arshad ارسال شده در 29 خرداد اشتراک گذاری ارسال شده در 29 خرداد سن بالا × زن مطلقه × منشی × داستان سکسی × سکس سن بالا × داستان سن بالا × داستان منشی × سکس منشی × داستان زن مطلقه × سکس زن مطلقه × منشی سن بالا سلام خدمت دوستان کونباز من یونسم اولین بارمه که دارم همچی چیزی مینویسم پس عذر میخوام از شما عزیزان بابت وجود اشتباهاتی ک ممکنه توش باشه این داستان ک نه یه خاطرس واسه 3 ساله پیشه زمانیکه مشهد دانشجو بودم و درس میخوندم خودم اهل یکی از شهرستانهای نزدیک میشدم از خودم بگم که نه بچه خوشگلم نه باشگاه میرم ن کیرم 17_18 سانته 😂 یه جوون نسبتا قد بلند سبزه پوست با قیافه ای قابل تحمل😅 قضیه از اونجایی شروع شد ک ما رفیقا تو گروها میچرخیدیم دنبال زید و اینا یا اگه موردی بود که میدونستیم از اطرافه بهم پاس میدادیم این لا به لا یه آیدی تلگرام گیرم اومد همینجوری شانسی بهش پیام دادم اونم جواب داد اسمش مژگان بود با یکم کصنمکی تونستم به حرف بگیرمشو بفهمم که 36 سالشه (البته اینو خودش گفت) دوتا بچه داره و دو سه سالیه طلاق گرفته بهم عکس داد و زیاد لاس نمیزد بیشتر به فکر این بود که بتونه تیغ بزنه با اینکه خودش منشی مطب یه دکتر زنان زایمان بود تو خیابون احمدآباد طفلی نمیدونست من از خودش آسو پاس ترم😂 خلاصه با همین چت کردن های معمولی رفتیم جلو تا اینکه یه شب گفت بیمارستانم دخترم حالش بده سرم وصل کردم بیمارستان اکبر بود منم بهش نگفته بودم مشهدم گفته بودم شهرستان بهش گفتم میام پیشت تنها نباشی اولش باورش نشد بعد که ویدئو مسیحایی که از قبل تو جاده مشهد ضبط داشتم براش فرستادم طفلی پشماش ریخت یکی دوساعتی ک گذشت از خوابگاه یه اسنپ گرفتم رفتم در بیمارستان گفتم بیاد دم در منتظر بودم که اومد یه زن سن بالا قد کوتاهی داشت یکمم چاق بود بعد سلام احوال پرسی نشستیم رو نیمکت و حرف زدیم طفلی چقد ذوق کرده بود که مثلا من از شهرستان بخاطرش اومده بودم مشهد زیاد حرف نزدیم فقط یه تیکه تونستم سینه هاشو ببینم بخاطر روپوشی که واسه بیمارستان تنش بود اونم از اون شب بعد با من راحت شدو پیاما سکسی شد تا جایی که قرار شد برم مطب ببینمش قبل اومدن دکتر آدرس گرفتمو قرار گذاشتیم که بریم با خودم گفتم باید اینو بکنمش مکان هست وقتشم هست باید یه صحنه ای بزنم نکنم میپره راه افتادم سمت اون طرف با مترو قبل اینکه برسم یه ترا220 و سیلدنافیل خوردم و خودمو قول یه سکس تو مطب دادم رسیدم جلو ساختمون هرچی زنگ میزدم جواب نمیدادم پیام دادم جواب نداد گفتم بیا کیرو خوردی پسر حالا باید از شق درد بمیری تو همین فکرا بودم که دیدم وارد ساختمون شد منم پشت سرش راه افتادم وارد آسانسور که شدیم منو دید به رو خودش نیاورد فقط شنیدم خیلی آروم گفت بعد 5 دقیقه بعد من بیا داخل رسیدیم بالا و در مطبو باز کرد و رفت داخل منم بعد ۵ دقیقه رفتم تو درو بستمو احوال پرسی نشستیم تو اتاق دکتر فاز نصیحت برداشت از قیافش معلوم سنش بیشتر از اونیه که گفته شروع کرد که تو جوونی من دو تا توله دارم میخوایی چیکار و منی که تو دلم داشتم به کردنش فکر میکردم طفلی نمیدونم فاز چی برداشته بود از اون شب لا بلایه حرفاش نشستم کنارش دستمو دورش حلقه کردمو یواش یواش مالیدم رو گونه هاشو بوسیدم لبمو بردم سمت لبش یکی دوتا لب گرفتم دست انداختم رو سینه هاش هی یکی دوبار پس زد ولی خب شل کرد منم زانو زدم جلو پاشو شروع کردم دکمه های مانتوشو باز کردم اونم داشت حرف میزد که نکن زشته چه کاریه خبر نداشت که من دارم از شق درد میمیرم خلاصه بالاشو لخت کردم سینه هاش افتاده تر بود و یه خورده شکم داشت سایزش 80 بودو گردی هاش قهوه ای تیره قشنگ یه کس دهه60 جا افتاده شروع کردم به خوردن سینه هاش ک یواش یواش وا داد چشاشو بسته بود و لبشو گاز میگفت منم با ولع سینه هاشو میخوردم یواش دستمو کردم تو شلوارش که دیدم بله چشمه راه افتاده چقدر خیس کرده بود خواستم شلوارشو در بیارم که خودش پاشد وایستاد گفت واقعا میخوای بکنی؟ منم از خدا خواسته با اشاره سر تایید کردم که خودش اول کفشاشو بعدم شلوارشو در آورد نمیگم یه کس بلوری بی مو داشت لبو ولی خب بد نبود پفکی تا شیو کرده بود ولی خب لامصبو بس تیغ زده بود تیره شده بود اشاره کردم رفت رو تخت معاینه دراز کشید پاهاشو داد بالا اونقد خیس بود اصلا نیاز به تف نبود کیرمو چند بار بالا پایین کردم که آهو نالش بلند شد هولش دادم تو وااای چقدر خیس بود چقد داغ شروع کردم تو همون حالت تلمبه زدم اونم آهو نالش هی بیشتر میشد می ترسیدم یا دکتر بیاد یا یه نفر صداشو بشنوه چرخوندم لبه تخت داگی کیرمو اروم بردم دم سوراخ کونش ک خودشو جمع کرد نذاشت اصرار کردم قبول نکرد منم دیگه نخواستم وقتو تلف کنم شروع کردم داگی کردن یه ده دقیقه ای که کردم هنوز خبری از آبم نبود به لطف ترامادول 220 دوباره برگردوندمش به همون حالت دستامو گذاشتم دو طرف شکمشو شروع کردم محکم تلمبه زدن یه چندتایی که زدم دستاشو انداخت رو پشتم ناخوناشو فشار داد تا وقتی لرزید و کیرم داغ شد آبش اومد منم عرق کرده بودمو داشتم فشار میآوردم ک آبم بیاد خودشم که خرش از پل گذشت شروع کرد زود باش زود باش سینه هاشو دوستی گرفته بودمو میمالیدم که گفت توش نریزی و منم آبم اومد با فشار در آوردمش ریختم رو شکمشو سینه هاش خیلی حال داد تاحالا سن بالا نکرده بودم مکانش مناسب نبود و گرنه تو پوزیشنای بیشتری میتونستم بکنم دستمال کاغذیارو آوردم از تو کشویی که بهم نشون داد و یه چندتا گذاشتم رو شکمش خودشو تمیز کردو پاشد اتاقو بو منی برداشته بود یه اسپری زد و رفتیم تو قسمت انتظار مطب و شروع کرد به غر زدن ولی خب زر میزد مثل خر کیف کرده بود نزدیک اومدن دکتر بودو با اینکه مثلا ناراحت بود بغلش کردم بوسیدمش و زدم بیرون جاتون خالی از ساختمون اومدم بیرون یه سیگار صورتی( به سیگار بعد سکس میگن واسه اونایی که احتمالا نمیدونن) کشیدم رفتم خوابگاه ببخشید اگه طولانی شد یا اینکه زیاد سکسی نبود فقط خواستم باهاتون به اشتراک بذارم بازم ببخشید ممنون نوشته: یونس لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسالهای توصیه شده