رفتن به مطلب

داستان سکسی سفر شمال


mame85

ارسال‌های توصیه شده


مسافر همشهری در تهران- 1

سلام دوستان
مهران هستم 35 ساله قد 185 وزن 90 چهرمم هم بد نیست
خاطره ای که میخوام بگم برا اوایل اردیبهشت 403 هستش
بابت کاری رفته بودم تهران موقع برگشت 3 راه تهرانپارس یکی گفت فلان شهر (از رو پلاک فهمیده بود برا کجا هستم ) یه کم جلوتر ایستادم و پیاده شدم سیگارو نوشیدنی بگیرم که از مغازه اومدم بیرون دیدم کنار ماشین 2 تا خانوم ایستادن و سلام دادن و سر صحبت و باز کردن که اونا هم بچه منطقه ما هستن و میخوان برن منطقه خودمون یکیشون قد بلندو سبزه اون یکی کمی کوتاه ترو تپل تر بود من هم چون مسیر طولانی بود نمیخواستم سوارشون کنم از خطرات احتمالی جاده و اینکه 2 تا خانوم سوار منم میترسیدم بهانه اوردم من امشب میخوام برم دریا فردا میرم سمت منطقه خودمون که با استقبال هیجان انگیز اونا روبرو شدم که خیلی هم پایه بودن بعد از کمی صحبت که بیخیال بشن ولی نشد که منصرف بشن و سوار شدن بهشون گفتم یکیتون جلو بشینین که تو راه گیر ندن که زهرا اومد جلو و راه افتادیم و ساعت حدودا8 بود رسیدم ساری و رفتیم رستوران اکبر جوجه تو کمر بندی ساری شامو خوردیمو رفتیم فرح اباد تو ماشین چادر و پتو داشتم ولی هوا سرد بود و به دخترا گفتم چکار میکنین برنامه برای خوابتون چطوریه گفتن ما خیلی وقته دریا نیومدیم میخوایم یه سویت بگیریم شاید یکی دو روز بمونیم و یه شماره اجاره ویلا داشتم زنگ زدم گفتم ویلا میخوام و نزدیک ورودی عوارضی دریا یه ویلا داشت اومد و رفتم دیدم اوکی بود و گرفتیم ویلای خوبی بود فول امکانات ولی فصل مسافر نبود خیلی ارزون حساب کرد رفتیم داخل و من وسایل خودمو بردم تو یه اتاق اونا هم رفتم تو اتاق دیگه و بعدش اومدم تو حال و تلویزیون روشن کردم ماهواره هم اوکی بود و زدم یه کانال که فیلم ترکی پخش میکرد که نگاه میکردم دخترها هم اومدن بیرون زهرا یه تاپ شلوار چسب تنش بود ولی خواهرش لباس کاملا پوشیده و با شال اومد بیرون با دیدن زهرا جا خوردم گفتم دختر یه مقدار رعایت حال جوان مردومو کن و زد زیر خنده گفت من که راحتم تو ناراحتی چشاتو درویش کن و همه با هم خندیدیم و مشغول دیدن فیلم شدیم که من یه مقدار خسته بودم و خوابم برد یک ساعتی خوابیده بودم بیدار شدم دیدم نیستن منم رفتم بساط قلیونو اوردم و مشغول کشیدن بودم که صدای در اومد و اومدن دیدم به به انگار رفتن ترکیه راحتو ریلکس لباس پوشیدن با دیدن قلیون کلی کیف کردن و اونا هم مشغول شدن ماهواره هنوزهم فیلم پخش میکرد که یهویی تبلیغ قرصهای حجیم و تاخیرو از این چیزا میکرد که زدیم زیر خنده زهرا زد رو پا من گفت مشکل مردها رو داره جار میزنه و زد زیر خنده من یهویی گفتم من که فول تایمم طرف مقابل کم میاره که با پر رویی گفت همه فولا ولی تو کار خروس میشن منم گفتم امتحانش ضرر نداره (واقعیتش قبل قلیون یه قرص خورده بودم ) شوخی های ما یه مقداری کل کل شد که خواهرش گفت من برم استخر حوصله کل کل شما رو ندارم زهرا هم گفت منم حال ندارم میخوام برم بخوابم اونا رفتن منم تو مغزم هزار نقشه کشیدم که برم استخر دید زدن ولی هیچ راهی برا دید زدن نداشت و برگشتم برم تو اتاق که دیدم زهرا میخواد بره استخر گفتم منم بیام خندید گفت زوده برات جنبشو نداری ابت میاد بغلش کردم بردم رو تخت اونم فقط میخندید چند تا لب ازش گرفتم و شروع کردم به مالیدن سینهاش که فقط مسخره بازی در میاورد و منم کارمو ادامه دادم تا جایی که دیگه داشت حال میکرد و اونم شهوتی شده بود کم کم مایوشو از تنش در اوردم چه هیکلی داشت لامصب سبزه و خوش فرم کوس ناز و بدون بر امدگی ولی شیو شده و تمیزی داشت انگشتمو رو لبه کوسش بازی دادم که دیگه داشت دادش در میاومد رفتم رو سینش نشستم کیرمو دادم دهنش یه کمی ساک بزنه که خیلی همراهی نکرد برا ساک زدن برش گردوندم و از پشت کیرمو کردم لای کونش عجب گون خوش فرمی داشت حستبی کوسش اب انداخته بود لای کونش هم خیس شده بود یه مقداری تو همون حالت از پشت لای کونش بازی کردم که کیرم حسابی به حال امده بود این پوزیشن رو خیلی دوس دارم تو این حالت یه مقداری کونشو اوردم بالا (خودش پایه بودو حسابی همراهی میکرد )از پشت کردم تو کوسش یه چند دقیقه ای تو این حالت حسابی تلمبه زدم که گفت سر پا منو بکن بلند شدیم و دستشو زد به دیوار و کونشو داد عقب از پشت کردم تو کوسش و شروع به کردن کردم دیگه نای ایستادن نداشت تو سکس میگفت واقعا هم نیاز نداشتی به اون قرصها ولی نمیدونست که خوردم تو همون حالت اینقدر تلمبه زدم تا لرزید و دیگه حال ایستادن نداشت و دراز کشید رو تخت منم یه مقداری نوازشش کردمو بعد دوباره گذاشتم تو کوسش که دادش در اومد و نمیتونست تحمل کنه برش گردوندم و از پشت گذاشتم لای پاش که دیدم خودش کونشو داره باز میکنه و گفت فقط اروم بکن تو با اب کوسش و یه مقداری تف زدم سوراخ کونش و کیرمو اروم اروم کردم تو معلوم بود حسابی کون داده که کیر میرفت تو چند دقیقه ای تلمبه زدم و ابمو خالی کردم تو کونش و رو هم دراز کشیدیم یه مقداری که به حال اومدیم مایوشو تنش کرد و گفت من میرم استخر تو هم چند دقیقه بعد بیا گفتم خواهرت چی گفت اوکیه مشکلی نیست اون رفت منم چند دقیقه بعدش رفتم که از خنده های شیطانی خواهرش معلوم بود فهمیده چه خبر بوده
بعد استخر اومدیم و خوابیدیم تا فردا ظهر از خواب بیدار شدیم
این داستان ادامه دارد

نوشته: مهران

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

به زودی فعالیت در انجمن عمومی خواهد شد، حتما قوانین را مطالعه بفرمایید.