kale kiri ارسال شده در 31 خرداد اشتراک گذاری ارسال شده در 31 خرداد خواهرزن × داستان سکسی × سکس خواهرزن × داستان خواهرزن × سمیرا کص کلوچه ای - 1 این خاطره درباره سمیراست که من بهش میگم کص کلوچه ای سمیرا یک سال از من کوچیکتره بدن تو پر و سفیدی داره، ممه هاش درشت و خوش فرمه و نوکشون صورتی و سکسیه.کون بزرگی هم داره که همیشه خط شورتش از زیر شلوارش دیده میشه.با منم راحته و شوخی زیاد می کنیم.البته قبلا بیشتر شوخی میکردیم ماجرا از اونجا شروع شد که شب سمیرا اومد خونه ما و گفت شوهرش رفته جایی و شب نیست.پس شب پیش ما میمونه. همونطور که گفتم سمیرا راحته و جلوی من معمولی میگرده با یه تیشرت و یه شلوار و از اونجایی که ممه های درشت و گردی داره من همیشه ممه هاشو دید میزنم مخصوصا وقتایی که تیشرت میپوشه از یقه اش کامل میشه چاک ممه های خوشگلشو دید.اکثر اوقات هم نوک ممش از زیر لباس مشخصه و منو حسابی داغ میکنه. خلاصه کنم خاطره رو شب شام رو خوردیم و بعد یک ساعتی گپ و گفت سمیرا رفت توی اتاق بخوابه و ما هم توی اتاق خودمون خوابیدیم.همینجور که دراز کشیده بودم داشتم تو اینستا میچرخیدم که دیدم سمیرا آنلاینه.از اون طرف هم طبق معمول زنم پشتشو به من کرده بود و خوابیده بود.نمیدونم چیشد شیطون رفت تو جلدم به سمیرا پیام بدم مخشو بزنم.البته قبلا چندباری خیلی ریز مالونده بودمش و اونم چیزی نمیگفت و میدونستم پایست ولی میترسه.دلو زدم دریا و بهش پیام دادم خوابیدی؟ که جواب نداد.منم حالم گرفت و بیخیال شدم و ادامه چرخیدنم تو اینستا رو دادم که بعد چند دقیقه دیدم پیام داد نه نخوابیدم.منم پیام دادم گفتم شب زنده داری مگه؟ بگیر بخواب.گفت تو چرا نخوابیدی؟ گفتم منم خوابم نمیبره ولی تو بخواب شیطونی هم نکن.گفت شیطونی چی؟گفتم هرچی.گفت تو خودت شیطونی نکن.گفتم بذار برم تو کارش پس پیام دادم من دوست دارم شیطونی کنم ولی دوست ندارم مجازی شیطونی کنم دوست دارم عملی شیطونی کنم با یه ایموجی 😅.دیدم داره تایپ میکنه ولی چند دقیقه رو همون حالت موند.انگار نمی خواست سند کنه.بعد از حالت تایپ خارج شد.و دوباره رفت حالت تایپ و دوباره خارج شد و بعد دیدم که آفلاین شد.پیش خودم گفتم اوه اوه بد شد که.سمیرا یه کوچولو هم دهن لق هست ترسیدم سوتی بده.چند دقیقه ای تو جام بودم و فکرم مشغول بود نکنه ضایع بشه.شایدم خوابش برده.گفتم پاشم برم به بهونه آب خوردن از کنار اتاقش رد بشم ببینم خوابه یا نه.اطاقش بغل آشپز خونه بود.از کناراطاقش رد شدم دیدم رو تخت پشت به در خوابیده و میشد قشنگ کون قلمبشو خط شرتشو از روی شلوار سفید و جذبی که پوشیده بود دید.کنار در آشپزخونه دل دل میکردم برم دستمو بمالم رو کونش و یکم بمالمش اما میترسیدم.با یه صدای نه بلند نه آروم برای اینکه بفهمم خوابه یا نه صداش کردم سمیرا بیداری؟جواب نداد گفتم پس خوابش برده گفتم بذار یه تست دیگه بکنم.گفتم سمیرا حیف این کلوچه های خوشمزه و اون کون نیست نمیدی ما بکنیم.تا کی فقط ممه هاتو دید بزنم؟اون هندونه ها که شب یلدا هم ندادی بخورمشون.که دیدم سمیرا یه تکون خورد.تخمام چسبید.زود رفتم آشپزخونه آب خوردم و یکم لفتش دادم.وقتی برگشتم از جلو اطاقش سریع رد شدم دیدم برگشته روبه در و پتو کشیده روخودش.خلاصه منم رفتم دراز کشیدم و چشامو بستم بخوابم.چند دقیقه ای گذشت که ویبره گوشی اومد.دیم سمیراست پیام داده. ساعتو دیدم دقیقا ۱:۳۰ شب بود.نوشت مثلا چجور شیطونی دوس داری عملی بکنی؟مونده بودم چی بگم؟!!گفتم بماند.تو چرا هنوز نخوابیدی؟گفت نه بگو. بگو شاید منم دوست داشتم از اون شیطونی ها.گفتم بیدار بودی؟گفت آره.گفتم چرا صدات کردم جواب ندادی.گفت شنیدم چی گفتی.اینو گفت.گفتم پشمام چیکار کنم حالا؟،چی بگم؟گفتم بزنم پررویی یا شانس و یا اقبال گفتم از این شیطنت ها دوست دارم توهم دوست داری؟دوباره دیدم در حال تایپه ولی ارسال نمیکنه.دوباره پیام دادم و فقط یه علامت سوال فرستادم.اونم سریع پیام داد خجالت نمیکشی؟دیگه کار از کار گذشته بود.پیام دادم گفتم بیا صادق باشیم😅 تو گفتی چی دوست داری؟ منم راستشو گفتم.گفت گمشو بیشعور خیلی پررویی زنت کنارت خوابیده برای یکی دیگه راست کردی؟گفتم از شانس من زن من همیشه خوابه.بعدشم برای یکی دیگه راست نکردم.اصلا ولش کن بحث چرتیه شبت بخیر.اینو گفتم سریع آفلاین شدم.پنج شیش دقیقه بعد پیام داد آقا رو باش بجای اینکه من شاکی باشم اون شاکیه.نکنه میخوای نازتو بکشم؟گفتم من شانس دارم کسی نازمو بکشه؟همه عمرم ناز کشیدم.گفت چطوری ناز میکسی یکم نازمو بکش. (پایان قسمت اول) نوشته: صداقت لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسالهای توصیه شده