رفتن به مطلب

ارسال‌های توصیه شده

 خواهر × داستان سکسی × سکس خواهر × داستان خواهر ×

با خیار و کیر گاییده شد

سلام فرزاد هستم و ۲۷ سالمه . من یه خاله دارم که دختری ۲۱ ساله داره که اسمش بیتا ست من و بیتا هر دو تک فرزندیم و از بچگی باهم بزرگ شدیم و عین یه ابجی بود واسم . همیشه و همه جا برادرانه پشتش بودم و نزاشتم اب تو دل خواهرم تکون بخوره .
یه عصر بهاری توی مغازم بودم(بوتیک دارم) که دیدم بیتا داره بهم زنگ میزنه جواب دادم گفتم :جانم بیتا
با صدایی گریه و ناله مانند گفت فرززااااد یه کار واجب دارم باهات میتونی بیای خونمون. گفتم چی شده مگه ؟ با همون صدا گفت یه مشکلی واسم پیش اومده بیا. با استرس گفتم پس خاله کجاست؟
گفت مامان جون (مامان باباش)حالش بد بود امشب با بابام رفتن پیشش بمونن.
گفتم باشه عزیزم الان مغازه رو میبندم زود میام.
خلاصه رفتم به سمت خونه خالا و زنگ درو زدم در باز شد رفتم بالا . صدا زدم بیتا جان کجایی؟
_اینجام بیام بیا تو اتاق.
اروم درو باز کردم و یدفعه بیتا رو دیدم که لخت روبروم وایساده بود و یه نصفه خیار هم تو کسش
واای باورم نمیشد چی دیده بودم
زبونم بند اومده بود
به خودم اومدم داد زدم چه گهیی خوردی داشته چه غلطی میکردی جنده
هولش دادم رو تخت و دو تا سیلی تو گوشش زدم
اونم همزمان با داد من گریه میکرد و زیر لب میگفت غلط کردم ببخشید
همینجور بهش فحش میدادم و اون بدتر گریه میکرد هی میگفت اروم باش توروخدا یواش تر .
بالاخره یه کم بعد که اروم شدم گفتم بگو داشتی چه گهی میخوردی
همنجور رو تخت با حالت نشسته که پاهاشو باز کرده بود تا درد خیار کلفت بیشتر از این اذیتش نکنه گفت: امروز که مامان اینا رفت بیرون منم حالم خیلی بد بود دو تا فیلم دیدم و …
خفه شو دیگه دهنتم ببند بیتا
وایسا ببینم چیکار میتونم بکنم دراز بکش
با اکراه دراز کشید و جلو چشمشو با دستش گرفت
با دو تا انگشتم خیارو گرفتم و محکم کشیدم نه به این راحتی ها در نمیومد نگاهی به دور و برم انداختم روی میزش یه کرم نرم کننده دیدم پاشدم برش داشتم و اوردم یکم ازش برداشتم و زدم به دو لبه کسش و چرب کردم و باز کشیدم آهی از روی درد کشید زیر لب زهر ماری گفتم و دوباره محکم تر کشیدم که بالاخره درومد و بیتا آخ بلندی گفت و منم سریع پاشدم رفتم تو سالن رو مبل نشستم رفتم تو فکر و بابت رفتارم باهاش پشیمون شدم اونم نیاز داره نباید میزدمش و بدن سکسی و سفیدش اومد تو ذهنم و کسش که قرمز شده بود همه اینا رو از اول داشتم مرور میکردم که صدای پای بیتا اومد لباس راحتیاشو پوشید و اومد روی مبل کناری نشست زل زدم به چشماش که اشکی بود و از خجالت نمیتونست سرشو بیاره بالا. رفتم سمتش و نشستم کنارش و شونشو گرفتم و سرشو گذاشت رو شونم . اروم موهاشو نوازش کردم :ببخشید که باهات بد حرف زدم قربونت برم تو هم نیاز داری از سنگ که نیستی صدامو بردم بالا تر و گفتم آخه من باید خیارو از تو کس ابجیم بکشم بیرون؟ رفت پایین تر و روی پام دراز کشید و از شرم سرشو کرد بین پام و گفت ببخشید داداش اشتباه کردم . نمیدونم چی شد که یه دفعه گفتم دهنت سرویس کیر میخواستی خودم میکردمت این کار چیه این چه حرفی بود که زدم !!! بیتا از روی پام بلند شد و با بهت نگام کرد که در یه حرکت لحظه ای دستشو کشیدم و انداختمش رو خودم رفتم سمت صورت خوشگلش و لباشو گرفتم و محکم میخوردم اولش مقاومت کرد ولی کم کم اونم باهام همراهی میکرد . رفتم سمت گردنش و محکم میخوردم هی میرفتم پایین تر تا رسیدم به سینه هاش تیشرتشو در آوردم و ممه های صورتی و گردشو به دندون گرفتم اخ که چه لذت بخش بود بیتا هم مدام ناله میکرد میگفت برو پایین رفتم سمت کسش شروع کردم به خوردن کس ناز و متورم شدش بیتا مدام ناله میکرد و اه های بلند میکشید شلوارمو کشیدم پایین و کیر سیخ شدم و در اوردم و با یه ضربه فرو کردم تو کسش عقب و جلو میکردم و تلمبه میزدم و با دو تا دستم ممه هاشو فشار میدادم گفتم حالا کیر من بهتره یا خیار ؟ناله کرد و گفت واای جر خوردم اآااای کیرتو بهتره وای کسم جر خورد با این حرفاش تلمبه هام سرعتی تر کردم و داشتم ارضا میشدم درش اوردم و ریختم رو کسش . هردو تامون باهم ارضا شدیم و بی حال نفهمیدم کی خوابم برد .
بلند شدم دیدم هوا تاریکه بیتا هم کنارم رو مبل خوابه . چند تا بوسه روی سرش زدم و رفتم کنارش بغلش کردم و گفتم عشقم پاشو شب شده . بیدار شد گفت چی گفتی؟گفتم عشقم پاشو شب شده . با خجالت سرشو گذاشت رو گردنم و خندید . بعد اون ماجرا دو بار سکس داشتیم که تهش به ازدواجمون ختم شد و از این ماجرا دو سال میگذره . امیدوارم خوشتون اومده باشه خدا نگهدار.

نوشته: فرزاد

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

به زودی فعالیت در انجمن عمومی خواهد شد، حتما قوانین را مطالعه بفرمایید.