رفتن به مطلب

داستان زن دایی چشم رنگی و خوشگل


kale kiri

ارسال‌های توصیه شده

     زن دایی × سکس زن دایی × داستان زن دایی ×

زن دایی چشم آبی من

سلام دوستان کونباز وقت همگی بخیر
می‌خوام بهترین سکس عمرم رو که با زن داییم داشتم براتون به اشتراک بزارم، تجربه سکس خیلی دارم اما این سکس برام از همه لذت بخش تر بود،
من دهه شصتی هستم و قد متوسط و قیافه خوشگلی دارم و کیر عالی ، زمان ما دهه شصتی ها یادشون هست همه چیز ممنوع بود، زمان ماهواره و کامپیوتر و گوشی نبود و فیلم فقط تو ویدیو های قدیمی بود که فکر نصف بیشتر خواننده ها نمیدونن چیه و فیلم پورن فقط تو نوارهای ویدیویی بود، دایی من تقریبا ده سال از من بزرگتره و زن داییم هم پنج سالی از من بزرگتر، من اون وقت نوزده بیست سالم بود، من با این داییم و زن داییم خیلی راحت بودم و هر وقت هم مهمون می‌رفتیم من شب خونه این داییم میموندم، ما مرکز استان زندگی میکنیم و داییم هم یکی از شهرهای استان که یکی دو ساعتی باهم اختلاف داریم، معمولا داییم چهار شنبه ها به خونمون زنگ میزد که امیر اگه گیر اومت فیلم پورن پیدا کن پنج شنبه بیا دور هم نگا کنیم، من تا دلتون بخواد رفیق دارم و از اونا پیدا میکردم و پنج شنبه ظهر میرفتم و منم خیلی خوشم می اومد فیلم رو میدیم و شب دایی عزیزم لنگ های زن دایی جونم رو میداد بالا و سکس میکردن و منم به عشق فیلم و سکس زنده ای که میدیم جق میزدم و کیف دنیا رو میکردم، با زن داییم خیلی شوخی داشتم و چند بار خیلی آروم که تابلو نشه دست مالی کرده بودم ولی موقعیت سکس و رابطه اصلا پیش نیومده بود، یه شب که مثل همیشه فیلم آورده بودم و میدونستم شب باز لنگای زن دایی بالاست، نخوابیدم و منتظر شدم تا شروع کنن، نیم ساعتی گذشت دیدم صدای آخ . اوخ زن دایی داره میاد، از زیر در دید زدم دیدم بله کیر دایی تو کس سفید و تپل زندایی عقب و جلو میره، زن داییم خوش قد و یک توپر و سفید مثل برفه بدن نرمی هم مثل پنبه داره، خلاصه من شبو دو دست جق زدم و خوابیدم، ساعت ۹ صبح از خواب بیدار شدم رفتم دستشویی اومدم دست و صورت رو شستم دیدم حموم تازه رفتن و بوی بخار و شامپو مست میکرد، زن دایی اومد سلام صبح بخیر و دیدم بله موهاش خیسه و تازه از حموم دراومده ، عافیت گفتم و تشکر کرد و گفتم دایی کجاست، گفت رفته هفته بازار ظهر میاد، گفتم بچه ها کجان گفت رفتن بیرون بازی میکنن با بچه ها، ازم پرسید شبو خوب خوابیدی که شیطون اومد تو جلدم بدجوری این زنداییم حشریم میکرد، شیطونی کردم و گفتم مگه صدات گزاشت بخوابم من تا صبح بیدار بودم، گفتم من که خر و پف نمیکنم، گفتم کاش خرو پف میکردی اما آخ و اوخ نمی‌کردی تا صبح ن من خوابیدم ن امیر کوچولو و زدم زیر خنده و زن داییم از خجالت سرخ شد، من دیگه پر رویی کردم و گفتم شب زیر اون همه فشار سرخ نمیشدی حالا چیه سرخ شدی، گفت امیر چی دیدی تو رو خدا راستشو بگو، منم گفتم خجالت نکش از اول تا آخر همه چیو دیدم اما لعنت بهت که نزاشتی تا صبح بخوابم ، گفت ببخش نمی‌خواستم صدام بیرون بره و …، گفتم دیگه شده و تا الان منم شکم درد گرفتم و نتونستم بخوابم، گفت الهی بمیرم برات، ببخش و … من گفتم کاش با بخشیدن این درد زیر شکمم آروم بشه و خندیدم، زن داییم یه پیراهن راحتی و شلوار راحتی نخی پاش بود، دلمو زدم دریا و گفتم هر چی بادا باد، گفتم زن دایی میشه ازت یه خواهش بکنم، گفت تو جون بخواه، گفتم میتونم یکم کونتو از رو شلوار بمالم تا منم ارضا بشم و از این درد بیضه راحت بشم، یکم زن داییم مکس کرد و قسمش دادم بدجور اذیت میشم، با هزار زبون راضی کردم یکم با کونش از رو شلوار ور برم، دستم نزده دیدم زن دایی چشاشو بست، یکم مالیدم دیدم زن دایی آخ وایش بلند شد، منم نامردی نکردم و دستم از زیر رسوندم کون زن دایی با نوک انگشتم با سوراخ کونش ور میرفتم، یکم حال کردیم و از عقب دستمو رسوندم کس زن دایی جونم دیدم خیس خیسه، گفتم دیشب دادی ها چه خبرته، گفت حرف نزن و کارتو بکن، انگشتمو کردم کسش خیس آب بود و درآوردم وانگشتمو لیس زدم، گفت چیکار میکنی دیونه ، گفتم دارم بهترین اب دنیا رو میخورم، داخل پارنتز بگم که ندیده بودم داییم کس زن داییم رو بخوره، خلاصه گفتم خیلی دوست دارم بخورم و راضیش کردم بزاره براش بخورم، زن دایی رو بردم اطاق خوابی که دیشب بودم خودم و بلوز و سوتین رو درآوردم و مثل ندید بدید ها شروع به خوردن کردم که آرزوی میکنم نسب همه اون جور ممه سفید و خوش عطر بشه، سینه هاشو می‌خوردم و با کوسش ور میرفتم آبش از یه طرف به راه بود و داد و هواش از یه طرف، منم که عاشق آب کسم، یکم که کسشو حسابی خیس شد رفتم بای پاهاش تا کس خوشگلشو بخورم که خیس خیس بود، تا زبون زدن کسش دادش رفت هوا و ارضا شد، گفتم زن دایی خیلی کار دارم باهات دو ساله تو حسرتت این روز هستم ، یکم آروم ن.ازش کردم که دوباره حشری شده و دادم کیر قشنگ و کلفتم رو دهنش گفتم بخور برام، بلد نبود اما بازم بد نبود، باهاش شست و نه شدیم و منم شروع کردم خوردن کس زن داییم، شب دو بار جق زده ب.دم خبری از ابم نبود و راحت بودم، وقتی دیدم زن دایی جونم تو اوج لذت هست کیرم رو گذاشتم کسش، داغ داغ بود مثل کوره اتیش، با این که شب سکس داشت اما تنگ تنگ بود، کیرم من حسابی کلفته البته،داشتم به آرزوم میرسیدم و کیرم دیگه داخل کس زن داییم بود، تقریبا چند تا تلمبه زدم بازم زن داییم ارضا شد و رحمش اومد پایین حسابی تنگ شد، خواست یکم استراحت کنه و بعدا بده همون ندادم و تندتند تلمبه زدم که دادش رفت هوا که تورو خدا در بیار درد می‌کنه که محل نزاشتم و دیدمم دیروز قرص خورده بود منم راحت تمام آبمو ریختم کسش و با هم باز ارضا شدیم و زن داییم مثل جنازه افتاده بود و کنم کیف دنیا رو میکردم، رفتم واس زن داییم یه قند آب درست کردم اروم خورد و یکم سرحال شد، بعد اون کلی بوس بوس کردیم و من از اون تشکر کردم و اون از من بابت سکس و حالی که باهم داشتیم و دیگه این رابطه ادامه داشت تا چندین سال دیگه که از جلو عقب رابطه داشتیم و بهترین سکس های عمرم بود،
ممنون که وقت گذاشتین

نوشته: امیر

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

به زودی فعالیت در انجمن عمومی خواهد شد، حتما قوانین را مطالعه بفرمایید.