kale kiri ارسال شده در 25 خرداد اشتراک گذاری ارسال شده در 25 خرداد ترنس × گی × داستان سکسی × داستان گی × سکس گی × داستان ترنس × سکس ترنس × آبتین: عشق و ارضا اون شب من تا خوابم برد بی صدا گریه کردم من سکس و عاشقانه دوست داشتم ولی آرش منو خشن و با چاشنیه تحقیر کرد. احساس میکردم هم از کردن و هم از تحقیر کردنم لذت میبره و هم ازم متنفره احساس میکردم از داشتن برادری با ظاهر من احساس شرم میکنه ولی شهوتشم نمیتونه کنترل کنه دوسال از این ماجرا گذشت هروقت تو خونه تنها میشدیم انواع و اقسام پوزیشن هایی که برای من اذیت کننده بود رو امتحان می کرد ولی همیشه سکسمون طوری بود که صورت همدیگرو نمیدیدیم و هیچ حرفی هم نمیزدیم همیشه از پشت و در سکوت منو میکرد مثل یک تیکه دستمال باهام رفتار میکرد خیلی خشن بی ملاحظه بدون علاقه وقتی هم که آبشو می ریخت توم سریع میرفت دستشویی و می رفت یا تو اتاقش یا می رفت بیرون این وضعیت خیلی ناراحت کننده بود برام سکس و خیلی دوست داشتم ولی نه اینطوری تقریبا دو سال بعد، ۱۶ سالم بود دوباره بابا و مامانم باید میرفتن شهرستان رفتم دستشویی و خودمو تمیز کردم، میدونستم میاد سراغم بعد از خداحافظی و کلی سفارش کردن که امروز نصاب ماهواره میاد و خونه بمونین، رفتن داشتم میرفتم سمت اتاقم که دوباره از پشت گرفتم و هلم داد روی دسته کاناپه راحتی با دستش سرمو سمت کاناپه فشار داد کونم روی دسته کاناپه کاملا بالا بود فقط نوک انگشتای پام روی زمین بودن خیلی پوزیشن بدی بود برام خیلی سریع شلوار و شرتمو همزمان کشید پایین کیرشو که نمیدونم با چی چرب کرده بود گذاشت جلوی سوراخ کونم دوباره بدون ملاحظه و خیلی سریع سر کیرشو کرد تو هرچند که بارها منو کرده بود ولی هربار که اینطوری خشن میکرد تو دوباره درد میگرفت از درد سعی کردم پاهامو جمع کنم ولی با پاهاش مانع میشد درد کشیدنمو دوست داشت با فشار کل کیرشو کرد تو لپای کونمو با دستاش گرفت و خیلی خشن از هم باز کرد طوری که دردم بیشتر میشد شروع به تلمبه زدن کرد اینقدر سریع و خشن تلمبه میزد که از ضربه هاش و تکونهای شدید سر درد می گرفتم پاهام دیگه کاملا تو هوا بود بعد از پنج یا شیش دقیقه آبش اومد دوباره سریع کیرشو در آورد و رفت دستشویی مثل یک جنده باهام رفتار میکرد رفتارش باعث میشد ازش متنفر باشم بعد از آرش رفتم دستشویی و خودمو تمیز کردم وقتی اومدم بیرون آماده شده بود بره بیرون فقط گفت تو میمونی تو خونه تا نصاب بیاد، من با دوستام میرم بیرون شب برمیگردم وقتی رفت، رفتم دوش گرفتم بعد از دوش گرفتن خواستم لباس بپوشم که به فکرم رسید چندتا از لباسای مامانمو امتحان کنم عاشق لباس زنونه پوشیدن و آرایش کردن بودم و هستم مخصوصا شورت هیپستر زنونه و تاپ رو خیلی دوست دارم با اینکه سینه هام پسرونه نیست و مثل دوتا نارنگی کوچولو قلمبس ولی سوتین ها برام بزرگ بودن و فقط شرت زنونه و دامن کوتاه و تاپ پوشیدم و خودمو خیلییی ملایم آرایش کردم سینه هام توی تاپ کاملا معلوم بودن موهای مجعدم که قهوه ای هستن و تازه گذاشته بودم بلند بشن و یه ور صورتم ریختم خودمو تو آینه نگاه کردم و میدونستم این چیزیه که میخوام میدونستم که این منم، منه واقعی لباس رو دوباره در آوردم که زنگ زدن سریع یه شلوارک و تیشرت پوشیدم و درو باز کردم نصاب ماهواره بود اصلا یادم نبود که صورتم آرایش داره آرایشم خیلی ملایم بود ولی لبام برق میزد و صورتمم کرم پودر داشت نصاب که بعدا فهمیدم اسمش مهدی بود حدودا ۳۵ تا ۴۰ بود. قدش خیلی بلند بود شاید ۱۹۰ و اندام متوسطی داشت تعجب کرده بود منم از دیدنش هول کرده بودم انگار اومده خواستگاریم اومد تو و مشغول شد بعد از حدودا یک ساعت صدام کرد گفت تمومه فقط من این کابلو از بالای میز تلویزیون میدم پایین وقتی دیدیش بگیر و بکشش بیرون خم شده بودم که کابلو بتونم ببینم گفتم من کابلی نمیبینم اومد پشت سرم که اونم نگاه کنه خودشو چسبوند بهم دلم ریخت خودشو خیلی آروم بهم میمالید وقتی دید هیچ اعتراضی ندارم دستشو گذاشت رو کونم و یکم مالوند وقتی مطمئن شد که راضیم دیگه خیلی راحت شروع به مالیدن کونم کرد گفت: کابل و حالا ولش کن بیا بغلم اسمت چیه خوشگله؟ آبتین چه اسم قشنگی منم مهدیم چند سالته عزیزم؟ ۱۶ چه عالی همینطور که بغلم کرده بود با دستش سرمو نوازش کرد و موهامو از تو صورتم آروم کنار زد دستشو گذاشت کنار گردنم و لبامو بوسید قلبم داشت به شدت میزد با شرم و علاقه بهش نگاه کردم احساس کردم عاشقش شدم دوباره بوسیدم انگار رو ابرها بودم داشت به من محبتیو میداد که از بچگی دنبالش بودم دستشو برد سمت کونم و خیلی با محبت و ملایم کونمو میمالید و نوازش میکرد تیشرتمو درآورد سینه هامو دید و اینکه هیچی مو ندارم چشماش برق زد شروع به خوردن سینه هام کرد دیگه مطمئن بودم که عاشقش شدم دوست داشتم برای همیشه باهاش باشم شلوارکم و شرتمو درآورد یه نگاه بهم کرد و گفت: ترنسی؟ ترنس چیه؟ یعنی هورمون استفاده نمیکنی؟ نه خیلی تعجب کرد و گفت: بدون هورمون سینه داری و یک دونه مو تو تنت و صورتت نیست؟ آره اوه پس اگه هورمون استفاده کنی چی میشه دوباره بوسیدم گفت زانو بزن قبل از اون فقط یکبار خورده بودم که خیلی دوست نداشتم ولی اینقدر دوستش داشتم که میخواستم هر کاریو که ازم میخواد به بهترین حالت انجام بدم زانو زدم شلوارشو در آورد ازم خواست خودم شورتشو در بیارم شرتشو که آروم کشیدم پایین یک کیر بزرگ انگار پرید بیرون بزرگترین کیری بود که تا اون روزو دیده بودم شاید ۱۷ یا ۱٨ سانت بود هم خیلی بزرگتر از کیر آرش بود هم خیلی کلفت تر گفت شروع کن با دوتا دستم کیرشو گرفتم باید دهنمو کامل باز میکردم که بره تو شروع کردم به خوردن با اینکه خیلی بوی خوبی نمیداد ولی با علاقه زیاد براش خوردم دستشو گذاشت روی سرم و یکم فشار میداد که کیرش بیشتر بره تو دهنم بعد از چندبار عقب جلو کردن کیرشو درآورد و همونجوری که زانو زده بودم رفت پشت سرم ایستاد از پشت دستشو گذاشت زیر چونم و کشید به سمت خودش گفت سرتو بیار عقب برای اینکه نیوفتم دستامو گذاشتم زمین کیرشو دوباره کرد تو دهنم دیگه من کنترلی نداشتم و خودش داشت تو دهنم عقب و جلو میکرد چون سرم به سمت عقب بود احساس میکردم کیرش تا توی حلقم میره و میاد ولی این پوزیشن اصلا حالمو بد نمیکرد وقتی تو دهنم تلمبه میزد تخماش میخورد به پیشونی و گاهی به بینیم مخلوط پیش آبش و آب دهنم کل صورتمو خیس و لیز کرده بود هر بار که کیرشو میکرد تو دهنم میگفت جوون بعد چند بار تلمبه زدن کیرشو درآورد و گفت بلند شو خیلی با ملایمت و لطافت باهام رفتار میکرد و این باعث میشد لذت ببرم بلند شدم با تیشرت خودم صورتمو خشک کرد و دوباره لبامو بوسید گفت دراز بکش رو تخت طبق عادت دمر دراز کشیدم و حالت نیمه داگی سرم روی تخت گذاشتم و کونم دادم بالا گفت نه، برگرد میخوام صورت ماهتو ببینم برگشتم پاهامو از هم باز کرد و خودش بین پاهام زانو زد بالشتمو گذاشت زیر کمرم تا سوراخم جلوی کیرش باشه پاهامو داد بالا و خودشو نزدیکتر کرد کیرش گذاشت جلوی سوراخم چشم تو چشم بودیم چشم ازم برنمیداشت خیلی آروم شروع کرد به فشار دادن انگار میخواست تمام احساسمو از او چشمام بخونه لحظه ورود سر کیرش درد همراه با لذت خیلی زیادی داشت که ناخودآگاه همونطوری که به چشماش زل زده بودم سرمو به عقب به بالشت فشار دادم و گفتم هههااایی کلی از این حالت من و اینکه تو چشمام زل میزد در حال دخول لذت میبرد و قربون صدقم میرفت یکم کیرشو بیرون کشید و دوباره شروع به فشاردادن کرد وقتی کیرش تا آخر رفت تو شروع کرد آروم به تلمبه زدن کیرش اونقدر بزرگ بود که وقتی تا آخر میرفت تو احساس میکردم کل بدنم میلرزه یک حس غیر قابل توصیفی بود تمام مدت به چشمام زل زده بود و باهام خیلی با محبت حرف میزد بازوهاشو پشت رونم گذاشت و شروع کرد به سریع تلمبه زدن از شدت لذت پاهامو دور کمرش حلقه کردم ولی به خاطر تلمبه زدنش از هم باز میشد تو اوج لذت بودم کیر کوچولوم حسابی جمع شده بود و رفته بود تو اندازه یک بند انگشت شده بود ولی داشت کلی پیش آب ازش میومد خارج شدن پیش آبمو وقتی کیرش میومد برون احساس میکردم بعد از شاید ۱۰ یا ۱۵ دقیقه تلمبه زدن یک حس خیلی عجیبی بهم دست داد کل بدنم شروع کرد به لرزیدن پاهام که تو هوا بود بی اختیار تکون میخورد انگار رعشه گرفته بودم تمام بدنم لرزید با اینکه کیرم کامل کوچیک شده بود برای اولین بار آبم اومد حتی روی صدای خودمم کنترل نداشتم بی اختیار و با صدای بلند ناله میکردم سوراخم بی اختیار سعی میکرد جمع بشه که کیر مهدی این اجازه رو بهش نمیداد مهدی از ارضا شدنم لذت می برد و قربون صدقم می رفت سرعت تلمبه هاشو بیشتر و بیشتر کرد یک دفعه صدای نفس زدنش بلندتر شد پاهامو گذاشت رو شونه هاش و تمام کیرشو توی کونم فشار داد آبش اومد نبض زدن کیرش توی کونم اینقدر لذت بخش بود که دوست نداشتم تموم بشه پاهامو از رو شونش برداشت و خودشو انداخت روم شروع کرد به بوسیدنم و سینه هامو میمالوند دقیقا همونچیزی که میخواستم دقیقا برعکس آرش داشت بهم عشق و محبت میداد قلبم سرشار از عشق بود دستامو دور گردنش حلقه کردم دوست داشتم برای همیشه باهاش باشم بعد از چند دقیقه لب گرفتن گفت: مرسی عزیزم، بهترین سکس عمرم بود گفت ولی من باید برم رفت دستشویی و خودشو تمیز کرد من همچنان غرق در عشق و بی حال روی تخت افتاده بودم لباساشو پوشید دوباره بغلم کرد و بوسید گفت خیلی دوست دارم کل شجاعت مو جمع کردم با صدایی لرزون و آروم گفتم: منم همینطور کارتشو بهم داد و گفت: هر وقت موقعیت جور بود بهم زنگ بزن. دوست نداشتم بره دوست داشتم منم با خودش ببره تو دلم فریاد میزدم: منم با خودت ببر، نجاتم بده ولی صدام در نمیومد بعد از رفتم مهدی دوش گرفتم احساس زنانگی بیشتری داشتم شروع کردم به تحقیق کردن راجع به ترنسها و ترنس بودن دیگه میدونستم که من یک ترنسم ولی با داشتن این خانواده نمیتونستم مثل یک ترنس زندگی کنم… باید فکری میکردم ادامه دارد… نوشته: آبتین لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسالهای توصیه شده