رفتن به مطلب

داستان خرید لباس با مامان ممه گنده م  

4 کاربر تاکنون رای داده است

  1. 1. نظرتون راجب داستان ؟!

    • خوب بود !
      4
    • بد بود !
      0


ارسال‌های توصیه شده

سلام به همه رفقا، من اومدم تا یکی از بهترین تجربیات زندگی ام را با شماها به اشتراک بگذارم. این اتفاق سال گذشته در ماه اسفند افتاد. عید نزدیک بود و تقریبا مثل هر خانواده یی ، ما هم رفته بودیم بازار تا لباس های جدید برای عید بخریم، برای همین منو مامانم باهم راهی بازار شدیم تا لباسامون بخریم.

اول بزارید در مورد خانواده م بهتون بگم. ما یه خانواده کم جعیتیم که شامل پدر، مادر و من میشه. پدرم یه شرکت بزرگ داره و همیشه سرش شلغوغه، مامانمم هم یه زن خانه دار ولی اما خوشگله. اون 42 سالشه و خيلي جوون تر از سنش به نظر میرسه و بیشتر تاپ یا لباسای آستین کوتاه می پوشه. سینه هاش مثل همه مامانای ایرانی خیلی بزرگن و تقریبا همیشه اون چاک بین سینه های گنده ش دیده میشن. در مهمانی ها و مجالس مامانم همیشه لباسای تنگ و نازک میپوشه و همه مردان فامیل چشاشون رو سینه های مامانمه. خودمم پشت کنکوریم و تازه وارد 19 سالگی شدم.

با مامانم صبح راهی بازار شدیم چون دمدمهای عصر بازار شلوغ میشد ما هم گفتیم که سریع بریم و برگردیم. مامان خوشگلمم مثل همیشه یه تنگ بدون آستین پوشیده بود با مانتوی جلو باز نازک. وارد هر مغازه ایی که میشدیم فروشنده ها اول به سینه های گنده و نرم مامانم خیره میشدن انگار اولین باره که سینه های بزرگ میدیدن و حتما تو دلشون به من فحش میدادن که هر روز دارم این سینه هارو میبنم.

اول خریدهای منو انجام دادیم، بعد رفتیم مغازه ای خلوتی که مامانم واسه خودش لباس بخره، وارد که شدیم یه فروشنده خانم جوان تقریبا 22 ساله اومد استقبال و از مامانم پرسید چجوری میتونم کمک تون کنم؟
مامانم گفت که چندتا تاپ میخواد اونم رفتو یه چندتایی آورد و همینطور که داشت نشون مامانم میداد زیر چشمی به سینه ها و چاک زیبایی که بین شون ایجاد شده بود هم نگاهی میکرد. داشتم با خودم فکر میکردم اینکه زنه، این چرا داره اینجوری رفتار میکنه؟!

خلاصه مامانم یه دوسه تایی برداشت تا بره تو اتاق پرو که خیلی هم تنگ بود و بروز یه نفر توش جا میشد. بعد از چند دقیقه مامانم پرده رو کنار زد تا به فروشنده بگه اینا خیلی ایراد دارن که منم اون لحظه همونجا بودم وای چی میدیدم سینه های گنده که تقریبا از تاپ هم زده بودن بیرون بدون توجه به من داشت با فروشنده حرف میزد که اونم اومد هی تاپو بررسی میکرد دست میزد به سینه های مامانم بعد چندبار نگاه کردن فروشندهه برگشت گفت که خانومم اینارو باید بدون سوتین بپوشی و تست شون کنی.

زبون بازی فروشنده هارو که میبدونید مامانم متقاعد شد برگشت داخل اتاق و بعد چند دقیقه دوباره پرده زد کنار. سینه های لختش داخل تاپ نازک که سوتین هم نداشت یه چیز دیگه بود. مخصوصا اینکه نوک ممه هاش هم تقریبا میتونستم ببینم.

مامانم گفت: نه اینا هنوزم کوچکن واسه من. فروشنده خانم باز اومد بعد چندبار اینور اونور کردن گفت که من سایز دقیق شمارو نمیدونم اگه میشه دربیارید تا من سایز شمارو بگیرم و لباس اندازه شمارو بیارم. مامانم بعد یع مکث کوچکی قبول کرد هر دو وارد اتاق شدن، وارد که چه عرض کنم تقریبا بیرون بودن چون اتاقه خیلی کوچک بود مامانم تو بود خانمه هم از نصف بیشترش بیرون پرده هم مثلا کشیده بود که کسی نبینه در حالی که همه چی قشنگ معلوم بود.
من اون لخظات داشتم شوکه کننده ترین دوران زندگی ام میدیدم. مامانم تاپو که دروارد بوممم ، یهو سينه های سفید و گنده ش بیرون زدن، من میخکوب شده بودم وااای من ، اونا بزرگترين و سکسي ترين سينه هايي بودن که تا حالا ديده بودم نوک پستان قهوه ای بزرگ و نرم که با حرکت کوچکش کلی تکون میخوردن.

مامانم به فروشنده بهتره زودتر اندازه بگیرید، باور کنید حتی فروشنده زن هم تو شوک بود که با صدای مامانم بخودش اومد ازش خواست دستاشو ببره بالا منی که داشتم از میمردم دوباره قبض روح شدم چون زیر بغل های براق و تمیزشو دیدم و واقعا اون لحظه مامانم مثل یه مثل یه مدل بود که انگار برای عکس گرفتن زنان برهنه و سکسی آماده شده بود اون لحظات من فقط احساس کردم که در بهشتم و از اونجا دارم یه همیچین منظره ایی رو میبینم.

تو همین حین یهو فروشنده نوک سینه های مامانو لمس کرد و متر اندازه گیر رو زیر اونا گذاشت. شوکه شده بودم که چرا مامانم بهش چیزی نمیگه که چرا هی لمسم میکنی یا کارت زودتر تموم نمیشه که یهو غافلگیر شدم، چشماش تقریبا بسته بود و داشت لباشو یه گازهای کوچولوی میگرفت.

نوک سینه هاش هم سفت شده بودن و من می تونستم ببینم که مامانم داره از این کار لذت میبره اما یکم خودشو کنترل کرد پرسید تموم نشد؟ فروشنده هم گفت الان تموم میشه بعد ازش خواست که سینه هاشو بگیره تا اون بهتر اندازه گیری کنه.

من فقط اون لحظه ميخواستم سینه هاشو رو بگيرم و باهاشون بازي کنم فروشنده بعد متر برداشتن رو برداشت و اندازه شو که من اینقدر گرفتار خودم بودم که اصلا یادم رفت چی گفت بعدش رفت تا سایز مناسبو بیاره، مامانم لخت تو اتاق پرو ایستاده بود و منی که بعد این اون صحنه های عجیب غریب دیگه نمیدونستم چیکار کنم؟! اما اینو مطیمن بودم که من دیگه اون ادم سابق نمیشم.
در همین حین مامانم صدام کرد، شروین اینجایی؟؟؟ شروین؟ من فقط ميخواستم بپرم تو اتاق و سينه هاش رو لیس بزنم توک ممه های قهوه ایی شو بزارم دهنم و فقط بخورمشون اما گفتم بله اینجا و همین فاصله فروشندهه دوباره با چند تا تاپ پیرهن دیگه اومد گفت خانم ببخشید سایز دقیق شمارو نداریم ولی اینا نزدیک هستن میتونید امتحان کنید.

مامانمم داشت یکی یکی چک شون میکرد شروع کرد برمیداشت میزاشت رو سینه های گنده ش و برگشت به آینه نگاه میکرد، بالاخره یکی رو انتخاب کرده همونطور بدون سوتین پوشید اومد پرده زدن کنار و ازم پرسید چطوره؟

منم گفتم عالیه هر چیزی که میپوشی بهت میاد واقعا هم بهش می اومد. خیلی زیبا و خوشگلتر شده بود اصلا نگاهم به مامانم بعد دیدن اون صحنه ها عوض شده بود. قابل توصیف نیست و نمیدونم از چه کلماتی براش استفاده کنم.

خلاصه مامان انتخابشو کرد از فروشنده قول گرفت که اگه ایرادی چیزی داشت برمیگردنم اونم گفت: بله اگر دوست نداشتید بیارید تعویض میکنیم.

در قسمت بعدی لخت شدن کامل مامی رو شرح میدم.

حتما تو نظر سنجی شرکت کنید چون رای شماها برام مهمه. کاش ادمین هم زودتر نظرات باز کنه تا همه بتونن نظر بدن اینجوری بهتر میتونیم ایده پردازی کنیم

 

 

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

  • آخرین مطالب ارسال شده در انجمن

    • زن شوهردار × داستان سکسی × سکس زن شوهردار × داستان زن شوهردار × نرگس زن متاهل حشری سلام عرض ادب خدمت دوستانی که میخواند و استفاده میکنند قبلا هم عرض کردم بیکار نیستم وقت بزارم دروغ بنویسم کاملا داستانم واقعی باور هم نمیکنید فحش ندین قبلا هم گفتم پسر خوش هیکل یا خوش تیپ نیستم و اینکه تعریف نباشه جوری که بهم میگن چهره ی زیبای دارم ۲۸ سالمه رضا هستم کاسب یکی از محلات شلوغ محل دور دور جوونا شب برد دربی بود پرسپولیس برده بود منم که استقلالی اعصابم خورد از این داستان زنی وارد مغازه شد خریدشو داشت انجام می‌داد منم در جواب ماشین های داخل خیابون که شادی میکردن چند تا مرگ گفتم و همینجوری می‌جوشیدم خانومه گفت چرا اینجوری هستی پول رو اونا میگیرن تو جوش میزنی منم گفتم تعصب آنچنانی ندارم ولی از دربی بدم میاد تیمم ببازه گفت مواظب باش دلت نبازه تیم کیلو چنده و خندید منم وسیله که می‌خواست رو دادم خداحافظی کرد و داشت میرفت ک گفتم ببخشید محصولاتمون رو داخل کانال میزاریم این کارت مغازمون و یا اینکه شمارتونو بدین ادتون کنم تو کانال ، بدون تاملی گفت یادداشت کن منم یادداشت کردم بعد ۱۰ دقیقه سلام نوشتم و به پررویی کامل خودمونی باهاش حرف زدم که چند سالته،اسمت چیه و اینکه مجردی یا متاهل اونم قشنگ جواب داد که ۳۵ سالمه نرگس هستم و متاهلم و اینکه الان نزدیک خونم پیام نده خودم پیام میدم (بچها خلاصه میکنم سرتون درد نیاد)روز بعد پیام داد از خودم سوال کرد و اینکه گفت تولد داریم میای گفتم آره بعد ۲ روز تولد رو رفتیم رقصیدیم ولی اتفاقی بینمون نیفتاد چند روزی گذشت تو این روزهای که می‌گذشت چت داشتیم و اینکه فهمیدم شوهرش بکن هست ولی این خیلی داغه و اینکه از قیافه و هیکل شوهرش خوشش نمیومد اینطوری بگم جنده بود من تایم آزاد نداشتم نمیتونستم برنامه اوکی کنم فقط چت که به سکس چت هم رسیده بود که هم من داغ شده بودم و هم اون برنامه ریختم مغازه نیام ی نصف روز و اینکه بریم بیرون با هم رفتیم سمت ییلاق شهرمون ک نزدیک بود ی سوئیت اجاره کردیم من که رفتم اولین کاری کردم دوش گرفتم ک بدنم بو نکنه از حموم اومدم بیرون قلیون رو آماده کرده بود جنده خانوم کنار هم نشستیم و شروع کردیم قلیون کشیدن ی ده دقیقه که کشیدم این جنده خانوم طاقتش نیومد شروع کرد به مالوندن کیرم تا اینکه بلند شد اومد وسط پام دو زانو زد از سر کیرم ی بوسی کرد و بعدش کرد تو دهنش یعنی ندیده بودم به ماهری این جنده خانوم چ قشنگ می‌خورد تا خایه هامو تو دهنش میکرد کیرمو به صورتش می مالوند دیگه قلیون رو نتونستم بکشم گذاشتم کنار وای چقد قشنگ می‌خورد همینطور. می‌خورد به صورتش هم میمالوند از خوردنش تموم شد اومد روی پا من که دراز بود نشست من هم تکیه کرده به دیوار بودم سینه هاشو داد تو دهنم سایز ۷۵ بود من هم مالیدم و هم خوردم همزمان زبونمو تا زیر گردنش لیس میزدم اصلا چقد این بشر خوب بود خودشو ی کوچولو جا ب جا کرد کسش بازکرد کیرمو کرد تو کسش چقد داغ بود بالا پایین میکرد رو من اینجا بود به خودم میگفتم واقعا چ خوبه طرفت کار بلد باشه همینطور بالا پایین میرفت رو کیرم سر منو محکم بغل کرد به سینهاش می‌مالند و کیف میکرد ی چند دقیقه ک گذشت گفتم پاشو لبه تخت داگی کن داگی کرد کیرمو کردم تو کسش، کسش پر آب شده بود تلمبه ک میزدم صداش کل خونه میپیچید موهاشو جمع کردم دستم گرفتم خیلی بلند نبود ولی اون داشت کیف میکرد کون گردش رو ک میدیدم ی محکم میزدم روش اونم لذت می‌برد میگفت جون جرم بده عجب کیری عجب سکسی اون شوهر کسکشم نیس ببینه چجوری داری جرم میدی من ک خسته شده بودم درازش کردم ب شکم تلمبه زدم رو کون نازش زدم زدم دیدم این خبری از ارضا شدنش نیس دستمو به زور بردم زیرش کسش رو می مالیدم و تلمبه هم میزدم چشماش رو دیدم تند تند باز بسته میشد و جیغ می‌کشید داشت ارضا میشد و جوگیر شده بود میگفت ابتو بریز تو دهنم بریز تو دهنم اینو ک گفت من تحریک شدم و باعث شد آبم بیاد کشیدم بیرون گفتم بیا اینم آبم داشت آبم میومد و می‌ریخت رو پشتش گفتم بیا بخور بیا بخور ک تموم شد آبم بهش گفتم چرا نمیخوری گفت ی چیزی گفتم حشری بشی باورت شد وای چقدر کیف داد با نرگس من به بعد شم چند باری باهاش سکس داشتم‌ هر دفعه بهتر از دفعه قبل خسته بودم نوشتم غلط داشت بزارین رو حساب خستگی نوشته: رضا
    • خواهرزن × داستان سکسی × داستان خواهرزن × سکس خواهرزن × آخر کردمش سلام این یه خاطرست نه داستان و یکم طولانیه چون خواستم همه چیو کامل بگم امیدوارم لذت ببرین من ارش هستم و ده ساله ازدواج کردم یه خواهر زن دارم که پنج سال کوچکتر از منه خاطرم در مورد اونه یه چند ماهی از ازدواجمون گذشته بود یه شب خواهر زنم که اسمش نیلوفره گفت میخاد بیاد شب پیش ما اونموقع ۲۰ سالش بود اینم بگم نمیگم مذهبی ولی اهل دوستپسرو این چیزا نبود جلو منم روسری داشت اومد خونمونو رفت تو اتاق لباس عوض کنه منم تو حال نشسته بودم در اتاقمون ضامن قفلش خراب بود یه دفعه باز میشد برای خودش اون لحظم باز شد دو سه سانتی لای در باز شد منم ناخداگاه چشمم افتاد دیدم لای در بازه نیلوفر پشتش به دره با لباس زیر و شرتش رفته بود لای کونش کیرم درجا بلند شد سراینکه برنگرده منو ببینه سریع جامو عوض کردم اومد بیرونو یه شلوار جذب مشکی پوشیده بود که قشنگ میشد همه جای بدنشو تشخیص داد خدایی هم هیکلش خوبه شب شدو خوابیدیم اما من نمیتونستم بخوابم همش اون صحنه جلوی چشمم بود بلند شدم برم دستشویی دیدم تو حال خوابه پتو روش نبود پاهاشو جمع کرده بود تو شکمش کونش یه فرم قشنگی گرفته بود که ادم میخاست بکنه توش رفتم دستشوییو اومدم دراز کشیدم خلاصه تا صبح نخوابیدم یه دوماهی گذشت گفت بریم بازار خرید دارم زنمم گفت بریم رفتیم تو مترو خیلی هم شلوغ بود یه لحظه جلو من وایساد کیرم سیخ شد پشتش به من بود اروم چسبوندم به کونش اونم تو باغ نبود بعد چند لحظه ایستگاه توقف کرد خلوت شد دیگه نشد کاری بکنم تا گذشت بد جور تو کفش بودم شبها خوابشو میدیدم انقدر رو مخم رفته بود هر جا میرفتیم به زنم میگفتم نیلوفرم بیار اونم سر تنها نبودنش میاوردش یه سال شراب انداخته بودم عجب شرابی شده بود داشتم میخوردم نیلوفر زنگ زد گفت بریم بیرون زنم گفت داریم شراب میخوریم بمونه بعدا خاستی بیا اینجا اونم اومد نشست گفت چیه اینارو میخورین بو لجن میده گفتم اینو من درست کردم یه پیک بخور بعد بگو بو لجن میده گفت نه نمیخورم یه ته پیک ریختم گفتم مزه که میتونی بکنی گرفت مورد معلوم بود بدش نیومد گفت بد نیست اما دوست ندارم گفتم بگیر بخور بابا دیگه ۲۲ سالته بچه بازیا چیه یه لیوان دادم بهش زنگ گفت چیکار میکنی میگیرتش بابام میکشتش مگه اخلاقشو نمیدونی گفتم اگه گرفتش شب بمونه خلاصه خوردو همون بقل سفره دراز شد اما هوشیار بود اشک از چشماش میومد شامو خوردیم رفتیم برای خواب زنم که بیهوش شد گفتم برم سراغ نیلوفر کیرمم سیخ شده بود رفتم تو حال دیدم تو جاش میچرخه دیدم خواب نیست هر ده دقیقه رفتم دیدم بیداره دراز کشیدم خوابم برد پاشدم دیدم صبحه و کیر خوردم اون شب . اما اینکه شرابه رو دادم خورد خودش خیلی خوب بود گذشتو عروسی دوست من شد قرار شد اونم با ما بیاد همسایه پایینیمون ارایشگره قرار شد زنم بره خونشون موهاشو رنگ کنه نیلوفرم بیاد خونه ما بره حموم بعد بره اونجا موهاشو سشوار بکشه اومد خونمونو زنم رفت گفت با اجازتون من دوش بگیرم گفتم برو رفت دستشویی منم رفتم گوشیمو گذاشتم تو اتاق دورشم لباس پیچیدم جوری که لنزش فقط بیرون باشه گذاشتم رو بروی در حموم نیلوفراومد رفت حموم داشتم سکته میکردم هم تپش قلب داشتم هم راست کرده بودم اومد از حمومو رفت خونه همسایه سریع رفتم گوشیمو برداشتم رفتم گالری وای لخت شدنشو که دیدم داشتم دیونه میشدم بدن بدون کوچکترین چربی اضافه سینه سربالا کوس کولوچه ای باسن خوشفرم گفتم باید هرجوری شده بکنمش اومدنو اماده شدیم رفتیم عروسی مراسم تو باغ بود بعد یه ساعت گفتن هر کسی میخواد بره اون اتاق مشروب هست پاشدیم رفتیم براش ریختم گفت من عرق نمیخورم پیشتون میشینم گفتم مگه میشه برات شراب اوردم تو ماشینه زنم گفت اوه چقدر هواشو داری حسودیم شد گفتم بیارم اینجا همه میخوان کمه بیا بریم تو ماشین رفتیمو نشستیم تو ماشین لیوانو دادم دستش براش ریختم خورد گفت بریم گفتم کجا یه دونه؟ این مال توئه فقط گفت این حداقل سه تا لیوانه من یه لیوان میخورم کله پام گفتم نترس بخور چیزی نمیشه یه لیوان دیگه دادم خیس عرق شد و چون گرفتتش دیگه حالیش نبود گفت همه جا میچرخه اما حال میده دوست دارم حالمو یه لیوان دیگم دادم بهش رفتیم تو سرشو گذاشت رو میز زنم گفت چرا اینجوریه چقدر دادی مگه بهش بابام ببینتش میکشتش گفتم تا دو که اینجاییم بعدم بیاد خونه ما رفتم یه پیک بزرگ عرق اوردم دادم زنم گفتم قهر نکن دیگه بخور یه یه ساعت گذشت ساعت شد ۱۲ نیلوفر دیگه نه میتونست بشینه نه معلوم بود چی میگه زنمم از بس عرق داده بودم بهش بدتر از اون بو رفتم خداحافظی کردمو برگشتیم خونه زنمو بردم بالا اومدم نیلوفرو ببرم از پشت بغلش کردم تو اسانسور که نیفته کیرمم چسبونده بودم لای کونش بردمش خوابوندمش تو حال سر جاش رفتم دیدم زنم بیهوشه رفتم سراغ نیلوفر گفتم لباسات کجاست درست نمیتونست جواب بده ساکشو باز کردم دیدم شرتش رو لباساشه برداشتمش بو کردمش چه بویی میداد سریع لباساشو بردم زیپ پشت لباسشو باز کردم لباسشو در اوردم با حالت ناله گفت چیکار میکنی گفتم لباستو عوض میکنم رفتم تو اتاق دیدم زنم خوابه خوابه درو بستم رفتم شرتشو در اوردم داشتم دیوونه میشدم پاهاشو دادم بالا شروع کردم زبونمو لای کوسش کشیدم چند دقیقه که گذشت نفس کشیدنش عوض شد چشماشو باز کرد گفت چه غلطی میکنی زبونمو لای کوسش فشار دادم گفت وای نکن منم بدتر میکردم زبونمو از خط لای کوسش کشیدم بالا رو بدنش کشیدم رفتم سمت نافش و دور نافش دایره ای چرخوندم دوباره رفتم بالا و سمت چاک سینش بعد سینشو گرفتم نوک زبونمو دور سینه راستش چرخوندم پاهاشو حلقه کرد دور کمرم باز کردم پاهاشوو لباسامو در اوردم کیرمو گذاشتم لای کوسش و اروم بالا پایین میکشیدم و رفتم سراغ سینه چپش و بعد اون رفتن لبمو گذاشتم رو لبش که باز پاشو حلقه کرد دور کمرم نوک کیرم رو سوراخ کوسش بود شروع کرد خودشو به سمت من فشار دادن گفتم احمق الان پاره میشه دختریتو میگیری اما انقدر حشرش زده بود بالا حالیش نبود منم تحملم تموم شده بود که کیرمو فشار دادم و رفت تو باورم نمیشد دختریشو گرفتم اما فقط میخواستم لذت ببرم و فکر نکنم شروع کردم تلمبه زدن چشماشو به زور باز کرد سرمو گرفت کشید سمت خودشو لبشو گذاشت رو لبم یه یه ساعتی سکس کردیم رفتم دستمال خیس کردم اوردم یه مقدار خونی شد که تمیز کردم نشست تو جاش تازه فهمید چی شده گفت بدبختم کردی گفتم من؟ تو فشار دادی زد زیر گریه دراز کشید پتورو کشید رو کلش فردا صبح پا شدم دیدم نیست رفته بود همش استرس داشتم که چیکار میکنه اگه دوست داشتین ادامه ماجرا رو براتون بگم نوشته: آرش
    • فیلم بدن نمایی نسیم الماسی که چادر میزنه کنار و با کون گنده و گوشتی که داره میرقصه (قسمت قبل) . تایم: 00:51 - حجم: 11 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم جهت مشاهده تمامی فیلم های بدن نمایی و خودارضایی ایرانی روی کلیک بزنید.
    • فیلم کوتاه ممه نمایی و مالش سینه ها توسط تینیجر سفید وطنی . تایم: 00:10 - حجم: 2 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم جهت مشاهده تمامی فیلم های بدن نمایی و خودارضایی ایرانی روی کلیک بزنید.
    • لایو سکسی ممه نمایی دختر هات وطنی . تایم: 02:45 - حجم: 10 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم جهت مشاهده تمامی فیلم های لایو سکسی ایرانی روی کلیک بزنید.
    • لایو لختی خانوم هات . تایم: 04:53 - حجم: 17 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم جهت مشاهده تمامی فیلم های لایو سکسی ایرانی روی کلیک بزنید.
    • عکس زن ایرانی با لباس مجلسی سکسی 12/12 برای تماشای تصاویر در سایز اصلی روی هر عکس کلیک بکنید.
    • عکس زن محجبه و خوشگل ایرانی 11/12 برای تماشای تصاویر در سایز اصلی روی هر عکس کلیک بکنید.
×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

به زودی فعالیت در انجمن عمومی خواهد شد، حتما قوانین را مطالعه بفرمایید.