chochol ارسال شده در 16 مرداد اشتراک گذاری ارسال شده در 16 مرداد زن بیوه × تابو × برادر × داستان سکسی × سکس زن بیوه × داستان زن بیوه × سکس تابو × داستان تابو × داستان برادر × سکس برادر × هر زنی توی وجودش یه هرزه جنده داره 25سالم بود که شوهرم فوت کرد و من و دختر 3 سالم رو تنها گذاشت منم پولی نداشتم و برگشتم خونه پدریم ،بابام یک سالی میشد فوت کرده بود و مامانمم کلاس خیاطی داشت و خرجمون از مستمری بابام و کلاس خیاطی مامانم میگذشت تازه داداش کوچیکم فرزاد هم دانشگاه آزاد میرفت و شهریه دانشگاه اونم بود منم دوست داشتم کار کنم تا کمک خرجمون باشه اما مامانم قبول نکرد و گفت تو به کارهای خونه و دخترت برس مامانم از صبح تا ظهر کلاس خیاطی داشت و ناهار می خورد و میرفت بازار برای پارچه و گرفتن سفارش عمده و خیریه همسایمون مولود خانم سر میزد و شب مولود خانم میرسوندش خونه تقریبا این برنامه هر روزش بود به جز اینکه اتفاق خاصی بیفتد فرزاد هم در هفته 3 روز از صبح تا عصر دانشگاه بود تقریبا توی خونه بیشتر اوقات تنها بودم واقعا حوصلم سر میرفت بهترین روزهام روزایی بود که فرزاد خونه بود هم با هم خیلی حرف میزدیم هم با دخترم روژین بازی میکرد و از نق نق هاش راحت میشدم یه روز صبح بیدار شدم روژین و فرزاد خواب بودن حوله ام رو آماده کردم رفتم یه دوش بگیرم وقتی دوش گرفتم حولمو دور خودم پیچیدم و اومدم رفتم توی اتاق لباس یه تاپ و شلوار پوشیدم خواستم بیام بیرون که فرزاد اومد توی اتاق و در رو هم بست بهش گفتم چته خرخون ؟ چسبوندم به دیوار و دستش روی کش شلوارم بود و می خواست شلوارم رو بکشه پایین و میگفت فرحناز تو رو خدا ؟ تو رو جون هر کی دوست داری ؟ می خوام فقط ببینمش گفتم خیلی بی شرفی من خواهرتم گفت نمیگم که کاری کنیم فقط می خوام ببینمش دستمو به کش شلوارم گرفته بودم و گفتم فرزاد عوضی بس کن ما خواهر برادریم گفت نمیگم که کاری کنیم فقط می خوام ببینمش همه دوستام دوست دختر دارن از کوس دوست دختراشون میگن من فقط می خوام ببینمش گفتم گمشو عوضی یعنی تو تا حالا ندیدی ؟ گفت می خوام واقعیشو ببینم تو رو خدا فقط یه لحظه ؟انقدر التماس کرد دلم براش سوخت گفتم این اولین و آخرین بارت باشه گفت قووول میدم دستمو از روی کش شلوارم برداشتم و آروم شلوارم رو کشید پایین شورت نمی پوشیدم و کوس تمیز و سفیدم رو دید گفت وای چقدر خوشگله مثله توی فیلما مو هم نداره و خم شد بوسیدش گفت چه بوی خوبی میده خندم گرفته بود از حرفا و رفتاراش چند بار بوسیدش و لیسش زد و شروع کرد خوردنش تمام صورتش توی کوسم بود منم خیلی وقت بود سکس نداشتم شهوتم تحریک شده بود و حس لذت بردن باعث شد بهش اجازه بدم به کارش ادامه بده که صدای روژین اومد و گفتم بسه بسه روژین بیدار شده و بلند شد و منم شلوارم رو کشیدم بالا و رفتم دست و صورت روژین رو شستم و صبحانه تخم مرغ نیمرو درست کردم و 3 تایی خوردیم و برای روژین زدم کارتون ببینه چون فقط با پخش کارتون بود که می نشست جلو تلویزیون تا من به کارام برسم داشتم ظرفای تخم مرغی رو می شستم که فرزاد از پشت بغلم کرد گفتم تو قول دادی گفت تو رو خدا بذار کونتم ببینم گفتم گم میشی یا جیغ بزنم ؟ گفت جیغ بزن اولین نفر بچه خودت میترسه و گریه میکنه الان سرش گرمه بذار ببینمش و برم و تمام اینو گفت و شلوارمو کشید پایین و گفت وای عجب کوس و کون خوشگلی داری خاک تو سر شوهرت من جاش بودم نمیمردم این کوس و کون آرزوی همه مردای دنیاست با دستاش کونمو نوازش میکرد و قربون صدقش میرفت گفتم دو دقیقه صبر کن الان کارم تموم میشه بریم توی اتاق اینجا یهو روژین میاد دوست ندارم جلو بچه گفت این که نمی فهمه توی این سن الانم که سرگرمه تلویزیون دیدنه دستمو شستم و ظرفا رو گذاشتم برای بعد و شلوارمو کشیدم بالا و گفتم بریم توی اتاق تا تکلیف تو رو روشن کنم و راه افتادم سمت اتاق و رفتم داخل اتاق و فرزاد هم اومد داخل و در رو بستم و گفتم چیه دم کونم موس موس میکنی ؟شلوارم رو کامل درآوردم گفتم بیا ببین و برو گمشو بی شرف عوضی این خوبه ؟ناموستو مجبور کنی برات لخت بشه خوبه ؟ و زدم زیر گریه بغلم کرد و پیشونیمو بوسید گفت به منم حق بده این شهوت کوفتی بدجوری بهم فشار آورده بود گفتم منم درکت کردم گذاشتم ببینی دیگه الان دیدی ؟ گفت تو اصلا نذاشتی فحش و دعوا و گریه گفتم آخه باورش برام سخته که این تویی که … گفت باشه الان خودم شلوارتو پات میکنم میریم بیرون و تمام اما تو رو خدا بذار برای آخرین بار ببینم شون گفتم باشه ،پشتمو کردم تا کونمو خوب ببینه یه چند باری نوازشش کرد و بوسیدش بعدش برگشتم تا کوسمو ببینه که 4 بار بوسیدش و شروع کرد لیس زدن حس خوبی بهم میداد و گذاشتم به کارش ادامه بده آروم آروم شهوتم تحریک شد و ناخوداگاه خودم سرشو به کوسم فشار میدادم بهش گفتم فرزاد یه لحظه صبر کن بلند شو رفتم روی تخت دراز کشیدم و پامو باز کردم گفتم حالا بخورش فرزاد یه لبخند زد و گفت آخ جون و شروع کردن خوردن کوسم البته بلد نبود واسه همین خودم بهش گفتم که چطوری بخوره و اینکه هم انگشتشو بکنه توی کوسم هم اینکه بالاشو بخوره توی اوج لذت بودم که صدای ریحانه شاگرد مامان اومد که صدام میکرد زود بلند شدم شلوارمو پوشیدم و رفتم ببینم چیکارم داره که گفت مامانتون گفتن توی یخچال اون شیرینی ها رو بدید از توی یخچال شیرینی ها رو بهش دادم و برگشتم توی اتاق به فرزاد گفتم خاک بر سرم شد ساعت 10و نیم صبحه هیچ کاری هم برای ناهار نکردم ظرفای صبحانه هم مونده گفت جلوتو دیدی ؟ نگاه کردم دیدم جلوی شلوارم یه دایره بزرگ خیسه و گفتم خاک بر سرم آبروم رفت و دوتایی خندیدیم یه شلوار دیگه پوشیدم و رفتم سراغ درست کردن ناهار چون اگر مامان میومد و ناهار آماده نبود و میگفت پس چیکار میکردی جوابی نداشتم بدم ناهار ماکارانی درست کردم مامان اومد و ناهارشو خورد و رفت و روژین هم خوابوندم و یه دامن کوتاه تا روی زانو پوشیدم و رفتم دستشویی از دستشویی که اومدم یه سر رفتم توی اتاق فرزاد که گفت جونم چه دامن خوشگلی از این لباسا نمی پوشیدی ؟ گفتم پاشو برام بخورش پاشو گفت دمت گرم رفتم روی تخت دراز کشیدم و شروع کرد خوردن و انگشت کردن توی کوسم آرامش و لذت مطلق بود من یه زن بیوه بودم که کوسش کیر می خواست و فرزاد یه پسر کوس ندیده بود که کیرش کوس می خواست مغزم دیگه کار نمیکرد می خواستم کیر فرزاد رو هر طور شده بکنم توی کوسم که بدجور بهش نیاز داشتم فرزادم حق داره بذار لذت سکس با یه زن رو بچشه شهوتم مغزم رو تعطیل کرده بود بهش گفتم بسه و بلند شدم و بهش گفتم واقعیتش اینه که یه زن رو با انگشت نمی کنن و شلوارکش و کشیدم پایین و کیر شق شدشو توی شورت گرفتم و گفتم کوس یه زنو باید با کیرت بکنی و شورتشو کشیدم پایین و شروع کردم خوردن کیرش که زود هم شق شد و خوابیدم پامو باز کردم و گفتم بیا بکنش توی کوسم و کیرشو کرد توی کوسم گفتم آخ جون قربون کیرت فرزاد جونم کوس دیدنی نیست داداشی باید بکنیش بکن کوسمو بکن از امروز عاشق کوسم میشی دیگه هر روز خودم بهت کوس میدم هر چقدر بخوای بهت کوس میدم فرزاد با کار غیر منتظرمو حرفام شوکه شده بود و فقط توی کوسم تلمبه میزد حتی آبش اومد نگفت و ریختش توی کوسم بهش گفتم توله سگ غلط کردی که آبت اومد فوری سروع کردم خوردن کیرش تا دوباره شق بشه بدبخت هیچ کدوم از این اتفاق ها باورش نمیشد و شوکه فقط منو نگاه میکرد و هر چیزی می گفتم انجام میداد دوباره کیرشو شق کردم و گفتم بکنه توی کوسم و شروه کرد تلمبه زدن بهش گفتم فهمیدی یه مرد باید با کوس یه زن چیکار کنه ؟ می خواستی کوسمو ببینی ؟ کوسو باید بکنی تند تر تند تر فرزاد تندتر تندتر توله سگ گفت تندتر از این نمیشه گفتم تندتر توله سگ توله سگ توله سگ توله سگ و هر دومون با هم ارضا شدیم هم من هم فرزاد برای بار دوم آبش اومد. فرزاد رفت دستشویی و من تازه فهمیدم چیکار کردم! نای بلند شدن نداشتم که فرزاد اومد داخل اتاق و گفت خیلی حال داد دمت گرم و بوسیدم نمیدونم خجالت می کشیدم ترسیده بودم نمیدونم اما یه حس نامطلوبی داشتم که فرزاد دستمو گرفت تا بلند شدم و رفتم دستشویی ،توی دستشویی به خودم گفتم کاری که نباید انجام می شد انجام شد پس از الان بذار جفتمون از این شرایط لذت ببریم اومدم بیرون و رفتم یه شربت پرتقال با یه نون خامه ای خوردم و به فرزاد گفتم میای حمومم بدی ؟ گفت آخ جون بریم و با خودم بردمش حموم و گذاشتم برام لیف و صابون بزنه تا همه جامو دیده باشه و لمس کرده باشه از حموم که اومدیم توی اتاق موقعی که داشت با حوله خشکم می کرد گفت کی باورش میشه من کوس به این خوشگلی رو کردم ؟گفتم از الان هر چقدر دلت بخواد میتونی بکنیش و چندین بار بوسیدش. از اون روز یه جوری تحریکش میکردم که حتی شوهرمم اینجوری تحریک نکرده بودم درسته مجرد بود و سنش کم بود اما تجربه کوس کردنش از همه همسن و سالهاش حتی اونایی که متاهل بودن بیشتر بود. یه روز انقدر تحریکش کردم و اونم انقدر برام خورد که هر دومون بد جوری شهوتی بودیم بخاطر اینکه روژین ضد حال نزنه وسط سکس باب اسفنجی رو با صدای بلند براش گذاشتم و پشت سرش روی مبل فرزاد داشت توی کوسم تلمبه میزد . فرزاد آبش اومد و گفتم بده برات بخورم من هنوز می خوام گفت تو واقعا با شوهرتم اینکارو میکردی ؟ گفتم نه . گفت دهنمو سرویس کردی چرا تو سیر نمیشی ؟ گفتم ببین بچه وظیفه توئه از کیر سیرم کنی بگو نمی تونم گفت امروز این بار دومه تخمم درد میکنه گفتم خاک بر سر تو مرد که با دو بار سکس تخمت درد می گیره نخواستم گمشو تو همون کوس لیسی هم از سرت زیاد بود تو و چه به کوس کردن پسره شل کمر و رفت دستشویی که موبایلم زنگ زد مامان بود رفتم توی اتاق جواب دادم گفت از طرف خیریه میخواد با مولود خانم برن قم گفت من نمی خواستم برم مادر مولود خانم اصرار کرد دیگه گفتم روشو زمین نندازم گفتم باشه مامان اشکالی نداره التماس دعا سوغاتی هم یادت نره. گفتم هوووورا فرزاد کوس لیس ؟فرزاد کوس لیس ؟ فرزاد شل کمر؟ داشت با روژین باب اسفنجی میدید گفت نگو اینجوری جلوی بچه گفتم فرزاد بی خایه ؟ بلند شد اومد سمتم گفت جنده میام یه جوری میکنمت نتونی تا آخر عمرت صاف راه بری گفتم جون مرده و حرفش بیا بکن تاپ و دامنمو درآوردم لخت لخت شدم بهش گفتم بیا بکن بیا بکن دیگه مرد نیستی گفت نکن جلو بچه گفتم مامان بچه می خواد ؟ می تونی ؟گفت نه گفتم پس خفه شو کوس لیس شل کمر لباسامو پوشیدم رفتم توی آشپزخونه اومد گفت مامان چی گفت؟ گفتم گفت امشب و فردا نمیاد با مولود خانم و بچه های خیریه رفتن قم گفت آخ جووون یه نگاهش کردم گفتم شل کمر کوس لیس گفت باشه جنده گفتم بگو هرزه جنده اینجوری بیشتر بهم میچسبه گفت هرزه جنده امشب به یه شرط کوستو میکنم با دستاش کونم گرفته بود گفت به شرطی که اینو هم بکنم گفتم جووونم قبوله الان یه معجون درست می کنم تا دیگه تخمت درد نگیره و امشب برنامه های زیادی برات دارم کوس لیس من گفت من کوس کنتم هرزه جنده نه کوس لیس گفتم امشب یه مهارت لیسیدن دیگه هم یاد میگیری معجون رو درست کردم و خورد و اون رفت سراغ بازی و خوابوندن روژین منم رفتم حمام ،وقتی اومدم فرزاد روژین رو خوابونده بود و خودشم کنارش خوابیده بود گفتم بذارم یکم بخوابه تا سرحال باشه و شبمون رو خراب نکنه نوشته: فرحناز لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسالهای توصیه شده