس قبل اینکه جایی بری باهام هماهنگ کن نگرانت نشم
وقتی رسیدن تا نصف روز از روزهای عشقیشون می گفتن و من و یاشار هم بزور تایید می کردیم یا می خندیدیم که یه وقت ناراحت نشن ولی یاشار الکی به یه بهانه ایی می رفت اتاقش یا با میلاد حرف میزد که بحث رو عوض کنه حتی دیدم میلاد رو میبره اتاقش که کنار شمیم نباشه بخواد لوس بازی کنن
همه چی خوب بود من هم خوشحال بودم دیدم یاشار هوای میلاد رو داره نمیزاره احساس غریبی کنه تا اینکه روز دوم بهم گفت اگه میشه اجازه بدم با یه گروه از دوستاش برن شهر ساوه واسه تفریح من هم یه مقدار پول براش انتقال دادم و اجازه دادم بره تا راحت باشن
اما اون دو نفر اسم دختر عموم شمیم بود و تازه 20 سالش تموم شده بود توی دوران عقد بودن که یک سال شده بود
تا قبل عروسی من دعوتشون کردم اراک
اسم شوهرش هم میلاد بود که یک سال ازش بزرگتر بود
شغل شمیم پرستار بود و میلاد دکتر اورژانس بود
یاشار که رفت اونا هم از فرصت استفاده کردن و هر جا من نبودم میرفتن تو بغل هم و لب بازی
من هم مجبور میشدم کمی تنهاشون بزارم یا قبلش یه سرفه کنم که بیخیال بشن
یکی دو بار هم جلوی خودم لب گرفتن که گفتم میلاد عجله نکن تموم نمیشه
اونم میگفت اخه نمیدونی چقدر لباش شیرینه هرچی میخورم بیشتر دلم میخواد
خیلی هم عجله داشتن زودتر برن خونه بخت یادمه اون چند روز که یاشار نبود تا نزدیکای سه شب برنامه داشتن نصف شبی که میرفتم دستشویی صداشون رو می شنیدم دارن با هم ور میرن
و میلاد بدجوری گیر داده بود از عقب بزاره ولی شمیم تحمل نداشت و مجور میشد یا بخوره براش یا لای پاهاش انجام بده
رابطه من و میلاد خوب بود نمیدونم ولی یه جورایی حس می کردم باهام راحته و کارهایی که با شمیم میکنه مخصوصا سکس رو وقتی تنها میشدیم برام تعریف می کرد
از رابطه اش می گفت که نمیدونه چطوری شمیم رو ارضا کنه و من بهش نکته هایی می گفتم البته غیر مستقیم میپرسید
تا رسیدیم به اون شب که تا نزدیکای دوازده شب جلوی تلویزیون نشسته بودم از هم سوال می پرسیدن دیدم دارن در گوشی حرف میزنن یه چیزی میلاد میگه شمیم میگه خوبه باشه یه چیزی شمیم میگه تا شمیم گفت هر چی شد با خودت من کاری ندارم
میلاد هم گفت باشه سربسته میپرسم
( میلاد صدام میزد خاله سمیرا) گفت خاله سمیرا یه سوال درباره خانما دارم شمیم بلد نیست شما میتونی کمک کنی؟
دیدم شمیم اولش جا خورد بهش گفت میلاد زشته بزار بعد تنها بودید بپرس شاید دختر دایی راحت نباشه جواب بده
میلاد: نه عشقم از اون سوالا که نیست نشه جواب بده
دیدم شمیم بلند شد گفت من میرم دستشویی
بهش گفتم باشه برو دستشویی پیش اتاق خواب اونم رفت
وقتی رفت بلند شدم رفتم کنار میلاد نشستم با حالت کمی جدی با صدای خیلی آروم گفتم میلاد این حرفا چیه جلو زنت شاید نخواد من بدونم
میلاد خاله من ک نخواستم سوال سکسی بپرسم فقط خواستم بگم واسه شب عروسی اگه میشه من و شمیم کمی قبلش بیاییم پیش شما که واسه کارهای اون شب کمک بهمون کنی آخه شمیم میگه کمی میترسه
اینو که گفت بزور جلو خودمو گرفتم نخندم و بهش گفتم باشه یه روز قبلش تو بیا دو روز قبلش شمیم من هر چی لازمه میگم
من هم شب اول عروسیم استرس زیادی داشتم میترسیدم نتونم با شوهرم بخوابم
میلاد خاله شب عروسیت وقتی رفتی داخل اتاق خیلی طول کشید تا اون کار اصلی رو انجام بدید
من میدونی من که قبلش با داماد یه کارایی کرده بودیم مثل تو و شمیم نبود
چون از قبل همو میشناختیم وقتی تنها می شدیم عشق بازی می کردیم
میلاد منو شمیم هم یه کارایی کردیم ولی اصل کاری واسه من هم کمی سخته
گفتم نترس خودم به وقتش همه چی رو براتون میگم
الان هم اینجا بشین من برم ببینم شمیم تو دستشویی گیر نکرده باشه
موقع بلند شدن اونم بلند شد ناخواسته بغلم کرد گفت مرسی واسه حرفات
من هم گفتم راحت باش عشقم شمیم با من تو فقط بهش بگو که اونم بیاد باهام راحت حرف بزنه
تو بغلم بود خودمو چسبوندم بهش ک ببوسمش جلوی رونم مالید بهش قشنگ حس کردم بدجوری شق شده کمی طولش داد گفتم باشه میلاد بزار برم پیش شمیم با اون هم حرف بزنم
گفت باشه خاله برو
وقتی ازش جدا شدم خم شدم از رو مبل گوشیمو بردارم زیر چشمی دیدم کیرش یه ور شلوارش چقدرهم کلفت و درازه زودی برداشتم رقتم تو اتاق خواب دیدم شمیم دراز کشیده رو تخت در اتاق رو بستم رفتم کنارش دراز کشیدم بهش گفتم چرا نیومدی اونجا
گفت می خواستم میلاد راحت حرفاشو بگه
گفتم وا میلاد ک چیز خاصی نگفت
شمیم اره چون من بهش گفتم همه چیو نگه فقط یه ذره توضیح بده که بی ادبی نکنه
گفتم دختر جون من وتو که غریبه نیستیم من هم شب عروسی وقتی داماد گفت باید بخوریش گفتم نمیتونم
شمیم خنده اش گرفته بود گفت واقعا شب عروسی بهت گفت باید بخوریش
گفتم دیوونه شدی من تا شب عروسی انقدر واسه اش خورده بودم که اون شب فقط منتظر بودم کار اصلی رو بکنیم
شمیم دور زد اومد چسبید بهم گفت راستش من هم خیلی واسه میلاد میخورم ولی اون گیر میده از عقب بکنه
گفتم مگه تا حالا نذاشتی
اروم گفت انقدر دراز و کلفته هر بار فقط نوکش میره داخل بعد هم من مجبورم بزارم لای رونام یا بخورم براش
بهش گفتم میشه با دست نشون بدی درازیش چقدره؟
گفت چرا با دست میخوای عکسشو ببینی؟
گفتم یعنی تو مشکلی نداری مال شوهرتو ببینم؟
گفت نه سمیرا جون بزار گوشیمو بیارم
موقع بلند شدن تا لبه تخت مثل بچه ها چهار دست و پا شد کونش سمت من بود یه دامن تا زانو پاش بود از بزرگ بودن کونش و نرم بودن پارچه دامن نشسته بود لای کونش جوری که شرتش هم دیده میشد تو اون حالت بدجوری جا خوردم گوشی رو از روزی میز برداشت برگشت سر جاش کنارم
گفتم شمیم یه سوال بپرسم راستشو میگی؟
گفت نمیدونم بپرس شاید گفتم
گفتم تا قبل از میلاد که میدونم دوست پسر داشتی
گفت آره ولی فقط یکی اونم کمتر از دو سال باهاش بودم
گفتم راستشو بگو با اون سکس کردی؟
گفت سمیرا واقعا میخوای بدونی؟
گفتم من مجبورت نمی کنم بگی ولی راستشو بخوای الان که خواستی بری پایین تخت از پشت یه چیزی دیدم
گفت میدونم میلاد هم همیشه میگه تو از پشت خیلی جذابی
گفتم میشه دور بزنی ببینمش
خندید گفت یه جوری میگی انگار مال خودت کوچیکه خوب مال تو هم خیلی بزرگه
گفتم من هم باشگاه میرم هم شوهر داشتم الان هم بعضی وقتا دوست پسرم هست
نشست روی زانو و پشت به من کونشو گرفت سمتم
گفتم شمیم میشه دست بزنم
گفت آره
دستمو گذاشتم روی کونش و کمی مالیدم
گفتم واقعا نرم و بزرگه بعد دو دستی گرفتم تکونش دادم کمی خم شد به جلو
گفت راحت باش من هم همه جای کونشو دست کشیدم حتی وسط چاکش
چون دامن پاش بود راحت دستم رفت لای کونش دیدم یه آه آروم کشید من هم دستمو بردم زیرش کشیدم به کسش جا خورد خواست بره پهلوشو گرفتم گفتم صبر کن
گفت نمیتونم بسه بزار بشینم
گفتم شمیم بمون کمی هم بیا عقب من هم دستمو بردم تا جلوی کسش کشیدم سمت عقب
نمیدونست چی کنه خودشو شل کرده بود
با صدایی که میلرزید گفت سمیرا خیلی بی شعوری داری چکارم می کنی
گفتم این کون باید هم نزاری میلاد بکنه
همون موقع تند تند کسشو مالیدم حالش تغییر کرده بود بدجور صداش عوض شده بود
همه اش می گفت چکارم می کنی ولم کن
با اونجام چکار داری اه ه ه ه ه نکن زشته میخوام بشینم
گفتم دختر تو خیلی سکسی و داغی من هیچ وقت اینجوری نشده بودم
شمیم دید دارم ادامه میدم از دستم در رفت به جلو من هم ولش کردم
نشست کنارم گفت خیلی منحرفی این چه کاری بود با من کردی؟
گفتم شمیم خیلی صحنه سکسی بود میلاد حق داره بخواد بزاره اونجات
شمیم گفت سمیرا راستش قبل میلاد چند باری از عقب رابطه داشتم ولی مال دوست پسرم نصف مال میلاد بود
گفتم من هم واسه شوهرم دراز بود و به سختی سکس می کردیم ولی بعد یه مدت بهش عادت کردم
اومد کنارم نشست قبل اینکه گوشی رو بده بهم گفت سمیرا خواهش می کنم به میلاد نگی نشونت دادم
گفتم نترس بین خودمون میمونه
گفت میدونم واسه خودت میگم ممکنه ببینیش هوس کنی از عقب بزاره داخلت
یکی اروم زدم به بازوش گفتم همه اش مال خودت خسیس نخواستم
گوشی رو داد بهم گفت تا تو ببینی من برم ببینم میلاد کجاست

نوشته: سمیرا

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

گوشی مهمون بهانه سکس و لز - قسمت دوم

گوشی رو داد بهم گفت تا تو ببینی من برم ببینم میلاد کجاست

راستی ازش فیلم هم دارم که وقتی که رفته بود تهران واسه مدرک دانشگاه برام فرستاده
شبا تصویری حرف میزدیم من هم نشونش میدادم اون برام فیلم میفرستاد
خودش یکی از پوشه ها رو باز کرد گوشی رو داد دستم گفت دلت نخواد که بهت نمیدمش
خندیدم گفتم تو انگار خیلی دلت میخواد بیوفتم به جونت
گفت نه مرسی الانشم کلی باهام ور رفتی حالمو ریختی بهم یه جوری شدم
گفتم باشه برو ببین میلاد چی می کنه زود برگرد
شمیم رفت ببینه میلاد چی می کنه من هم خواستم عکسشو ببینم
داخل پوشه پر بود از عکسای کیر میلاد همه هم از خوابیده تا شق و با دست گرفته بود
یه جوری شدم دستمو گذاشتم رو کسم
گفتم شمیم که نمیفهمه بزار تا فرصت هست ببینم تو گوشی دیگه چی داره
گالری رو باز کردم پر بود پوشه های اسم دار
اولی نوشته بود خودم باز کردم چند تا عکس از شمیم بود با لباس خونه تاپ و شلوار و دامن و مانتو و حتی با چادر کمی رفتم پایین دیدم نیم تنه بالا لخت سینه هاش بود
بعدیا هم دامنش رو داده بالا ولی شرت پوشیده یا شورت توری پاش بود کمی کسش معلوم بود
و همینطور چند تا عکس سرپایی با لباس بیرون
یه پوشه جدا دیدم نوشته میلاد جونم
باز کردم اون هم میلاد با لباس بود کت وشلوار و لباس خونه هر حالتی که بگی نشسته ایستاده و غیره
یه پوشه دیگه دیدم نوشته وارد نشوید بازش که کردم اولین چیزی که دیدم یه کیر دراز حدود 14 یا بیشتر یه دست هم پایینشو گرفته بود
بعدی یه کیر شق بود این دفعه دستش روش نبود
چند تا هم میلاد ایستاده گرفته بود که کیرش شق بود رو به بالا
چند تا تو حموم بود یه ذره حس کردم حالم عوض شده
دستم رو روی کسم بود قشنگ داغیش رو حس میکردم
دستمو بردم تو ساپورت زیر شرتم کسمو گرفتم تو دستم دیدم به به سمیرا خانم چه خبره انگار دو بار ارضا شدم من هم کسمو مالیدم و به عکسا نگاه می کردم
اون پوشه رو اومدم بیرون یه پوشه دیگه نوشته بود میلاد خصوصی بازش کردم وایییی چند تا فیلم از میلاد تو حموم بود داره کیرشو میماله صداشو کم کردم دیدم
انگار میگه عشقم ببینش واسه تو شق شده میخوام بزارمش لای سینه هات
حدود ده دقیقه با خودش ور میرفت آخرشم انقدر حرفای سکسی گفت تا آبش با فشار ریخت رو دیوار جلوش
توی همه فیلما یا میگفت عشقم یا میگفت خانمم نفسم فقط یه جا شنیدم اروم گفت شمیم جونم این دفعه میخوام بریزمش لای کونت که آبش با فشار ریخت رو پاهاش
اون پوشه رو هم بستم دیدم کسم حسابی خیس شده انگشتمو کردم توش چقدر حشری شده بودم فکر کردم کاش الان دوست پسرم بود حسابی کسمو می کرد و جرم میداد
پوشه بعدی نوشته بود فیلم های خودم بازش کردم دیدم فیلم های لختی از شمیم ک تو اتاقش رو تخت با لباس با خودش ور میره
سینه هاشو نشون میده میزاره دهنش
یا داره لباسشو در میاره بدنشو نشون میده
یه جا قمبل شده کونشو نشون داده یه جا از جلو با کسش ور میره
من هم اینا می دیدم حشری تر میشدم
واقعا دوست داشتم یکی باشه کسمو بکنه
همینجور با دیدن فیلما با انگشتم تو کسم عقب جلو می کردم
پوشه بعدی رو باز کردم دیدم وااااییی میلاد و شمیم که داره واسه اش ساک میزنه
یا میلاد کسشو میخوره
یا گذاشته لای کونش داره تلمبه میزنه دو سه تا هم بود میلاد آبشو میریزه رو سینه های شمیم یا رو کمرش یا تو دست شمیم
کمی دیدم گالری گوشی رو بستم دکمشو زدم گذاشتم کنارم رو تخت
دستمو از شرتم در اوردم نگاه ساعت کردم حدود نیم ساعتی میشد مشغول بودم
خواستم بلند شم برم پیش شمیم و میلاد جلو اینه دیدم ای وای چقدر صورتم داغونه حتما میفهمن حشری شدم یا یه جورایی تو حال خودم نیستم
از دم اتاق رفتم تا نزدیک حالا یواش دیدم نشستن کنار هم تلویزیون میبینن
آروم شمیم رو صدا زدم من رو که دید اومد پیشم گفت وای ببخشید یادم رفت شما تو اتاق تنهایی
بهش گفتم اشکال نداره بیا گوشیت رو ببر امشب بدجوری هواییم کردی
باهام اومد تو اتاق گوشی رو گرفت
گفت حالا دیدی چرا نمیتونم از عقب باهاش سکس کنم
گفتم تا نیم ساعت پیش اون کارا بود الان شد سکس
گفت خوب واسه همین گوشی رو دادم بهت که بتونم باهات راحت حرف بزنم
گفتم با چند تا عکس خالی؟
گفت سمیرا من که نمیتونم خودشو بیارم اینجا برات درش بیاره
گفتم یواشکی ازش فیلم بگیر تو عکس که نمیشه فهمید واقعا چقدره
گفت راستش اگه ازم ناراحت نمیشی یه چیزی نشونت میدم
گفتم باشه فقط نگو یواشکی شما رو دید بزنم ک شما سکس کنید
گفت اونم میشه ولی نه ولی راستشو بگو گوشی دستت بود با دیدن کیرش چه حسی داشتی؟
گفتم بابا یواش چقدر زود خودمونی شدی حداقل بگو اونجاش من شوکه نشم
خندید گفت خوب باید یه اسمی بگم حالا بگو دیدی یا نه
گفتم عکساش خیلی خفن بود من و تحریک کرده
اومد کنارم گفت چند لحظه صبر برم و بیام بهت میگم
گفتم فقط زود بیا ساعت نزدیک به یک شبه
رفت زود اومد گفت میلاد جلو تلویزیون خوابش برده بیا ببریمش تو اتاق خواب رو تخت
رفتیم پیش میلاد صداش کرد گفت میلاد پاشو ببرمت رو تخت اینجا نمیشه خوابید
میلاد گفت ولم کن میخوام همینجا بخوابم
شمیم رفت کنار نشست باز گفت دیوونه بریم رو تخت میخوام تو بغلت باشم
پاشو الان میگم سمیرا بیاد بزور ببرتت
میلاد گفت شمیم امشب با خاله سمیرا بخواب تنها نباشی
دیدم اینا میخوان تا صبح حرف بزنن به شمیم گفتم تو یه سمتشو بگیر من سمت دیگه ببریمش رو تخت
با هم بلندش کردیم بردیمش تا پیش تخت دو تایی میلادو نشوندیم لبه تخت خودمون هم دو طرفش
شمیم گفت وایی چقدر سنگین بود نفسم گرفت برم یه ذره آب بخورم
تا بره آروم به میلاد گفتم خاله دراز بکش رو تخت اذیت نشی
دست گذاشت دور گردنم گفت شمیم بزار لبتو ببوسم
گفتم مرض لوس بازی در نیار دراز بکش
لبشو اورد سمتم کمی خودمو کشیدم عقب ولی اون هم اومد جلو تا جایی که به پشت افتادم رو تخت میلاد دستشو گذاشت روم لباشو گذاشت رو لبم نمیتونستم کاری کنم کمی لبشو بوسیدم
زبونشو میکرد تو دهنم من هم مک میزدم
یواش یواش دستش رفت رو یکی از سینه هام کمی فشار داد و لبامو میخورد
دیدم نمیشه الانه شمیم بیاد بدبخت میشم بزور بلندش کردم دستشو از رو سینه ام برداشت
گفت شمیم سمیرا خوابه بذار کمی بمالمت اینو که گفت دستشو گذاشت رو کسم کامل گرفتنش تو دستش و بالا پایین می کرد لباشو هم گذاشته بود رو گردنم مک میزد
کمی گذاشتم کسمو بماله با همه زورم هلش داد افتاد کنارم
گفت شمیم فقط کمی برام بمالش من هم دست گذاشتم رو کیرش گرفتمش دستم وااااییی چقدر کلفت و دراز بود کمی باهاش بازی کردم بعد بلند شدم لباسمو ک بهم ریخته بود مرتب کردم رفتم آشپزخونه
شمیم گفت ببخشید میلاد تو حال خودش نیست سر شب کمی مشروب خورده
گفتم اشکال نداره عشقم پیش میاد پس واسه همین بود سر شب اون حرفا رو میزد
شمیم گفت راستشو بخوای من اون موقع نفهمیدم وقتی گفتی عکسشو نشونت بدم خودم اومدم دیدم جلو تلویزیون نشسته داره باز میخوره واسه همین موندم پیشش که زیاد نخوره نشد بیام پیشت
گفتم فدا سرت تو که باهاش نخوردی
گفت راستش چند تا پیک خوردم ولی حالم سر جاشه میدونم چی می کنم
تو اتاق اذیتت کرد؟
گفتم منو با تو اشتباه گرفته بود ازم لب گرفت
شمیم خندید گفت سمیرا ببخشید باور کن نمیخواستم اینجوری بشه
گفتم بریم اتاقم بزار تنها باشه
رفتیم تو اتاق شمیم رفت رو تخت گفت چجوری لباتو بوسید
گفتم ای شیطون معلومه دوست داریا
گفت نه جون سمیرا میخوام بدونم
گفتم اول دستاشو حلقه کرد دورم بعد لباشو گذاشت رو لبام کمی بوسید من هم لبشو بوسیدم
شمیم دیدی خودتم کرم داری
گفتم بعد بیشتر ادامه داد زبونشو کرد تو دهنم من هم کمک کردم مک زدم
کمی که لب گرفتیم گفت شمیم لبمو مک بزن بعد دستشو گذاشت رو سینه ام
شمیم گفت واااااییی سمیرا تو هم گذاشتی
گفتم آره سینمو میمالید و لب می گرفت من هم هیچ کاری نکردم
شمیم : سمیرا خوب بلد بود لباتو بخوره؟
گفتم داشت دیوونه ام میکرد هم سینه ام تو دستش بود هم لب می گرفت
شمیم : سمیرا بعدش چی شد؟ چکار کرد؟
گفتم شمیم اینجاش کمی چیز میشه بگم ؟
شمیم گفت بگو میخوام بدونم
بلند شدم رفتم سمت کمد کشویی خم شدم سمت شمیم مشغول گشتن شدم
شمیم منو که دید گفت سمیرا کون تو که بدجوری از من سکسی تره
خوبه بیام کمی با دستام بچلونمش ببینم تو هم دوست داری یا نه
گفتم اگه جرات داری بیا تا بهت بگم کی زورش بیشتره
از تو کشو یه دامن در آوردم گذاشتم روتخت شمیم گفت چی می کنی؟
گفتم هیچی شبا با ساپورت که نمیشه خوابید میخوام دامن بپوشم
بلند شد گفت من برم یه سر به میلاد بزنم تا تو دامن بپوشی زود میام
گفتم نمیخواد بری اون الان هفت تا پادشاهو خواب دیده من هم شرتمو فقط عوض کنم تو که مشکلی نداری
گفت زود میام بلند شد ک بره سمت در من پشتم ب در بود ساپورت و شرتمو باهم کشیدم پاییم قشنگ پشت بهش دولا شدم که لای چاک کونمو باز بشه از صدای پاش فهمیدم کمی مکث کرد من هم بیشتر طولش دادم که راحت نگام کنه بعد رفت
نشستم لبه تخت دامن رو پوشیدم شرتم کنارم بود دستمو بردم تو دهنم خیسش کردم بردم زیر دامن از بالا تا پایین کشیدم رو کسم چه حالی داد بلند شدم رفتم سمت اتاقشون نزدیک اتاق ایستادم اول هیچی نشنیدم ولی بعد شنیدم شمیم گفت پتو بندازم روت یا نمیخوای
میلاد گفت نمیخواد بیا بغلم میخوامت
شمیم وووییی یواش وحشی سینمو فشار نده
میلاد بهش گفت واییی شمیم چقدر میخوام کستو بخورم
شمیم هم گفت انگار خیلی حالت خرابه بخواب فردا میدم بخوریش
میلاد بهش گفت خانومی کجا میری بیا پیشم اینو که شنیدم برگشتم تو اتاق منو نبینه
شرتمو پوشیدم تا شمیم هم اومد نشست کنارم

گفتم چی شد؟
گفت هیچی نزدیک بود مثل تو گیر بیوفتم زیر میلاد
گفتم وقتی مست میشه اینجور میشه ؟
گفت نه امشب خسته هم بود هم زیاد خورده بود ولی معمولا وقتی مست باشه حسابی واسه هم میخوریم
گفتم خواستی یه کاری برام بکنی چی بود؟
گفت میدونی چیه من از میلاد کلی فیلم دارم که کیرشو واسم شق کرده
گفتم یه چیزی بگم ناراحت نمیشی
گفت تا چی باشه ممکنه بشم
گفتم شمیم وقتی تو اتاق با میلاد بودم منو با تو اشتباه گرفته بود
شمیم گفت اینو گفتی کلی هم لب بازی کردید این سینه خوشگل و مالیده دستشو گذاشت رو سینه ات گرفتش
گفتم شمیم عشقم میلاد سینه هامو که مالید بعد دست گذاشت یه جای دیگه
شمیم گفت واااایییی نگو که اونجاتو
دستمو گذاشتم رو سینه شمیم هولش دادم خوابید رو تخت بعد دستمو گذاشتم رو کسش گفتم آره همه کسمو گرفت تو دستش من هم گذاشتم برام بماله
با دستم کس شمیم رو میمالیدم اونم چشاشو بسته بود
گفتم حسابی که کسمو چلوند گفت شمیم برام بمال ببین چقدر شق شدم
شمیم گفت سمیرا دستتو بکن تو شرتم بدجوری میخوام
بلند شدم دامنشو دادم بالا و شورتشو تا زانو کشیدم پایین یهو شوکه شد
شرتش رو با دست گرفت گفت چی کردی دیوونه
من فقط گفتم کمی برام بمالش نه که اینجوری بکن
گفتم نترس من هم فقط میخوام کستو بخورم
ببین چجوری خودتو خیس کردی نمیشه که همینجوری بزارم بخوابی
گفت سمیرا حداقل درو ببند میلاد غافل گیرمون نکنه
گفتم نترس میلاد اینجا نمیاد اگه هم اومد ما دو نفریم با هم بهش سرویس میدیم
رفتم وسط پاهاش گفتم شمیم دستتو بردار میخوام شرتتو درارم
دستشو که برداشت شرتش رو در آوردم رفتم وسط پاهاش نشستم
گفتم چرا موهاتو نمیزنی؟ همینا نمیزاره کیر میلاد بره داخلت
گفت هر ماه میرم اپیلاسیون ولی این دفعه وقت نشد
دستمو که می کشیدم لای کسش گفتم میخوای فردا ببرمت پیش دوستم
اول حسابی برات برق بندازه بعدم مثل من بخوره برات؟
گفت ممنون بد هم نیست میلاد رو خوشحال کنم حتما با دوستت هماهنگ کن
گفتم شمیم کیر میلاد واقعا کلفت و درازه بود آخه وقتی گفت بگیرش دستت
من هم گذاشتم رو کیرش ببینم چقدره دیدم وااااییی چقدر کلفته
شمیم : سمیرا کیرش انقدر هست کستو جر بده
گفتم آره واسه همین حسابی باهاش ور رفتم اونم کسمو چلوند
بعدم شروع کردم کس شمیم رو خوردن انقدر دو تامون حشری بودیم من کس اون میخوردم یه دستم تو شرتم و کس خودم رو انگشت می کردم
حدود ده دقیقه کسشو خوردم و مالیدم تا کم کم حس کردم داره ارضا میشه دو دستی کسشو باز می کردم زبونمو میکردم داخلش اون هم داشت سینه هاشو میمالید و اون یکی رو گذاشته بود دهنش
بعد ربع ساعت پاهاش رو فشار داد به سرم خودشو محکم گرفت یهو تو دهنم ارضا شد
من هم تند تند آب کسشو مک زدم دیدم داره میلرزه یه انگشتمو با آب کسش خیس کردم گذاشتم دم سوراخ کونش اولش جا خورد گفت چی می کنی؟
گفتم میخوام کونتو انگشت کنم هیچی نگفت نوک انگتمو اروم فشار دادم داخلش کسشم مک میزدم با اون دستم روناشو مالشت میدادم
یه جورایی خوشش اومد که انگشتش می کنم گفت ادامه بده داره حال میده
تا نصف انگشت داخلش بود عقب جلو میکردم و کسشو میخوردم تا دوباره شروع کرد لرزیدن پاهاش سفت شد یهو تو صورتم ارضا شد من هم از اون حشری تر کسشو لیس میزدم تا دو دقیقه میلرزید و آب از کسش میومد کم کم آروم شد من هم کمی دیگه کسشو خوردم بلند شدم دراز کشیدم کنارش
گفتم چطور بود؟
شمیم بزور گفت سمیرا هیچ وقت اینجوری ارضا نشده بودم
گفتم بازم میخوای ؟ میتونم دوباره آب کستو بیارم
گفت دیوونه الانم خیلی خالی شدم بزار فردا شب من تو رو ارضا می کنم
گفتم باشه بزار کستو تمیز کنم با هم بخوابیم
دامن و شرتشو در آوردم یه شورت تمییز توری بهش دادم با اینکه براش تنگ بود ولی پوشیدم تنش یه دامن هم تنش کردم خوابیدم کنارش
کمی لب بازی کردیم گفت ببخشید من بخوابم؟
گفتم عشق منی باشه من برم دستشویی بعد میام میخوابم
موقع بلند شدند دست گرفت به شونم کشید سمت خودش یه لب محکم ازم گرفت
کمی باهاش همراهی کردم اونم زبونمو مک میزد
گفتم بسه تو بخواب فردا شب میزارم تو منو بخوری
بلند شدم ایستادم کنار تخت داشتم نگاش می کردم
گفت چیه خوشگل ندیدی؟
گفتم تو یه فرشته ایی یه پری نازی میخوام تا صبح همه جاتو بخورم
گفت تو هم یه حشری منحرفی بزار بخوابم نمیتونم حرف بزنم
رفتم بیرون در اتاق رو تا نیمه بستم
اول رفتم دستشویی کمی با کسم ور رفتم خیلی حشری بودم شرت دوم هم که پوشیده بودم کثیف شده بود در آوردم انداختم تو سبد رفتم پیش شمیم دیدم خوابیده وسط تخت صداش کردم بره کنار اولش گفت چیه گفتم برو کنار بخوابم
گفت نمیتونم بیا کنارم بخواب
خودمو بزور جا دادم کنارش چشامو بستم کمی موندم دیدم فایده نداره بلند شدم ایستادم یه نگاه به شمیم انداختم یه جوری خواب بود انگار چند روز کار کرده
اروم از اتاق رفتم بیرون بستم ولی نه کامل چفت بشه رفتم جایی که میلاد خواب بود

ادامه دارد

نوشته: سمیرا

 

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

به زودی فعالیت در انجمن عمومی خواهد شد، حتما قوانین را مطالعه بفرمایید.