رفتن به مطلب

ارسال‌های توصیه شده

شهین دختر صاحبخانه

شهین دختر دوم صاحبخانه بود ما مستاجر بودیم در طبقه دوم زندگی میکردیم اسم من محمود فرزند ارشد خانواده پنج نفره خانه ای که در غرب تهران بود سال شصت وسه بود و من وشهین هردو سال سوم دبیرستان
خبری از ماهواره نبود و کرایه کردن ویدئو ما بین جوانها رواج داشت اما بین کرایه فیلمها دیدن فیلم سوپر هیجان انگیز بود و آموزش سکس همراهش
تا اون روز اصلأ نسبت به شهین که بهتره بگم وانمود به بداخلاقی میکرد هیچ حس خاصی نداشتم
ولی اون روز میخواستم از خونه بیام بیرون برای خرید نون که دیدم در خونه به سمت بیرون باز شد و شهین با چشم گریون نمایان شد با تعجب داشتم نگاهش میکردم هر دو مقابل هم ایستاده بودیم .گفتم چرا گریه می‌کنی دیدم داره میلرزه با صدای لرزان وهق هق کنان گفت رفتم تافتون بگیرم پسره گیر دادو متلک انداخت و از روی چادر به من دست زد فوق العاده ترسیده بود تافتونی سر کوچه بود .گفتم بریم از دور نشون بده تو کاریت نباشه رفتیم پسره رو نشون داد هنوز تو صف نون بود از برو بچه های محل نبود صبر کردم نون بگیره از صف که اومد بیرون جلوش وایسادم بهش گفتم لاشی به کی متلک انداختی گفت به تو چه کلمه تو دهنش باقی موند با کله گذاشتم تو صورتش و امان ندادم یه مشت با احساس گذاشتم تو صورت بیریختش صورتش خونی شده بود سلمونی محل و بقالی محل اومدن و وساطت و من رو آروم کردن پسر سلمونی محل رفیقم بود جریان رو پرسید و گفت اگر دوباره پسره رو ببینه دهنش رو سرویس می‌کنه
برگشتم کلید داشتم انداختم در خونه رو باز کردم و رفتم تو انتظار چیز خاصی از شهین نداشتم .خانواده شهین طبقه سوم بودن وما طبقهَ دوم رفتم تو دیدم مادرم تو آشپزخونه مشغولِ شلوارم رو عوض کردم شلوار ورزشی پام کردم و برای شستن دست وصورت رفتم حیاط دیدم شهین لباس دستش اومد تو حیاط شیلنگ آب رو گرفت دستش روبه من کرد و گفت محمود دستت درد نکنه دلم خنک شد برای اولین بار بود صورتش رو مستقیم نگاه میکردم خداییش هم صورت جذابی داشت هم بدنش تو حیاط همیشه با روسری بود ولی سینه ها وکون طاقچه ایش به چشم میومد و تناسب اندامش کامل بود بهش گفتم کاری نکردم وظیفه بود
شب شد هنوز تو هیجان دعوا حرف زدن با این بودم و فکرم مشغول بود شام رو خوردیم .اومدم حیاط که برم توالت چون هر واحد توالت جداگانه نداشت و توالت در گوشه حیاط بود از توالت اومدم بیرون دیدم شهین وایساده دستش رو دراز کرد دیدم یه کاغذ تو دستشه گفت بگیر بعداً نگاه کن اینو گفت و رفت
از مشخصات خودم بگم اصلأ پدرم متولد آذربایجانِ تعریف از خود نباشه نسبت به هم سن وسالهای خودم خوش تیپ بودم قد بلند سفید چهره با چشمانی به رنگ سبز و اینکه قریب به اتفاق فامیل مخصوصاً زنان فامیل از صدای من خوششون میومد بگذریم
کاغذ رو باز کردم که بخونم خواهرم دید گفت اون چیه گفتم سوالات مهم رو یادداشت کردم خواهرم تقریباً شک کرده بود
شهین نوشته بود کمکم کردی فکر نمی‌کردم بخاطر من که همیشه روبروی تو با اخم و تخم ظاهر میشدم دعوا کنی راستشو بخوای هر وقت از نز دیک می‌بینمت ضربان قلبم تند میشه ازتون خوشم میاد ولی مادرم سپرده که تو سن وسال آب و آتیش هستید جلوی محمود فوق‌العاده جدی باش یه وقت هر هر نخندی تو دختری و از این حرفها ولی من تو رو دوست دارم محمود
موقع خواندن کاغذ چهره و بدن شهین جلوی چشمم مجسم بود و راست کرده بودم
پدر شهین منو دوست داشت چون فرزند پسر نداشت اکثر کارهای مربوط به خونه از قبیل رنگ زدن درب و پنجره و رسیدگی به درخت‌های انگور تو حیاط و خرید سبزیجات و گوشت و… برای خونه صاحب خونه و خونه خودمون و اطمینان کامل
چند بار تو راه پله دستهای شهین رو گرفتم داغ داغ بود و سریع فرار می کرد
یک بار تو راه پله دستهاشو گرفتم روسری از سرش کشیدم و برای اولین بار لب به روی لبش گذاشتم داغ بود خوشمزه حین لب گرفتن صدای قلبش که با سرعت در حال تپیدن بود رو می‌شنیدم که با صدای پایی از هم جدا شدیم ومن فقط موفق شدم سینه‌ها شو به مدت کوتاهی در دست بگیرم که از شق درد داشتم میمردم
تابستون شده بود هم من تجدید داشتم هم شهین دلیل تجدید شدن هر دوی ما نامه و نامه بازی و دستمالی کردن و ور رفتن بدنهای ما تو کوچکترین فرصت و زمان و هر جا که فرصت داشتیم
هم خانواده ما و هم خانواده شهین برای تعطیلات تابستان آماده رفتن به آذربایجان شدند از خانواده شهین خواهر بزرگش و از خانواده ما خواهر کوچکتر من باقی موندن که شهین ومن رو مواظب باشند
شب ساعت ۹بود وهوای گرم من شبها رختخواب رو تو بالکن پهن میکردم تو رختخواب بودم و در این فکر که چطوری خودمو به شهین برسونم بودم که خوابم برد شهین از راه پله نرده ها رو رد کرده بود و اومده بود تو بالکنی شونه های منو تکون میداد که من بیدار شدم راستش جفت کرده بودم ترسیده بودم هم از خواهر خودم وهم از خواهر شهین زهرا که دیپلمش رو گرفته بود و منتظر خواستگار و کیر بود ساعت هم نمیدونستم چنده
به پری گفتم زهرا گفت خوابه گفتم صبر کن رفتم تو اطاق دیدم خواهرم خوابه برگشتم تو نور مهتاب دیدم شهین روسری به سرش نیست شلوار ورزشی و تیشرت بدون سوتین که نوک پستونهاش معلوم بود هردو شدید حشری بودیم لبهامون به هم گره خورد اینقدر حشری شده بودم که تموم صورتش لیس میزدم شهین از بس شهوتی بود که بدنش و پیچ وتابمیداد گردنشو لیسیدم تیشرتشو دادم بالا که صدای آه شهین بلند شد دستمو گذاشتم جلوی دهنش گفتم هیس سرشو تکون داد وبنده خدا ناله میکرد من هم که از آب شوق شرتم خیس شده بود چه پستونهایی اولین بارم بود که پستون جلوی چشمم میدیدم دیدن فیلمهای سوپر کار خودشو کرده بود از زیر بادودست پیستونها شو آوردم بالاو شروع به مکیدن پستونهاش شدم هول کرده بودم چپ و راست و شکم و نافش خوابوندمش دوباره لبشو گردنشو اومدم پایین شکمشو لیس میزدم شهین کونشو بالا پایین میکرد از رو شلوار کسش رو مالیدم دست راستمو گذاشت رو پستونش دیگه داشتم دیوونه میشدم سینشو ول کردو دست بردم شلوارو شرتشو کشیدم پایین دستمو گرفت محمود مواظب باش پردمو پاره کنی مامان منو میکشه گفتم نگران نباش قول مردونه میدم کونشو آورد بالا زیارت کس از نزدیک اولین بارم بود هول کرده بودم و ماتم برده بود که شهین گفت زود باش زهرا بیدار میشه .کسش ترو تمیز و بیمو و تپل لبهای بیرونی کسش رو از هم که باز کردم آب لب و لوچه من سرازیر بود گفتم میخوام بخورمش گفت نه کثیفه گفتم خودم تمیزش مینکم چوچوله نازش رو یه کم انگشت زدم سفت شد شرروع کردم به زبون زدن یه مقدار که تکرار کردم شهین شروع به حرکت کونش کرد ازپایین کسش به سمت چوچوله شروع به لیسیدن کردم آب کسش راه افتاده بود نفس میزد من ول کن نبودم کیرم داشت میترکید چوچولشو شدید میک میزدم که شهین کونشو بلند کرد و رونشو محکم چسبوند به سرم و شروع به لرزیدن کرد اولین بار بود ارگاسم زنی رو میدیدم بدنش شل شد دو باره شرو ع به خوردن سینهاش کردم شهین هی می‌گفت دوست دارم عاشقتم منو بگیر ازدواج کنیم دارم میمیرم آه آخ دو باره رفتم سراغ کسش خیس خیس بو د شروع کردم به لیسیدن که نفسهای شهین تند شد وصدای آهش بلندتر دو باره کونش رو بلند کرد شدید بدنش به لرزه افتاد صورت قشنگش زیر نور مهتاب زیباتر شده بود اشگ از چشمهاش جاری بود و آروم گریه میکرد نگران شدم گفتم اذیت شدی گفت نمیدونم چرا گریه ام گرفته ومن رو در آغوش کشید و دست دارم وعاشقتم رو تکرار میکرد شروع کردم به خوردن پستونش و ور رفتن با کونش میخواستم بکنمش شهین هم میدونست .منو نشوند و شلوار و شورتمو با هم کشید پایین سرش خیس بود دید م با انگشتهاش بازی میکنه دو ست داشتم ساک بزنه شهین گفت کیر خوشگلتو لیس بزنم گفتم بدت نمیاد گفت مادرم کیر بابامو موقع ساک زدن دیدم که شروع کرد و من هم سینه‌ها و کونشو میمالیدم به ساک زدن ادامه داد خبری از اومدن آب نبود فکر میکنم هول کرده بودم آب شوق روان روان بود سرشو بلند کرد وگفت دوست داری بکنی گفتم آره گفت از هم کلاسیم شنیدم بخاطر پرده از کون رابطه دارن فقط درد داره میترسم گفتم نترس آروم میکنم دردت نیاد گفتم شهین قمبل کن شهین گفت تورو خدا یواش گفتم نگران نباش سرتو بذار زمین چه سوراخ پرا ز چین وچروک آکبند آکبند بود از خوشحالی و شهوت داشتم میمردم کون سفید سوراخ کونش رنگ صورتی داشت زبونم رو گذاشتم رو سوراخ کونش و شروع به لیسیدنش کردم وبا دستم چوچولشو میمالیدم نفس نفس میزد و صدای آهش رو می‌شنیدم وحشری تر شده بودم آب کسش سرازیر شده بود با زبونم آب کسشو تا سوراخ کونش کشوندم و خیسش کردم و آروم انگشتم و فرو کردم شهین نفس نفس میزد انگشتمو عقب و جلو کردم و همراش چوچولشو میمالدم آروم انگشت دوم رو هم وارد کردم گفتم شهین درد داری گفت کمی گفتم میخوام سرشو بکنم تو گفت آروم بکن درد داره چوچولمو بمال انگشتمو در آوردم سوراخ کونش یه مقدار باز شده بود وبا آب کسش خیس شده بود آب شوق من سرازیر بود سر کیرمو مالیدم به سوراخش و آروم کردم تو صدای هن و هنش بلند شد محمود فشار نده صبر کن سرش رفته بود تو با دستهاش لپهای کونش رو تا میشد باز کرد گفتم هر وقت بگی فرو میکنم گفت کمی فشار بده آروم فشار دادم کم کم عقب جلو کردم شهین گفت یه کم دیگه بالاخره با مصیبت همش رو جا کردم که گفت صبر کن نگه دار داره میسوزه چند دقیقه صبر کردم و چوچولشو میمالیدم که دیدم داره خودش آروم عقب جلو می‌کنه که دیگه تحملم تموم شد و شروع به تلمبه زدن کردم شهین نفس نفس میزد و آه میکشید تلمبه هام تندتر شده بود و شهین هم داشت حال میکرد کون داغ و تنگ شهین نفسم و بند آورده بود لپهای کونش رو چنگ میزدم این کس و کون مال کیه شهین مال خودته بکن بکن تا ته فرو کن آه کونم دارم میمیرم فرو کن فشار بده مثل وحشی‌ها تلمبه میزدم که شهین آه آه کنان بدنش به لرزه افتاد و کونش سفت شد یه لحظه انگار کیر منو با دست فشار داده باشی تحت فشار قرار گرفت داغ شدم شهین شل شد شهین آبم میاد بریز توش بریز توش مال خودمه آه با فشار فوران آبم رو ریختم تو کون خوشگل شهین همون‌طور به روی صورت دراز کشید ومنهم کیرم تو کونش روش افتادم
کیرم شل شد و از کون شهین کشیدم بیرون وسوراخشو پاک کردم شهین بلند شد بهش گفتم درد نداری گفت هم دردو هم لذت اهمیت نده خیلی خوب بود ما مال همدیگه هستیم لباسهاشو داشت تنش میکرد و من همش با کونش و سینش ور میرفتم گفت زود باید برم بالا تا زهرا یه وقت نفهمه شهین رفت بالا من خوابم نمی‌برد دوباره شق کرده بودم با فکر شهین خوابم برد
صبح شده بود از بالکنی اومدم تو حیاط که برم توالت همون لحظه زهرا خواهر بزرگه شهین از توالت اومد بیرون سلام زهرا خانوم صبح بخیر گفت سلام دیشب با شهین چیکار میکردی خسته نباشی به ته ته په په افتاده بودم هول شدن منو دید و گفت شهین دختر مواظب باش خوش به حال شهین داشتم شاخ در می آوردم جریان من و زهرا برای دفعه بعد

نوشته: احمد میرزایی

 

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

به زودی فعالیت در انجمن عمومی خواهد شد، حتما قوانین را مطالعه بفرمایید.