رفتن به مطلب

داستان سکس با خواهرزن خوش هیکل


gayboys

ارسال‌های توصیه شده

     خواهرزن × داستان سکسی × داستان خواهرزن × سکس خواهرزن ×

آخر کردمش

سلام این یه خاطرست نه داستان و یکم طولانیه چون خواستم همه چیو کامل بگم امیدوارم لذت ببرین
من ارش هستم و ده ساله ازدواج کردم یه خواهر زن دارم که پنج سال کوچکتر از منه خاطرم در مورد اونه یه چند ماهی از ازدواجمون گذشته بود یه شب خواهر زنم که اسمش نیلوفره گفت میخاد بیاد شب پیش ما اونموقع ۲۰ سالش بود اینم بگم نمیگم مذهبی ولی اهل دوستپسرو این چیزا نبود جلو منم روسری داشت اومد خونمونو رفت تو اتاق لباس عوض کنه منم تو حال نشسته بودم در اتاقمون ضامن قفلش خراب بود یه دفعه باز میشد برای خودش اون لحظم باز شد دو سه سانتی لای در باز شد منم ناخداگاه چشمم افتاد دیدم لای در بازه نیلوفر پشتش به دره با لباس زیر و شرتش رفته بود لای کونش کیرم درجا بلند شد سراینکه برنگرده منو ببینه سریع جامو عوض کردم اومد بیرونو یه شلوار جذب مشکی پوشیده بود که قشنگ میشد همه جای بدنشو تشخیص داد خدایی هم هیکلش خوبه شب شدو خوابیدیم اما من نمیتونستم بخوابم همش اون صحنه جلوی چشمم بود بلند شدم برم دستشویی دیدم تو حال خوابه پتو روش نبود پاهاشو جمع کرده بود تو شکمش کونش یه فرم قشنگی گرفته بود که ادم میخاست بکنه توش رفتم دستشوییو اومدم دراز کشیدم خلاصه تا صبح نخوابیدم یه دوماهی گذشت گفت بریم بازار خرید دارم زنمم گفت بریم رفتیم تو مترو خیلی هم شلوغ بود یه لحظه جلو من وایساد کیرم سیخ شد پشتش به من بود اروم چسبوندم به کونش اونم تو باغ نبود بعد چند لحظه ایستگاه توقف کرد خلوت شد دیگه نشد کاری بکنم تا گذشت بد جور تو کفش بودم شبها خوابشو میدیدم انقدر رو مخم رفته بود هر جا میرفتیم به زنم میگفتم نیلوفرم بیار اونم سر تنها نبودنش میاوردش یه سال شراب انداخته بودم عجب شرابی شده بود داشتم میخوردم نیلوفر زنگ زد گفت بریم بیرون زنم گفت داریم شراب میخوریم بمونه بعدا خاستی بیا اینجا اونم اومد نشست گفت چیه اینارو میخورین بو لجن میده گفتم اینو من درست کردم یه پیک بخور بعد بگو بو لجن میده گفت نه نمیخورم یه ته پیک ریختم گفتم مزه که میتونی بکنی گرفت مورد معلوم بود بدش نیومد گفت بد نیست اما دوست ندارم گفتم بگیر بخور بابا دیگه ۲۲ سالته بچه بازیا چیه یه لیوان دادم بهش زنگ گفت چیکار میکنی میگیرتش بابام میکشتش مگه اخلاقشو نمیدونی گفتم اگه گرفتش شب بمونه خلاصه خوردو همون بقل سفره دراز شد اما هوشیار بود اشک از چشماش میومد شامو خوردیم رفتیم برای خواب زنم که بیهوش شد گفتم برم سراغ نیلوفر کیرمم سیخ شده بود رفتم تو حال دیدم تو جاش میچرخه دیدم خواب نیست هر ده دقیقه رفتم دیدم بیداره دراز کشیدم خوابم برد پاشدم دیدم صبحه و کیر خوردم اون شب .

اما اینکه شرابه رو دادم خورد خودش خیلی خوب بود گذشتو عروسی دوست من شد قرار شد اونم با ما بیاد همسایه پایینیمون ارایشگره قرار شد زنم بره خونشون موهاشو رنگ کنه نیلوفرم بیاد خونه ما بره حموم بعد بره اونجا موهاشو سشوار بکشه اومد خونمونو زنم رفت گفت با اجازتون من دوش بگیرم گفتم برو رفت دستشویی منم رفتم گوشیمو گذاشتم تو اتاق دورشم لباس پیچیدم جوری که لنزش فقط بیرون باشه گذاشتم رو بروی در حموم نیلوفراومد رفت حموم داشتم سکته میکردم هم تپش قلب داشتم هم راست کرده بودم اومد از حمومو رفت خونه همسایه سریع رفتم گوشیمو برداشتم رفتم گالری وای لخت شدنشو که دیدم داشتم دیونه میشدم بدن بدون کوچکترین چربی اضافه سینه سربالا کوس کولوچه ای باسن خوشفرم گفتم باید هرجوری شده بکنمش اومدنو اماده شدیم رفتیم عروسی مراسم تو باغ بود بعد یه ساعت گفتن هر کسی میخواد بره اون اتاق مشروب هست پاشدیم رفتیم براش ریختم گفت من عرق نمیخورم پیشتون میشینم گفتم مگه میشه برات شراب اوردم تو ماشینه زنم گفت اوه چقدر هواشو داری حسودیم شد گفتم بیارم اینجا همه میخوان کمه بیا بریم تو ماشین رفتیمو نشستیم تو ماشین لیوانو دادم دستش براش ریختم خورد گفت بریم گفتم کجا یه دونه؟ این مال توئه فقط گفت این حداقل سه تا لیوانه من یه لیوان میخورم کله پام گفتم نترس بخور چیزی نمیشه یه لیوان دیگه دادم خیس عرق شد و چون گرفتتش دیگه حالیش نبود گفت همه جا میچرخه اما حال میده دوست دارم حالمو یه لیوان دیگم دادم بهش رفتیم تو سرشو گذاشت رو میز زنم گفت چرا اینجوریه چقدر دادی مگه بهش بابام ببینتش میکشتش گفتم تا دو که اینجاییم بعدم بیاد خونه ما رفتم یه پیک بزرگ عرق اوردم دادم زنم گفتم قهر نکن دیگه بخور یه یه ساعت گذشت ساعت شد ۱۲ نیلوفر دیگه نه میتونست بشینه نه معلوم بود چی میگه زنمم از بس عرق داده بودم بهش بدتر از اون بو رفتم خداحافظی کردمو برگشتیم خونه زنمو بردم بالا اومدم نیلوفرو ببرم از پشت بغلش کردم تو اسانسور که نیفته کیرمم چسبونده بودم لای کونش بردمش خوابوندمش تو حال سر جاش رفتم دیدم زنم بیهوشه رفتم سراغ نیلوفر گفتم لباسات کجاست درست نمیتونست جواب بده ساکشو باز کردم دیدم شرتش رو لباساشه برداشتمش بو کردمش چه بویی میداد سریع لباساشو بردم زیپ پشت لباسشو باز کردم لباسشو در اوردم با حالت ناله گفت چیکار میکنی گفتم لباستو عوض میکنم رفتم تو اتاق دیدم زنم خوابه خوابه درو بستم رفتم شرتشو در اوردم داشتم دیوونه میشدم پاهاشو دادم بالا شروع کردم زبونمو لای کوسش کشیدم چند دقیقه که گذشت نفس کشیدنش عوض شد چشماشو باز کرد گفت چه غلطی میکنی زبونمو لای کوسش فشار دادم گفت وای نکن منم بدتر میکردم زبونمو از خط لای کوسش کشیدم بالا رو بدنش کشیدم رفتم سمت نافش و دور نافش دایره ای چرخوندم دوباره رفتم بالا و سمت چاک سینش بعد سینشو گرفتم نوک زبونمو دور سینه راستش چرخوندم پاهاشو حلقه کرد دور کمرم باز کردم پاهاشوو لباسامو در اوردم کیرمو گذاشتم لای کوسش و اروم بالا پایین میکشیدم و رفتم سراغ سینه چپش و بعد اون رفتن لبمو گذاشتم رو لبش که باز پاشو حلقه کرد دور کمرم نوک کیرم رو سوراخ کوسش بود شروع کرد خودشو به سمت من فشار دادن گفتم احمق الان پاره میشه دختریتو میگیری اما انقدر حشرش زده بود بالا حالیش نبود منم تحملم تموم شده بود که کیرمو فشار دادم و رفت تو باورم نمیشد دختریشو گرفتم اما فقط میخواستم لذت ببرم و فکر نکنم شروع کردم تلمبه زدن چشماشو به زور باز کرد سرمو گرفت کشید سمت خودشو لبشو گذاشت رو لبم یه یه ساعتی سکس کردیم رفتم دستمال خیس کردم اوردم یه مقدار خونی شد که تمیز کردم نشست تو جاش تازه فهمید چی شده گفت بدبختم کردی گفتم من؟ تو فشار دادی زد زیر گریه دراز کشید پتورو کشید رو کلش فردا صبح پا شدم دیدم نیست رفته بود همش استرس داشتم که چیکار میکنه اگه دوست داشتین ادامه ماجرا رو براتون بگم

نوشته: آرش

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

به زودی فعالیت در انجمن عمومی خواهد شد، حتما قوانین را مطالعه بفرمایید.