رفتن به مطلب

ارسال‌های توصیه شده

     اقوام × زن داداش × داستان سکسی × داستان زنداداش × سکس زنداداش × داستان اقوام × سکس اقوام × سکس زن داداش × سکس با زن داداش ×

سفر خانوادگی که مسیر زندگیمو عوض کرد

سلام ما خانوادتا اصفهانی بودیم بابام تا ازدواج می‌کنه از برادراش جدا میشه کارخونه سنگ داشتن سهمشو می بخشه و بعد چند ماه میاد ساکن شهریار میشه و یک خونه باغ بزرگی میخره هنوزم اونجا زندگی می‌کنیم
سال ۱۳۹۵ با الهه نوه دایی بزرگم به اصرار مامانم و خالم ازدواج کردم زندگی مشترکمون به یک سال نکشیده جدا شدیم بماند که چرا.
مادرم شب و روزمو سیاه کرده بود باید زن بگیری منم زیر بار نرفتم و مدتی از خونه زدم بیرون تو شرکتی که کار می‌کردم (مهندس عمرانم) تو دورترین کارگاهش (کیش) مشغول شدم تا عید ۱۴۰۰ خونه نیومدم با شنیدن نامزدی کیانوش با غزال دختری که کیا عاشقش شده بود سری به خونه زدم کیا ۴ سال از من کوچکتره غزال دختر یک عمده فروش مواد غذایی از حانواده‌ی شدیدا مذهبی (اسم شناسنامه‌ای غزال اسلامی و عربی است)
تعطیلات عیدی دو بار تونستم غزال را ببینم هر بار کاملا محجبه و با چادر عربی و ماسک در دهن
با من بار دوم با دستکش دست داد چشمان زیبایی داشت حدس می‌زدم که باید خودشم زیبا باشه
بار دوم که دیدمش خیلی باهاش گرم گرفتم او هم خیلی راحت با من حرف می‌زد ۲۰ ساله بود ضمن عقدش ادامه تحصیلات دانشگاهی شرط شده بود با قدی بلند انگار چاقم نبود حسی جز زنداداش بودن بهش نداشتم این‌بار هم اتفاقا ماسک زده بود سرماخوردگی داشت ولی دوس داشتم بدون چادر ببینمش که نشد

کیا مغازه‌ دوم بابامو از رهن در اورده بود از پدر زنشم سرمایه گرفته بود میوه فروشی کرده بود آپارتمانی هم تو شهریار که شهرمونه رهن کرده بود تا بعد عروسی اونجا زندگی کنند
تو اردیبهشت عروسی کردن و من باز زیاد نتونستم غزال را ببینم فقط تو لباس عروس دیدم با آرایش زیاد و بزک دوزک عروسی که خاطره‌ی خوشی از عروس تو لباس عروس را نداشتم یک سال گذشت
عید ۴۰۲ نزدیک بود بدون اینکه به بابا مامان بگم ۲۰ اسفند با دوستام این‌بار با ماشینم یک راست رفتیم شمال سال تحویل اومدم خونه تا عیدو به بابا و مامان تبریک بگم زود برگردم
چون با همکاران مجردم قرار سفر داشتیم به کویر
اونجا بود غزال را بدون چادر دیدم عجب تناسب اندامی و عجب رخشی!! بابا و مامان را بوسید باسنش از زیر مانتو کوتاه و تنگ می خواست چشامو از حدقه در میاره با من دست داد تبریک گفت خدای من چه لب و دهنی ؟! چه چشمانی چه پستونایی که کمی از گلو و تخت سینش مثل برف سفید و خوردنی پیدا بود و چه آهنگ صدایی !!!
تو دلم گفتم چی میشد منم خودم زنمو انتخاب می‌کردم تا تله مامان و خاله نیفتم
منکه از هر لحاظ به کیا سرم چرا همچین زنی نداشته باشم ؟!
تو این فکرا بودم کیا اومد اونم از دم همه را بوسید تبریک گفت
سر صحبتو باز کردیم و از چگونگی بازار حرف زدیم دیدم کیا نالید که کلی میوه برای عید گرفتم همه موندن اگه فروش نره بیچاره میشم گفت خوش بحالت نه اجاره میدی نه نون‌خور داری!! غزال زهرخندی زد گفت داداش ببین حالا من شدم نون خورش همه خندیدیم
غزال گفت ببین داداش تو یه چیزی به کیا بگو منو چشم براه گذاشته و هزار وعده و وعید که ایام عید بعد سال تحویل بریم مسافرت اونم پیش شما کیش حالا عزای میوه هاشو گرفته !
گفتم وضع مردم خوب نیست نمیتونن میوه بخرن همه به بهانه مسافرت از دید و بازدید دارن فرار می‌کنند داداش باید فکر اینو می‌کردی
کیا گفت تجربه نداشتم موندم توش چکار کنم
گفتم مجبوری نصف قیمتم شده میوه هاتو بفروشی لااقل یه سفر چند روزه بتونی بری راستی چرا به شاگردت نمی‌سپاری؟
گفت بی وجدان از ۲۸ اسفند پولشو گرفت پشتشم نگاه نکرد !
از من پرسیدن چکاره ای ؟
گفتم با دوستام قرار سفر به کویر داریم بعد هم میریم کیش
غزال گفت کاش ما هم میتونستیم با شما بیایم آخه آرزو داشتم هر روز لایو از کیش و قشم و بندرعباس بذارم به همه فالوورام گفتم داداش کارن شرکت داره تو کیش و …
گفتم غزال ما همه مجردیم نمیشد
حالا منو غزالو کیا تو حیاط رو تخت چوبی (نیمکت) نشسته و حرف می‌زدیم غزال پاشد گفت آجیل بیارم رفت .
کیا گفت کارن بیا یه کاری کن!
تا خواست ادامه بده گفتم نگو که نه حوصله میوه فروشی دارم نه خوشم میاد
گفت کی گفته میوه بفروش گوش کن داداش ببین چی میگم
گفت بیا دوستاتو عذرشو بخوا بابا مامان و غزالو وردار برین یه مسافرت خانوادگی غزال با کاسه پر آجیل از پشت رسید و گذاشت بین منو کیا
گفتم آخه قول دادم مثل تو بدقول نیستم نمیشه اگه قبلا گفته بودی حرفی نبود
گفت یعنی دوستات از خانوادت عزیز ترن؟!
گفتم اصرار نکن قول دادم نمیشه که…
غزال چنان آویزونم شد که انگار با هم از یک کس اومدیم بیرون ! التماس که داداش تو را خدا نه نگو وقتی غزال سینه هاشو فشار داد پشتم انگار برق ۳۶۰ ولت وصل شد تو تنم
گفتم آخه!
تا حرفم بیرون بیاد دستای زیبا و نرمشو از پشت گذاشت رو لبام که نهههههه تو را خدااا من خیط میشم آخه به همه گفتم میریم کیش پیش داداش کارن و بندر عباس و قشم داداش تورو خدااااا هی پاهاشو پشت نیمکت چوبی کوبید زمین سینه هاشو فشار داد پشتم
اونقدر فشارم داد گفتم باشه غزال خفم کردی…
سرمو که تاس کرده بودم و ریش بلندی گذاشته بودم بوسید گفت فدای داداش کارن برم جوووون
منتظر اوکی من نشد رفت به مامان گفت آماده بشیم داداش میخواد مارو ببره مسافرت
مامان هم گفت عالی شد خدا رسوند کیا هم به کارش می‌رسه
دیگه کار تموم بود بابا هم شنید و همه خوشحال
بابا گفت برین زود آماده بشین تا مردم نریختن سرمون بریم
البته بابا و مامان و غزال همه کار سفر را تدارک دیده بودند قرار بوده بابا ببردشون شمال
حالا با حرفای غزال همه فهمیدن من می‌برمشون جنوب در برابر عمل انجام شده واقع شده بودم سعی داشتم فرار کنم دنبال سوراخ موش بودم تا

یالله عمو ناصر و بچه هاش شنیده شد دروازه باز بود و تا منو دیدن همه گفتن به به کارن خااان چه سعادتی ؟! آخه چند سال بود منو ندیده بودن با همه روبوسی کردیم حتی زنمو و دختر عموی ترشیده و بچه هاش بابا سینشو صاف کرد اومد تراس و همه رفتیم تو دیگه بحث مسافرت قطع شد گفتم الهی شکر تا شلوغه در برم خودمو اسیر مامان نکنم باز برام هی سوزنش رو زن بگیر من گیر نکنه تا خواستم در برم دایی حسین و بچه هاش رسیدن با اونا هم احوالپرسی کردم همه گرم صحبت شدند عمو ناصر گفت خان داداش برنامه مسافرت انگار دارید چمدان ها همه بسته است
گفت آره کارن اومده میخواد مارو ببره مسافرت میخواستیم بریم ولی خیلی اصرار کرد پروینم که می‌شناسین دلش لک زده به پسرش نشد نه بگیم

واااای دیگه صد در صد تو عمل انجام شده بودم
دایی هم گفت خیلی هم عالی بخدا اگه ماهم میدونستیم شمال را نمی‌رفتیم و با شما می‌اومدیم جنوب اونم لابد کیش مهمان آقای مهندس! اونجا دنیای دیگریه زود پا شدن همه رفتن غزال سوئیچ ازم خواست منم یه آئودی مدل Q8 مشکی ۲۰۱۹ پلاک منطقه آزاد کیش که مجوز تردد گرفته بودم تو حیاط زیر آلاچیق پارک بود
غزال کیا را صدا کرد با هم چمدانها را بردن چند تا سلفی از خودشو ماشینم و کیا گرفت گفتم چمدان منو بیارین پایین وسایل برای همه گرفتم اونارو خالی کنم
آخه میخواستم رفتنی بدم دست مامان خودش مال هرکی را که نوشته بودم بده
غزال با خوشحالی چمدانو پشت سرش کشید اورد تو رمزشو گفتم باز کرد گشت کادوهای خودشو پیدا کرد که لباس بود و لوازم آرایش ست و چندتا عروسک های خوشگل و دکوری و کادوهای بقیه …
تو این حین حاج حیدر و حاجیه صفورا خانم بابا مامان غزالم رسیدن غزال کادوهاشو به مامانش نشون داد گفت می خواستیم بیایم از خونه شما بریم مسافرت برادر کوچکشم پیششون بود نشستیم و بابام از نظر سنی از حاج حیدر خیلی بزرگتر بود اونا احترام بابا مامانم زودتر اومده بودن
مامان زنگ زد پونه (کتی) که کجایید گفت الان می‌رسیم دم دریم اونا هم رسیدن دیگه همه فامیلهای درجه یک اومده بودن بابا گفت ناهارو آماده کنید حاج حیدر گفت ما زود میریم معطل نشد و هر چه کردیم رفتن
کتی هم با بچه هاشو دامادش اومده بود شوهرش شیفت بیمارستان بوده مامان کلید خونه را داد به کیا به کتی گفت تا ما بیایم اگه جایی نمیرین بیاین اینجا باشین اونا هم از خدا خواسته اوکی کردن تا از آپارتمان نشینی مدتی تو خونه باغ باشن
ساعت نزدیک ۱۱ بود زدیم بیرون بابا جلو نشست مامانو غزالم پشت قم ناهار خوردیم بابا و مامان عقب نشستن چون هر دو تو ماشین خوابشون میاد غزال جلو نشست و با عشق و علاقه داشبورد و آپشن های ماشینو نگاه می‌کردو می‌پرسید یه مانتو جلو باز نسبتا کوتاه تنش بود تا نشست تکمه اخرشو باز کرد مانتوشو کامل کشید بالا تا زیرش نمانه باسن خوش تراش و رونهای پر و صافش زیر ساپورت ناز چشمهایم را بی اختیار سمت خودش کشید عینک آفتابی کمکم می‌کرد که زوم شدنمو نبینه
خیلی تند می‌رفتم غزال اعتراض می‌کرد جریمه میشم تا به نایین رسیدیم گفتم غزال خستم میتونی رانندگی کنی؟
گفت آره داداش مثل اینکه ماشین اتومات دارمااا خخخ مامان و بابا خواب بودن به قدری تو ماشین بی صدا و موزیک لایت آرامبخش پخش می‌شد ایستادن ماشین و حس نکردن
غزال گفت داداش یه سه ربعی راحت دارم بپوشم ایراد نمی‌گیرن؟
گفتم نه چرا بگیرن؟
رفت از چمدان یه پیراهن شیک سکسی که ست ساپورتش بود آورد درو باز گذاشت تو پناه اون عبوری ها نبینندش مانتوشو درآورد وااای الهی زیرش یه تاپ که فقط سینه هاشو گرفته بود داشت ناف و کمر و تخت سینه همه باز شد مانتو انداخت رو صندلی پیرن ازاد با آستین سه ربعی کرم را پوشید و به زحمت تا نصف باسنشو گرفت اونم باز وقتی خواست بشینه جمع کرد قسمتی از ناف و شکمش به راحتی لخت شد خیلی طبیعی راه افتادیم
سیستمی دارم از کیش پارسال خریدم تو داشبورد بود فکر می‌کردم تو همه جا هستش مانند هندزفری معمولی آیفون است اما بین استفاده کننده ها مستقلا با بلوتوث به هم وصل میشن خیلی خوب بدون نویز و با چندین بلندگو میکرو طنین صوتی را به هم مخابره می‌کنه مثل سمعک است اما فقط حرفها را هر چه آرام از طریق گوش داخلی به طرفین میرسونه
پرسیدم از این هندزفری ها داشتی؟
گفت آیفونه آره دارم چرا این هشتا یه جا؟!
گفتم پس نداری دهاتی خخخ
گفت چیه یک جفتشو دادم گفتم بذار گوشت یک جفتم خودم گذاشتم سیستم اصلی را روشن کردم تنظیم کردم هم موزیک را از طریق وصل به سیستم صوتی با تن پایین پخش کنه هم حرفهای همو
تا یواش گفتم غزاااال با صدای نسبتا بلندی گفت جانم داداش
گفتم هرچه میتونی یواش بگو طوری که انگار زیر پتو داری با کیا حرف می‌زنی قرار اونی‌که خوابیده پیشتون نشنوه
خندید گفت چه جالب گفتم بازم آرام و یواش‌تر
تا فهمید چیه گفت شنیده بودم ولی ندیده بودم چه جالبه
گفتم حالا مزاحم بابا و مامان نیستیم یواش حرف بزن
دستش رو اهرم اتومات بود دستمو گذاشتم رو دستش گفتم غزال
گفت جونم داداش بگو
گفتم میدونی منم آرزو داشتم زنی مثل تو داشته باشم ؟
(از این به بعد گفتمو گفت را حذف می‌کنم(
.نه نمیدونستم مگه من چطورم؟
تو ماهی تو زیبایی تو یکدانه‌ای هر که تو را داشته باشه همه دنیا را داره
مرسی داداش تو خوبی و چشمای زیبات زیبا می‌بینه تو هم هزار آفرین زیباترین مردی هستی که من تا حالا دیدم کاش من دو تا بودم اون اصلیه زن تو میشدم فیکم زن کیا خخخخ این همه تعریفم نکن ! مثل منو از من زیباتر خیلی هستن

غزال از تو زیباتر خدا نیافریده میدونم، تو فامیلات کسی را نداری کپ تو باشه ؟
نه فقط دختر عمه ام بین همه‌ی دخترا میشه گفت زیباست
گفتم مثل خودت
نه
تو دوستات تو همدانشگاهی هات
نه همه بزور آرایش خودشونو زیبا می‌کنند
دیدی گفتم تکی؟!
اییی داداش به چه دردی میخورم وقتی کیا میگه یه نون خور

کیا غلط می‌کنه تو فرشته‌ای تو بی نظیری
داداش کاش …
بگو کاش که چی؟
نه نمیگم نپرس نمیگم
باشه حواست به راه باشه هر چند ماشین هوشمنده!
چشم
غزال چمن زن نمی‌گرفتم و صبر می‌کردم تو را میدیدم قبل کیا زن من می‌شدی؟!
داداش قسمت این بوده کاش اونجوری بود
حالا بدون اینکه من متوجه بشم انگشتای منو غزل تو هم رفته بود هر دو رو رون گرم و نرم غزال با هم عشقبازی می‌کردن ! تا متوجه شدم خودمو زدم به نفهمیدن

غزال دوست داشتی الان من و تو کجا بودیم
همینجا که پیشتم بهترین جاس
غزال یه چیزی بپرسم بدت نمیاد قصدی ندارم فقط بخاطر ادامه داشتن صحبتامون میگم

نه هر چه بگی دوست دارم طنین صدات برام بهترین آهنگ گوشنواز حتی حرف بد بگی فحش بگی
غزال من بتو حرف بد بگم؟! امکان نداره عشقم !
تا عشقم گفتم نمیدونم من یا غزال دستا رو فشار داد روی رون نزدیک بین دو رونش !

داداش بگو چی میخواستی بگی منتظرم
غزال با کیا تو اتاق خواب چطوری هستین ؟ میتونی نگی

آهههه چه بگم ؟!
خب هر جور که دلته
کیا خیلی حریصه اما من ازش از صد شاید ۱۰ باشم
یعنی تو سردی؟!
نه ببخشا داداشته نباید میگفتم به دلم نمیشینه!
چرا؟
نمیدونم انگار تو دلم طوفانیه همش فکر می‌کنم کیا یه روزی عوض بشه اونی که من میخوام بشه
چه جوری عشقم؟!
وااای اینبار دیگه شک نکردم این من نیستم با عشقم گفتن دستمو به همراش به لای پاش فشار دادم دیگه هر دستمون روی بام کصش بود! باز طبیعی عمل کردم
داداش میتونم منم ب تو بگم عشقم؟
چرا که نه عشق مگه بده؟ دنیا رو واژه عشق مستقره چرا فرار کنیم ؟!
جووون عشقم بذار بگم
بگو عشقم (باز فشارم داد)
همش با خودم فکر میکنم چی می‌شد کیا هم مثل تو بود چرا ؟ مگه داداش نیستین ؟
چرا تو این همه زیبا خوب فهمیده عوضش کیا اونهمه دهاتی و بی مزه ؟!
من کجام خوشگله کجام خوبه ؟
تو همه جات (ببخش شما )
نه تو خیلی زیباست بمن بگو تو یا کارن
باشه عشقم تو کارن
اینبار هردو دستها را از حال سکون به نرمش در آوردیم دستمو کشید برد رو لختی شکمش رو نافش گفت
نوازشم کنم عشقم
انگشتها از هم جدا شد و دستم شکم و نافشو از رو ساپورت یکراست کصشو نوازش کردم
دستمو گرفت کشید بالا که نکون
غزال با کیا شبی چند بار سکس دارین
یکی یا دو بار
همه شبها
آره کیا خیلی حشریه منم هستم اما گفتم که ۱۰۰ به ۱۰
هر بار چقدر طول می‌کشه ؟
بار اول چند ثانیه تا رد می‌کنه تمامه بار دوم شاید دو یا سه دقیقه همیشه من اول راه می‌مونم
خب چیکار می‌کنی؟
خودمو با خودم خالی می‌کنم اونم چند شب یک بار!
حالا دستم رو کصش بودو پاهاشو باز کرده بود راحت تر بمالمش
غزال وقتی خودتو میمالی چقدر طول میکشه خالی بشی؟
شاید پنج دقیقه
خب وقتی خودتو میمالی آیا به کسی فکر می‌کنی؟!
آره
به کی؟
بتو!!!
بمن؟!
آره
تو که منو چند بار اونم هر بار یه لحظه بیشتر ندیدی!؟
یادته ماسک زده بودم تا دیدمت دیگه انگار همیشه تو بغلت بودم
دستمو خودش برد زیر ساپورت و شورتش گفت:
بمااال بمااال مال خودتم ببین چه خیس کردم؟
آره عشقم منم مال توام
کی می‌رسیم تنها بشیم؟ کاش تنها بودیم
با دو انگشت تو سوراخ کسش بودم و چوچولشم که سفت شده بود با شستم دورانی میمالیدم
اه و اوووفش گوشمو نوازش می‌کرد اصلا انگار بابا و مامانی تو ماشین نیست
غزال عشقم کمی صداتو بیار پایین
باشه دارم میشم میییییشم اووووف فشارم بده جووون شدم اخخخخ اوووووف
همه دستمو لای پاش لغزنده و پر آب شد تا تونستم آبشو از تو کصش جمع کردم همه انگشتام خیس شد با اشتیاق لیسیدم دراز شدم لبشو خوردم هوا تاریک شده بود به تنگه زاغ نزدیک بودیم شام را میخواستم بندرعباس بخوریم هنوز بابا و مامان خواب بودن
غزل نفس عمیقی کشید و گفت: مرسی کارن چقد منو دوست داری؟
عشقم اندازه همه کائنات
کارن برسیم بندر عباس چند روز اونجاییم
عشقم هر چند روزی که تو بگی
آخخخ جون اونجا میشه بابا مامانو قال گذاشت جا داری؟
آره عشقم تو خیابان آزادگان یه خونه دربستی دارم یه مهمانسرای شرکتم در سمت میدون بلوکی
میدون بلوکی همون جایی که مامان میگه عموهاش پاساژ دارن؟
آره
دستمو بردم رو پستوناش
اجازه هست ؟
آره مال خودته
نوکشون مثل کیرم سیخ شده بود مالیدمشون
غزال از حال من خبر داری ؟
آخه دستم نمیرسه
بدجوری بیضه هام درد می‌کنه
خب بکش سمت من تا دستم برسه کمربندتو باز کن زیپتو بده پایین درش بیار بمالم
جووون فدای عشقم بشم حواست به جلو باشه
چشم رانندگیم حرف نداره
درسته قبولد دارم
کیرم که به تایید غزال کلفتیش که دو برابر مال کیاس حالا تو مشتش جلو عقب می‌شد ماشین رو گاز اتومات بود گفت فرمانو داشته باش که با دهن اومد رو کیرم تو سربالایی ذرتو بودیم مسیر راست و صاف بود جاده خلوت دهتا ساک نزده بود آبم اومد گفتم آبم بیشتر کیرمو کرد دهنش البته جاش نمیشد هرچه آبم اومد که تمامی نداشت مثل شیر موز قورتش میداد تا میتونست مکش زد با انگشتای ظریفش از ته کیرم جمع کرد و خورد چندا بوس از سر کیرم کرد و رفت پشت رل کلا شاید سی ثانیه ای شد یا کمی بیشتر
وقتی حالم جا اومد دستشو بوسیدم و گفتم نگه دار من بشینم میخوام تند برم بدجوری گرسنمه هتل امین میبنده میخوام میگو بدم بخورید
ماشینو جایی مطمئن نگه داشت تو یه پارکینگ جلو اون نمازخانه های احمدی اومد پایین هوا بهاری بود و نسیم خنکی می اومد هنوز بابا و مامان خوابن یا حداقل دراز کشن
جایی که ماشینو نگه داشته بود پارکینگ بود از اون نمازخانه های احمدی نژاد داشت دورش چادر بسته بودند تا روزش سایه باشه ماشینو خاموش کردم زدم قفل شد گفتم بابا مامان خوابن بریم تو اون نمازخانه فقط ببوسمت از من جلوتر راه افتاد
تا رفت تو دستشو شلوارو شورتشو داد پایین دستشو گرفت از ستونش دولا شد گفت زود بکوون تو کوصم که طاقت ندارم ماشین جلو درب نمازخونه را حایل بود دور برشم چادر
کصش خیس بود و باسن رویایی لخت جلوم کیرمو با دو سه ضرب زدم رفت توش آخخخخی کرد و منم با هیجان باسنشو گرفتم چند دقیقه ای نشد غزال به خودش پیچید و ارگاسم شد منم آبم داشت می‌اومد فهمید گفت بریز تو کوصم دوس دارم حاملم کنی بریییییز که باز یک عالمه آب ریختم تو کصش خودمونو مرتب کردیم با احتیاط که نکنه بیدار بشن اومدیم بیرون اگرم میدیدن میگفتم غزال شاش داشت بردم تو نماز خونه احمدی بشاشه که دیدم بابا مامان خوابن
با سرعت رفتم سمت بندرعباس و یک راست جلو هتل امین ایستادم و شامو میگوی مخصوص خوردیم ماشینو گذاشتم پارکینگ
بازار شهرداری و عوضی ها را گشتیم مقداری خرید جزیی کردن از جمله کرم دست و صورت یاردلی واقعی
میوه گرفتم خواستم آجیل بگیرم مامان گفت آوردیم شب رفتیم مهمانسرای شرکت که چندین اتاق داشت هر کدام مجهز به کولر گازی و حمام و تشکیلات
بابا و مامان تو یه اتاق من یه اتاق و غزالم یک اتاق الکی گفتم من میرم شب دیر میام خدا حافظ رفتم بیرون تا چراغ اتاق بابا ماکان خاموش شد اومدم بالا در اتاقمو قفل کردم غزال منتظرم بود رفتم بغلش و باز کرد لخت فقط با یه شورت بود اونم درآورد تا نزدیکی های صبح چندین بار گاییدمش و رفتم اتاقم پنج شب بندر بودیم مامان با بابا خونه عموی مامان رفتن من و غزال نرفتیم تا اونجا بودن تو روز هم به راحتی تا بعد شام بغل هم بودیم و تا جا داشت غزالمو گاییدم هر دو سیر نمی‌شدیم
به بهانه خرید زدیم بیرون بابا زنگ زد اومدیم از هتل
به خواست همه خوراک میگو گرفتم شام باهم خوردیم
بعد بندرعباس رفتیم قشم یک شبم قشم بودیم هتل سارا اونجا نشد غزالمو بکنم فقط تا چشم بابا مامانو دور میدیدم بغلش می‌کردم لب همو میخوردیم اتاقهای هتل یک تخته بود بابا و من تو یه اتاق مامان و غزال تو یه اتاق خوابیدن
رفتیم کیش ماشینو با کشتی بردم تو کیش
۱۸ روز سفر ما طول کشید غزال دم به ساعت سلفی می‌گرفت لایو می‌ذاشت از کیش
مدتی که کیش بودیم چهار بار تونستم غزالو بگام چون هتل نتونستم رزرو کنم مجبور شدم تو سوئیت خودم که از طرف کارفرما بما داده بودند تو اون بمونیم اونم جای پنهانی نداشت
از مغازه ها یک عالمه جنس خریدن و سفرمون داشن تمام میشد گفتم با ماشین بریم یا هواپیما بابا گفت هواپیما برگشتنی با هواپیما اومدیم ماشینمو گذاشتم پارکینگ تا پایان فروردین شهریار بودم شب یا روزی نبود با غزال سکس نداشته باشم
اواخر تیر ماه باز چند روزی برگشتم شهریار از روزی اومدم با غزال هر روزش سکس داشتم از دانشگاه که در می‌اومد یک راست می‌اومد پیشم می‌رفتیم خونه مجردی تو میدان مهران که خودم یک واحد خریده و خالی داشتم تا شب سکس داشتیم تا مرخصیم تمام شد
غزال گفت این‌بار مطمئنم حامله ام کردی چون حس خاصی بهم دست داده ویار دارم صبح ها حالت تهوع دارم چک کردیم حامله بود گفتم قرص اورژانسی بخور نذار نطفه جون بگیره گفت ابدا دوست دارم بچم از تو باشه آخرین سکسمونو طولانی بیش از یک ساعت کردمو غزال رساندم فرودگاه و رفتم
مهر ماه غزال و مامان اومدن کیش یک ماه تو کیش موندن پیشم غزال تقریبا سه ماهه آبستن بود هنوز شکمش بزرگ نشده بود مامان گفت مژدگانی بده تا یه مژده خوب بدم گفتم چشم یه انگشتر برات می‌گیرم
گفت داری عمو میشی به مامان یه انگشتر نفیس خریدم باز گیر داد یه دختر زیبا مثل غزال برات پیدا کردم گفتم غزال چیه مگه؟! مثل دهاتیاس غزال با مشت افتاد جونم داشتیم فیلم بازی می‌کردیم روزی میشد سه تا چهار بار غزالی می‌گاییدم به بهانه خرید می‌زدیم بیرون تو سوئت شرکت که محل استراحتم بود جایی دنج است میعادگاه مون شده بود شبها هم تو هتلی که یه اتاق سه نفره داشتیم تا مامان میخوابید دل به دریا می‌زدم میرفتم رو تخت غزال می‌گاییدمش که تو هفته اول مچمو مامان گرفت ولی به غزل نگفت اون شب مامان خروپف میکرد دو بار غزالو گاییدم نگو بیداره و داره می‌بینه
صبح که غزال رفت حمام یه کشیده زد صورتم که بی وجدان غزالو شب چی می‌کردی؟!
فهمیدم دروغ بگم فایده نداره
گفتم مامان طاقت نیاوردم غزال تقصیر نداره من مقصرم خیلی حرف زدیم منم گفتم منو غزال خیلی وقته سکس داریم شاید بچه توی شکمش از من باشه دو دستی زد سرش که چه خاکی سرمون شده
آخرش گفت چیزی به غزال نگو تا ببینم چی باید کرد
عصر که اومدم هتل مامان و غزال بیرون بودن خسته و نگران بودم قبل شام اومدن شامو سفارش دادم آوردن اتاق
مامان قبل شام رفت دوش بگیره غزال گفت سکسمون را مامان دیده دعوام کرد من گردن نگرفتم گفتم حتما خواب دیدی که جزییاتشو گفت گردن نگرفتم تا گفت با تو حرف زده حتی تو گفتی بچه تو شکمم از توست
بعد از کلی حرف و حدیث کنار اومدیم قرار شد بین ما سه نفر پوشیده بمونه فهمید نمیتونیم از هم جدا بشیم منم گفتم نمیتونم با کیا زندگی کنم باید طلاق بگیرم
دیگه مامان تا میخوابیدیم خودشو خواب می‌زد یا واقعا می خوابید منو غزال با هم تا صبح بغل هم بودیم دیگه بعد چند روز طبیعی بود تا می‌رسیدم هم مامانو هم غزالو می‌بوسیدم مامان دیگه گفت کاری شده تا کسی نیست لذتتان را ببرید ولی خیلی خیلی مواظب باشین
الان غزال تو ماه نهم آبستنی است منم شهریارم تو بیمارستان دی وقت گرفتم اونجا سزارین بشه هنوز بابا و کیای پخمه از اسرار منو غزال بی خبرن مامان خیلی مدیر خوبیه تو لاپوشانی ها مخصوصا فهمیده ام لنگه نداره
حالا تا می تونه کاری می‌کنه من بیام شهریار خونه بخرم بالا سر زن و بچه واقعیم باشم
منم تصمیمشو پسندیدم نمیدونم کی این سر بین همه فاش بشه مامان میگه امکان نداره بذارم آب از اب تکان بخوره
آخه گفتم که خودشم پیش غزال لو داده که منو کتی از تخم بابام نیستیم از سکس با دوس پسر دوران دبیرستانشیم
راستم میگه چون هیچ شباهتی به بابا ندارم اما اون مردو نشونم نداده خیلی دوست دارم بابای واقعیمو ببینم میگه بارها دیدی خیلیییی ولی این سرو تو گور می برم چون الانم مامان با اون مرد سکس داره و کسی نمیدونه پس میشه منم تا پایان عمرم با غزال باشم کسی نفهمه من حدس می‌زنم عموی مجردم که کارخونه سنگ حالا همش مال اونه شاید پدرم باشه چون شنیدم همه اموالشو بنام من و کتی کرده تو صندوق اماناته این البته شایعه است شاید راست نباشه ! عمو اصغر چشماش مثل چشمای منو کتی است عمو اصغر خیلی خوشتیپه هنوزم که هنوزه از بابام که بزرگتره انگار سی سال سنش کمتره تو شهریار و کرج سنگبری داره اغلب تو شهریار تا اصفهان تیپشم خیلی شبیه منه !!!
به مامان میگم پدرم عمو اصغره آتیش می‌گیره میگه نگی آبروم میره … میگه بهت دروغ گفتم چون میخواستم دچار افسردگی نشی خودمو بدنام کردم ولی میدونم راست گفته
مامانم خیلی زیبا بوده الانم زیباست مثل اروپایی هاست خیلی سرحاله مثل دخترا تیپ میزنه اما بابام پیره و تریاک مصرف میکنه

نوشته: کارن

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

به زودی فعالیت در انجمن عمومی خواهد شد، حتما قوانین را مطالعه بفرمایید.