-
-
1
دانلود فیلم های سکسی آماتور ایرانی با آپدیت روزانه
توسط kale kiri، • 857 posts -
2
دانلود فیلم سکسی حرفه ایی ایرانی
توسط kale kiri، • 1,393 posts -
3
عکس های سریالی سکسی و نیمه سکسی ایرانی
توسط kale kiri، • 567 posts -
4
داستان سکس با رییس بانک
توسط kale kiri، • 1 post -
5
داستان سکسی پاره کردن زنم
توسط kale kiri، • 1 post -
6
داستان سکس با مامان رفیق قالتاق
توسط kale kiri، • 2 posts -
7
عکس مخفی و شکاری ایرانی
توسط mame85، • 308 posts -
8
Iranian Sexy Gallery - عکس های سکسی ایرانی
توسط mame85، • 351 posts -
9
عکس ممه ایرانی
توسط mame85، • 104 posts -
10
دانلود فیلم های سکسی قدیمی انجمن
توسط mame85، • 535 posts
-
داستان سکسی عمه مهربون
-
آخرین مطالب ارسال شده در انجمن
-
توسط kale kiri · ارسال شده در
فیلم کیر سواری میلف ایرانی که سوار کیر شوهرش میشه و بالا پایین میشه یه عشوه ای هم میاد براش مرده میگه وایسا داره میاد . تایم: 00:31 - حجم: 6 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم جهت مشاهده تمامی فیلم های سکسی ایرانی روی کلیک بزنید. -
توسط kale kiri · ارسال شده در
فیلم سکس دختر و پسر اول عشق بازی میکنن بعد دختره ساک میزنه بعد هم در پوزیشن های مختلف باهم سکس میکنن . تایم: 09:40 - حجم: 37 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم جهت مشاهده تمامی فیلم های سکسی ایرانی روی کلیک بزنید. -
توسط kale kiri · ارسال شده در
عکس سریالی سکسی زوج میانسال ایرانی برای تماشای تصاویر در سایز اصلی روی هر عکس کلیک بکنید. -
توسط kale kiri · ارسال شده در
فیلم سکس با میلف جاافتاده و حشری تو چند تا پوزیشن تا خایه تو کص و کونش تلمبه میزنه و نالشو درمیاره . تایم: 06:50 - حجم: 44 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم جهت مشاهده تمامی فیلم های سکسی ایرانی روی کلیک بزنید. -
توسط kale kiri · ارسال شده در
سکس الهام با رئیس بانک سلام من الهام ۲۸ سالمه قد۱۶۸ وزنم ۸۵ کمی تپلم از ناحیه رون و باسن.من متاهلم و به خاطر نبودن کار تو شهر خودمون به ساوه اومدیم یکی دو سال اول اوضاع خوب بود ولی الان خیلی اجاره ها رفته بالا تصمیم گرفتیم وام ودیعه بگیریم.با هزارتا مکافات ثبت نام کردیم و کد رهگیری گرفتیم همه کارها رو انجام دادیم قرار شد قبل عید ضامن ها رو ببریم بانک.ما که اینجا آشنا نداشتیم مجبور شدیم زنگ بزنیم اقوام از شمال بیان برامون امضا کنن اونا که راه افتاده بودن از بانک بهمون زنگ زدن که جلوی وام ها بسته شده آخر ساله وام نمیدیم.منم حاضر شدم رفتم بانک پیش معاون گفتم بخدا صاحب خونه داره بیرونم میکنه اگه راه داره بهم کمک کنید که گفت نه سیستم قطعه و منم ناراحت به سمت در رفتم یهو چشمم افتاد به رئیس بانک گفتم یه رویی هم به اون بندازم بلکه قبول کرد با استرس و عصبانیت رفتم جلو سلام کردم و از مشکلاتم گفتم،گفتم حالا که ضامن هام تو راهن میگید وام نمیدیم دیدم گفت حالا شلوغش نکن بشین ببینم پرونده ات رو ،وقتی دید معاون رو صدا کرد که آقای فلانی به استثنا این یه پرونده رو کارشو راه بنداز بذار بیان ضامن هاش امضا کنن اگه سایت باز شد پرداخت کنیم منم خوشحال شدم ازش تشکر کردم بلند شدم برم گفت خانم احمدی یه شماره تلفن بدین که من بهتون خبرش رو بدم منم چون شوهرم تو شرکت معمولا پشت دستگاهه جواب نمیده شماره خودمو دادم و رفتم خونه دو ساعت بعد یه پیام اومد که شرمنده به هرجا که میتونستم زنگ زدم و کاری از دستم بر نمیاد منم گفتم من رو حرف شما حساب کرده بودم گفت حالا ببینم میتونم ۵ فروردین که بانک باز میشه برات درستش کنم.گفت حالا که اومدن بیار امضا کنن که آماده پرداخت بشه.خلاصه گهگاهی پیام میداد و میگفت کاری از دستم برنمیاد و از این حرفها گذشت تا تعطیلات تموم شد و ما هم صاحب خونه فشار آورده بود پول پیش میخواست به تلفن بانک زنگ زدم گفت تا الان چندین بار تلاش کردم ولی اجازه پرداخت نمیدن فهمیدم که دنبال چی هست یکم باهاش گرم شدم بیشتر پی ام میدادم یه روز پی ام داد گفت اگه وامتو پرداخت کنم شیرینی چی میدی بهم منم که خوشحال بودم گفتم هرچه که بخوای.گفت هرچه ؟گفتم آره گفت قول؟ گفتم قول بعد ۵ دقیقه وام اومد به حسابم ازش تشکر کردم گفت شیرینی من یادت نره گفتم چشم .همونجوری پی ام میداد تا گفت من اون روز دیدمت ازت خوشم اومده منم راستشو بخوای بهش وابسته شده بودم با هم قرار گذاشتیم بریم بیرون دور دور دیدم داره از شهر خارج میشه گفتم کجا گفت سوپرایز بذار برسیم و قسم خورد نگران نباش تا تو نخوای بهت دست هم نمیزنم بعد از طی مسیری طولانی رسیدیم به ورودی باغ رفت در رو باز کرد رفتیم داخل درخت ها پر از شکوفه بودن و باغ بزرگی بود پیاده شدیم درخت ها رو بهم معرفی کرد و یه اشاره به اتاق گوشه باغ گفت میخوای اونجا رو هم ببینی اون رفت منم دنبالش رفتم گفت چای بذارم گفتم میل ندارم گفت کمی بشین ،نشستم رو مبل اومد ایستاد روبه روم گفت اجازه هست کنارت بشینم گفتم آره بشین،همین گه نشست دستشو گذاشت رو رونمایی و یه نگاه شهوتی بهم انداخت چرخید سمتم لباشو آورد جلو و چشماشو بست منم چشمامو بستم و لبامو قفل شد شروع کردیم به لب گرفتن یواش یواش سینه هامو میمالید و لبامو میک میزد یه نگاه به خشتکش انداختم که بعلللله آقا کیرش داره شلوار رو پاره میکنه بلندشدن ایستاد گفت پاشو بیا بغلم منم بلند شدم محکم بغلم کرده بود و داشت لبامو میبوسند دستاشو برد سمت باسنم منم کم کم خیس کرده بودم و دیگه اختیارم دست خودم نبود همونجوری که تو بغلش بودم کیرشو میمالید بهم سفتی کیرشو رو شکمم احساس میکردم چون قدش بلند بود و چهارشونه.دیدم رفت از گوشه اتاق یه تشک پهن کرد گفت نترس کاری نمیکنیم فقط میخوام راحت بغلت کنم بعدم منو خوابوند رو تشک و خودشو انداخت روم سنگینی وزنش رو تمام بدنم احساس میکردم دستشو از زیر مانتو برد سمت سینه هام یهو ناله ام بلند شد گفت جوووون و شروع کرد به میک زدن و با ولع خوردنشون منم به خودم میپیچیدم گفت میتونم لخت بغلت کنم گفتم نه شروع کرد به دراوردن لباسهام خودشم لخت شد و افتاد تو بغلم دیگه هیچکدوممون تو حالت عادی نبودیم یدفعه گفت من تحمل ندارم کص میخوام دستشو برد سمت کسم واااای حسابی خیس بود انگشتشو کرد تو دراورد ابشو میک زد و حسابی کسمو مالید منم آه و ناله میکردم و لذت میبردم یدفعه اومد روم پاهامو داد بالا و کیرشو هل داد تو کس خیس و داغم منم یه آه ه ه ه جانانه کشیدم و شروع کرد به تلمبه زدن با دوتا دستش لبه های کسمو باز کرده بود نگاه میکرد و کیرشو عقب جلو میکرد گاهی درش میآورد تا منو بیشتر حشری کنه منم شروع کردم به مالیدن چوچولم و بهش گفتم محکم تلمبه بزن اونم با قدرت تلمبه میزد و حرفای سکسی میزد با لرزش عجیب و یه لذت خاص ارضا شدم گفت قمبل کن .قمبل کردم براش لبای کونمو باز کرده بود و محکم کیرشو تا ته میکرد تو کسم ده دقیقه ای تو همین حالت بودیم که بالاخره ارضا شد و آبرو ریخت رو کمرم. نوشته: الهام۲۸ -
توسط kale kiri · ارسال شده در
عاشقی × ازدواج × همسر × داستان سکسی × داستان همسر × سکس همسر × داستان عاشقی × سکس عاشقی × جر دادنِ زن حشری خودم روی مبل زیر پتو نشسته بودم و در حال دیدن تلویزیون بودم . همون لحظه علی که رفته بود آب بخوره از آشپزخونه اومد و نشست پیشم پتو رو روی خودش کشید و بغلم کرد . کز کردم تو بغلش چه قدر گرم و نرم بود… صداش تو گوشم پیچید _آخییییییشششش لبخند گنده ای زدم و دستاش و گرفتم و بوس کردم _صحبت کن باهام امروز چیکارا کردی _اوم…کار…مثل همیشه …تو چی ؟ _امروز خیلی خسته کننده بود همش در حال خمیازه کشیدن بودم… _خوابت میاد ؟ _خوابم که میاد… دلم نمیاد بخوابم _چرا؟ بهش نگاه کردم دستام و گذاشتم دو طرف صورتش _چون دلم برات تنگ شده لبخند مهربونی زد _قربون دلت بشم… بیا خودم بخوابونمت سریع خودش و کشید طرف انتهای مبل تا بتونه به درازاش بخوابه و منم به سمت خودش هدایت کرد و پتو رو کشید رومون و بغلم کرد. روی موهام و بوس کرد و گفت _بخواب _برام لالایی بگو ! _بلد نیستم _بلد شو. _لالا لالا لا یه سمانه بود که نمی خوابید و شوهرش و اذیت میکرد . یهو یه گرگ اومد از پنجره تو و خوردش ! زدم زیر خنده _این الان لالایی بوووود؟؟؟؟؟ _لالایی و قصه رو باهم مخلوط کردم قشنگ خوابت ببره و چشماش و بست _علی با چشم بسته گفت _جونم _الان آخه چه خوابی ساعت پنج بعد از ظهر … باید پاشم شام درست کنم … _حالا پا میشی… چند ثانیه تو سکوت گذشت دلم خواست شیطونی کنم… شروع کردم به بوسیدن گردنش خندید ولی توجه نکرد آروم دستم و از رو شلوار گذاشتم رو کیرش نفسش و صدا دار داد بیرون _نکن بچه !!! _خب تو بکن… _سمان پامیشم جرت میدما… _خب بده… چشماش و باز کرد و یهو جامون و طوری عوض کرد که من زیرش باشم … سنگینیشو انداخت روم و لباشو گذاشت رو لبام و وحشیانه بوسید سرشو گرفتم عقب _ترووووخدا محکم نه کبود میشه ! درد میگیره آبروم میرههههه _دیگه خودت خواستی… _یکممم آروم _من آروم بلد نیستم دوباره شروع به بوسیدنم کرد و منم دیگه وا دادم دستامو دور گردنش انداختم و بدتر از خودش جواب بوسه هاش و دادم . سینه هام و میمالید و فشار میداد صدای نالهم بالا رفت .… تو یه حرکت یهو سینههام و از سوتین و تاپ بیرون آورد و شروع به خوردن کرد تقریبا جیغ زدم و سرش و به سینه هام فشار دادم… _زن خوشمزه من کیه؟؟؟؟؟؟؟ زدم زیر خنده _مننننن همزمان از پایین داشت کصم و هم میمالید و دیوونم میکرد دوست داشتم زودتر بکنه توش نوک سینه هام و که می مکید جونم از تنم در میومد… هی ته دلم میریخت… بعد چند دقیقه رفت پایین و خواست شلوارمو در بیاره که خودم بلند شدم و رفتم سمت شلوارش _بخورمش! خندید _باعث افتخارشه … شلوارش و از تنش پایین کشید و نشست کونم و قمبل کردم و سرم و بردم سمت کیرش و روش تف کردم و دستم و آروم روش کشیدم… ناله آرومی کرد که دلم رفت … تو چشماش نگاه کردم و همزمان که براش میمالیدم گفتم _همینطوری دوست دارم… _چی؟ _آه و ناله کردنت و خندید _اووووووووف سرم و جلوتر بردم و زبون زدم… ناخودآگاه منقبض شد و بیشتر خودش و بالا آورد شروع کردم به خوردن… بالا پایین…بالا پایین… از زیرم نرم نرم خایههاش و میمالیدم … داشت دیوونه میشد … از صداش میفهمیدم … نمیدونم چقدر گذشت که گفت _بسه دیگه نمیتونم نگه دارم رفتم عقب و دراز کشیدم سریع شلوارم و در آورد کصم و یکم مالید از ترشحاتم خیس خیس بود یهو در لحظه کیرشو فرو کرد توم و شروع به تلمبه زدن کرد ! آه بلندی کشیدم _علیییییی _جونمممم _بکن جرم بده … جرم بده عشقم … داشتم دیوونه میشدم … اومد روم دستامو دورش حلقه کردم همزمان گردنم و میخورد داشتم کم کم میلرزیدم … هر لحظه بیشتر میخواستمش فهمید دارم ارضا میشم نفسام تند تند شده بود سرعتشو زیاد کرد و محکم تر تلنبه زد … بعد از چند ثانیه اسمش و با ناله صدا زدم و ارضا شدم خیالش که ازم راحت شد بیرون کشید کیرش و تو دستم گرفتم و شروع کردم تند تند مالیدن… _آی…سمان…داره میاد … _بذار بیاد یهو آبش پاشید رو سینه هام و یکم رو صورتم و انگار که شیره وجودش و کشیده باشن افتاد روم… نفس نفس میزد… کتفش و نوازش کردم و با رضایت گفتم … _حالا بخوابیم!!! نوشته: گابلین -
توسط kale kiri · ارسال شده در
ننه رفیق ناباب - 2 سلام دوباره به همه دوستان و عرض پوزش بخاطر اینکه دیر شد ادامه خاطره…چند وقتی بود مغازه آف زده بودیم و جنسهای جدید رسید وشکرخدا مغازه شلوغ بود۱شاگردی هم دارم تیز تیزوبز که مغازه رو بهش میسپارم.از کریم و مادرش شاید۱ماهی بود خبر نداشتم و اصلا خدا میدونه همه اون ماجراها رو فراموش کرده بودم.با خودم گفتم بهتر که از هم بیخبریم.آقا چند روزی بود چند تا همکارما ناراحت که چرا جنسارو آف زدی ارزون میدی.یک کم دهن به دهن شدیم و گفتم آقا تا قبل عید که جنس جدیدبیاوریم بزار اینها فروش بره شما هم همین کار رو بکنید.خلاصه غروب بود دیدم صدای SMSگوشیم اومد.مشتری داشتم نگاه نکردم شب موقع رفتن خونه کمی میوه خریدم و کارت کشیدم پیام اومد نگاه کردم ببینم کم و زیاد نکشیده باشه.دیدم اوه چند تا پیام دارم ندیدم.اولی رو باز کردم دیدم نوشته همیشه همینقدر مردی فقط بزن در رو هستی.دومی نوشته بود اگه مردی به سیبیل بود که پلنگ از همه بلندترش رو داشت واگه به قدبود شتر از همه بزرگترش رو داشت.نکنه فک کردی به کیره که خر از همه بزرگترش رو داره.شماره ناشناس بود .من فک کردم ازین همکارهاست. سریع نوشتم تو کدومش رو دوست داری فقط آدرس بده بیام تا پاره ات کنم.چند دقیقه نشد دیدم اس داده یکبار پاره ام کردی بس نبود.هنوزم میخوای پاره کنی. بخدا فکرم به همه جا رسید غیر از مرجان.سریع زنگ زد جواب دادم من تا الان شماره ازش نداشتم.گفتم به به تپلی خوشگل خودم دیدی بهت گفتم خودت میای سراغم.دیدم پشت گوشی گریه کرد گفت نامرد زدی کوبیدی رفتی علی علی مکه.نگفتی شاید مریض بشه شاید از تنهایی دق کنه.مگه نمدونی پسرم۶ماه افتاده کمپ و بعدش حبس.من تنهام گفتم آخه خودت گفتی برو به درک فسخش کن.خوبه حالا من فسخش نکردم.حالا اجازه هست بیام پیشت.گفت بیا تنهام دلم گرفته.گفتم لباس بپوش بیام دنبالت بریم بیرون.من ومن کرد بعدش گفت باشه.سریع زنگ زدم خانومم گفتم انبار کار دارم امشب نمیام.با شاگردم هم هماهنگ کردم و رفتم دنبالش.لامصب تیپ زده بود دیوانه.بخدا از خانوم خودم که زیر۳۰سال سن داره خوش تیپ تر و جوونتره. سوارش کردم و نشست تو ماشین دست داد.دستش و آروم بوسیدم بهم نگاه کرد و چشاش پر اشک شد.گرفتمش توی بغلم و پیشونیش رو بوسیدم.بهش گفتم شام خوردی گفت نه.بردمش یک رستوران ناب و ازش خوب پذیرایی کردم و رفتیم دور دور بردمش آلاچیق و قلیون زدیم بهم گفت فردا میای بریم کمپ ملاقات کریم براش یک کم پول و چیز میز ببریم.گفتم تو جهنمم بگی باهات میام.خندید گفت خیلی زبون بازی.بردمش در خونه اش گفت کار نداری گفتم نمخای دعوتم کنی خونه گفت مگه خانومت منتظرت نیست گفتم چرا ولی پیچوندمش. گفت فقط فکر بد نکنی مهربون باش .رفتیم تو لامصب عجب خونه ای داشت.بخدا من خودم وضعم شکر خدا خوبه ولی این خیلی توپ بود.نشستم روی مبل رفت لباس عوض کرد و اومد گفت چای یا شربت.گفتم قهوه.گفت اونوقت شب.خوابت نمیبره ها.گفتم مگه قرار بخوابیم.گفت بخدا اگه خیال بد کنی باهات قهر میکنم.امشب فقط دلم نمیخواست تنها باشم. چند شب خواهرم اینا پیشم بودن و یکدفعه ای رفتن دلم میخواست از تنهایی بترکه برای همین اومدم از روی تابلوی مغازه ات شماره ات رو برداشتم بهت اس دادم ازت خیلی دلخور بودم.اما با کارای امشبت یککم بخشیدمت.دستام رو باز کردم گفتم بیا بغلم خوشگل ناز خودم جیگر خانوم.تو چرا اینقدر نازی.خندید اومد پیشم تا نشست روی پام سفتی سالار رو درک کرد بلند شد رفت گفت به ریسکش نمی ارزه.لامصب الان مث تیر چراغ برق شده.خندیدم.رفت قهوه درست کرد اومد.نشست کنارم دستش رو گرفتم آوردمش نزدیکتر.گفت میشه هر چند شب یکبار بیای پیشم.خیلی تنهام. کریم هم نیست.گفتم تو بخوای آره میام.اما نمیتونم شب وایستم امشب هم استثنا شد.گفت اشکال نداره هم بیرون بریم دور بزنیم تا کریم آزاد بشه.گفتم مرجان چرا اسم این بدبخت رو کریم گذاشتین.خندید گفت وقتی کریم بدنیا اومد یک هفته بود که پدر شوهرم مرده بود اسم اون گور به گور شده رو مادر شوهر خدا لعنتیم روی بچه ام گذاشت.دیگه چیزی نگفتم رفتم دستشویی برگشتم دیدم نیست.صداش زدم از توی اتاق خواب صدام زد.وقتی رفتم پیشش با یک لباس خواب ناز و گیپوری لخت و مامانی عین عروسک دراز کشیده بود.گفت لخت شو بیا.گفتم بدنم تمیز نیست از صبح مغازه بودم گفت اشکالی نداره. رفتم پیشش از چشاش تا نافش رو چند بار بوسیدم سوتینش رو در آوردم سینه های نازش و مک زدم مث مار به خودش میپیچید.بوسیدمش گفت امیر جون یک چیزی بگم گفتم جونم عشقم بخورم برات .گفت آره.گفتم فقط چشماتو ببند.لب رو گذاشتم روی کوس تپلی مکیدم و لیسیدم تا ارضا شد.آقا بلند شدم پیشش نشستم شورت رو در آوردم گفتم ببینش نگاه کرد گفت بخدا ازش میترسم .گفتم نترس امشب کاری باهات میکنم که تا عمر داری فراموش نکنی. پاهاش رو انداختم روی شونه هام خودش رو سفت کرد گفت جون امیر شل کن خودتو .گفت نه میترسم این دفعه شلش کردم پاره ام کردی خیلی کلفته. گفتم بهم اطمینان کن.پاهاش رو دادم بالاتر سرش و گذاشتم داخلش خیس خیس بود آروم آروم تلمبه زدن رو شروع کردم ولی حتی تا نصفه هم نمیدادم تو.من تا کامل نکنم تو ارضا نمیشم.خیلی آروم آروم بهش اضافه میکردم گفت.میتونم بچرخم از پشت قنبل کنم .گفتم آرزومه عزیزم.چرخید بقول ما مشهدی ها دنبه کرد.گذاشتم توش و سرعتش رو زیاد کردم گفت تکون نده نگه دار کار دارم خودشو آروم داد عقب بیشتر رفت داخل گفتم دوستش داری گفت آره خیلی زیاد.آخه هرچی بیشتر میره داخلم توی دلم پر میشه حالم یه جوری میشه.گفتم مال خودته صاحب اختیاری قشنگ آروم آروم توی۵دقیقه هم من ارضا شدم هم اون.آبش رو تا لحظه قطره آخرش ریختم توش.گفت چرا ریختی توش ممکنه حامله بشم.گفتم نترس من نطفه ام ضعیفه.خانومم هم که باردار شد نطفه رو تقویت کردن نمیدونم چیکار کردن بعد از ۵سال ما اولاد دار شدیم.طوری نیست.خلاصه رفتیم دوش گرفتیم و لخت تا صبح توی بغل هم خوابیدیم.چه تختخواب بزرگ و راحتی بود.صبح که بلند شدم کادو بهم یکدست کت شلوار مشکی شیک داد که دقیق سایزم بود.ازش تشکر کردم و بوسیدمش و رفتیم دیدن پسرش…ادامه داره نوشته: خان بابا -
توسط mame85 · ارسال شده در
عکس شکاری پسر بی از چاک سینه و کون مامانش برای تماشای تصاویر مخفی در سایز اصلی روی هر عکس کلیک بکنید.
-
ارسالهای توصیه شده