kale kiri ارسال شده در 24 شهریور اشتراک گذاری ارسال شده در 24 شهریور پدر ناتنی × تابو × داستان تابو × سکس تابو × داستان پدر ناتنی × سکس پدر ناتنی × من و دختر خوانده ام - 1 چند سالیه با یه خانوم که یه دختر ۱۶ ساله داره رابطه دارم و تقریبا میشه گفت داریم زندگی میکنیم . وقتی باهم آشنا شدیم دخترش ۱۱ساله بود . این خانوم اسمش مرجانه ۳۸ سالشه و اسم دخترش آذین . من فرهادم و ۴۰ سالمه . خیلی صمیمی هستیم و همه چی اوکیه ولی تقریبا یک ساله ذهنم درگیر یه موضوعی شده ، (دختر خوندم ) موضوع از اونجایی شروع شد که مسافرت بودیم و با آذین که اسرار داشت شب کنار دریا قدم بزنه از ویلا در اومدیم به سمت ساحل ، یه کوچه شنی تقریبا صد متری ساحل . مادرش خسته بود و رفت که استراحت کنه ، قدم زنون به سمت ساحل رفتیم ساعت تقریبا ده شب بود چند نفری تو مسیر ساحل در حال برگشت بودن من شلوارک و کتونی پام بود و یه پیرهن هاوایی تنم ، آذین هم پیراهن بلند ساحلی تنش بود و صندلای مادرش به پاش .ماسه پاهاشو اذیت میکرد در حین راه رفتن ادا در میاورد . خیلی عادی دستشو گرفتمو از جاهایی که چمن و علف رو زمین بود رفتیم تا ساحل . بعد از کمی تو آب قدم زدن برگشتیم سمت ویلا پاهاش خیس و ماسه ای شده بود ، خودشم یه کم منگ بود چون از وقت خوابش هم گذشته بود قبل از اینکه داخل خونه بریم نشست کنار پله تا پاهاشو آب بگیره . من یه بطری پر کردمو آوردم تا پاشو بشوره سرش تو گوشی بود نشستم روبروش تا پاشو بشورم آب رو ریختم رو پاشو دست کشیدم که تمیز شه ، همه چی از اینجا شروع شد پوست نرمو سفید با لاک قرمز ناخوناش داشت با من حرف میزد جوری محو پاهاش بودم که خودش فهمید و گفت به نظرت لاک پام خز نیست منم دستپاچه گفتم نه خیلی هم خوشگله و به پاهات میاد. دستشو گرفتمو از جاش بلندش کردم و رفتیم تو خونه توی اتاق برقا خاموش بود و مرجان خواب بود . آذین گفت میخوابی ؟ منم سیگار رو شن کرده بودم گفتم تو بخواب پیش مامان من میخوام دوش بگیرم . تا اون روز نگاهم بهش متفاوت بود ولی از اون ساعت با دیدن سفیدی و قشنگی پاهاش دوس داشتم بیشتر ببینمو ازش لذت ببرم تو همین فکرا بودم که اومد نشست کنارمو تلویزیون رو روشن کرد و از نوشابه ای که تو دستش آورده بود برای منو خودش ریخت ، گفتم مگه خوابت نمیومد با خنده جواب داد پرید ،😄😄😄 با صدای ما مرجان در اتاقو بست گفت که صداتون نمیزاره بخوابم . آذین خندید و آروم گفت ددی قلیون بزارم گفتم باشه تا من دوش بگیرم اوکی کن فقط خونه رو به آتیش نکشی . تو حموم از اولش داشتم به این فکر میکردم که چ زود بزرگ شده که قدش هم از مادرش بلندتر شده و من متوجه نبودم ، گاهی به اندامش فکر میکردمو خودمو میمالیدم . از حموم دراومدم و لباس تنم کردمو رفتم رو کاناپه بشینم که دیدم پاهای لختش رو دراز کرده رو کاناپه . قبلا هم همین بود ولی طرز نگاهم عوض شده بود . پاشو جمع کرد و من نشستم و دوباره پاشو دراز کرد و گذاشت رو پای من چن دقیق نشسته بودیمو قلیون میکشیدیم که گفت سردت نیست ددی ؟ گفتم خوب الان پتو میارم . رفتم تو اتاق پتو بیارم دیدم مرجان خوابه خوابه . هر ثانیه داشت وسوسه انگیز تر میشد . پتو رو آوردم و در حالی که کنارم نشسته بود کشیدم رو پاهامون . ازش خواستم اگر میخواد دوباره پاشو بذاره روی پام و لم بده و اون هم انجام داد . اینبار دلم خیلی چیزا میخواست یه دستم زیر پتو روی ساق پاش بود و با یه دستم داشتیم قلیون میکشیدیم . گاهی پاشو نوازش میکردم ، اونم آروم آروم داشت چشماش سنگین میشد .آروم پاهاشو جمع کرد و رو کاناپه دراز کشید و باسن لختش چسبید به پاهام منم قلیونو کنار گذاشتمو دستامو بردم زیر پتو و به فیلم نگاه کردم . همینجور تو فکر بودم که صدای نفسش عوض شد و دیدم که خوابیده . با دستام روی پاهاش دست میکشیدم و لذت میبردم . آروم دستمو گذاشتم رو شکمش با نافش ور میرفتم یه لحظه دساومد به سمت شورتش که یهو تکون ریزی خورد و من فهمیدمم که بیداره و چشماشو بسته .یکم تو فکر بودم تا این که تصمیم گرفتم بیشتر پیش برم ادامه شو فردا شب براتون میزارم 🙏🙏❤️❤️ نوشته: کارن واکنش ها : minimoz 1 لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
minimoz ارسال شده در 6 مهر اشتراک گذاری ارسال شده در 6 مهر من و دخترخوندم - 2 فکر نمیکردم اینقدر دل داشته باشه و سکسی باشه . داشتم با مادرش سکس میکردمو آذین هم چشم تو چشم از کنار در اتاق بهم خیره شده بود . سنی نداشت ولی قد بلند و اندام رو فرمی داشت . مرجان داشت ارضا میشد و منم لباشو گرفتم به خوردن و محکمتر کوبیدن . با صدای آروم به هوای اینکه آذین بیداز نشه ارضا شدو کیرم از آبش خیسو گرم شد . طبق معمول از رو جزیره پایین آوردمش تا منم ارضابشم و دیگه آذین کنار در نبود . دمر شد رو جزیره و منم شروع کردم به زبون زدن و خیس کردن سوراخ کونش و بعدشم انگشتمو با آب خودش خیس کردم و با سوراخ کونش ور رقتم تا آماده بشه . بیشتر کونشو داد بالا که شروع کنم یه کردن کون خوشگلش . سر کیرمو تف زدمو گذاشتم در کونش و شروع کردم به آروم فشار دادن خودشم زورش به سمت کیرم بود تا قشنگ جا بره . جون چه کونی داره همیشه از کردنش لذت میبرم . مرجان درسته که مادر آذینه ولی اندام و فیسش کاملا دخترونست جوری که همه فکر میکنن که خواهرن . کیرم تو کون مرجان بودو داشتم میکردمش ولی تو ذهنم داشتم آذینو تصور میکردم و خیلی بهم حال میداد . همین باعث شد که آبم زود بیاد و مرجان هم تعجب کرد . کیرمو از تو کونش در آوردمو از رو جزیره یه دستمال کاغذی انداختم رو کیرمو یکی هم دادم به مرجان . مرجان گفت چه عجب داری خروس میشیا 🤣🤣 منم گفنم نه عزیزم استرس بیدار شدن آذینو داشتم شاید بخاطر اون زودتر از همیشه ارضا شدم 😏😅 مرجان :نه عزیزم شوخی کردم 🥰عالی بود . میدونم قربونت برم طبق معمول بعد از سکس همو بوسیدیمو قربون صدقه هم رفتیم و رفتیم که دوش بگیریم . تا من لباس و حوله بیارم مرجان دوش گرفت و تنشو شست و رفت تو اتاق و منم رفتم زیر دوش و صورتمو هم شیو کردمو اومدم بیرون و لباسمو پوشیدم . بطری آب رو برداشتمو رفتم که تو اتاق بخوابم که دیدم مادر و دختر رو تخت خوابیدنو جا برای من کمه . برگشتم تو حال و رو کاناپه دراز کشیدم و رومو با همون پتو کشیدم . ارضا شده بودمو راستش زیاد به آذین فکر نمیکردم . تازه چشام گرم شده بود که صدای در یخچال اومد بزور سرمو چرخوندم و تصویر تار آذین رو دم یخچال دیدم و پشتش به من بود وای چه تصویری چشامو مالیدم تا واضح تر ببینم . نمیدونستم خوابم یا بیدار ؟!!!؟!!!؟!!! بیدار بودم .آذین بود که در یخچال رو باز کرده بود . آروم پرسید: آب تو یخچال نذاشتی ؟ منم که آب رو گذاشته بودم رو اصلی کنار کاناپه بالا سرم گفتم : آب اینجاست اومد بالا سرم تا آب برای خودش بریزه ، دوباره پاهای سفیدش حشریم کرد و منم که دیگه میدونستم دلش سکس میخواد و سکس منو مادرشم دیده بود چشم تو چشم شده بودم باهاش ، موقع آب خوردنش دستمو بردم لای پاهاش و رونشو گرقتم تو دستم . اولش خودشو جمع کرد و دوباره شل کرد . تو نور کمی که خونه داشت میتونستم چشماشو ببینم که داره نگام میکنه و ازم سکس میخواد . انگشتمو از لای شورتش بردم تو و با نازش ور رفتم . نمیدونستم چیکار کنم .داشتم با ناز یه دختر ۱۶ ساله باکره ور میرفتم که دختر خوندم بود و تازه یه ساعت قبلش با مادرش سکس کرده بودمو حسابی آبم اومده بود . از یه طرف مرجان تو اتاق خواب بود و میدونستم خوابش سنگینه دخترمونم بالا سرم منتظر بود تا با من سکس رو تجربه کنه . ازش پرسیدم مامان خوابه ؟ …آره خوابیده .یه سر بزن و بیا … باشه رفت سر زد و برگشت …خوابیده خیالت راحت . آذین مطمئنی ؟! … بابا نمیدونم ولی … . ولی چی ؟ … دلم میخواد 🤗 .باید بین خودمون بمونه …باشه .امشب نمیشه برای فردا اوکی کنیم که مامان میخواد با خاله بره خرید با ناراحتی و بی میلی گفت باشه و داشت میرفت که دستشو گرفتمو کشیدمش تو بغلم و ازش لب گرفتم باورم نمیشد داشتم از دختر خوندم لب می گرفتم و اونم خیلی تو این کار وارد بود، دستم رو سینش بود و میمالیدم که دستشو برد لا پامو شروع کرد به مالیدن کیرم خیلی حشری بود به خودم اومدم دیدم کیرم تو دست اونه و منم دارم ازش لب میگیرم و دستمم بردم رو نازشو دارم ناز خیسشو میمالم . خودمو جمع کردمو گفتم که .کافیه عزیزم برو پیش مامان بخواب تا فردا صبح …باشه دوستت دارم .منم دوستت دارم خوشحال بود جوری که انگار یه موفقیت بزرگ داشته . با خوشحالی و خندون رفتسمت اتاق و منم همونجا رو کاناپه خوابیدم . راستشو بخواین منم یه جورایی خوشحال بودمو حس خوبی داشتم . نمیدونم چطور خوابم برد . صبح با صدای مرجان که میگفت پاشو دیر شده الان میرسه پاشو دیگه از خواب بیدار شدم …پاشو الان مریم میرسه (خواهر مرجان که رشت زندگی میکردن و شوهرش مخالف رابطه منو مرجان بود و وقتی می رفتیم شمال من خونشون نمیرفتم و سوییت یا ویلا میگرفتیم ) .چی شده ؟ …مریم میاد دنبالمون بریم انزلی مگه تو نمیایی . نه دوست ندارم با اون مرتیکه روبرو شم … شوهرش نمیاد .بیخیال من بیام شوهرش میبینه داستان میشه … باشه هر جور راحتی رفت سراغ آذین تو اتاق و مثل اینکه اونم باهاش نرفت مرجان سوئیچ و کارت رو از من گرفتو رفت تا با خواهرش برن برای خرید. یکم گذشت و خیالم از رفتنش راحت شد رفتم مسواک زدمو از صبحونه ای که رو میز مونده بود یه لقمه زدم و رفتم سراغ آذین رو تخت دراز کشیده بود و دمر بود وش پتو بود رفتم رو تخت پشت سرش نشستم و وقتی برام رو تخت جا باز کرد فهمیدم بیداره و منتظرم بوده . کنارش دراز کشیدمو پتو رو زدم کنارو چسبیدم بهش دستمو از زیر سرش ردکردمو این یکی دستمو انداختم رو سینه هاشو آروم گردنشو بوسیدم .دختر خوشگلم چطوره؟ …سلام صبحت بخیر ددی 🥱☺️ .شب خوب خوابیدی ؟ …آره . کم حرف شدی ؟! …😅خندید . قربون خنده هات برم …مامان رفته .آره عزیزم خودم موندم و خودت .آذین …جانم .تصمیمت چیه ؟؟ … راجب چی ؟ .نمیدونی شیطون 😅 … دوستت دارم دست خودم نیست 🥰 .چی شد یهو دوسم داری مگه قبلا نداشتی …نه اونجوری همیشه دوستت داشتم ولی چن وقتیه جور دیگه دوستت دارم .متوجه نمیشم … نمیدونم چجوری بگم . راحت باش … چن وقتیه دوست دارم مال من باشی نمیخوام کسی باهات باشه .حتی مامان … آره حتی اون … من اینجوری دوستت دارم الان . ببین اگه دلت سکس میخواد و نیاز جنسی داری بحثش جداست ولی اگه برنامه عشق و عاشقیه که باید بگم گذراست و قرص های زیادی داری عزیزم تازه من با مامانت … حرفمو قطع کرد و گفت … آره منم سکس میخوام . تو دختری و نمیشه که مثل مامان انتظار داشته باشی … خوب چیکار کنم منم داغ شده بودم نمیدونستم پدر باشم یا پارتنر .ببین آذین اصلا راجب سکس چ فکری داری و توقعت چیه . نمیدونم ممم فقط میدونم میخوام طاقت نیاوردمو چند تا بوس از صورتش کردم و رفتم سراغ لباش و شروع کردم به خوردنشو دستمو بردم تو شورتشو با نازش بازی کردم خودش داشت شورتشو در میاورد منم شورتمو در آوردمو بعدش لباس آذینو رفتم سراغ سینه های کوچیکش و شروع کردم به مکیدن دستشو برد و کیرمو گرفت تو دستش . آروم سرمو بردم سمت نافش جوری که کیرم نزدیک دهنش باشه تا ببینم دوس داره ساک بزنه یا نه . سرمو بردم لای پاشو نازشو که شیو کرده بود میک زدمو زبون متوجه شدم کیرمو گرفته تو دهنشو داره میمکه یه وری خوابیدم و اونم یه وری شد و شروع کردیم به خوردن . نوشته: کارن لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسالهای توصیه شده