رفتن به مطلب

ارسال‌های توصیه شده

     بیغیرتی × زن شوهردار × داستان سکسی × داستان بیغیرتی × سکس بیغیرتی × داستان × سکس زن شوهردار ×

زهرا زن متاهل که زن منم شد - 1

سلام به همه…امیدوارم حالتون خوب باشه. این خاطره دومم هستش که مینویسم و کاملا از اسامی واقعی استفاده میکنم.امیدوارم حسم و بتونم منتقل کنم.۲۶ ساله بودم که این اتفاق یا خاطره احساسی برام شروع شد. خراسان رضوی هم زندگی میکنم،چن سال قبل تویه سوپری کار میگردم تو شهر خودمونم نبود منم خجالتی و با بیشتر مشتریا سرسنگین بودم،بین همه فقط یه خانم خیلی محترم که اسمشم زهرا بود و مشتری دائمی اونجا که به من خیلی محبت داشت و حال واحوال میکردم باهاش،روم باز بود و حداقل چند کلمه ای حرف میزدم.حالا از زهراخانم بگم ۳۱سالش بود قدش و وزنشم دقیق نمیدونم ولی خب واقعا خوب بود یعنی حتی از نظر من خیلیییی عالی…خیلی خوش اخلاق و خوشگل البته متاهل بود! منم چون حس مفعول بودن و داشتم همیشه… زیاد تونخ خانم هانبودم،نه اینکه نخوام،ولی مثله بقیه اونقدرتوکف نبودم . گرچه واقعا دیوونه زهراا شده بودم.
بعدازچندماه دیگه همه اون محل میشناختم.و قابل اعتمادم بودم بخاطر اینکه تو نخ کسی نمی رفتم و چش چرون نبودم…بجز زهرا
یه روز ظهر که خیلی هم هوا گرم بود و تا دیر وقت مونده بودم مغازه بخاطر خالی کردن وسایل،خیابونم که خالی و سوت و کور مغازه هم که مگس پر نمیزد یهو زهرا اومد داخل و مثله همیشه سلام واحوال…!!!ولی : یه چادر رنگی نازک که کامل زیرش دیده میشد. من که اولش خجالت کشیدم ولی مشغول خرید بود همه جاشو دید میزدم.
گفتم:وای چه بدن خوش فرمی داره خوش بحال شوهرش خدایی…
خریدش و کرد تا اومد حساب کنه سرم و بالا آوردم دیدم خیلی تابلو لباس زیرش معلومه، البته خونشون خیلی نزدیک مغازه بود ولی بازم با چادر رنگی ضایع بود.
من که خجالت کشیدم سرمو انداختم پایین ولی تو دلم گفتم :چقدر نازه لامصب،که یهو گفت آقا رضا محبت میکنید وقتی بستین مغازه رو خریدای منم بیارید تا خونه؟گفتم من؟گفت اگه زحمتی نیست چون سنگینه یکم خرید دیگه هم دارم دم در گذاشتم .
گفتم:چشم مشکلی نیست میارم براتون.درو بستم .
خودشم هرچی تونست بنده خدا ورداشت منم بقیه رو …رفتیم سمت خونشون وقتی رسیدم دم در گذاشتم براش گفتم با اجازه ؟ گفت:خیلی ممنون اقا رضا لطف کردین…بذارید یه میوه بیارم خیلی گرمه و تعارف و…که گفتم:ممنون دیرم شده و سریع رفتم سمت خونمون.
تو راه همش به زهرا فکر میکردم که چه موقعیتی روازدست دادم… چقدر دلم هوس بوسیدنشو کرده بود اخه خیلی خوشگل و ناز بود بخدا.
رسیدم خونه دیگه لخت کردم خودم و یه فیلم خیلی قشنگ داشتم که پیشنهاد میکنم حتما ببینید: به اسم چشمان کاملا بسته …و هرچی صحنه های سکسیشو میدیدم حشری ترمیشدم.فکراون سوتینش که مشخص بود بزرگی سینهاش،یا اون لبای خوشگلش …تو همین فکرا بودم و همزمان صحنه های سکسی و نگاه میکردم و داشتم خودمو دستمالی میکردم،که به گوشیم پیام اومد!!!بازش کردم دیدم نوشته بود آقا رضااا من خیلی وقته دوست دارم!!!
من:!!! یعنی چی؟کیه؟؟!!
واااای خدا این کیه دیگه؟نکنه دوستامن میخوان ایستگاه کنن منو؟
نوشتم: شما؟؟؟
ناشناس:همونی که پا به پات اومد…!!!
گفتم: اسکول کردی مارو؟خب بگو کی هستی مسخره…نوشت: رضاااا بعدازچندماه هنوزم حس منونفهمیدی؟؟اححححح…دیگه پیامی نیومد ازش
منم کنجکاو که کیه؟!
با خودم یه لحظه گفتم:نکنه زهرا خانم باشه.دلمو خوش کردم مثلا…
نوشتم:معرفی نمیکنی؟ خبری نشد ازش…
گفتم: نکنه واقعا زهرا خانم همسایه مغازمونه؟!! ولی خب اونکه شوهرداره…!!باز گفتم:نکنه اون دختر دانشجوهایی که میومدن خرید از اونجا،یکی از اوناست؟دل زدم به دریا دوباره پیام دادم: نمیدونم کی هستی ولی آرزو میکنم ای کاش همونی باشی که ۱ساعت قبل ازم کمک خواست…قلبم داشت منفجر میشد منتظر جوابش موندم .
که یهو دینگگ…!!! وای قلبم. خدایا چی نوشته؟ کیه؟؟!ناشناس:رضاااااااااااااااااااا،رضاااااااااجااااان دقیقا ۱ساعت قبل باهم بودیم!!!
واااای که چه حسی داشتم سریع جواب دادم واقعا خودتی؟ بگو چقدر خرید کردی ؟دقیقا پیام بانکی رو برام فرستاد،نوشتم:اخخخخخ قلبمی زهراااا جااان
الهی فدااات بشم
چقدر دلم میخواست بغلت کنم در خونتون
از وقتی اومدم: دلم میخواست بهت بگم حسمو
زهرا:رضا عاشقت شدم چجوری تو نفهمیدی؟چرا زود نگفتی حست رو؟
من: میترسیدم.تو خیلی خوشکل و نازی منم یه جوون معمولی
زهرا:اتفاقا تو خیلی هم خوبی.همینکه بعد چند ماه هنوز نتونستی بهم چیزی بگی نشون میده مثله خیلیا هول نیستی.
من: اخخخخخ من قربون این اخلاقت بشم چقدرشیرینی
زهرا جااان من از فردا روم نمیشه نگات کنم تو مغازه …
زهرا: بیخود میکنی وای بحالت.
من:وااااای که دلم میخواد فقط تا خود صبح ببوسم اون لبای قشنگتو،،بلافاصله جواب داد:رضا جون چند ماهه دارم بهت نخ میدم .اصلا انگار نه انگار،امروزم مخصوصا اومدم اونوقت خرید که بازم گذاشتی رفتی سریع،دیگه نمیتونستم چیزی نگم.راستی نگید شماره تلفن رو از کجا آورده؟شیشه مغازه نوشتم… همسایه ها شماره مو داشتن بعضی وقتا که مغازه بسته بودبهم زنگ میزدن مهمونی داشتن یاکار واجب میرفتم.
پیام دادم:زهرا جااان میشه صدات وبشنوم؟ آره
که هنوز چنددقیقا نگذشت گوشیم زنگ خورد خودش بود.وااای قلبم صداش از همیشه بهتر شنیده میشد.
وصلش کردم:جاااااااااااااااااانم ؟؟؟؟؟
زهرا: اووووفففف چیه رضااا؟؟؟
من:جووون چه صداااات سکسیه؟اخخخخخ فدای اون لبات بشم من
زهرا:رضااااااا
من: جووونم خوشگلم؟
زهرا:رضاااا بیا پیشم .
بدو حالا که اینجوریه الان بیا پیشم بدووو…
وااای کلا یه گوله آتیش شدم با این حرفش
زهرا؛بدووو بیاااا خودت گفتی میخوای ببوسی لبامو زود باش بیا پیشم،،معلوم بود حشری شده وعقلش رفته منم که بدترازاون خررررشدم حسابی،گفتم: زهرااا جااان من که ازخدامه عزیزم ولی شوهرت بیاد چی؟،گفت: تو بیا نگران نباش بهت میگم چیه جریان،بعدم گفت:سریع اومدی و قطع کرد.
پیام اومد: نزدیک خونه بودی تک بزن درو باز میکنم،ناگفته نمونه شوهرش راننده تریلی بود.
اخخخخ سریع یه دوش گرفتم و باژیلت افتادم بجون همون چندتارموی نداشته بدنم.لباس پوشیدم و عطر همیشگیم رفتم سمته خونه زهراا جونم وااااای که قلبم داشت میومد تو دهنم…
استرسم که نگو،تمام فکرم این بود که چجوری برم تو خونه شون که درو همسایه متوجه نشن.
رسیدم چند قدمیه خونشون به گوشیش زنگ زدم با صدای قشنگش گفت جانم؟ گفتم :سلام پشت درم.صدای درکه باز شد،…کوچه خلوت بود منم خیلی عادی رفتم تو خونه و درو بستم.تا چرخیدم که برم سمت در ورودی یهو دیدم زهرا کنار در ایستاده با یه تیپ خیلی جذاب نگام میکنه. یه لحظه خشکم زد و فقط متحیر ماندم و نگاه میکردم بهش…!!! گفت: چیه دیوونه آدم ندیدی؟رفتم سمته زهرا جونم و تا رسیدم بهش ناخواسته محکم تو بغلم چسبوندمش و بوسیدمش گفتم:آدم چرا ولی فرشته ندیده بودم.
زهرا:رضاااا جان چقدر دستات قویه اخخخ فشارم بده تا له شم تو بغلت
اخخخخخخخ زهرااا جاااان دیووووونم کردی تو.
گفتم الحق که بدون هیچ آرایشی اینقدر زیبا بودن محاله!!
حالا که از این فاصله میبینمت؛واقعا عااالی وبی نظیری.کاش تو مال من میشدی زهرا جااان…
گفت:رضاااا؟ این حرفا رو نزن باشه؟گفتم چرا عزیزم؟گفت ؛آخه من باورشون میکنم.
کلا یهویی چشااام پر اشک شد و نفهمیدم چرا زدم زیر گریه.
گفتم زهرااا جان میشه من برگردم ؟بخدا من نمیتونم.
یهویی عذاب وجدان گرفتم.بس که این زن خوب و ناز بود.گفتم :زندگیش نابود میشه .اخخخخخ قلبم داره میسوزه زهرا جان،میخوام برگردم.که سرشو چسبوند رو سینم،گفت رضا توروخداگریه نکن غلط کردم مگه چی گفتم که اینجوری شدی یهو؟؟
گفتم: الان شهوت عقلت و ضایع کرده.من ازت استفاده میکنم بعدا پشیمون میشی و زندگیت خراب میشه.
گفت: رضاا من به محمد(شوهرش)گفتم تورو میخوام!!! رضا گریه نکن بزار بگم برات…
ومنی که مثله بز گیج شدم!!! زهرا جان من که مجردم واسه من طوری نیست ولی تویی که آسیب میبینی پس نمیخواد دروغ سرهم کنی.
گوشی رو برداشت گفت فقط هیچی نگو،شماره ی شوهرش و گرفت و رو اسپیکر گذاشت.الو جانم خانم،خوبی؟
زهرا:سلام محمد جان خوبی؟ خیلی دلم گرفته پس کی میای؟
حالت خوبه؟من که هنوز رسیدم تا بار بگیرم و برگردم حداقل یه روز طول میکشه خوب من تنهام یهو دیدی یه کاری کردم اااا(باشیطونی گفت)اووووففف چه کاری؟نهایتش میخوای کوص خوشکلتوبدی بکنن دیگه،نوش جونت فقط کوونت مال خودمه یادت باشه و…وقطع.
واااااااای پشمام مگه میشه آخه؟
گفت :حالا میبینی از خداشه البته بهم گفته کاری هم کردی بهم نگو چون حسودیم میشه…
بعد گفت رضا تو اینجا غریبه ای معلومه مال این شهر نیستی منم از روزی که دیدمت از اخلاقت و اینکه خجالتی بودی ولی در عین حال مغرور،گفتم بهت میتونم اعتماد کنم،حالا مرد مردونه بهم بگو میتونم؟
زهرا جااان بهت قول میدم از خودت و خودم بیشتر میخوامت عزیز دلم.
زهرااا…!!! عااااشق چشمای قشنگتم بخدا،بهت قول میدم تا وقتی خودت منو کنار بذاری باهات بمونم عزیزم.بعدشم پیشونی شو بوسیدم و واسه اولین بار لبای خوشگلشو بوسیدم،اوووووففففف چقدر شیرین چقدر با حس لباشو بهم میداد.دوباره و دوباره بوسیدمش اصلا فقط با لبای قشنگش میتونستم یه عمر زندگی کنم.
انقدر مست بودم که دیگه هیچی حالیم نمیشه که یهو همون جوری که لباش ومیخوردم دستش وکشید رو شلوارم واااای کیرم شق شق بود.خجالت کشیدم گفتم الان میگه تو فقط واسه سکس این حرفارو زدی؟!!
که باز دوباره دستشو کشید روش نگه داشت.یه ذره فشارش داد گفت:رضا بریم تو اتاق؟منم بدون معطلی پشت سرش راه افتادم رفتم تو اتاق رو تشک که از قبل پهن کرده بود.یواش خوابوندمش و شروع کردم به بوسیدنش،که شروع کرد به اه وناله…منم که صدای قشنگش ومیشنیدم حشری ترمیشدم اومدم لباش وببوسم چشام زوم شدروسینه هاش که از لباسش بیرون زده بود با دستم گرفتمشون وسینه ش وگذاشتم تو دهنم تا جایی که میتونستم با ولع میخوردم بعد اون یکی سینه ش رو خوردم که دیگه داد میزد رضا اخخخ رضاا چقدر خوب میخوری عزیزم
گفتم :قربونت بشم با این صورت نازت واین سینه های خوشگل و گردت مگه میتونم نخورم؟دوباره سینه هاشو تو دهنم کردم و گاز زبون و همه جوره خلاصه صدای قشنگش درمی آوردم و یواش دستموبردم اززیرشلوارش رو کوصش،اوووووففف خیسس خیس بود تا انگشتمو گذاشتم سر خورد رفت تووش،واااایییی چقدر نرم بود دیگه نتونستم صبر کنم و محکم شلوارش وکشیدم پایین.اووووفففف کوص قشنگش حتی یدونه مونداشت منم دیگه منتظرش نذاشتم ولبام وچسبوندم به کوص نااازش که پف کرده بود،تا زبونم رسید به چوچولش جیغ زد و گفت رضااااا وااااییییی واااای …وپاهاشو هی تکون میدادمنم زبونمومحکم توکوصش میکردم وتوهمون حین که میخوردم کوصشو،انگشتم وبا آب کیرم خیس کردم و یواش رو سوراخ تنگ کونش فشار دادم تا وقتی جاش باز شود راحت رفت توکون خوشکلش که الهی قربونش بشم من…انگشتم که تاتهش رفت توکونش یه اخخخ کشیدوگفت: رضا جان کونم مال محمده ولی تورو بیشتر از شوهرم میخواام هرکاری دوس داری باهام بکن هرجوری که میخوای فقط بگو!!
تو همین حین که صحبت می کرد شلوارمو کامل درآوردم و اصلا نفهمیدم چجوری کردمش تاته توکونش.فقط یادمه گفت:آخخخخ رضاااا اخخخخخ میخواستم برات بخورم عزیزم.
واااای انگاری کیرم وداشت میکشید داخل بدنش،چقدر نرم و لیز اووووف.من فقط میگفتم جووون جوونم.زهرا هم که اه و نالش اینقدر بلند بود که میترسیدم کسی بشنوه از درو همسایه هاش…تلمبه هام و عمیق میزدم ولی یواش که بتونم لابلاش ببوسمش وسینه هاشم بخورم،البته کیرمم نهایت۱۴سانت بود واسه همونم عمیق بهتره. هربارکه فشارمیدادم توکوصش به چشماش خیره میشدم وحشری ترمیشدم .بهش گفتم زهرا فکرش ومیکردی کیرمن اینجوری توکوصت جابگیره؟اونم گفت: فکر که آره ولی اینجوری واقعیشونه.
بعد گفت :رضاا جان بکنش توکونم میخوام .اووووووفففف منم ازخداخواسته بدون معطلی درش آوردم و بایه فشار خیلی اروم تمام کیرم و بردم توکون بزرگش که یهوازته دل جیغ کشید.گفت:اخخخخخ یوااش رضااااااا جرم دادی…منم که اصلا دیگه هیچی حالیم نمیشد محکم تلمبه میزدم توش.چه کون قشنگی وااای کیرم و درآوردم وازکوسش تا سوراخ کونش و لیس زدم دیدم خوشش اومدوصدای اخ اوخش بیشتر شد.دوباره زبونموکردم توکوسش و محکم زبونم وبه سمته سوراخ کونش اوردم که زبونم یکمش رفت توکونش.معلوم بودهیچوقت شوهرش کونش ولیس نزده.
یکم سریع ترزبونم وتوکونش چرخوندم وکوصشم لیس میزدم که یهو دستام وگرفت گفت رضا بیاااا بالا…منم سریع کیرم وگذاشتم توکوصش ولبام چسبوندم به لباااش که نزدیک بود از شدت لذت گریه کنه…
بعدچندثانیه کامل شل شدمنم کیرم وهمونجوری توکوصش بالاپایین میکردم گفتم :ارضا شدی خوشگلم؟
گفت :دوباره عزیزم.اخخخخخخ رضااااا .
گفتم :جااانم نفس میخوای هنوز؟گفت:آبتو بیار.گفتم میشه برام بخوریش ؟میخوام بشینم وتواون حالت نگات کنم.
گفت :چشم وسریع نشست منم تکیه دادم به دیواروشروع کردبه خوردن کیرم و با دستشم کمک می کرد همونجوری هم سینه های قشنگش روبادستام گرفتم.گفتم با دستت بگیر کیرمو بذار سینه تو دهنم، اخخخخخ چه لذتی داشت خوردن لباش و سینه هاش وقتی با دستای نرمش کیرم ومیمالید
دستش برد زیر تخمام و همزمان با اون یکی جق میزد واسم.
منم که مست مست میخوردم لبای قشنگشو و سینه های سفید تپلش رو تو مشتم له میکردم…که گفتم :زهراجان دستمال و میدی الانه که بیاد. گفت بایدبریزی توکوصم😱
گفتم:نه خطرناکه گفت: اگه عشقتم بایدبریزی وگرنه حرفات دروغه.
گفتم :واسه خودت میگم عزیزم سریع دراز کشید و پاهاشو باز کرد گفت :بیابغلم منم پریدم روش وتا ته کردم توکوصش که قشنگ اخخخش بلندشدوبعدازچند تلمبه آبموکامل خالی کردم توو کوص قشنگش
گفت: رضا الان دیگه زنتم میخوام ایشالله ازت بچه داربشم
اوووووفففف زهراااا جاااان چقدرماااااهی آخه…
اخخخخ که چقدر ناااز بود این زن که از چشمش نمیشدگذشت. ادامه دارد…

نوشته: دندان یخی

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

به زودی فعالیت در انجمن عمومی خواهد شد، حتما قوانین را مطالعه بفرمایید.