رفتن به مطلب

minimoz

ارسال‌های توصیه شده

     فانتزی × تریسام × داستان سکسی × داستان تریسام × سکس تریسام × داستان فانتزی × سکس فانتزی ×

ماجرای یک زوج حشری - 1

اول این پیامی ک شوهرم برام فرستاده رو میزارم بعد از این پیام طولانی ب قول خودش طومار من ادامه ماجرا رو میگم
سلام مونای منننن سلام ارباب من
مونا نمیدونم از کجا شروع کنم برات بگم اصن نمیدونم خوشت میاد یا نمیاد قطعن این حرفو از من میشنوی بدت میاد و جا میخوری ک چرا این حرفو میزنم چرا اصن به من نمیخوره منی که شماره به پسر حتی از فامیل ببینم توی گوشیت بحث درست میکنم بگذریم
بحث من راجب سکسو علایق و … یبار بهت گفته بودم خیلی چیزا دوس دارم و فانتزی های زیادی دارم توی رابطه جنسی که چندین واکنشی نشون ندادی حق هم داشتی چون یه چیزایی برات جا نمیافتاد از طرف من ،مونا من خیلی فانتزیا دارم مثلا فیتیش پا یا لیس زدن یه بدن عرقی ک از بیرون اومده یا فتیش زیر بغل ک‌دوس دارم لیس بزنم یا مثلا زانو بزنم جلوت کصتو لیس بزنم تا ارضا شی کلی بخوام بگم همون لیسر میشه ولی خب من بازش کردم برات مرضیه من این چیزارو دوس دارم با اینا حال میکنم وقتی بخوام بکنمت شاید نتونم راضیت کنم چون وقتی خودم حال نکنم توم حال نمیکنی توهم نیازت اینه ک یکی ب قول خودت مثل یه الفا بتونه بکنتت و اون لرزش شدید رو موقع ارضا شدنت از خودت ببینی مونا من نمیتونم تورو اونجوری بکنم توی حس من تو اینجوری ک دوس دارم ب پرستمت دوس دارم با زبونم کل بدنتو لیس بزنم و عرقتو بخورم بوت بکشم تو باید یکی رو هم داشته باشی که بتونه اون چیزایی ک بخوای رو هم بهت بده مونا من دوس دارم با یه پسر اشنا بشی ک هم بخوادت هم نیازتو برطرف کنه در کنار من دوس دارم یه رابطه عاشقانه سه نفره داشته باشیم کنار هم با اطمینان و تعهد به هم
مونا خودت میدونی چن روزی بود همش گیر میدادم دوست دارم آزاد باشی دوست دارم توی گروه ها چت کنی پسری اگ بیاد پیویت یا حالا هرچی جوابشو بدی باهاش صحبت کنی میخواستم اینجوری یکم ببرمت سمت فانتزی هام میخواسم کمکم بهت بگم ولی اصلا نمیشد هرکاری میکردم ک اینارو بگم یا بحثو عوض میکردی یا یه چی میشد ک نتونم بگم و نگفتم دیگ ولی مونا اینجوری سکس برا من هیچ لذتی نداره فک نکنی دوست ندارم یا نمیخوامت ن دورت بگردم من عاشق توم خیلی هم دوست دارم و میمیرم برات و تا آخر عمرمم همراهتم و یه لحظه جذابیتت و بدنت از چشم نمیوفته اخه تو الکسیس منی
خواهش میکنم بعد این حرفای من بحث درست نکن یا الان بیام خونه خواهش میکنم اگ خوشت نمیاد اگ هرچی ک منفیه بحث درست نکنیم بالاخره هر دومون یه نیازی داریم من بخاطر تو این فانتزیا برام ساخته شده پس خرابش نکن ♥️🫶🏻 دوست دارم

خب سلام مجدد
من مونا هستم 26 سالمه و مربی یوگا هستم
وزنم 80 کیلو تقریبن و سایزم 85 کونم تپله و دل هر مردی رو میبره اینو از خودم نمیگم از مردم توی خیابون ک میبینم میگم اولین داستانم هست میخوام بنویسم البته نمیدونم داستان ک میگن همون واقعیته یا یه چیز الکی ولی مال من زندگی من و ماجراییه ک برام اتفاق افتاده
بعد ازین پیام احسان اصلا چشام تار میدید اخه احسان ، احسان من کسی ک اینقد رو من غیرتی بود و گیر بهم میداد اینارو بگه از حرفاش بدم نیومد خوشم اومد ک اینارو گفت اخه خودمم اینو دوس داشتم ولی همیشه فکر میکردم اگ بخوام بگم این حرفارو باید زندگی خودمو تموم شده بدونم و لقب جندگی رو تو خانواده و آشناها رو خودم بزارم
وقتی احسان اومد خونه با یه دست گل اومد تو سلام داد نمیدونم یهو چی شد گریم گرفت و پریدم تو بغلش و زار زار گریه کردن و ازش پرسیدم چرا هیچی ب من نگفته بودی بعد سه سال زندگی که بوسم کرد و قربون صدقم میرفت گفت بزا نهارمونو بخوریم بریم تو اتاق باهم دیگه صحبت میکنیم
نهارمونو ک خوردیم رفتیم تو اتاق همدیگه رو بغل کردیم احسان سرشو اورد جلو دستاشم دور گردنم بودن یه دستشو اورد رو گلوم و انگشت شصدشو میمالید ب لبام و لبامو میمالید و قربون صدقم میرفت دیگ داشتم از حشری شدن دیوونه میشدم خودمو پرت کردم سمتش و باهم خوابیدیم و شرو کردم خوردن لباش و از هم لب میگرفتیم ک بهش گفتم احسان جان من راستشو بگو این حرفایی ک‌زدی جدی گفتی یا خواستی منو اذیت کنی ک گفت والا اینجور ک‌تو داری لب میگیری اگ بگم شوخی کردم منو میکشی ،یه مشت ب شوخی زدم ب سینش گفتم عه بگو دیگ ک گفت اره جان تو دوس دارم و حرفم جدی بود ک بهش گفتم اگ حرفای تو جدیه و حرفاتو زدی منم حرف دارم ک گفت خب همینو میخواستم بفرما ک خواستم شرو کنم یه لب ازم گرفت و شرو کرد لباسامو دروردن همینجور ک داشت تاپمو میکشید بالا بهش گفتم راستیتش منم همین حسو دارم و دوس دارم با یکی دیگ باشم ک ب اوج برسم ازم ناراحت نشی ولی تو خیلی اروم میکنی و ب قول خودت چون لذتی نمیبری منم حالی نمیکنم ک با ذوق نگام کرد و گفت عاشقتم و یه لب ازم گرفت جوری ک اینبار زبونمو هم خورد و شرو کرد با سینه هام توی سوتین بازی کردن و مالش اونا و ازم خواست ک هرچی تو دلم هست بگم منم بهش گفتم من یسری چیزا رو ازت مخفی میکردم بخاطر همین چون نتونسم بگم من وقتی میری سر کار میرم توی سایت ها و سکس سه نفره نگاه میکنم و ارزومه حتی توی کونباز اون سایتی ک میریم داستاناشو میخونیم هم اکانت دارم خواست حرف بزنه ک‌بهش گفتم بزا حرفامو کامل بزنم بهش گفتم من توی کونباز یسری داستان ها خوندم و یسری چیزا دیدم ک با خودم گفتم چرا من تجربه نکنم اینهمه ادم هس ک رابطه سه نفره دارن ضربدری و خیلی چیزای دیگ بخاطر همین چن باری تحریک شدم و با چنتا پسر ک از کونباز پیدا کرده بودم توی تلگرام سکس چت و کرپم و عکسو فیلم بهم دادیم حتی قسم میخورم بهشون گفته بودم شوهر دارم ، دیدم داره میخنده احسان گفتمش خنده داشت گف اره خنگ من اخه این واس منم بوده انگار هردومون توی تنهایی یه کارایی کردیم گفتمش خب بگو چی شده گفت منم بارها و بارها وقتی حشریتم زیاد میشد دوس داشتم این فانتزیمو انجام بدم بخاطر همین توی اینستا و تلگرام دنبال کسایی میگشتم ک نفر سوم شدن یا نفر سوم دارن ازشون سوال میکردم ک رابطشون چطوره قبل و بعدش چطور بوده ذون نفر سومی ک اومده چطور بوده خراب نکرده زندگیشونو یسریا ک خیلی جوابا شنیدم بعضیا میگفتن بد بوده پسره پرو بود و زنمو ازم گرفت یا دوست دخترمو ازم گرفت و الان باهمن یه سریا هم میگفتن دارن چن ساله باهم زندگی میکنن رابطه خوبی باهم دارن باهم همخونه شدن یا رفتو آمدشون زیاده این حرفارو میشنیدم و کاریش نداشتم یه روز یه فکری ب سرم زد ک یه نفر سوم پیدا کنم و همینجور ک بخوام بیارمش توی زندگیمون اول ازش کمک بگیرم ک چطور تو رو راضی کنم هرچی گشتم کلشون فقط دنبال کردن بودن و مخ زدن ک تو رو مال خودشون کنن یا تا میومدن ایدی میخواستن و اصن حوصله نداشتن باهم دیگه صحبت کنیم تا اینک یکیو پیدا کردم ب اسم ارمان یه پسر قد بلند و خوش اخلاق
اومد پیویم و گفت دوست دارم کمکت کنم زنتو راضی کنی و اصلا سوال جنسی نپرسید و حد و حدود خودشو میدونست و ازش خوشم اومد بهش گفتم عکس از خودت بده ک عکس داد دیدم بله خوشکل و قد بلند همینی ک تو دوست داری از شغلش و پرسیدم از زندگیش ک یه دخترو دوس داشته ولی اون یکی دیگ‌رو‌ می خواست و آدم احساسیه و … ک دیدم این خود خودشه ازم پرسید میشه یه حرفی بزنم ک گفتم بگو گفت تویی ک‌دوس داری زنت با یکی دیگ باشه حست چیه این بیغیرتیه ولی تو میگی ن بی غیرت نیستی ک گفتمش من حتی نمیزارم کسی چپ ب زنم نگاه کنه ولی توی سکسمون فرق میکنه و علایقمو بهش گفتم بهش گفتم تو چی دوست داری و چطوری ک ارمان گفت میشه عکس خانومتو ببینم ک منم نشون دادم انقدر از خوشگلیت گفت ک حد نداشت و گفت عاشقش شدم خیلی دوسش دارم منم گفتمش اگ اوکی باشی و راهنماییم کنی میتونم با همدیگه اشناتون کنم رفیق شید ک گفت راست میگی گفتم اره اونم راهنماییم میکرد ک بگمت آزاد باشی چت کنی توی گروه ها با پسرا لاس بزنی توی چت و … ک تو همیشه رد میکردی منم سر کار کارم شده بود چت کردن با ارمان اون از تو تعریف میکرد و منم خوشم میومد اینم بگم تا چن روز حرف سکسی نمیزد ک بعد چن روز ازم پرسید سایز خانومت چنده منم بهش گفتم سایزو بخوای یعنی خانوممو میخوای پس نگو خانومت بگو خانومم دوس دارم مال تو باشه ک گفت دوس ندارم اینو بگم اخه زن تو ک منم گفتم اگ تو واقعن دوسش داری و قول میدی بهترین باشی برا هردومون زن من زن تو هم هست پس دوس دارم یه جور حرف بزنی زن من مال توه ک بهم گفت عکس از زنم داری ک سینه هاش معلوم باشه ک بهش گفتم حالا شد بله دارم و براش فرستادم و ازش تعریف میداد ک بعد نیم ساعت یه ویدیو برام فرستاد و گفت این واسه زنمون فیلمو باز کردم دیدم چه چیزی ارمان با تو جق زده بود ابشو ریخته بود تو شورت خودش یکمشم ب شکمش بود وقتی فیلمو دیدم ب ارمان گفتم این دیگ مال زنمون نیس مال منم هس دوس دارم وقتی این اب رو بدن موناس بخورمش و عشق کنم ک دیدم گفت یه سوال دارم ناراحت نمیشی گفتمش خب بگو ک گفت اگ توی سکس من از خانومت لب بگیرم و داشته باشم باهاش حال بکنم وقتی داری کصشو لیس میزنی برام اماده میکنی حاضری کیر منم بخوری ک با ذوق بهش گفتم اره میخورم ک اونم خوشحال شد و گفت عاشقتونم و همینحور هروز کارمون این بود از تو عکس میگرفتم از بدنت از وقتایی ک از باشگاه میای خسته ای از هر لحظت و میفرستادم واسه ارمان اونم اینقد قربون صدقت میرفت ک این حسی ک من بخوام حس مالکیت کنم رو تو و فقط مال خودم باشی کلن ریخته بود و یه شریک داشتم اونم یه شریک خوب تا یکی دو روز پیش ک باهم قرار گذاشتیم بیرون رفتیم توی یه کافه و باهم صحبت کردیم بعدش رفیتم با ماشین یه چرخی خوردیم و رفتیم یه جای خلوت و ازم خواست ب تو زنگ بزنم و بگم خیلی حشری شدم و یکم حرفای سکسی بزنیم ک بهت زنگ زدم و بهت گفتم و شرو‌کردیم سکس کال کردن همینجور ک حرف میزدیم کیرامون راست شده بود و ارمان هم اشاره میکرد با خنده ک‌ کیرم راست شده منم با خجالت چون برا بار اول بود دستمو بردم سمتش و گذاشتم رو کیرش از رو شلوار م میمالیدم اونم دستشو گذاشت رو دستم و نفس نفس میزد ک تو گفتی دوستم پشت دره و قط کردی وقتی قطع کردی ارمان بهم گفت عکسای سکسی ک از مونا گرفتی رو نشونم بده منم رفتم تو گالری و نشونش دادم و ازت میگفت و تصورت میکرد ک اگ ببینتت چیکار قراره باهات بکنه همینجور ک منم کیرشو میمالیدم گفت دوست داری اول تو تجربش کنی گفتم چی گفت خوردن کیرمو منم با سر گفتم اره و شلوارشو کشید پایین و منم سرمو بردم پایین و کیرشو لیس میزدم وای چقد خوب بود یه بوی خاص میداد یه بوی عرق ک از حشریت باشه و طعم کیرش عالی بود و شروع کردم سر کیرشو کردم تو دهنم و کیرشو کردم تا ته حلقم و براش میخوردم تا آبش اومد و نزاشت بخورمش و با یه دستمال خودشو پاک کرد و دسمالو داد بهم گفت باز بخور کیرمو و کیرش ک خوابیدن بودو یکم خوردم و سرمو بالا کردم و اون دستمالی ک بهم داده بودو باز کردم و لیس زدم خندید و گفت عاشقتم داداش و رسوندمش و خودمم اومدم خونه و شب هم ک‌تو خوابیدی همش چت میکردیم اون ب شوخی میگفت کیرم دوست داره باز براش ساک بزنی منم میگفتم مزه آب کیرت هنوز تو دهنمه ک باهم حرف زدیم و قرار شد من همه چیو بهت بگم تا بلکه اوکی بشی ک دیدم بله خودت تو این خطی
احسان همینجور که داشت حرف میزد منو لخت کرده بود و از جلو به صورت خیلی اروم میکرد منو و اخرشم ازم خواست ک باهم بریم بیرون با آرمان ک منم قبول کردم
اگه خوشتون اومد و دوست داشتین بگید که ادامه ماجرای منو دوتا شوهرامو از اولین قرارمونو بهتون بگم🫠
دوستون دارم

نوشته: مونا

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

  • آخرین مطالب ارسال شده در انجمن

    • behrooz
      ساک زدن حرفه ای رل حشری برای پارتنرش . تایم: 01:20 - حجم: 17 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم
    • behrooz
      میلف تپل لخت خوابیده و با خودش ور میره لنگاش هوا میکنه و کسش میماله یکی هم ازش فیلم میگیره . تایم: 01:32 - حجم: 4 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم
    • behrooz
      لایو ماساژ دادن صبا . تایم: 03:45 - حجم: 24 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم
    • behrooz
      لایو صبا داره به شوهرش میده . تایم: 03:40 - حجم: 24 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم
    • behrooz
      من و زنم و پسر خالم - 1   سلام دوستان اسم من محمده و اسم زنم هدا ست، من ٣٠ سالمه و هدا ٢٦ سالشه يه پسر داريم كه حدود يك سالشه. من ٥ سال پيش با هدا ازدواج كردم و هدا اول دختر چادري بود و بعدش فهميدم بخاطر خانوادش مجبور شد چادري باشه و منم بهش سخت نگرفتم و گذاشتم با مانتو بگرده و ديگه چادر نذاره سرش. فقط خونه پدر و مادرامون ميرفتيم واسه اينكه اونا غر نزنن چادر سرش ميكرد. ولي با همديگه بوديم و بيرون ميرفتيم با مانتو بود. من طبع آدم گرم و حشري بودم و حتي بعد از يك سال از ازدواجمون كه سكسم يا هدا يكنواخت شده بود، موقع سكس با هدا فكر ميكردم كه من و هدا و يه نفر ديگه داريم باهم سكس ميكنيم مثلا داداشم يا يكي از دوستام و يا پسراي فاميل و اين منو خيلي حشري ميكرد ولي جرات نداشتم اینو به هدا بگم. يه بار تو يكي از سكسام پرسيدم دوس داشتي غير از كير من يه كير ديگه هم اينجا بود و با دوتا كير حال ميكردي اونم حشری بود میگفت جووونننن آررره تازه بيشتر. منم پرسیدم مثلا چند تا كه اونم ميگفت ٥ تا. من تعجب كردم و يه لحظه جا خوردم پيش خودم فكر كردم يعني هدا اینو راست ميگه يا از روي شهوته. منم بروم نياوردم و سكسمون اون روز تموم شد و جفتمون حسابي حال كرديم. ولي بعدش فكر كردم پيش خودم كه اينو راست ميگه يا نه. گفتم حالا سر فرصت امتحانش ميكنم. از اون ماجرا دو سالي گذشت. از همون زمان سكسمون در مورد يه كير ديگه صحبت ميكرديم و هر دو لذت ميبرديم. تا اينكه جراتم زياد شد و ازش پرسيدم حرفهايي كه موقع سكس مي زنيم واقعيه و تو دوست داري با يه يه كير ديگه غير از من سكس كنيم يا نه و اونم جواب داد وااا ديوونه معلومه كه نه فقط موقع سكسه. نميدونم جرات نداشت راستشو بگه و ازم میترسید بهش بي اعتماد بشم يا اينكه واقعا دوست نداشت. حدود دو سال پيش بود كه يه روز پسر خالم كه ١٧ سالش بود رو گفتم بياد خونمون. هدا ديگه تو جمع خودمون راحت بود و حجاب نمیکرد و دهن پسر خالم و حتي داداشم اينا قرص بود و به كسي چيزي نميگفتن. پسر خالم كه اسمش نيما بود واسه ناهار پنجشنبه اي اومد خونمون چون من و هدا پنجشنبه و جمعه تعطيل بوديم و آزاد. هدا قبلش گفت بنظرت چي بپوشم گفتم هرجور راحتي، بعدش پرسيد با خنده يعني با شورت و سوتين باشم ايراد ندارم منم با خنده گفتم چه ايرادي داره اصلا ميخايي اونم نپوش و جفتمون خنديديم. حس كردم بدش نمياد كه نيما ديدش بزنه. يه فكري به ذهنم رسيد، بهش گفتم دوست داري نيما اومد يكم سر به سرش بذاريم؟ گفت چجوري؟ گفتم مثلا يه تيپ باز و سكسي بزني و نيما رو حشري كنيم؟ اونم با پوزخند گفت وااا بيغيرت!!! گفتم بي غيرت چيه فقط يه شيطنت كوچيكه. اونم گفت با خنده حالا حشري شد و نتونست خودشو كنترل كنه و ترتيبمو بده چي؟ منم گفتم تو مگه بدت مياد؟ هدا يه ضريه محكم در كونم زد و گفت بي غيرت عوضي و خنديد. فهميدم هدا همچين بدش هم نمیاد. قرار شد هدا يه دامن نخي نازك بپوشه با يه شورت لامبادا كه از زير دامن پیدا بود دامنش تا يكم پايين زانو بود و وقتي چهار زانو می نشست شورتش پيدا ميشد كه با اون شورت لامبادا كسشم نمايان بود. بلوز هم يه بلوز زيپ دار جذب پوشيد كه تا بالاي نافشو ميپوشاند و چاك سينش قشنگ معلوم بود و بهش گفتم يكم زيپشو پايين تر بده تا پهلوها و چاك سينش بيشتر معلوم و اونم گوش داد و پوزخند بهم زد و رفت سمت آشپزخونه تا ناهار و وسايل پذيرايي رو مهيا كنه. نزديك ظهر بود كه نيما زنگ و زد و اومد بالا. با هم احوالپرسي كرديم و تا چشمش به هدا افتاد دهنش از تعجب وا موند گفت واووو عجب تيپي و با هدا احوالپرسي كرد و هدا دستشو برد جلو بهش دست داد و نيما هم متعجب و شوكه شده. چون هيچ وقت هدی به نامحرم دست نميداد كه وقتي هدا دست داد به نيما صورت نيما رو بغل كرد و گفت راحت باش عزيزم اينجا كسي غريبه نيست همه خودي هستيم و بعدش جدا شدن از هم و هدا يه چشمكي با خنده به نيما زد و منم لبخند زدم و نيما رو هدايت كردم داخل سالن كه روي مبل بشينه. بعد از ده دقيقه هدا با سه تا ليوان شربت آلبالو اومد و سه تاي خورديم و مشغول گپ زدن شديم. هدا از عمد رفت رو مبل روبروي نيما نشست و پاهاش رو انداخت روي هم طوري كه پاي لختش از زير دامن تا باسنش ديده مي شد و منم كنار نيما طوري كه دستم رو شونه نيما نشسته بودم و محو اندام سكسي زنم شدم راستش از شهوت خصوصا اينكه يه پسر ديگه داره اندام زنم رو ديد ميزنه حشري شدم و ميرم راست شد و با دستم کیرمو جابجا كردم و هدا فهميد و يه لبخند و چشمكي بهم زد. فهميدم يه اتفاقايي ممكنه امروز بيفته واسه همين ضربان قلبم از هيجان ميزد چون هم لذت داشتم واسم و هم دچار تردید شدم ولي شهوت بر ترديدم غلبه كرد. حواسم افتاد به نيما ديدم نيما خيره شده به هدا و فهميدم داره پاي لخت هدا رو ديد ميزنه و بعدش چشمم افتاد به شلوار نيما ديدم بلهههه كير نیما هم راست شده مطمئن شدم نيما هم حشري شده. منم سري از رو شلوار كيرشو گرفتم تنظيمش كردم و بشوخي گفت نيما خجالت بكش انگار تا حالا كس نديده ايا و ايني كه ديد ميزني زنمه ديوث نه كس پولي و هدا با يه اخم و خنده كوسن كنار شو انداخت سمت من گفت بي غيرت كثافت و معلوم از كار و حرفم بدش نیومده و نيما رو ديدم چهرش از خجالت سرخ شده. منم بش گفتم راحت باش شوخي كردم. و دوباره به شوخي گفتم اصلا فك كن زن خودته هر چقدر دوست داري ديد بزن. هدا بازم داد زد گفت محمد بسه بي حيا و يه وقت ديدي زنش شدم و سه تايي خنديديم. نيما هم فهميد جو اينجوريه و بهم گفت محمد؛ منم گفتم جانم. اونم گفت ولي بدون شوخي خوشبحالت زن و خوشگل و خوش هيكلي داري. منم گفتم قابل شما رو نداره اونم گفت نوش جون صاحبش و دوتايي خنديديم. هدا گفت چيه چي ميگين با هم ميخندين بگين ما هم بخنديم. گفتم اگه بگيم كه اين دفعه جرمون ميدي دوباره من و نيما خنديديم. اونم حمله كرد سمتمون كه به شوخي بزنمون و منم در حاليكه بصورت لميده افتاده بودم رو مبل هدا رو كشوندم سمت خودم و دستاشو گرفت كه نزنه منو و در حاليكه ميخنديدم يه دستمو بردم زير دامنشو كس هدا رو از روي شورت ماليدم كه حس كردم هدا حشري شده و از قبلش هم كسش خيس بود معلوم بود از حرفاي ما و نگاههاي نيما بهش حشري شده و كسش آبدار شده. در حاليكه مثلا سعي ميكرد منو بزنه منم كسشو ميماليدم و اونم ديگه زياد زور نميزد منو بزنه ولي الكي فاز زدن گرفته بود كه مثلا داره منو ميزنه ولي حسابي حشري بود و چشماش خمار شده بود. يه لحظه نشست روم، طوري كه كسش روي كير راست شدم بود و كسش رو روي كيرم ميماليد خيره شد تو چشمام و بي هوا صورتشو اوردم سمت و شروع كرد به خوردن لبام و منم مشغول شدم و نيما كه پشت هدا بود داشت با تعجب و شهوت ظاهرا مارو نگاه میکرد البته من نمي ديدمش ولي معلوم بود كه داره مارو نگاه ميكنه. منم در حاليکه لب و گوش هدا رو كه نقطه حساسش بود میخوردم دستمو بردم زير دامن و كونش رو ميماليدم و اروم دامنشو دادم كون هدا لخت با يه شورت لامبادا كه نخش لاي كونش بود جلوي چشم نيما بود. خيلي دوست داشتم نيما رو ميديم كه داره چيكار ميكنه. همونطور كه لب هدا رو ميخوردم و كون هدا رو ميماليدم اروم انگشتمو بردم از پشت سمت كس هدا و از بغل شورت آروم كردم تو كسش و هدا از شهوت لرزيد معلوم بود ديگه واسش مهم نيست داره جلوي نيما داريم با هم سكس ميكنيم و فكر كنم خوششم اومده بود. قسمت جلوي دامن هدا كه بين منو هدا گير بود رو دادم بالا و اروم سعي كردم شلوارم رو بدم پائين تا بتونم كيرم در بياد و بذارم تو كس هدا. هدا هم كه متوجه شد كمكم كرد شورت و شلوارمو با هم يكم داد پائين و بعدش يه لحظه روشو كرد نيما رو ديدم و بعد برگشت سمت من و كيرمو اروم كرد تو كسش و دوبار شروع كرد لبامو و خوردن و منم لباشو خوردن و ازش پرسيدم نيما چيكار داشت ميكرد نگاه ميكرد؟ گفت ميخواي بدوني؟ گفتم آره. گفت كيرشو در آورده بود و داشت ميماليد و منو ديد برگشتم سريع كرد تو شلوارش. و منم بش يه چشمكي زدم يعني راحت باش و بعدش روم مشغول بالا و پائين كردن شد و جلوي نيما راحت ناله ميكرد و ديگه واسش مهم نبود داره جلوي نيما باهام سكس ميكنه. نيما رو صدا زدم نيما اومد سمتم. گفتم هدا رو دوست داري. گفت راستش اره خيلي. گفتم لخت شو. گفت چي؟!!! گفتم لخت شو و راحت باش. نيما هم لباساشو در آورد و لخت شد و كيرشم راست شده و شروع كرد ماليدن كيرش جلومون و هدا با خماري كيرشو مي ديد. گفتم بيا هدا رو ببوس. اونم اومد سمت هدا و صورتشو نزديك هدا كرد و هدا رو بوسيد و هدا هم نيما رو بوسيد و بعد لباشو چسبوند به لباي نيما و دوتايي شروع كردن به خوردن لباي همديگه. هدا هم همچنان رو كيرم بالا و پائين ميكرد. منم زيپ بلوز هدا رو باز كردم لباس هدا رو در آوردم و حالا هدا جلومون بالا تنش لخت بود. سينه هاي هدا رو گفتم دستم و میخوردم بعد از مدتي دستمو بردم سمت كير نيما و شروع كردم به ماليدن كيرش. بعد کشوندم سمت خودم كنار مبل رو زانوش حالت ايستاده قرار گرفت طوري كه كيرش سمت صورتم بود و صورت نيما هم سمت صورت هدا بود كه داشتن از همدیگه لب ميگرفتن. منم سرمو سمت كير نيما كردم و شروع كردم به ليس زدن كير و تخماي نيما و بعد كيرشو كردم تو دهنم و شروع كردم به مكيدن و با يه دستم سينه هاي هدا رو ميماليدم. خيلي حال ميداد تجربه جالبي بود چون نيما هم خيلي خوشگل بود و خوردن كيرش بهم لذت میداد. دستاي نيما رو موقع خوردن كيرش بردم سمت هدا كه با سينش بازي كنه. منم كير نيما رو خوردم تا اينكه آبش در اومد و هدا متوجه شد لبشو چسبوند به دهنم اب نيما رو كه ريخت تو دهنم مكيد و قورت داد. آخه هدا خيلي دوست داشت آب كير بخوره. بعد سرش برد سمت كير نيما و شروع كرد به خوردن كير نيما. و نيما هم با سينه هدا بازي ميكرد و ميماليد. به هدا گفتم حال ميده هدا گفتم اره عزيزم خيلييييي مرسي شوهر دوست داشتنيم. با ناله مي گفت دارم حال ميكنم جووووونننن دوتاييتون منو بكنين جرم بدين دارم كيف ميكنم اووووفففف. به نيما گفتم دامنو شورت هدا رو در بياره منم لباسامو درآورد و بعدش ديدم هدا و نيما لخت همديگه رو بغل كردن دارن لباي همو ميخورن و هدا كسش چسبونده به كير نيما و كير نيما رو تنظيم كرد لاي كسش و دم كسش داره ميماله منم رفتم به بهانه خوردن آب سريع يه قرص وياگرا خوردم تا كيرم زود نخوابه و رفتم سمتشون ديدم در حاليكه جفتشون ايستادن هدا كير نيما رو كرده تو كسش داره حال ميكنه و لب و لوچه همو ميخورن. به هدا گفتم مواظب باش حامله نشي هدا هم گفت نگران نباش عزيزم بعد سكس قرص ميخورم جهت احتياط و دوباره مشغول شد. حسابي دوتايي با هم معاشقه ميكردن انگار نيما و هدا باهم زن و شوهر بودن. گفتم بريم تو اتاق و سه تايي رفتيم سمت اتاق هدا رفت روي تخت به پشت خوابيد منم رفتم سمت كس هدا شروع كردم به خوردن كس و كونش و نيما هم رفت سمت هدا و اول لباي همو خوردن بعد نيما سرشو برد سمت سينه هاي زيباي هدا و شروع كرد به خوردن ممه هاي هدا و مي گفت جووونننن چه خوشمزس و چاك سينه هاي هدا رو ليس ميزد و هدا هم دستاش رو فرو مي كرد لاي موهاي نيما و منم كس و كون هدا رو میخوردم تا اينكه هدا بخودش لرزيد و ارضا شد. من رفتم كنارش دراز كشيدم و بوسش كردم و اونم سرمو بغل كرد و گفت مرسي عزيز دلم خيلي حال داد. نيما بعد از خوردن ممه هاي هدا رفت سمت كس و كون هدا و شروع كرد به خوردن و زبونشو تو كس و كون هدا فرو ميكرد و هدا دوباره تحريك شد و بعدش هدا گفت كيرررر ميخام محمد كيررر ميخوام منم رفتم نيما رو زدم كنار و كيرمو تنظيم كردم دم كس هدا و فرو كردم توش و شروع كردم به عقب جلو كردن و تلمبه زدن. نيما رو هم اشاره كردم بره سمت و كيرشو بده دست هدا و هدا هم كير نيما رو كرد تو دهنش و ميك زدن و با ولع میخورد و منم افتادم رو هدا و مشغول تلمبه زدن بودم تا اينكه هدا باز هم ارضا شد و بعدش منم ارضا شدم و هدا نذاشت كيرمو در بيارم و منم تمام آبمو خالي كردم تو كس هدا. بعدش كيرمو در آوردم كنار هدا دراز كشيدم. خيلي وقتي ارضا شدم حس بدي بهم دست داد و دچار عذاب وجدان شدم انگار. پيش خودم فكر ميكردم يعني رابطمون چي ميشه بعد از اين؟؟!! ولي دوباره بيخيال شدم. به خودم اومدم ديدم نيما روي هدا هستش و كيرش تو كس هدا داره تلمبه ميزنه و جفتشون دارن لذت ميبرن و من با ديدن اين صحنه دوباره حشري شدم. نيما بعد از چند دقيقه كردن هدا ارضا شد و آبش رو طبق خواسته هدا خالي كرد تو كسش. بعدش بغل هدا اونورش دراز كشيد و كيرش رو اروم ميماليد. هدا بهم گفت دوست دارم همزمان دوتايي مثل تو فيلما منو بكنين. يكيتون بكنه تو كسم و اون يكي بكنه تو كونم. منم يكي دادم به پشت خوابیدم و هدا اومد روم كيرمو كرد تو كسش و نيما هم رفت پشت هدا اول شروع كرد به ليسيدن سوراخ كون هدا و زبونش رو تو كون هدا فرو ميكرد و سعي ميكرد با انگشتاش كون هدا رو آماده كنه. بعدش پشت هدا رو زانوهاش ايستاد و كيرشو تف زد و كرد تو كون هدا و آروم توش نگه داشت تا هدا واسش عادي بشه چون اولش خيلي درد داشت. بعد اروم اروم شروع كرد به تلمبه زدن و دردش واسه هدا خوابيد و منم شروع كردم به تلمبه زدن تا اينكه سه تاييمون ارضاء شديم. خلاصه ان روز حسابي سه تايي حال كرديم و سه تايي رفتيم حموم ولي ديگه انرژي نداشتيم دوباره سكس كنيم. منم همچنان كيرم راست بود و دوتاييشون ميخنديدن و هدا ازم پرسيد اين چشه نكنه قرص خوردي منم خنديدم و گفتم آره خواستم بيشتر شق بمونه و سه تايي خنديديم. هدا گفت راستي من ديگه دو تا شوهر دارم ميدونستين؟ منم ديدم چاره اي نيست گفتم اره عزيزم تو دوتا شوهر داري دوست داري بيشتر داشته باشي؟ اونم با عشوه گفت چرا كه نه باز سه تايي خنديدم و گفتم چه خوش خوراك. اونم گفت ما اينيم ديگه. بعدش از حموم اومديم بيرون و ناهار رو خورديم ولي ديگه اون روز سه تايیمون لخت بوديم و لباس نپوشيديم. دوباره هدا هوس افتاد و ما رو حشري كرد و اومد روبروي مبل رو زانو نشست و كير دوتاييمونو گرفت تو دستش شروع كرد نوبتي به خوردن و ما هم با سينه هاش بازي مي كرديم و مي ماليديم. كيرمون حسابي سيخ شده بود و بعدش هدا رو نشونديم رو مبل و من رفتم لاي پاي هدا و شروع كردم به خوردن كس هدا و زبونمو تو كسش ميچرخوندم و هدا از شهوت به خودش میپیچید و كير نيما كه همزمان تو دهنش بود با ولع خاصي مي خورد و يكي دوباري هم ارضا شد. بعدش بلند شدم روي زانوم و كيرمو دم كس هدا تنظيم كردم و فرو كردم تو كسش و شروع كردم به تلمبه زدن و هدا هم كير نيما رو ميخورد. بعدش هدا رو بر گردوندم و از پشت كردم تو كسش و كير نيما هم تو دهن هدا بود همچنان كه آبش اومد و هدا همه آبشو خورد. تو اين حالت كه يكم كردم نشستم روي مبل و هدا رو نشوندم روي پاهام طوريكه روش سمت من بود و كيرمو فرو كردم تو كسش و به نيما گفتم كيرشو بكنه تو كونش. نيما هم نشست كون هدا رو زبون زد تا آماده بشه و با انگشت خيس فرو میکرد تو سوراخش و هدی لذت ميبرد. بعد نيما بلند شد كيرشو كرد تو دهن هدا تا خيس بشه بعد رفت دوباره پشت هدا و كيرشو آروم فرو كرد تو كون هدا اولش خيلي درد داشت واسه همين نيما كمي كه فرو كرد تو كون هدا همونجور ثابت نگهش داشت تا دردش بخوابه و بعد اروم اروم كرد تو كون هدا و شروع كرد به تلمبه زدن و دوتايي همزمان از كس و كون هدا رو مي كرديم و هدا لذت ميبرد. چشماي هدا از شهوت و لذت خمار بود و ناله ميكرد. آب نيما اومد و ريخت تو كون هدا و بعدش من هدا رو خوابوندم رو مبل و انقدر كردمش تا آبم اومد و ريختم تو كسش و هدا هم نا نداشت كه تكون بخوره. بعدش رفتيم حموم دوش گرفتيم. از حموم زديم بيرون و خودمونو خشك كرديم ساعت حدود شيش و نيم عصر بود و نيما هم ديگه ميخواست بره خونشون بهش گفتم اگه دوست داري شب بمون پيشمون و فردا برو. اولش من و من كرد ولي گفت راستش دلم ميخواد بمونم ولي جايي كار دارم و بايد برم و خدافظي كرديم و نيما رفت. هدا رو بغل كردم ازش پرسيدم كه چطور بود عزيزم خوش گذشت؟ هدا هم گفت عالي بود عالي مرسي عزيزم خيلي حال داد ولي محمد تو چي شد بيغيرت شدي؟ گفت بي غيرتي بحثش نيست من دوست دارم لذت بردن تو رو تماشا كنم. اونم گفت من كه با تو هم لذت می برم و منم گفتم دوست دارم بيشتر لذت ببري تا منم از لذت تو لذت ببرم. هدا هم لبخندي زد و بوسم كرد و گفت قربون شوهر بيغيرت مهربونم برم من و لبخند زد و رفت لباس بپوشه و شام رو آماده كنه. داستان ادامه داره اگه ديدم پسنديدين ادامشو ميذارم… نوشته: محمد نوشته: Karenmom
×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

لطفاً اگر به سن قانونی نرسیده اید این سایت را ترک کنید Please Leave this site if you are under 18