poria ارسال شده در 27 مرداد اشتراک گذاری ارسال شده در 27 مرداد مسافرت با شادی تازه با شادی آشنا شده بودم فقط در حد بیرون رفتن و شام و کافه بودن بودن قرارامون برای آشنایی آخر هفته ها همیشه باهم میگذرونیم شادی خیلی دختر گرم و خوش صحبت و خوش خنده بود مثل خودم اهل گردش و عشق ولی حال با سیگار کشیدنم مشکل داشت دیگه بخاطر مشغله کاریم کنار اومده بود انقد صمیمی شدیم ک دیگ همیشه باهم بودیم شادی ماساژور باشگاه بدنسازی بود هیکلش خوب بود از من قد کوتاه تر بود برای همین بغل کردنش خیلی حال میداد ما کامل باهم مچ شده بودیم وسکس هم داشتیم خیلی داغ بود و همیشه اماده بود تعطیلات خرداد بود مرخصی گرفتم با شادی بریم مسافرت جنوب قشم ی خونه باغ اوکی کردیم قرار شد با ماشین خودم بریم هر شهری دوست داشتیم بمونیم بعد ادامه مسیر رفتم دنبال شادی زنگ درو زدم تا وسایل رو از آسانسور بردارم بچینم صندوق دیدم یکم بیشتر از حد معموله وسایل دوباره زنگ زدم دیدم شادی گفت بذار بیام پایین میگم در باز شد دیدم عه فائزه دوست صمیمی شادی کمربی تی آر ایکسه هم باهاش اومد جلو در شادی گفت شهابی این وزه هم میاد قول داده بچه خوبی باشه فائزه شیطون بود و خوش هیکل و خوب بخاطر اینکه من نظامی بودم همیشه ازم حساب میبرد گفتم اینو کجای دلم بذارم جهنمو ضرر بیا جاسوییچی خرمگس معرکه 😂😂 گفتم ی شرط هرچی بگم باید بگه چشم فائزه گفت چشم قربان اومدم ی پس گردنی بزنم ازم فرار کرد نشستیم حرکت کردیم رفتیم همچی خوب و عالی بود دیگ تو مسیر همچی ب گذشتن وبازدید جاهای معروف و عکس و استوری و پست گذاشتن سپری شد تا رسیدیم قشم سه روزی شد تا شهر به شهر بریم کلی خوش گذشت چون تعطیلات بود شلوغ شده بود قشم ودرگاهان انقدر انتظار شلوغی نداشتیم منکه کلا پشت فرمون بودم گفتم بچها بریم خونه استراحت از فردا خرید و رفتن جاهایی ک از قبل من و شادی برنامشو چیده بودیم من دوش گرفتم خوابیدم تا بچها ی غذایی درست کنن یکم چرت زدم نشستیم غذارو زدیم یکم سرحال شدم بخاطر بچها می رفتم بیرون سیگار میکشیدم دیر وقت بود نشستیم ب بازی ورق و مشروب خوردن فائزه ادا تنگارو در آورد رو نخورد ولی ب مزها رحم نکرد گفتم بیشرف خوبه مربی ای گفت برگشتم میسوزونمشون من گفتم اقایون خانوما داداشا من میخوابم از فردا دربست در خدمتیم امشب فقط خواب فرداش شد رفتیم درگهان کلی خرید کردن از لباس بیرون و ورزشی بگیر تا حتی ی اسپرسوساز برداشت شادی من دیگ ۴ بعدظهر بود گفتم میشینم همینجا وسایل پیش من باشه برین خرید کنین من نشسته بودم و کارت بانکی میگشت خرید میکرد پیامک های نالان کسر مبلغی بود کمیدیدم🤣🤣🤣 دیگ بچها اومدن رفتیم ماشینو مثل وانت بار زدن فائزه ی صندوق ست ورزشی خریده بود برای باشگاه ببره بفروشه قیمتشون درگهان خیلی پایین بود رسیدیم خونه بچها دیگ وسایلو جمع وجور کردن باز کله پوکا دوتایی رفتن حموم منم سواستفاده گر سیگار کشیدم و ی دستی رو ماشین کشیدم شستمش خیلی دیگ وضعش خراب بود ابرو بر بود تو راه انقدر کثیف بود خانما اومدن بیرون گفتم من برم دوش بگیرم خسته این غذا بگین بیارن هرچی گرفتین برای منم سفارش بدین نشست تیم غذارو زدیم ب بدن شادی گفت بریم لباسامو ببین چی خریدم رفتیم اتاق لباساشو در اورد با شورت و سوتین داشت تکتک لباسارو تندمیزد گفتم وروجک حالا همشو در بیار بیا بغلم ببینم گفت چ عجب اقا یادش اومد گفتم اخه عوضی کنار جاسوییچی با رعایت سروصدا حال نمیداد سایلنت باشی حال نمیده 😂😂😂😂😂 گرفتم انداختمش رو تخت اروم رفتم کنار شروع کردم لباشو خوردن بیشرف حموم رفته بود لوسیون زده بود عطرش دیونمکرد لباشو آروم گاز میگرفتم گردنشو میکمیزدم دستمو بردم رو سینه هاش نوکش سفت سفت شده بود دیگه شروع کردم خوردن ممه های شادی اه و نالش کمکم داشت شروع میشد شکمشو مالیدم دور نافشوانگشت کشیدم تا رسیدم ب اصل کاری قبل شروع سفر اپیلاسیون کرده بود صاف صاف بود یکم کنازش دادم دیدم خیسه خیسه اروم سرمو بردم برای شادیم کسشو خوردم حس گرفته بود شهوتی شده بود یکم تپل از همیشه شد کسش دیدم تکون خوردن بدنش بیشتر شد و لرزید ارضا شد دخترم یکم نازش کردم بوسش کردم گفت اخیش بیشرف سه روزه منتظرم برات گفتم جوووون بیا ک منم منتظرت بودم این جاسوئیچی منو خجالتی کرده گفت آره جون عمه ات😂😂😂 شروع کرد لبامو خوردن وگاز گرفتن لبم گفتم پدرسگ وحشی شدی باز دیگ خندید و رفت پایین شروع کرد به ساک زدن اروم لبشو از پایین تا بالا میکشید زبونشو دورش میچرخوند دیگ کاملا پسرم برای شادی قد علم کرد گرفتمش گفتم بسته داگی وایسا اوردمش لبه تخت گفتم گودی کمرتو بیشتر کن کوس خشگلش حسابی اومد بالا خیس خیس بود احتیاجی نبود تف بزنم سر کیرمو حسابی مالیدم در کوسش بازم داغ شد میگفت بکن توش منم اذیتگریم گل کرد میمالیدم د کوسش خیس میشد کیرم میبردمش میزدم ب سوراخ کونش از داغی داشت پر میمیرد خودش گرفتم کیرمو دستش و کوسشو میزون کرد داد عقب کیرمو قورت داد کسش جهنمی بود توش خودش عقب جلو میکرد حسابی تکون میداد منم صبر کردم خودش وایسه تا من شروع کنم تو این تایم حسابی سوراخ کونشو انگشت میکردم تا یکم جا باز کنه اخه خانم از صندوق عقب دوست نداشت دیگ من شروع کردم ب تلمبه زدن ولی مجبور بودم اروم حرکت کنم ک صدای برخورد بدنامون نره بیرون جاسوئیچی فضول نیاد سر بزنه حسابی مشغول بودم پوزیشن رو عوض میکردیم چندبارب بینش شادی برام ساک میزد تا حسابی کیرم شق باشه تا بیشتر حال کنه دیگه من رفتم رو تخت دراز کشیدم گفتم بیا خانم این شما اینم پسرت هر گلی زدی دیگ بسر جفتمون زدی گفت پدرتو درمیارم گفتم نوش کوسو کونت دیگ نشست بر سر کیرمو خیلی آروم با ریتم بالا پایین میکرد خودشو منم با سینش بازی میکردم فشار میدادم نوکشو یهو دیدم خیلی سرعت بالا پایین شدنشو زیاد کرد من دیگ داشتمارضا میشدم گفتم پاشو وروجک تو حال خودش بود ک منم گفتم کمرشو شروع کردم تلمبه زدن دیگ فائزه فضول مهم نبود با همه زودم از زیر تو کوس شادی میکوبیدم وقتی داشت ابممیومدمگرفتمکمرشووکیرموتا تهش فشار دادم تو کوسش و نگه داشتم گفت بی شرف سرش گنده شد تا حرفش تموم نشد همه ابمو خالی کردم توش سوخت و کیف کرد حالا من بیخیال مگه بی شرف پامیشد نشسته بود رو شکمم اروم پاشو جمع کرد باز شروع کرد تکون دادن خودش گفتم بسته برای امشب اون فضول مطمئنم بیداره داره الان میمیره برو یکم براش جق بزن 😂😂😂😂 دیگ اتاق مستر بود رفتم دوش گرفتم شادی هم اومد خودشو تمیز کرد و حموم کردیم یکم شیطونی کرد یه ساک خوب زد برام ولی گفتم بمونه بقیش فردا فرداش هماهنگ کردیم با قایق ک مارو ببره هرمز رسیدیم بچها کلی کیف کردن بازم از این لباسای محلی دیدن خریدن از این روزبندا روصورت خریدن ب جفتشون میومد خیلی چشمای شادی و فائزه رو خوشگل تر از همیشه کرد دیگ کلی گشتیم واینوراونوررفتیم عکس گرفتیم چندتا تور اومده بودن خیلی خوببودن موزیک داشتن کلی زدیم رقصیدیم با ی پسر اوکی شدم ی ابجوداد حالمو حسابی ساخت اوکی بودم دیدم یکی داره با جاسوییچی میحرفه رفتم گفتم شما گفت شما گفتم بچه جمع کن برو ب فائزه گفتم خو نیم وجبی این لباس کوتاهه پاهات بیرونه من تو رو مقصر میدونم اومد در گوشم یه چی گفت جا خوردم گفت پیری این چند روز به عشقت شورتم پام نیست ولی تو کوری نمیبینی شادی چشماتو بسته گفتم جاسوییچی خوبی من یکم داغم تو چته گفت دیشب سروصداتوبیچارمکرد عوضی گفتم کسشعر نگو میخواستی نیای وروجک ی بوسم کرد رفت دیگه ما برگشتیم خونه باغ شبش خسته بودم خوابیدم بچها نشستن ب فیلم دیدن صبح پاشدم دیدم هردوتا همونجا تو پذیرایی خوابن رفتم تو آشپزخونه گازو روشن کردم ماهیتابه برداشتم ی نیمرو بزنم گشنم بود داشتم خیارو گوجه درست میکردم یهو دوتا دست اومد دورم و راست رفت تو شلوارم رو کیرم بگی فشار ریز داد ب خایهام تا اومدمبگمشادی نکن اون فضول اینجاست دیدم خندید خود بیشرفش بود فائزه بود اومدم بزنم تو سرش گفت ببخش ببخش فرمانده حواسم ب اعتقادات نبود کفری شدم گفتم زهرمار اول صبحی چ غلطی میکنی گفت هیچی خواستم فشارتو بگیرم گفتم دیوثفشار رو بازو میگیرن نه کیرو خایه خندید گفت بیشعوری دیگ گفتم حیف شادی اینجاست وگرنه چون دست ب مهره حرکته ترتیبتو میدادم ی جوووووووون گفت رفت حموم پدرسگ شادی هم تو این بین لک فائزه حموم بود بیدار شد براش ی نیمرو زدم گفت چی میگفتی ب اون جاسوییچی گفتم هیچی شوخی کرد منم فقط لسانی توجیهش کردم خانمی گفت اره ارواح عمت ک دیدم سوتی دادم و شادی بی شرف شنیده چی گفتم گفت نکنه دلت میخواد بزنیش گفتم دیووونه شدی شادی خانم ب این ماهی دارم گفت غلط کن دیدم چجوری بخاطرش رفتی دعوا هرمز گفتم عوضی وقتی با منه باید حواسمون باشه امانته گفت خو ادای تنگارو در نیار دوست داشتی یا سه تایی یا نه اصلا دوتایی حال کنین گفتم آزمون الهی گفت نه دیوونه من از پشت خوشم نمیاد ولی فائزه چند وقته دوخته ولی از پشت دوست داره منم جا خوردم خبر نداشتمفائزه جدا شده بوده قبلا شوهر داشته خلاصه ک شادی گفت فائزه خودش بمن گفته اون شب از سروصداتوخیلی داغونه کلی با من حرف زده ک دوستیمون خراب نشه ولی بذاره سه تایی حال کنیم من گفتم نه حرفشو نزن گفت پس اومد بیرون ازحموم من میرم ب بهونه تراشیدن موهای پام و اینا یکم طولش میدم تونست راضی کنه برو عشق کن خلاصه من جدی نگرفتم حرف شادی رو صبحونشوخورد لباس و وسایل و کلی لوسیون و شامپو جدید خریده بودکولکرد رفت فائزه بیشرف با ی لگ تو پاش و ی تیشرت لانگ اومد بیرون حوله دور موهاش پیچیده بود ک خشک کنه شادی ی عافیت بهش گفتو رفت تو حموم فائزه نشست رومبل منم رفتم سر یخچال ی ابجوباز کردم رفتم بیرون در خونه خوردن و سیگار کشیدن جاسویچی اومد گفت ی قلپ بده منم بخورم گفتم اوهو گوزو خانم چسی رو گذاشتی کنار خلاصه بطری روگرفت دستشو برد بالا تیشرتش هم رفت بالا ی لگ صورتی نازک پاش بود بدون شورت انقد کشیده بود بالا ک لای کوسش مشخص بود قوطی رو داد ب من یهو روپنجه وایساد لبمو بوس کرد هیچی نگفت و رفت من هنگ شروع کردم ابجوروروی نفس خوردن رفتم تو پذیرایی دیدم پیداش نیست بیشرف رفتم حموم دیدم شادی داره آواز میخونه در زدم اومد گفت چی شد پسرت تونست کون فائزه رو فتح کنه گفتم نه دختر دیوونه شدی گفت برو بزن توش من بهت نمیدمازکون خیالت راحت 😂 گفتم خیلی عوضی هستی بوسش کردم و گفت پس دیرتر میام بیرون برو حال کن آقا رفتم بیرون ی سیگار دیگ روشن کردم دیدم جاسوییچی صدام میزنه رفتم اتاقش درو باز کردم دیدم خبری از تیشرتو لگ نیست بی شرف لخت شده و داگی وایساده لبه تخت داره خودشو میماله کونش خیلی خشگل بود و وقتی دستشو از روکوسش برداشت دیدم چقد تپله برعکس هیکل تراشیدش رفتم جلو تختش وایسادم گفت همین یبار میدونم شادی باهات حرف زده و تو دلت نمیخواد ولی من نیاز دارم اومدم حرف بزنم دست برد تو شلوارم و شورتم دید یکم بیدار شده گفت نکاه پسرتممیخوادم دیگ گفتم فازی مطمئنی گفت اوهوم فقط جلو نه میخوام برای شوهرم باشه اینو گفتو شلوارمو کشید پایین از رو شورت بوس کرد کیرمو با دست تخماموگرفت گفت اجازه هست فرمانده خندیدم گفتم دیگ راه برگشت نی آقا گرفت فشارش داد ریز شورتمو کشید تا زانو پایین و شروع کرد کیرو خایمو لیسیدن و خوردن از شادی مبتدی تر بود ولی خب دندون نمیزد تلاشش قابل تحسین بود دیگ راست کرده بودم حسابی و سفت شده بود کیرم ی بوس کرد سرشو و حسابی تف زد بهش و برگشت یه جوری خاصی قمبل کرد کونش جلوی کیرم بود صورتشو چسبوند رو تخت خودشو انگشت کرد دیدم راه بازه چون انگشتش راحت میرفت یکم سر کیرمو مالیدم ب سوراخش و یکم روغن زدم به سوراخ کون وسرکیرم اروم اروم داشتم تلاش میکردم ک دیدم سرش رفت تو و بعد شروع کردم سانت ب سانت فرو کردم بعد یکی دو دقیقه ای توش نگه داشتم تا عادت کنه شروع کردم جلو عقب کردن با دستاش گرفت دو طرف کونش ک من راحت تر تلمبه بزنم یکم ک راحت تر شد تندترش کردم داشتم جاسوییچی رو ازکون میکردم تا جایی میتونستم فرومیکردمتو کونش و سینهاشوچنگمیزدم دیدم اه و نالش زیاد شده گفتم اروم توله با دستم کوسشو میمالیدم حسابی خیس بود کشیدم بیرون خوابوندمش ب بغل اروم کردم توش دیگه راحت میرفت ی چند دقیقه همونجوری کردمش ک دیدم داره ابممیاد گفت خالی کن میرم تمیز میکنم خودمو اینو ک شنیدم چند تا تلمبه خوب زدم بهشو مثل همیشه یبار تا ته کوبیدم تو کونش و سینشو گرفتم دستم همه ابمو خالی کردم تو کون جاسوئیچی نشستم لبه تخت اومد ی بوس کردم و رفت دستشویی خودشو تمیز کنه رفتم حموم دیدم شادی نشسته گفتم اجازه خانم گفتم خفه شو حالشو کرده الان مظلوم نمایی میکنه پاشد کیرمو گرفت دستش با شامپوو افتاد ب جون من حسابی شست منو انقد کیرمو سابید تمیز بشه گفت خب کون دوستموفتحکردی بیا ی ساک بزنم برات دیگ حق نداری ب غیر من با کسی باشیا میکشمت گفتم چشم یجوری با ولع کیرمو میخورد ک انگار اولین باره کیرمو میدم بهش دوباره راست کردم گرفتم دستشو برش گردوندم رو ب دیوار سرپایی کردمتوکوس شادیم دیگ ترس نداشتم از سروصدا حسابی تلمبه میزدم تو کوسش کمرشو ماساژ میدادم گردنشو میخوردم ک همونجوری ک سوار کیرم بود لرزید گفت بسته دیووونه و اومد برای ساک زد تا دوباره ارضا شدم ولی دیگ هیچوقت به شادی خیانت نکردم ۸ ساله باهمیم البته سه ساله زنمه نوشته: شهاب لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسالهای توصیه شده