رفتن به مطلب

migmig

ارسال‌های توصیه شده

     بیغیرتی × گی × داستان سکسی × داستان گی × سکس گی × داستان بیغیرتی × سکس بیغیرتی ×

سراسر لذت،سراسر شهوت - 1

سلام به همگی امروز می‌خوام یه داستان سکسی رو براتون بازگو کنم که توش هم خاطره هست،هم فانتزی و‌تخیل ،باور کردنش یا نکردنش برای من اهمیتی نداره و به خودتون بستگی داره، من قبلا یه داستان نوشتم به نام
لذتی که از کیرش بردم که اون کلش واقعی بود، میتونید برید اون رو هم بخونید، این داستان حاوی جزئیات زیاد،صحنه های اروتیک،کمی بیغیرتی و‌ سکس هارد گی هست ،داستان طولانیه نخواستید نخونید.

اگه بخوام از خودم بگم یه پسر حدودا ۳۲٫۳ ساله که به چهرم بیشتر از ۲۵٫۶ نمیخوره، بدنم کلا کم هست مخصوصا بالا تنه ،پوستم گندمی و لبام تقریبا قلوه ای ، چهرم خوبه و هم پسرا همیشه تو کمین من بودن و هم دخترا، با هر دوتاشونم بودم،بریم سراغ این داستان که مربوط به همین چند روز گذشته میشه،اگر داستان قبلی من رو خونده باشید متوجه میشید که من در ابتدا فاعل و بعد دو طرفه و مفعول شدم ، فقط هم با یک نفر اونم عشق همیشگی خودم که متاسفانه خیلی دیگه دم به تله نمیده،اون روز عصر بهش بعد مدت ها پیام دادم که پدرام حاضر شو با هم یه سفر یه روز بریم ویلای ما و برگردیم، قبلش اینو بگم من هر از چند گاهی هورمون هام بنظرم بهم می‌ریزه و من تو فکرم خودم و یه زن میبینم که تنها راه ارضا شدنش سکس مقعدیه که خیلی وقتا به نتیجه نمی‌رسه و میشه یه جق اعصاب خورد کن و دوم اینکه من همیشه انقدر خودم و تو عذاب می‌زارم و ارضا نمیکنم اینجور وقتا که تخمام و همه جام درد میگیره،وقتایی که این هورمونها بهم می‌ریزه حس میکنم سینه هام ورم می‌کنه و پوستم لطیف تر از همیشه میشه.خلاصه فردای اون روز صبح زود رفتم دنبالش و باهم راه افتادیم که بریم ویلای ما ،نمیخواستم تو ماشین حرکتی بزنم که ناراحتش کنم ولی بدجور آمپرم بالا بود، تمام تنم شهوت بود و خواستن ولی به هر طریقی بود خودم و نگه داشتم تا رسیدیم ،من رفتم در و باز کردم و به پدرام گفتم وسایلاش و بیاره تو ،تا اون مشغول بود گفتم بهش برم دستشویی ،ولی در حقیقت فقط میخواستم خودم و تخلیه کنم و آماده باشم،خیلی عجله داشتم ، او روز هم بعد از چندین هفته که خود ارضایی نکرده بودم مثل یه بمب ساعتی در حالی انفجار بودم ،خلاصه رفتیم یکم نشستیم و حرف زدیم ،بهش گفتم وصل شو به وای‌فای یکم واسه خودت فیلم ببین و حالش و ببر، دل تو دلم نبود حشرم رو هزار بود، بدنم و شیو‌کرده بودم و تخلیه هم کرده بودم آماده بودم واسه سکس اما من همیشه عاشق فانتزیام هستم ،بهش گفتم پدرام تاتو یکم تو پورن هاب بچرخی منم برم طبقه بالا یکم کار دارم اونا رو ردیف کنم اونم گفت باشه رفتم بالا و نشستم یکم داستان خوندم ،عکس دیدم،فیلم دیدم که حشرم بره بالاتر ،دیگه داشتم روانی میشدم ،رفتم تو واتساپ دیدم انلاینه با اینکه کلا یه طبقه فاصله داشتیم ولی میخواستم متفاوت باشه،بهش پیام دادم و گفتم پدرام می‌خوام یه چیزی بهت بگم و ازت یه خواهشی دارم،سین کرد و نوشت دیوونه خب بیا پایین چرا پیام میدی ،گفتم نمیشه و تو‌فقط گوش کن،گفتم امروز بعد مدتها باهام اومدی اینجا و حتما خودتم می‌دونی تهش چی میخواد بشه ولی فقط ازت یه خواهشی دارم،نوشت جانم بگو، گفتم پدرام هرچی امروز اینجا دیدی و شنیدی و گفتیم همینجا چال کن و دیگه یادت نیار،فقط نوشت چشم،گفتم همین الان آلارم گوشتیم و روی سی دقیقه تنظیم کن و هر وقت زنگ خورد بیا طبقه بالا. خودمم سریع روی سی مین تنظیم کردم و گوشی رو برداشتم و یه فیلم مورد علاقه و پلی کردم و با انگشت شروع کردم با خودم ور رفتن و انگشت کردن قشنگ سوراخم و باز کردم و آماده شدم ،بهش یه پیام دادم گفتم پدرام اومدی بالا دلم میخواد دیگه رمانتیک نباشی ،میخوام یکم خشن باشی و خشن بکنیم، می‌خوام ببخشید ولی یکم بهم فحش بدی ، دوست دارم موقع گاییدن من بهم یادآوری کنی که من کونی و اوبی هستم،بهم بگو‌جنده ،اسپنکم کن، تف کن روی سوراخم و تو دهنم ،محکم تو دهنم تلمبه بزن و دهنم و بگا، تلمبه هات محکم باشه و بهم زور بگو، یه استیکر تعجب فرستاد و نوشت امیرعلی خوبی؟ گفتم من این چیزا رو از هیچ‌کس دیگه به جز تو نمیتونم بخوام ،دوباره نوشت باشه، دیگه تایم سی مین داشت تموم میشد ،نمیدونم به چی فکر میکردم و چرا ولی ناخودآگاه پاشدم رفتم سر کمد مامانم و یکی از سکسی ترین شورتاش که لکه های سفیدک هنوز روش بود رو پوشیدم و سوتینم بستم و یکم رژ قرمز هم بصورت ناشیانه زدم روی لبهام ، اتاق خیلی برام گرم شده بود، تنم خیس عرق بود و از شهوت و خجالت اظطراب داشتم میلرزیدم ، یکم کرم و ژل روان کننده هم از تو وسایلاشون پیدا کردم و پمپ کردم تو سوراخم و لایه پاهام ، تو اینه که نگاه کردم یه زن نمی‌دیدم یه مرد می‌دیدم که دیگه مردونگی نداشت و حالا یه کونی تمام عیار بود، تو همین حس و حال بودم که دیدم آلارم به صدا دراومد ، بدو رفتم طاق باز زیر پتو دراز کشیدم و پتو رو تا زیر گردنم کشیدم و سرم و بصورت برعکس از لبه تخت آویزون کردم ، با اینکه مظطرب بودم ولی چشمام و بستم ، سرم و آویزون نگه داشتم، دهنم و باز نگه داشتم و منتظر اومدن پدرام بودم ، صدای پاهاش تو سکوت خونه روی پله های چوبی هر لحظه داشت نزدیک تر میشد ، وقتی رسید و من کمی مکث کرد ،سکوت و تعجبش و حس میکردم ،اخه من هیچوقت اینجوری نکرده بودم با خودم ،سکسای قبلی ما همیشه بصورت معمولی بود، یواش یواش اومد جلو پیراهنش و درآورد و بعد هم صدای پایین کشیدن زیپش اومد که نشون میداد دیگه داره آماده میشه، گرمی بدنش و بالای سرم حس میکردم ، شورتش و کشید پایین و بوی خوب کیرش که فقط مخصوص بدن خودش هست پیچید تو دماغم ، من همینطور با دهن باز و‌چشمای بسته منتظر ورود کیرش بودم که یه چک نسبتا محکم زد تو گوشم و یه تفم پشتش انداخت روی زبونم ،یه لحظه هنگ کردم ولی خب خودم گفته بودم بهش، دهنم و با دستاش گرفت و گفت کونی دندونات بخوره به کیرم روزگارت و سیاه میکنم ، فقط یه کلمه گفتم چشم ،کیرش و تو دستش گرفت و‌مالید روی لبهام،بعد چند ضربه با کیرش زد روی زبونم دوباره مالید روی لباهام ،منم بی اراده با زبون دنبال کیرش میرفتم ، تو همین هین گفت ها چیه کونی کیر میخوای ؟ باید کیرم و بخوای و التماس و کنی تا بکنمش دهنت،اروم و با خجالت گفتم پدرام لطفا کیرت و بکن دهنم ،گفت چی نشنیدم، بلندتر گفتم خواهش میکنم بهم کیر بده ،بکن دهنم ، پدرام بی ملاحضه کیرش و فرستاد تو حلقم ،اولش نزدیک بود خفه بشم، بعد نفس گرفتم و اونم شروع کرد ،میکرد تو حلقم و میکشید بیرون،هربار میکشید بیرون کلی تفای کش دار خودم میومد و می‌ریخت روی صورتم ، رژ لب قرمزم روی کیرش مالیده شده بود و نشون میداد که روی صورتم پخش شده ،چون آب دهنم که از سر کیرش آویزون میشد هم صورتی شده بود،‌پدارم شروع کرده بود به تلمبه زدن تو حلقم و گاهیم نگه می‌داشت همونجا تا نفسم بند میومد ،میکشید بیرون و گاهی کیرش و با همه آبای دهنم می‌مالید روی صورتم ،حدود ده دقیقه بود داشت میزد و من دیگه کم کم فکم درد گرفته بود،و تا اینجا هنوز حتی دستام و از زیر پتو بیرون نیاورده بودم و دهنم فقط نقش یه سوراخ و داشت براش ،بدجور حشر بودم ،تنم میلرزید،چشمام پر آب دهنم شده بود و جلوی دیدم و گرفته بود، پدرام اینجا متوجه شد که موقعی که داره تو دهنم تلمبه میزنه من دارم کمرم و بالا و پایین میکنم و بخاطر همین متوجه پتوی روم شد ،تا حالا از شدت حشر و‌تعجب اول کار اصلا حواسش نبود به اینها ،یهو وایستاد کیرش و از دهنم کشید بیرون و گفت تو چرا رفتی زیر پتو ،چرا داری وول میخوری ،همون لحظه من دوباره استرس گرفتم و خجالت اومد سراغم ،پتو رو زد کنار و دید همه بدنم شیو‌شده و یه شورت سکسی و گیپور زنونه با سوتین ست تن منه، از خجالت داشتم آب میشدم ،اونم خشکش زده بود، پتو رو پرت کرد اونطرف و‌با صدای آروم گفت اینا لباسای کیه؟ من جرات نداشتم جواب بدم یکم صبر کرد ،دوباره پرسید کونی اینا واسه کیه،امیرعلی کونی این لباسای سکسی واسه کیه؟ با خجالت و صدایی که از حشر و شرم می‌لرزید گفتم مامانم، گفت چی،بلندتر بگو بشنوم ،گفتم واسه مامانمه،یه جون و یه آه گفت و آروم در حالی که کیرش داشت مالیده میشد روی صورتم حالت 69 خودش و کشید روی بدنم یکم سوتینم و دست کشید ،بعدش سرش و رسوند به شورتم چشماش و بست و بو میکشید ،از ته دل بو میکشید،بعد شروع کرد روی شورت و لیسیدن و بلافاصله شورتم و کشید پایین و قسمت کس و کونش و با چشمای بسته بو کشید و لیسید، چشماش و باز کرد و توی شرت و دید که چند لکه سفیدک روشه ،یه جون کشداری گفت و پرسید اینا جای آب کیه تو شورت مامانت ،من جوابی نداشتم ،همین که رفت سراغ قسمت کونش که اونجا رو هم ببینه متوجه شد یه خیار متوسط رو کردم تو کونم و همزمان دارم باهاش به سوراخم حال میدم ،گفت چه جنده ای هستی تو،چی‌شدی تواامیرعلی ،چقدر‌اوبنه ای شدی ،کس کش خیلی جنده ای ،اینا رو‌ که می‌گفت من آب شهوت از سر کیرم که حالا شده بود دول سرازیر شده بود.
بلندم کرد روی زانو نشستم پرید رفت از تو‌کشو یه شال آورد و دستای منو از پشت محکم بست ، خودشم پاشد وایستاد و‌ کیرشو هی می‌مالید دوباره به لبام و میزد تو صورتم تو این حالت بخاطر دستام تعادل خوبی نداشتم ولی مجبور بودم با دهنم و لبام دنبال کیرش برم، واسه اینکه زودتر بهم کیرش و بده از همون پایین یه نگاهی بهش کردم و گفتم پدرام توروخدا اذیت نکن بدش من،گفت چیه جنده کیر میخوای ؟ گفتم آره ،اصلا من جنده ،بده بخورمش ، کیرش و دوباره داد دهنم و منم شروع کردم ساک زن،چه ساکی میزدم عمیق و‌پرتف ،جوری که تمام صورتم و سینه هام پر از تف خودم شده بود ،ساقه کیرش و از پایین میلیسیدم تا سرش و دوباره برعکس، سر قارچی کیرش و با لبام لمس میکردم و میبوسیدم،میخوردم و هوم هوم میکیردم،نفسم داشت از لذت بند میومد، یکم بعد کیرش و درآورد و گذاشت رو چشمام و گفت تخمام و بخور ، با هر بدبختی بود بدون دست سعی کردم با لبام تخمای لیزش و بگیرم دهنم و بخورمش ،داشتم از شدت شهوت ضعف میکردم رونای پام به وضوح می‌لرزید ،همزمان که تمام تنه و سر قارچی کیرش و می‌خوردم و روی زانوهایم نشسته بودم روی همون خیارم گاهی بالا و پایین میکردم‌، اینم بگم که من کلی اسپری تاخیری زده بودم که این میاد که حسم بپره وگرنه که تاحالا صدباره آبم اومده بود،
خلاصه بلندم کردم و روی تخت به صورت داگی منو نشوند، سرم روی تشک بود و کونم تو قمبل ترین حالت ممکن،یه خیار تو کونم بود و کیر پدرام که روی لبام میکشید و سرش و هی به لبام فشار میداد،همزمان داشت خیار و‌تو سوراخم عقب و جلو میکرد ، یهو کامل خیار و کشید بیرون که یه صدای باحالی داد که واقعا اوبم و برد بالا،واسه همین با صدای آروم که قاطی نفس نفس زدنام بود گفتم ،انگشتم کن،پدرام با انگشتات کونم وبگا ، پدرام یه جونی دوباره گفت و با همون سکوت همیشگیش مشغول انگشت کردنم شد ،یکی و بعد دوتا و بعدشم سه تایی میکرد و میکشید بیرون . دیگه واقعا اوضام خراب بود و خودمو یه جنده خیابونی تصور میکردم،گفتم میشه منو بکنی ؟ کیرت و نیاز دارم،میخوامش ، من کیرت و می‌خوام پدرام،پاشو‌ منو بکن، انکار بدجور حرفام حشریش کرده بود ،بلند شد و کیرش و که با تفای خودم لیز بود یه دفعه تا دسته هل داد تو،تا خایه چپوند تو سوراخم ، آهم در اومد،پشت بندش شروع کرد به تلمبه های محکم و قدرتی،از همون زیر به زور از لایه پاهام داشتم رفت اومد کیرش تو سوراخ نرم و گوشتیم و تماشا میکردم،همزمان مثل یه شیر از سر دوام آب سفید شهوت سرازیر بود و داشت می‌ریخت روی تشک، یکم که کرد ،گفتم میشه پوز و عوض کنی گردنم درد گرفت ،با بدنی خیس از عرق که تو‌ نور میدرخشید از روم بلند شد و دستای منم باز کرد،بعد به کمر خوابوندم و پاهام جفت هم گذاشت و شورت مامانم و تا رو زانوهام آورد پایین و کف پاهای سفیدم و بو‌میکرد و می‌بوسید ،همزمان کیرش و دوباره کرد تو سوراخم ،دلشت منو میکرد و تو چشمام زل زده بود ،خجالت کشیدم و چشمام و بستم ،پدرام سینه های دخترونم و می‌مالید و کیرش و تا سر میکشید بیرون و میزد توش ،یکم بعد گفت چاقال پاشو واستا،اخه میپونست من عاشق این پوزیشنم ،پاشدم و سرپا کنار دیوار دستام و تکیه دادم به دیوار و کونم و تا جای ممکن قمبل کردم، برگشتم عقب و‌نگاش کردم،روی تخت نشسته بود و نفس نفس میزد و منو نگاه میکرد ، شورت مامانم و تا ساق‌پاهام کشیدم پایین و گفتم بیا بکن جندت و ، اونم اومد پشتم و کیرش و تنظیم کردم و شروع کرد به گاییدنم ،یکم که گذشت کشید بیرون و گفت شورت و از پات دربیار بده بهم ،منم با تردید خم شدم شورت و درآوردم و دادمش بهش مالید به صورتش یکم لیسید و بو کردش ،جان جان میکرد و بو میکشید گفت کونده می‌دونی که بوی چی‌میده ،چیزی نگفتم ،یه اسپنک محکم زد روی کونم که چشام پر اشک‌شد ،گفت چاقال با توام میگم می‌دونی بوی چی میده،گفتم نه، گفت بوی لای پای مامانت، بوی سوراخ کون گشاد مامانت ، بوی کس خیس و حشری مامانت ،حالا فهمیدی ؟ با بغض گفتم بله، شورت و انداخت روی کیرش و کیرش و دوباره کرد تو کونم ، شروع کرد بصورت عمیق تلمبه زدن شورت مامانم و که از پشت مالیده میشد به کونم حس میکردم و این هر دوتامون و حشری تر کرده بود، یهو شروع کرد بصورت رگباری و سریع تلمبه زدن ، گفتم پدرام آروم تر جر خوردم، آخ آخ دارم پاره میشم ،یواش تر ،پارم کردی ،گفت مثل مامانت! اونم همینجوری با همین شورت کون داده و درد کشیده،همینجوری سرپا همینجا بکنش کیرش و گذاشته کونش و با دستاش کس خیس مامانت و مالیده،همینا رو‌میگفت و تلمبه میزد ،دیگه من از لذت زانوهایم میلریزد و نمی‌تونستم وایستم واسه همین خودم و انداختم تو بغل پدرام،سیاهی چشمام رفته بود و داشتم غش میکردم اونم یکم که گایید کشید بیرون و دراز کشید زمین گفت بیا روش ببینم چجوری با کیرم به کونت حال میدیا ،منم ساقه کیرش و گرفتم و ژل و‌از‌رو میز برداشتم مالیدم بهش ،نگام کرد و گفت جنده با این کس میده ؟ منم با چشمام تایید کردم،وقتی داشت اینجوری صحبت میکرد نه دلم ملرزید،کیرش‌و‌گرقتم دستم و یکم مالیدمش و بعد یهو نشستم و تا ته کردم تو خودم ،شروع کردم دیوانه وار بالا پایین شدن،مخصوصا حالا که می‌دیدم پدرام شورت مامانم و گذاشته تو دهنش و داره میخورتش ، همزمان با بالا و پایین شدنم کیرم با شدت میخورد به شکمم،کیرشم پروستاتم و ماساژ میداد،خیس عرق بودیم و‌خسته یکم دیگه بلند شدم و گفتم دیگه نمیتونم دارم میمیرم،گفت آبم هنوز نیومده ،برو‌به بقل بخواب روی میز و کونت و بده کلا بیرون بزار سوراخت بزنه بیرون ، منم اطاعت کردم و دراز کشیدم و کیرم و گذاشتم لای رونای پاهام، اونم اومد کیرش و کرد تو سوراخم و شروع کرد به گاییدن ، همزمان در حالی که کیرش وتو سوراخم میکرد و بیرون میکشید و لای لپای کونم کشیده میشد ،گفت می‌دونی سفیدیای روی شورت چیه ؟ با هن و هن گفتم نه،گفت یکم آب کس مامانته و‌یکمش آب شهوت کیری که مامانت و کرده بی‌غیرت ،اولین بار بود اینجوری جرات میکرد صحبت کنه،منو داشت دیوونه میکرد، شروع کرد دوباره محکم گاییدن ،من دیگه تو رویا بودم و رفته بودم تو فکر‌مامانم که حالا من با فکر اون و به جای اون با شورت و سوتین اون داشتم کون میدادم و تصویر مامانم و در حال کون دادن تو ذهنم می‌دیدم ، و با همین فکرها بود که یهو دیدم تمام تنم می‌لرزه و داره آبم از کمرم راه میوفته به سمت دولم‌که لای پاهامه ،دیکه ناله هام بلند تر شده بود و هی از پدرام میخواستم که منو بکنه،جندم کنه، منو هرزه و کونیم کنه، اصلا کاملا رد داده بودم ،از شهوت بیهوش بودم،پدرام گفت امیرعلی دارم میام،با زورآخرم که صدام از شهوت می‌لرزید و از ته چاه درمیومد گفتم که مادرم و بگا،فقط بگا،
آبم اومد و دیگه تقریبا تو حالت بیهوشی بودم که پاشش آب غلیظ پدرام و روی صورتم و لبام در حالی که ولو شده بودم روی میز احساس کردم.
حقیقتا دیگه جونی نداشتم که بلند شم ،پدرامم همینطور به خاطر همین خوابیدیم و یکی دو ساعت بعدشم پاشدیم رفتیم دوش گرفتیم ،اصلا رومون نمیشد تو روی هم نگاه کنیم مخصوصا من که همه رازهای دلم و فانتزیام و جلوی پدرام لو رفته میدیدم ،بخاطر همین گفتم پدرام من یکم بالا میخوابم و توهم برو محوطه بچرخ‌.
تا همینجا داشته باشید و اگه خوشتون اومد قسمت بعدی رو هم می‌زارم.

نوشته: Hornyboy سابق

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر


سراسر لذت،سراسر شهوت - 2

خب دوباره سلام ،اومدم که ادامه قسمت قبل رو بنویسم براتون.
این داستانم با جزئیات و طولانیه، اگر دوست ندارید نخونید.
بعد از اون اتفاقات و اون سکس و اون حرفایی که با پدرام زدیم رومون نمیشد تو روی هم نگاه کنیم ولی خب از اونجایی که من خیلی زود حشری میشم هنوز یکی دو ساعت نگذشته بود که با یادآوری لذتی که چند ساعت قبل داشتم زیر پدرام میبردم ، دوباره کم کم بدنم داشت گر می‌گرفت و داغ میکرد،دوباره دوست داشتم همه اون کارها رو تکرار کنم ،فقط میخواستم هرچی میخواد و بهش بدم تا دوباره اون لذت و بچشم، واسه همین رفتم تو محوطه پیش پدرام و یه نخ سیگار کشیدیم با هم و در حالی که زل زده بودم به زمین و بدون نگاه کردن بهش گفتم مرسی پدرام، واسه امروز ، تا اومد حرف بزنه گفتم یه دقیقه گوش کن بهم، ببین پدرام تو الان خیلی چیزا از من می‌دونی که تو تمام این سالها نذاشته بودم نه تو و نه هیچ کس دیگه ای بفهمه ،الان واقعا چیزی واسه مخفی بودن ازت ندارم فقط می‌خوام ازت که بخاطر رفاقتمون رازهای منو پیش خودت نگه داری و نزاری آبروم بره .گفت امیرعلی خیالت راحت تا حالا مگه از سکسامون کسی چیزی فهمیده ،اینم‌ مثل همونا. یکم انگار استرس و خجالتم کم شد ،بهش گفتم میخوای امشب و بمونیم اینجا ،اولش یکم بهونه آورد و در نهایت هر دو زنگ زدیم خونه هامون و اجازه امشب و گرفتیم ،موقعی که من زنگ میزدم با مامانم صحبت کنم متوجه شدم که پدرام خودش و نزدیکم کرده تا صدای مامانم و بشنوه و این شهوت پدرام برای مامانم دوباره داشت شعله های شهوت منو بیشتر میکرد .
خلاصه بهش گفتم حالا که همه چی اوکی هست پاشو حاضر بشیم بریم بیرون یه چیز بخوریم یه گشتی بزنیم و دوباره برگردیم ،اونم موافقت کرد ، پدرام که رفت حاضر بشه منم پردیم بالا و دوباره شورت و سوتین مامان و تنم کردم و روشن لباسای خودم و پوشیدم با اینکه واسه اولین بار بود اینکار و میکردم ولی واقعا حشریم میکرد و این شهوت قدرت عقل و ترس و ازم گرفته بود،بلند شدیم راه افتادیم رفتیم تو شهر یه ساندویچ خوردیم و یکم گشتیم و کم کم هوا داشت گرگ و میش میشد که گفتم پدرام برگردیم، تو راه که داشتیم میومدیم با دستم تو ماشین یکم کیرش و‌مالیدم که پدرام اولش یه جون گفت و‌چشاش خمار شد ولی بعدش گفت نکن امیرعلی یهو یکی میبینم شر میشه ، گفتم نترس مراقبم همینطور که داشتیم نزدیک میشیدم به خونه یه جایی رو اون حوالی بلد بودم که نزدیک جاده یه فرعی بود که نسبتا خلوت بود چندباری تنها رفته بودم واسه قدم زدن و شکار کشیدن و بنظرم مکان خوبی بود گفتم پدرام بپیچ تو این خیابون،اونم آروم رفت و یه حدود دویست سیصد متر که رفتیم میون انبوه درختای جنگل کنار همون جاده خاکی گفتم نگه دار، همونجا تو ماشین کش شلوار اسلشش و دادم پایین و‌کیرش و انداختم بیرون و از رو صندلی شاگرد خم شدم روی کیرش و شروع کردم به لیسیدن کیرش جوری میک میزدم که صداش می‌پیچید تو‌ماشین ، بهش گفتم پدرام حواست بیرون باشه، من یکی از فانتزیام سکس تو فضای پابلیک و بازه ، همینجوری داشتم واسه پدرام ساک میزدم و مسته عطر کیرش و نرمی سر کیرش بودم،من عاشق اینم کیر شل و و نیمه شق و‌تو‌دهنم راست کنم واسه همین داشتم مثل چی لذت میبردم ،گاهی نگاه میکردم می‌دیدم پدرام به جای اینکه حواسش به اطراف باشه از لذت چشماش و بسته ، دستش و گرفتم و تو همون حالت قمبل یکم شلوارم و نیمه کشیدم پایین و دستش و گذاشتم روی کونم و گفتم بمالم ، اون همین که یکیم مالید نگاه کرد دید دوباره شورت مامانم تنمه و همین یکم کیرش و سفت تر کرد و یه جونی گفت و همزمان هم سوراخم و می‌مالید و هم شورتم و منم با دست تخماش و جمع کرده بودم بالا و میمکیدم و از پایین تا بالا و برعکس کیرش و ساک میزدم ، اوبم دوباره داشت میزد بالا ،بلند شدم از ماشین پیاده شدم پدرام با تعجب داشت نگاه میکرد از اونطرف رفتم در سمت راننده رو باز کردم و گفتم بشین لبه صندلی ،کیرش پر‌تف ولی لیز بود و‌تو‌دهن خودمم هنوز کلی آب دهنم بود ، شلوارم و تا زیر کونم دادم پایین و با دست یکم تف از دهنم برداشتم و مالیدن لای کون بی موی خودم ،هوا یکم به تاریکی میزد و ما هم وسط یه جاده جنگلی بودیم واسه همین یک‌خیالم از رفت و آمد آدما راحت بود فقط گاهی از لایه درختا نور ماشینهایی که از جاده رد میشدن و می‌دیدم و تو همین حال آروم نشستم تو بغل پدرام و با دست کیرش و تنظیم کردم و با کونم کیر خوشگل پدرام و بلعیدم، هر دو به وضوح از سکس تو فضای بیرون شهوتی شده بودیم و داشتیم میلرزیدم ،کش شورت مامانم به بغلای رونم داشت فشار می‌آورد و تو گوشت رونم کمی فرورفتگی ایجاد کرده و بود که با نگاه کردن به بدن خودم منو حشری تر میکرد ، دستم و از لبه در ماشین گرفته بودم و ارو آروم بالا پایین میشدم ،هیچ‌ صدایی جز صدای جیر جیرکا و چلپ چلپ آرومی که بخاطر چسبندگی تفای لای کونم بود نمیومد ، تو حس شهوتم غرق بودم که یهو یه صدایی تو فاصله چند متری گفت شما چه غلطی می‌کنید دیگه واسه هرکاری دیر شده بود فقط انگار از ارتفاع هزار متریه لذت با سر به زمین ذلت سقوط کرده بودیم از ترس هر دو داشتیم سکته میکردیم،انقد تو حس بودیم که حتی نزدیک شدن این مرد و متوجه نشدیم، چشمامون و باز کردیم دیدیم یه مرد مسن روستایی با سگش و گله گوسفنداش که یکمی دورتر وایستادن داره بهمون نگاه می‌کنه ،دیگه نمیشد کاری کرد تا اومدیم جمع و جور کنیم رسیده بود بالاسرمون،یه مرد حدود ۶۰ ساله با قد کوتاه ولی بدن تو پر و دستای ضمخت ولی قوی ، با همون لهجه محلی گفت ، چیکار میکنید شما دوتا ،با ترس گفتیم هیچی بخدا ،گفت از اون موقع دارم نگات میکنم پسره کونی ،داشتی روی کیرش میشستی و کون می‌دادی ، به غلط کردن افتاده بودم ،حسم داشت می‌پرید ،پدرامم لال شده بود، گفت ببین پسر جان یا منم میکنم یا همینجا میگم این سگم جرتون بده، اولش یکم ترس برمون داشته بود و مقاومت کردیم ولی بعدش دیدم چاره ای نیست وسط این جنگل و شهر غریب با این وضع یه داد میزد کلی آدم می‌ریخت سرمون بخاطر همین به پدرام گفتم پدرام عیب نداره آبش و میارم و میریم خلاص میشیم ،پدارم که دیگه حالا کیرش خوابیده بود گفت باشه نمی‌دونم خودت می‌دونی ، بهش گفتم عمو قبوله ولی بشرطی که اذیتمون نکنی و بعدش بزاری بریم ،گفت پسر جان من اگه میخواستم اذیتت کنم همون موقع داد و بیداد میکردم و محلیا رو‌میریختم سرتون ، منم می‌خوام یه حالی باهات کنم ،اخه می‌دونی چندساله تنهام و غیر جفتگیری این گوسفندا هیچی ندیدم ، گفتم قبول ولی باید کاندوم بزاریا گفت من که ندارم گفتم خودم بهت میدم ،قبول کرد و اومد جلو ،سگش چند متر اونطرف تر خوابیده بود و داشت مارو نگاه میکرد ، در حالی که شلوار خودمو شورت مامانم تا زیر کونم بود نشستم رو دو زانو و شلوار کردیش که خیلیم بو‌ گوسفند میداد و کشیدم پایین یه شرت کهنه پاش بود که وقتی کشیدم پایین نزدیک بود از ترس سکته کنم ،اصلا به جسش نمی‌خورد همچین کیری داشته باشه،کیر پدرام نهایت ۱۵ سانت و با قطر معمولی بود ولی کیر این پیرمرد که حالا میدونستم اسمش حسنه حدود ۱۹ سانت با یه قوس زیادی رو به بالا با کلفتی که بزور دستم و حلقه میکردم دورش و‌با یه سر قارچی درشت و سفت سفت ،یکم نگاه کردم بهش و با دست یکم براش مالیدم ، خودم با اینکه ترسیده بودم ولی حسابی ته دلم قلقلک میومد از اینکه همچنین کیری رو گیر آوردم، شروع کردم یکم سرش و بزور جا دادن تو دهنم و براش خوردن ،یکم با زبون این قوس کیرش و لیس میزدم همزمان به پدرام گفتم توهم بیا جلو و با دو دست کیر هر دو رو گرفتم و شرع کردم یکم برای این و یکم برای اون یکی ساک زدن ولی انصافا اصلا قابل مقایسه نبودن کیراشون ،کیر حسن بشدت سفت و مردونه بود ،مثل کیر پورن استارای تو‌فیلم ولی بدیش این بود تمیز نبود و پشم داشت که من متنفرم ، یکم که ساک زدم بلند شدم و گفتم عمو میخوای بهت کون بدم گفت پس چی باید بدی ،گفتم‌ باشه ولی اینجا نمیشه خطریه و ممکنه دوباره کسی بیاد بگا بریم ،گفت نه باید بدی ،گفتم عمو می‌خوام بهت بدم ولی یه جای بهتر ،اینجا بود که تعجب هر دوتاشونو دیدم ،گفتم برو‌گله رو ببر خونتون من خونم فلان جاست تو روستای فلان یه ساعت دیگه بیا اونجا ،اولش فک کرد دارم میپیچونم و نمیدونست تو دلم خودم دارم واسه اون کیر غش میرم ولی بعد که یکم نشونه دادم قبول کرد شلوارش و کشید بالا و رفت منم به پدرام گفتم زود جمع و جور کن بریم ،پدرامم پرید و روشن کرد و راه افتادیم تو راه یکم که رفتیم و از شوک این اتفاق دراومدیم پدرام گفت دیوونه ای تو ،چیکار داری می‌کنی چرا به یارو آدرس دادی ،منم که نمی‌خواستم پدرام متوجه بشه هول کیرم گفتم خب چیکار میکردم اونجا که نمیشد بعدشم اگر داد و بیداد میکرد مردم می‌ریختن یا هردومون و میکردن یا هر دو رو می‌کشتن. خلاصه رسیدیم خونه و یکم جمع و جور کردیم و به پدرام گفتم بزار بیاد یه دست بکنه و بره ، خلاصه یه ساعت خیلی زود گذشت و دیدیم در میزنن پریدم جلوی در و دیدم خودشه حسنه، اونم که دیده بود درست اومده خوشحال بود ، دعوتش کردم تو ،رفتیم داخل و بعد اینکه یه چایی خوردیم گفتم حسن آقا ببین من بهت میدم و ارضات میکنم ولی بعدش دیگه نباید اذیت کنی و هر روز بیای اینجا گفت نه پسر جان من ابرو دارم کاری بهتون ندارم . خلاصه به پدرام گفتم یه چندتا فیلم بزار ببینه تا حشری بشه ،پدرام که از داشتن شریک زیاد خوشحال نبود فیلم‌و‌پلی کرد ،حسن از دیدن چیزایی که داشت میدید خل شده بود کیرش داشت لباساش و.جر میداد ،من گفتم تا فیلم می‌بینید من برم آماده بشم ،پریدم دوباره تخلیه و کرم و لوسیون بدن و رفتم سر کمد لباسای مامانم ،یکم گشتم تا تا یه شورت سکسی پیدا کنم که یهو ته کمد چشمم به یه مشما خورد بازش کردم دیدم توش یکی دو دست لباس خواب و کاستوم سکسیه،از فکر اینکه مامانم با اینا کس داده دوباره آمپر چسبوندم، یکی از قشنگاش که یه لباس یکسره و توری بود و پوشیدم ،قسمت پشتش باز بود ولی بقیش کیپ تن بود اما بعضی جاهاش توری بود مثلا نوک سینه و اینها ،پوشیدم و به پدرام پیام دادم گفتم بفرستش حموم و بگو با ژیلت پشماش و بزنه ، خودمم مشغول زدن رژ قرمز و سکسی مامانم شدم و دوباره اسپری تاخیری و ژل روان کننده رو به خودم زدم و رفتم سر کشو بابام و کاندوماش و پیدا کردم ،ورداشتم دیدم اوف کاندوماش خارداره ، چه مامان حشری داشتم که با خاردار می‌داده اونم خار درشت،چاره ای نبود آخه نمی‌خواستم با حسن بدون کاندوم سکس کنم خلاصه یه ده دقیقه بعد حسن اومد بیرون، منم چراغا را خاموش کردم و فقط یه آباژور رو روشن گذاشتم و بهشون گفتم بیایید بالا وقتی اومدن بالا تعجب و تو چهره هر دو تاشون دیدم ،پدرام اصلا فکر نمی‌کرد من انقد واسه این پیرمرد مایه بزارم ولی نمیدونست که کیرش واسه من حکم جواهر و داره ، گفتم لخت بشید بیاید جلو ، رو زانوهام نشستم و دوباره با یه شال ایندفعه علاوه بر دستام چشمامم بستم ،حسن درحالی که میومد جلو سوالای قبل پدرام و پرسید ، گفت پسریه کونی تو چقدر جنده ای ،اوب داری؟ چرا لباس زنا رو‌پوشیدی ،اینا واسه کیه ؟ ها؟ از کجا آوردی ؟ منم که چشمام بسته بود حالا یکم خجالتم رفته بود و شهوت جاش و گرفته بود گفتم اینا لباسای مامانمه، لباسای کار مامانمه ، گفت اوف از اون جنده همچین کونی میشه دیگه، حسن و پدرام اومدن دو طرفم و پدرام شروع کرد دوباره زره زره مالیدن کیرش به لب و دهنم و منم درحالی که آه می‌کشیدم با دهنم حالا با چشمای بسته دنبال کیر می‌گشتم ،حسن که دیده بود اینجوری خوشم میاد اونم به تقلید از پدرام همینکار‌و باهام میکرد ،هردو یکم میزاشتن دهنم و من انقد شهوتی شده بودم که لبام سر شده بود نمی‌تونستم با لبام کیرشون و بگیرم فقط حرکت کیرشون روی زبونم و حلقم و‌حس میکردم و وقتی بیرون می‌کشیدن همراهش کلی آب دهنم کش‌میومد و می‌ریخت روی لباس سکسی مامانم که تنم بود،. پدرام گفت کونی داری حال می‌کنی با دوتا کیر؟ تو هرزه ای و اوب داری مگه نه؟ گفتم آره من هرزه ام،جنده‌ شمام فقط کیرتون و ازم نگیرید ، من هنوز کیر حسن و بعد شیو‌ ندیده بودم ،ولی حس میکردم چی شده ،(یه عکس از مدلی که شبیهش هست و آخر داستان می‌زارم) حسن کیرش و گذاشت تو دهنم و شروع کرد تلمبه زدن ،بهش نمیومد ولی خیلی وارد بود،با دست پشت سرم و گرفته بود و تا ته کرده بود حلقم داشتم عق میزدم ،دستام بسته بود و تقریبا صورتم چسبیده بود به شکمش ،اشکام میومد و حس میکردم هر لحظه دارم میمیرم که کشید بیرون و من کلی سرفه کردم و آب دهنم ریخت روی هیکلم ،دویاره و چندباره تکرار کرد که تو همین هین چشم بندم افتاد و تازه کیرش و تو اندازه واقعی دیدم ،چقدر خوشگل بود و درشت به پدرام اشاره کردم دستام و باز کنه ،کیر هردو رو گرفتم و به نوبت ساک زدم، مثل بستنی لیس میزدم و سر کیراشون و میکردم دهنم ، یکم با دست براشون جغ میزدم و دوباره تخماشون و اینبار می‌خوردم ،حسن تخماشم درشت و آویزون بود،این مرد همه چی تموم بود ،داشتم ازش لذت میبردم واقعا . دیگه حس میکردم وقت گاییدنمه، پاشدم یه کاندوم دادم به حسن و گفتم بکش رو‌کیرت ،گفت بلد نیستم ،من تاحالا از این چیزا استفاده نکردم، خودم زانو زدم جلوش و مثل یه جنده کاندوم و باز کردم و کشیدم رو کیرش باور کنید کاندوم به زور می‌رفت رو کیرش و کیپ کیپ بود،کیرش متورم و قرمز شده بود ،سرش باد کرده بود ،چشمای حسن کاسه خون بود رفتم صندلی اوپن و آوردم و نشستم روش و کونم و دادم عقب‌و به‌پدرام گفتم اول تو بکن بزار جا باز کنه سوراخم پدرام اومد جلو و یه تف به کیرش زد و گذاشت رو سوراخم و اروم آروم فرستاد تو ،یکم نگه داشت و شروع کرد تلمبه زدن منم با دستم داشتم کیر حسن و میمالیدم و تازه داشت لذتم شروع میشد که حسن طاقت نیاورد و پدرامو‌ زد کنار و رفت پشتم ، برگشتم نگاش کردم و با چشمای خمار و حشری بهش گفتم حسن جون توروخدا آروم بکن جر میخورم باید ببریم بیمارستان کونم و بخیه بزنی ، گفت نترس،کاذی میکنم معتاد کیرم بشی ،سر کیرش و از لایه سوراخ عقب لباس مامانم گذاشت رو سوراخم و آروم هل داد داخل ،وای خدا سرش داشت پارم میکرد سانت به سانتش و با آرامش داشت وارد میکرد، به پدرام اشاره کردم که بیاد و بده دهنم در حالی که خم شده بودم که کیر پدرام و ساک بزنم کونم قمبل تر شد و یکم رفت عقبتر حسنم از موقعیت استفاده کرد و تا خایه جا کرد ،کش اومدن عضلات کونم و حس میکردم ،نفسم بنده اومده بود از اون همه لذتی که داشتم میبردم ،یه کیر دهنم و یه کیر رویایی هم تا دسته تو کونم بود، درد داشتم ولی دردی لذت بخش ، حسن شروع کرده بود عقب و جلو کردن کیرش و داشت تلمبه میزد برام، واقعا سفیدی چشمام اومده بود و داشتم میمردم از لذت نمی‌تونستم کیر پدرام و خوب ساک بزنم از دهنم درآورده بودم و با دهن باز آه می‌کشیدم نفس نمی‌تونستم بکشم فقط براش میمالیدم کیرش و همه حواسم به کونم بود که بتونم نهایت لذت و ببرم ،کیر حسن چون قوس به بالا داشت وقتی می‌رفت و میومد داعم پروستات من و تحریک میکرد ، تا حالا بیصدا فقط دهنم از لذت باز مونده بود ولی یهو ناله کردم و گفتم حسن ،حسن جان،بکن زنت و ،بکن جندت و ، من برده و بنده کیرتم ، حسن یه جانی گفت و تلمبه هاش و محکم تر کرد ،یکم دوباره کیر پدرام خوردم و تو این پوزیشن چون کیرم و زیر تخمام روی صندلی مالیده میشد داشت دیوونم میکرد، با دستام کونم و باز تر کرده بودم و تا حد ممکن قمبل کرده بودم و واسه حسن کونم و داده بودم بیرون ، خودم با دست محکم میکوبیدم رو‌ی کونم و به پدرام با چشمای خمار نگاه میکردم ، بهش گفتم پدرام دیدی جنده شدم ، دیدی دارن جلو چشمات منو میگائن ؟ پدرام توروخدا بگو به حسن که ولم نکنه بگو منو بکنه، بگو بهش ،آخ کرد منو، بگو‌من برده کیر کلفتشم، پدرامم که دید انقد حشریم کیرش و تا خایه کرد تو حلقم و شروع کرد به گاییدن دهنم ، یکی از پشت حسن میکرد و‌ یکیم از جلو‌ پدرام ،کیر پدرام دیگه راحت تا حلقم می‌رفت ، پدرام می‌گفت دهنت و گاییدم ،دارم دهنت و میگائم ،کیرم دهنت جنده اوبنه ای ،حسن بکنش اینو،این یه هرزه خیابونیه. داشتم میلرزیدم از لذت که حسن‌کشید بیرون و گفت پاشو برو رو تختی که مامانت کس داده قمبل کن و سگی بشین ، رفتم و حالت داگی گرفتم ولی انقد شهوتم زیاد و بود و دوست داشتم کیر و تو خودم حس کنم که سرم و رو تشک گذاشتم و کونم تا حد نهایی که میشد بالا آوردم ،لباس مامانم نمی‌داشت زیاد پاهام و باز کنم بزور با دستام کونم و باز کردم و گفتم بیا حسن جان، بیا بکنم، من مست کیرتم ، به پدرامم گفتم گوشیم و بردار و بدون چهره از گاییده شدنم فیلم بگیر ، حسن اومد با اون بدن پر مو و عرق کردش سوارم شد ،بخاطر مدل کیرش لحظه لحظه ورود کیرش و متوجه می‌شدم ،پدرام رفت آباژور و آورد نزدیک‌تر تا با یه نور محدود و موضعی که ایجاد سایه روشن کرده بود بتونه ازمون فیلم بهتری بگیره ،حسن شروع کرد به ضربه زدن های محکم و پی در پی ، کیر کلفت و سرخش و تا سر میکشید بیرون و یکدفعه تا جایی که بدنش به کونم بچسبه فرو‌میکرد، خارهای کاندوم قشنگ خارش کونم و می‌گرفت و باعث میشد شهوتی تر بشم ،پدرام داشت همزمان از زاویه های مختلفی فیلم می‌گرفت و این بهم حس پورن استار بودن میداد و باعث میشد با حشر بیشتری خودم کونم و به عقب فشار بدم، قشنگ سوراخم قالب کیر کلفت و درشت حسن شده بود، خمار بودم،بدنم سر و بی‌حس بود ،فقط غرق در لذت بودم و لذت، خودمو یک‌زنی تصور‌میکردم که فاحشه هست، که باید لذت بده ، حسن پاهاش کنار صورتم بود ،درحالی که داشت تلمبه های مردونه میزد بهم، شصت پاش و گرفتم ‌ و بو کردم و شروع کردم لیسیدن، پدرام با تعجب نگاه میکرد و گفت وای امیرعلی تو خراب شدی ،خراب و هرزه، مادرت و گاییدم اوبنه ای.
حسن کیرش و کشید بیرون و گفت پاشو روی زانوهات بشین و کونت و قمبل کن از پشت بغلم کرد و کیرش و یه تف‌زد و‌فرو‌کرد پدرامم گوشی و گذاشته بود کنار و کیرشو انداخته بود تو دهنم ،بدجور داشتم گاییده میشدم دیگه از هیجان داشتم جیغ میزدم ،پدرام و حسن جابجا شدن و حسن کاندم و درآورد و کیرشو فشار داد تو دهنم پدرامم یکم اونجوری گایید و سرپام کرد بیخ دیوار یکم لاپایی زد و کیرشو انداخت تو سوراخ، یکم تلمبه زدن که حسن اومد جاش ،جا کردن کیر گنده و قوس دار حسن تو اون پوزیشن خیلی سخت بود ، با هر سختی بود جا کرد توم و شروع کرد به گاییدنم ، واقعا پاهام سست شده بود،از لذت بی‌حال و لمس بودم خودم و سر دادم بغلش ، یکم بعد با پدرام انداختنم رو تخت و به شکم خوابوندم و نوبتی کردنم، من دیگه به جز لذت چیزی نمی‌فهمیدم ،حتی اینکه الان کجام و چه مدته دارم گایییده میشم. حسن گفت من کم کم دارم میام پدرامم وضعیتش مشابه بود ،دوباره به کمر خوابیدم و به حسن گفتم بکن کونم و آبشو بریز روی تخمام ودولم پدرامم گفتم بیا بخورمش برات که بیاد تو هم بریز روی لبام پدرام جون ، حسن شروع کرد به گاییدنم همزمان کیر پدرامم از بغل می‌رفت دهنم و میومد بیرون ،حسن نفساش تند و تند شد و صداش و قدرت ضرباتش رفت بالا ،تا یه دفعه کشید بیرون و آبشو خالی کرد روی تخمام و دولم، آنقدر زیاد و غلیظ بود و بوی آب منی میداد که من تا حالا اینجوریش و ندیده بودم . کیر پدرام و درآوردم و به حسن گفتم از پایین انگشتم کن و به پدرامم گفتم بزار دهنم ،شروع کردم با جون و دل مکیدن و ساک زدن برای پدرام ،انگشتای کلفت حسنم داشت سوراخم و باز تر از قبل میکرد ،خودمم کیرمو با آب کیر زیبا و غلیظ حسن‌میمالیدم دیگه داشتم اوج می‌گرفتم که پدرام کشید بیرون و‌سرش و گذاشت رو‌لبام ،پمپ میکرد آبشو خودمم چند ثانیه بعد پاشیدم بیرون انقدر زیاد و با فشار خالی شدم که تخمام و زیر دلم درد گرفته بود،
هممون خسته و پاره دراز کشیدم و یه چرت زدیم ،بیدار که شدیم پدرام اول رفت سرویس و تو همین تایم من یواشکی و طوری که پدرام نفهمه شماره حسن‌و‌کرفتم ازش ،یه ساعت بعد حسن پاشد و خدافظی کرد و رفت ‌، من و پدرامم خوابیدیم که صبح پاشیم بیاییم تا موقع برگشتمونم اتفاق خواستی نیفتاد .
حالا تو داستان بعد می‌خوام داستان سکس های بعدی و تکی خودم و حسن و اومدنش به خونمون و بگم.
نوشته: Hornyboy سابق

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

به زودی فعالیت در انجمن عمومی خواهد شد، حتما قوانین را مطالعه بفرمایید.