migmig ارسال شده در 18 مرداد اشتراک گذاری ارسال شده در 18 مرداد زن عمو × بیغیرتی × داستان سکسی × داستان بیغیرتی × سکس بیغیرتی × داستان زن عمو × سکس زن عمو × زن عموی سکسی و عموی بیغ علی چند وقتی بود که با خوندن با داستان های بیغیرتی بدجوری حشری میشد در واقع بعد چند سال زندگی مشترک با زنش سارا دیگه سکس عادی هیچ جذابیتی واسش نداشت حتی بعضی وقت ها زن بیچاره اش هر کاری میکرد کیر علی حتی نیم خیز هم نمیشد یا به قول خودمون حتی عسلی هم نمیشد از طرفی سارا فکر میکرد شوهرش دیگه دوستش نداره یا داره جای دیگه خودش رو خالی میکنه از طرفی علی هر بار که کیرش راست نمیشد بیشتر این فکر اذیتش میکرد که شاید واقعا مشکلی داره یا دچار ناتوانی جنسی شده به هر حال هر دو تاشون وضعیت اصلا مناسبی نداشتن سارا هرچی تو خونه بیشتر به خودش میرسید میدید اون انتظاری که از شوهرش داشته بر آورده نمیشه واسه همین هر روز بیشتر سر خورده میشد مدتی بود که بلاخره علی با خوندن داستان های سکسی بیغیرتی و تصور اینکه زنش تو اون موقعیت ها قرار داره بدجوری حشری میشد و موقع سکس با اون تصورات کیرش مثل روز های اول راسته راست میشد خدا رو شکر هم سارا یواش یواش داشت اعتماد به نفسش بر میگشت هم علی مزه یه ارضا جنسی درست و حسابی رو بعد مدت ها داشت تجربه میکرد همه چیز خوب بود و زندگی در جریان تا اینکه مثل همیشه که این زندگی کیر بدست دنبال ما آدم های بیچاره میدوعه تا جرمون بده و نزاره لذت ببریم دوباره اوضاع یواش یواش داشت خراب میشد علی دیگه تصورات ذهنی واسش جذابیت نداشت و به اندازه کافی تحریکش نمیکرد اوضاع رو به بگایی بود که تصمیم گرفت وسط سکس یواش یواش سر صحبت در مورد فانتزی های بیغیرتیش رو با سارا باز کنه از اونجایی که سارا یه دختر آفتاب مهتاب ندیده بود اولش بدجوری مقاومت میکرد و هر روز با هم جنگ و دعوا داشتن تا اینکه بلاخره همون طوری که اون فیلسوف قدیمی میگه همه زنها در پستوی وجودشون یه جنده حشری دارن سارا هم آروم آروم داشت اون جنده حشریش بیدار میشد دیگه کار بجایی رسیده بود که بدون اینکه علی حرفی بزنه سارا با حرفای سکسی و کیر راست کنش کیر شوهر بیچاره رو وقت و بی وقت راست و میکرد و تا آخرین قطره آبش رو ازش بیرون میکشید این دفعه خدا رو شکر اوضاع داشت بهتر جلو میرفت سارا ذهن خلاق تری داشت و اون جنده حشری داخلش هر سری ایده های سکسی تری ارائه میکرد ولی خب همه اینها فقط موقع سکس بود و خارج از اون علی دوباره همون شوهر غیرتی تیپیکال ایرانی بود که زنش حکم ناموسش داشت واسش و همین باعث میشد نتونن خیلی به فانتزی های سکسیشون پر و بال بدن این وسط فقط یه چیزی بود که بدجوری کیر علی رو قلقلک میداد اونم پسر داداشش سامیار بود که چون از بچگیش سارا زن علی بود و خیلی هم اتفاقا دوستش داشت بهش میگفت خاله سارا حالا این وسط چی کیر علی رو قلقلک میداد؟اینکه سارا که جلوی همه مردهای فامیل حتی داداش های علی هم با حجاب کامل یعنی یه لباس گشاد و بلند و شلوار و حتی شال یا روسری بود جلو سامی معمولا با لباس های خونگی میگشت البته نه اون لباسی که جلو علی میپوشید خیلی خیلی از اون پوشیده تر ولی دیدن اینکه سامی بعضی وقت ها به چاک سینه زن عموش که موقع خم شدن یه مقدار خفیفی ازش دیده میشد با شهوت نگاه میکنه باعث میشد یه هیجان خاصی بهش دست بده و کیرش دل دل بزنه سامی تازه ۱۷ سالش شده بود و واسه اون هم دیدن اندام گوشتی و برجسته زن عموی سکسیش مخصوصا تو اون فامیل مذهبی که حتی خواهرهاش هم حواسشون بود جلوی داداشون چی بپوشن غنیمت بود در واقع سارا با اختلاف اولین سوژه جق هر شبش بود واسه سامی که یک پسر نوجوون ۱۷ ساله لاغر اندام با قدی متوسط بود تصور سکس با زن عموی نسبتا قد بلند و کون گنده با اون سینه هایی که هر کدوم اندازه یه ملون بودن واقعا شهوتی بود سامی پسر عجیبی بود اعتماد بنفس عجیبی داشت در مورد هر موضوعی که باهاش صحبت میکردی اطلاعات درست داشت خیلی راحت میتونست حتی اگه تو بدترین حالت روحی هم بودی بخندونتت فوق العاده دلسوز و مهربون بود و دقیقا به همون اندازه بد ذات و پلید در کسری از ثانیه میتونست از یه پسر گوگولی و مهربون و خوش خنده که عاشقشی تبدیل بشه به یه هیولای ترسناک که حتی نتونی تو چشماش نگاه کنی تا اون سن اطرافیانش هنوز نتونسته بودن درک درستی از شخصیت واقعی اون پیدا کنن در واقع سامی دوست نداشت این اتفاق بیوفته امکان نداشت تصمیم بگیره کاری انجام بده و از پسش بر نیاد همه اینها به لطف اون زبون چرب و نرمش و ظاهر خیلی آروم و مهربون و دوست داشتنیش بود به هر حال تا اون سن از دید عمو و زن عموی سکسیش سامی یک پسر آروم و مهربون و حرف گوش کن بود که براحتی میتونی بهش مسلط بشی و هر کاری بخوای انجام بده همین موضوع هم باعث شده بود علی خیالش راحت باشه که سامی حتی اگه به فرض اتفاقی هم بیوفته یا چیزی ببینه دهنش قرصه و مشکلی ایجاد نمیکنه ولی خب یه مشکل اساسی بود اون هم اینکه قرار بود برای اولین بار موقع سکس حرف یک نفر آشنا رو پیش بکشه اون هم پسر داداشش که حداقل ۲۰ سال از خودش و زنش کوچکتر بود واسه همین اصلا نمیدونست واکنش سارا چی میتونه باشه علی چند وقتی داشت با خودش کلنجار میرفت که چیکار کنه تا اینکه یه روز عادی مثل بقیه روزها قرار شد سامی بیاد خونشون اتفاق عجیبی نبود رابطه علی و سارا و سامی خیلی صمیمی بود و دلیلش هم این بود که سامی دوست داشت رابطشون این شکلی باشه اون آدمی بود که ممکن بود یه کاری رو الان انجام بده و تو ۶ ماه بعد بفهمی هدفش واقعیش از اون کار چی بوده سامی از مدت ها پیش پای خودش رو به خونه و عمو و زن عموی کون گنده اش باز کرده بود در حالی که اونها نه از نظر سنی با هم سنخیتی داشتن نه حتی بچه ای داشتن که سامی به هوای اون بره خونشون من به این میگم شاهکاره سامی این اولین بار بود که علی بعد اینکه تصمیم گرفته بود در مورد سامی با سارا صحبت کنه اون داشت میومد خونشون علی بدجوری شهوتی و در عین حال استرسی شده بود از شدت استرس شکمش به کار افتاده بود و پشت سر هم میرفت دستشویی واقعا قصدی نداشت ولی خیلی اتفاقی بدون اینکه خودش بخواد دقیقا همون موقعیتی که دوست داشت پیش اومد بنظرم خدا واسش خواست در حالی که سارا یک شلوار مشکی خیلی خیلی جذب پوشیده بود جوری که حتی خط شورتش و حتی یه حاله خیلی یواش قرمز از رنگش دیده میشد که از جلو هم رد شورتش و هم تپلی کسش دیده میشد با یک بلوز آبی آستین بلند که یقه پوشیده ای داشت ولی اون هم فوق العاده جذب بود جوری که حتی نقش و نگار سوتینش هم معلوم بود هم اینکه خیلی کوتاه بود یعنی اگه خم میشد مقدار زیادی از سفیدی کمرش،شکم و پهلوهاش دیده میشد سامی زنگ خونه رو زد علی که تازه از دستشویی بیرون اومده بود بدون اینکه به زنش دقت کنه فقط دکمه آیفون که دقیقا کنار در دستشویی بود رو زد خونه اونا همکف بود و فاصله در خونه با در اصلی فقط چند قدم بود درحالی که علی در خونه رو هم باز کرده بود برگشت و زن سکسیش رو با اون لباس ها دید دقیقا مثل یک پورن استار با بدن تراشیده و اون لباس های جذب واقعا تماشایی شده بود سارا که هنوز داشت پردازش میکرد که چه اتفاقی در حاله افتادن هست از علی با صدای آروم پرسید کیه؟اصلا انتظار نداشت کسی بخواد وارد خونه بشه پیش خودش فکر میکرد شاید پیک باشه یا علی با کسی قرار داره تا علی اومد جواب بده سامی درو باز کرد و برای اولین بار زن عموی گوشتی و سکسیش رو تو اون حالت دید حالا شاید واسه خیلی ها این تیپ عادی باشه و اصلا تحریک کننده نباشه ولی دو تا فاکتور مهم فراموش نکنین یکی اینکه سامی تو سن بلوغ بود و سارا با اختلاف تو رنک سوژه های جقش اول بود اون هم واسه چند سال متوالی و دومی اینکه سامی تا اون لحظه حتی مامان و خواهرش و خاله های واقعیش هم با این نوع پوشش ندیده بود هر چند جذابیتی که سارا واسش داشت اصلا قابل مقایسه با اونا نبود در واقع سامی اون ته ذهنش حاضر بود حتی اگه به قیمت جونش تموم میشه یکبار فقط یکبار بتونه با سارا سکس داشته باشه ولی خب قبلاً بهتون گفتم اون پسر خیلی زرنگی بود و دائم تو فکر راه های کم هزینه تر بود سارا تو یک لحظه دچار دوگانگی عجیبی شد از یک طرف واقعا سامی رو بچه حساب میکرد حتی مثل بچه ی خودش از یک طرف میدونست پوشیدن این نوع لباس حتی جلوی بچه هم تو خانوادشون تابو حساب میشه خیلی سریع یه نگاه به شوهرش کرد تا بتونه بلکه از نوع نگاه همسرش کمک بگیره و بتونه درست تصمیم گیری کنه که در عین ناباوری دید علی خیلی بیخیال با سامی دست و داد و دعوتش کرد بشینه رو مبل سارا فکر کرد خب حتما مشکلی نداره که علی هم هیچ واکنشی نشون نداده واسه همین بیخیال اینکه کل کس و کون و سینه های گنده اش افتاده بیرون شد و مشغول صحبت و احوال پرسی با سامی شد این وسط سامی تو دوراهی خیلی سختی قرار گرفته بود به اصول خودش پایبند باشه و سعی کنه اعتماد بخره یا این یک فرصت یکبار مصرفه که ممکنه دیگه تا آخر عمر گیرش نیاد ذهن نابغه سامی در کسری از ثانیه بهش گفت فقط به اصولت پایبند باش حتی اگه قراره نتیجه اون چیزی نشه که دوست داری در واقع این اولین امتحان جدی سامی بود و اون مثل همیشه تصمیم داشت این امتحانش رو هم قبول بشه واسه همین زمانی که با سارا صحبت میکرد فقط به چشماش نگاه میکرد و حتی یک ثانیه هم به اندام بر آمده و قلمبه زن عموش نگاه نمیکرد همین باعث شد سارا دیگه خیالش راحت بشه که نه مثل اینکه لباسش واقعا موردی نداره و اون بی خودی حساس شده علی هم خیلی آروم رفتار سامی رو زیر نظر داشت تا ببینه واکنشش چیه همه چیز عادی بود تا موقعی که سارا خواست بره سمت آشپزخونه چای بزاره با هر قدمی که بر میداشت حتی با وجود اینکه شرت تنگی هم پوشیده بود لپ های کون گنده و سکسیش مثل ژله میلرزید لرزشی که واقعا قابل چشم پوشی نبود سامی که دید نگاه کسی متوجه اش نیست خواست از این لحظه یک فیضی ببره اونجا بود که چشم های تیزبینش متوجه خط شورت و رنگ قرمز شرت زن عموش شد دیدن لرزش کون گنده زن عموی سکسیش به حدی واسش لذت داشت که کیرش آروم آروم داشت بلند میشد دیگه واقعا محو جلال و عظمت اون کون شده بود که متوجه شد عموش داره بهش نگاه میکنه سریع چشم گردوند و مشغول صحبت با عموش شد علی بدجوری از این بیغیرتی جدیدش حشری بود جوری که حتی یک قطره آب شفاف هم از سر کیرش زده بود بیرون اونها با هم صحبت میکردن ولی حواس هر دوتاشون پیش کون گنده سارا بود… قسمت های بعدی در صورت انتشار کاملا سکسی هستن و انتشار شون هم کاملا به استقبال و کامنت های شما بستگی داره ه.الف نوشته: جیمیم لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسالهای توصیه شده