minimoz ارسال شده در 7 خرداد اشتراک گذاری ارسال شده در 7 خرداد دانشجویی × خوابگاه × لز × داستان سکسی × داستان لز × سکس دانشجویی × سکس در خوابگاه دخترانه - 1 اسم من پریا است و داستان من مربوط به ۲ سال قبل هست که در اولین سال دانشجویی به شیراز رفتم و وارد خوابگاه شدم ۳ تا هم اتاقی داشتم که ۲ تاشون همشهری بودن و یکی دو تا دیگه از دوستاشون هم تو اتاقای دیگه بودن و زیاد رفت و آمد میکردن یکی از دوستاشون که چند باری به اتاق ما اومده بود و خیلی دختر قدبلند و درشتی بود اسمش الناز بود و خیلی هم مهربون بود و با من هم گرم می گرفت و با هم دوست شده بودیم همون اوایل هم عضو تیم بسکتبال شده بود و کلا خیلی تو چشم بود و نکته جالب اینجا بود که خودشم زیاد شوخی های فیزیکی میکرد و مثلا بچه ها رو بلند میکرد و میگفت بیاید مچ بندازیم و این حرفا که البته خوب هیچ کس هم حریفش نمیشد یه مدتی که گذشت دیگه خیلی با هم صمیمی شدیم و یه آخر هفته ای که هم اتاقی هام همه رفته بودن خونه ولی من تو خوابگاه بودم الناز اومد پیشم و شروع کرد به صحبت کردن : -پریا جون قدت چنده؟ -۱۵۶ سانت -عه ریزه میزه ی خودمی وزنت چقدره؟ -۵۲ کیلوام تو چی عزیزم؟ -من قدم ۱۸۱ و وزنم حدود ۸۵ کیلوعه -وای چقدر زیاد -من خیلی از دخترای کوچیک و تو بغلی خوشم میاد تو همین حال اومد سمتم و دستمو گرفت و منو بلند کرد و بعد دو تا دستش رو گذاشت زیر بغلم و منو مثل آب خوردن بلند کرد و همینطور منو بالا و پایین میکرد. از این همه زوری که داشت واقعا متعجب شده بودم بعد منو گذاشت زمین و خودش نشست رو صندلی و منو روی یکی از پاهاش نشوند در واقع من روی یکی از رونای کلفتش مثل یه بچه نشسته بودم. شروع کرد به نوازش کردنم و همزمان حرفای احساسی میزد مثلا میگفت چقدر دنبال فرصت بودم عزیز دلم یا چقدر نازی قشنگم. تو همین حال اومد لبامو ببوسه که من ناخودآگاه خودمو عقب کشیدم و اومدم بلند شم از روی پاش که منو محکم گرفت و خوب زورم هم طبعا بهش نمیرسید گفت : -میخواستی فرار کنی؟ -آره آخه این کارا چیه؟ -یعنی میخوای بگی خوشت نمیاد؟ -آخه درست نیست این کار -کار درست اونیه که من و تو ازش خوشمون بیاد من واقعا تو رو دوست دارم حس میکنم تو هم همچین حسی داری دیگه حرفی نمیمونه سرمو انداختم پایین و نمیدونستم چی بگم که گفت : -یه چیزی هم بهت بگم که تو این خوابگاه و بین همه دخترا خیلییییا هستن که دوست دارن با من عشق بازی کنن و یه دقیقه هم که شده تو بغل من باشن همین هم اتاقیات سر من با هم رقابت دارن ولی من از تو خوشم میاد قربونت برم من هیچی نگفتم و باز ساکت بودم که الناز بلند شد و پیراهنش رو درآورد. وای که چه سینه هایی داشت من سرمو انداختم پایین ولی اون با دستش موهامو از پشت گرفت و صورتمو چسبوند به یکی از سینه هاش. واقعا سایز سینش از صورت من بزرگتر بود و اینقدر فشارم داد تا نفسم بند اومد بعد با دستش سرمو کشید عقب و گفت نفس بکش گوگولی من. بعد سرمو چسبوند به اون یکی سینش و گفت خودت بخور تا دوباره خفت نکردم. منم که واقعا تحت تاثیرش بودم و خوشم اومده بود از اینکه منو کنترل میکنه دیگه شروع کردم به خوردن سینه هاش. خیلی خوشحال شد و این بار یه دستشو گذاشت زیر باسنم و بلندم کرد و با اون یکی دستش چونمو گرفت شروع کرد به لب گرفتن. بعد هم سر و گردنمو وحشیانه میبوسید و من یه حس عالی رو داشتم تجربه میکردم. بعد منو گذاشت زمین و تمام لباسامو درآورد و بعد خودشم کامل لخت شد و این بار منو برعکس کرد و بلند کرد و شروع کرد به خوردن کصم. از پایین هم دستشو گذاشت رو سرم و چسبوندم به کس خودش و گفت بخور. خیلی حس جالبی بود. اینقدر با قدرت کصمو میخورد که بعد از ۳-۴ دقیقه برای اولین بار تو عمرم به اون خوبی ارضا شدم و فقط داد میزدم بعد منو برگردوند و مثل یه بچه با دو تا دست بغلم کرد و سینه هامو میمکید. یکم که آروم تر شدم منو گذاشت زمین و گفت زانو بزن. رفت رو صندلی نشست و گفت همونطوری چهار دست و پا بیا جلو. رفتم سمتش و گفت حالا نوبت توئه بخور ببینم. منم سنگ تمام گذاشتم و جوری براش میخوردم که اونم داشت ارضا میشد. بعد بلند شد و منو برد سمت دیوار و محکم منو چسبوند به دیوار. بعد از پشت دستاشو گذاشت زیر باسنم و بلندم کرد. واقعا باورم نمیشد که حتی یه مرد بتونه با من اینکارو بکنه. از پشت سوراخ کونم رو لیس میزد. واقعا حس خوبی بود. دوباره منو گذاشت زمین و ایندفعه دراز کشید و گفت بیا رو شکمم بشین و بعد خم شو و کصمو بخور. اینکارو کردم. درسته که من داشتم براش میخوردم ولی اون پوزیشنی که گرفته بودیم و من رو شکمش نشسته بودم واقعا واسه خودم لذت بخش بود. وقتی ارضا شد با یه دست منو پرت کرد اونور و چند دقیقه ای دراز کشیده بود که من رفتم سمتش و شروع کردم سینه و شکمشو بوسیدن. بعد بهم گفت که راضی بودم ازت. من بهش گفتم که میشه بازم ازینکارا باهام بکنی؟ الناز گفت که اگه راضی باشم ازت آره بازم باهات بازی میکنم ولی دفعه بعد میخوام خشن تر باشم مشکلی نداری که؟ نه چه مشکلی داشته باشم از خدامه.باشه پس استراحت کن که شب میام سراغت… واکنش ها : kale kiri 1 لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
kale kiri ارسال شده در 14 تیر اشتراک گذاری ارسال شده در 14 تیر سکس در خوابگاه دخترانه - 2 من واقعا بهترین لحظات زندگیم رو با الناز تجربه کردم بودم و منتظر بودم که شب برسه و دوباره بیاد سراغم راستش یکم دلهره داشتم چون گفته بود میخواد این دفعه خشن باشه و خوب من خیلی ضعیف تر بودم و اون ۲۵ سانت بلندتر و بیش از ۳۰ کیلو سنگین تر از من بود و یکم میترسیدم اما هر وقت به اون هیکل زیبا و بازوهای قوی و رونای کلفت فکر میکردم یا به کارایی که باهام کرده بود مثل اون جایی که از پشت بلندم کرد یا اونجایی که رو شکمش نشستم واقعا یه حس لذتی بهم دست میداد که از خدام بود تکرار بشه یه جورایی اون قدرت و تسلطی که دخترا دوست دارن یه مرد داشته باشه رو الناز هم داشت اما در عین حال زیبایی و ظرافت هم داشت هم نسبتا خوشگل بود هم سینه های بزرگ و قشنگی داشت و همه چی تموم بود و من شانس آورده بودم که از بین اون همه دخترایی که تو کف الناز بودن اون منو انتخاب کرده بود بهرحال تقریبا یک لحظه هم از فکر من بیرون نرفت تو اون چند ساعت تا بالاخره بعد از کلی انتظار طرفای ساعت ۱۲ شب آروم در زد و اومد تو اینقدر دیدنش برام خوشحال کننده بود که ناخودآگاه رفتم سمتش و بغلش کردم و اون هم بلافاصله از پشت موهامو گرفت و منو کشید بالا طوری که رو پنجه پاهام وایساده بودم و یه لب حسابی ازم گرفت و بعد یه جورایی پرتم کرد عقب راستش رو بخوام بگم و شاید باورش براتون سخت باشه اما همین چند ثانیه منو به مرز ارگاسم رسوند تازه اینجا بود که فهمیدم چقدر تحت تاثیر هیکل و زور و تسلطش قرار گرفتم بعد گفت که خب کوچولو آماده ای یا نه؟ -آره آرههه آمادم -ببین من میخوام یکم تجربه متفاوت داشته باشیم پس ممکنه سرت داد بزنم یا بهت فحش بدم یا کتکت بزنم اما همش واسه لذت بیشتر و مطمئن باش خودت خیلی کیف میکنی اینطوری و فکر نکن میخوام اذیتت کنم -چشم الناز جون هر چی که تو بگی اینو که گفتم اومد به سمتم و یه دستشو گذاشت زیر گردنم و دست دیگشو گذاشت زیر لگنم یعنی درواقع زیر کص و کونم و تو همون حالت با فشار زیاد منو از زمین بلند کرد نمیتونم توصیف کنم که چقدر باید یه نفر قوی باشه که همچین کاری بکنه الناز : خوش میگذره اون بالا جنده خانم؟ ولت کنم همینجوری بخوری زمین؟ کس دیگه ای میتونه این کارو باهات بکنه؟ -نه معلومه که نه -پس دیگه یادت باشه که متعلق به کی هستی و منو آورد پایین و همه لباسامو با خشونت دراورد اخر سر رفت سراغ سوتینم که بجای اینکه بازش کنه از جلو جرش داد و انداختش اونور بعد دستمو گرفت و برد سمت صندلی و خودش نشست رو صندلی و منو نشوند روی یکی از روناش و شروع کردن بصورت وحشیانه سینه هامو بخوره جوری سینه مو میخورد که انگار کل وجودم رو داشت میکشید بعد تو همون حالت که رو پاش نشسته بودم تی شرتشو دراورد سوتین هم نداشت و گفت بچه کونی سینه هامو بخور که دیگه تو عمرت همچین چیزی گیرت نمیاد منم شروع کردم که چند ثانیه بعد یه سیلی محکم بهم زد و گفت : محکم تر بخور جنده سنگینی دستش زیاد بود ولی خب من از اینکه تحت کنترل باشم لذت میبردم تو همین حین زیر بغل منو گرفت و بلندم کردم و منو گذاشت رو اون یکی رونش که تو حین جابجایی احساس کردم پام به یه چیزی خورد راستشو بخوام بگم از همون اولی که بهم گفته بود شب باهات کار دارم من خدا خدا میکردم که مثل یه مرد بکنتم و تو اون لحظه متوجه شدم که یه دیلدو بسته و دیگه سر از پا نمی شناختم و پریدم بین دو تا پاهاش و گفتم الناز بکن منو فقط بکن منو -معلومه که میکنمت دختره کوچولوی حشری و بلند شد و شلوارشو کشید پایین و دیدم که یه دیلدو سیاه رنگ بسته و ناخودآگاه شروع کردم به ساک زدن الناز : پردتو بزنم یا از کون بکنمت؟ -هر چی تو بگی هر چی تو بخوای -خودت که نمیفهمی الان اینقدر که حشری هستی ولی از کون میکنمت فعلا برگرد سگ کوچولو اومد پشتم و آروم داشت فرو میکرد تو کونم که من یه داد کشیدم بلافاصله با یه دستش جلو دهنمو گرفت و با اون دستش موهامو حلقه زد و گرفت و گفت خفه شو احمق تازه اولشه و شروع کرد به کردن از پشت به روش داگی اولش درد زیادی میکشیدم و گهگاه دستشو از رو دهنم برمیداشت و دو سه تا ضربه محکم تو صورتم میزد و دوباره دهنمو میگرفت بعد از چند دقیقه دیلدو رو کشید بیرون و با همون حالتی که دهن و موهامو گرفته بود منو برد لبه دیوار شروع کرد به گاییدنم و باز تو همین حالت هم بهم فحشای بد میداد و هم میزد تو صورتم چند لحظه بعد دستاشو اورد پایین و یه نفس راحت کشیدم که یهو دیدم با دستاش منو از پشت بلند کرد طوری که دستاش زیر رونام بود و پاهامو تا کرده بود و بلندم کرده بود رو هوا و از پشت کمرم به سینه هاش چسبیده بود و ازونور هم محکم با دیلدو منو میکرد همزمان خیلی محکم گردنمو میبوسید و باعث شد تو همون پوزیشن فوق سکسی ارضا بشم بعد از چند دقیقه منو پرت کرد رو زمین و خودش رفت رو صندلی نشست من که واقعا پاره شده بودم و همینطور رو زمین پخش بودم احساس کردم النازم خسته شده بود تو همین حالت فهمیدم که صورتم چقدر درد میکنه اینقدر که منو زده بود بعد از یکی دو دقیقه الناز پا شد و دیلدو رو دراورد و اومد سمت من وقتی بهم رسید و بالا سرم وایساد بطور ناخوداگاه یکی از روناش رو با دستام گرفتم و شروع کردم به بوس کردن رون کلفت و ورزشکاریش الناز خیلی خوشش اومده بود از این حرکتم و پاهاشو منقبض میکرد و من تازه فهمیدم این دختر چه عضلات قوی ای داره و همش میبوسیدمش بعد گفت "بسه دیگه سگ کوچولو " و دستمو گرفت و بلندم کرد خیلی هیجان داشتم که ببینم حرکت بعدی ای که باهام میکنه چیه واقعا هر لحظش و هر کاری که میکرد من غرق در لذت میشدم مخصوصا اینکه کارای غیر قابل پیش بینی میکرد و تو پوزیشنایی قرارم میداد که فکرشم نمیتونستم بکنم منو که بلند کرد خودش جلوم نشست و گفت بیا پاهاتو بذار رو شونه هام اینکارو با کمک خودش کردم بطوری که کصم روبروی گردنش بود و پاهام رو شونه هاش بود و تو همین حالت از جا بلند شد و بعد دستاشو گذاشت رو پهلوهام و یکم منو کشوند بالا به طوری که دهنش مقابل کصم بود و شروع کرد به لیسیدن چقدر حس خفنی داشتم و همون بالا بعد از ۲-۳ دقیقه اونقدر ارضا شدم که صدام بی اختیار بلند شد و منو گذاشت پایین و گفت خفه شو جنده کوچولو -ببخشید -خیلی بهت خوش گذشت اون بالا؟ -خیلییییی -حالا باید زیر بغلامو لیس بزنی کونده -چیکار کنم؟ هنوز حرفم تموم نشده بود که یدونه سیلی محکم بهم زد -دم دراوردی سوال میپرسی بزنم لهت کنم جنده؟ -بخدا منظوری نداشتم هر کاری بگی میکنم -بیا جلو رفتم جلو و دست راستشو برد بالا و با دست چپ گردنمو از پشت گرفت و گفت زیر بغلمو لیس بزن زیر بغلش در اثر حرکاتی که کرده بود و منو کلی گاییده بود و بلندم کرده بود و اینا پر از عرق بود و یکمم مو داشت اما خب نه اینکه فقط از روی اجبار باشه که خودمم دوست داشتم این کارو بکنم و شروع کردم به لیسیدن و بوسیدن زیر بغلش و به همین ترتیب زیر بغل سمت چپشو خوردم و بعد گفت بسه جوجه باز وجودم پر از هیجان شد واسه حرکت بعدی با اینکه کل رمقم رفته بود ولی خدا خدا میکردم که تموم نشده باشه تو همین حین دستاشو دورم حلقه کرد و منو پیچوند و بلندم کرد یعنی پوزیشن ۶۹ ایستاده گرفتیم و بهم گفت خب کصمو اونقدر بخور تا ارضا شم جنده کوچولو همینطور که کصشو میخوردم اونم گهگاه برام میخورد و بیشتر البته حرف میزد مثلا میگفت این حالتی که الان هستی رو ۹۰ درصد مردا هم نمیتونن اجرا کنن بقیه کارایی هم که باهات میکنم همینطوره و احتمالا تو کل زندگیت دیگه تجربش نکنی خلاصه با تمام وجودم براش خوردم تا جایی که اونم به مرز ارضا شدن رسید و منو گذاشت پایین و نشست رو صندلی چند ثانیه بعد ناخودآگاه رفتم سمتش و شروع کردم به بوسیدن و لیسیدن پاهاش از انگشتاش شروع کردم و رسیدم با ساق پاهاش اول بی توجه بود ولی بعد که شروع کرد به منقبض کردن عضله ساقش فهمیدم خوشش اومده الناز : خب جنده کوچولو خوب بلدی خودتو تو دل من جا کنی بخاطر این حرکتت با اینکه خیلی خسته شدم میتونی یه درخواست داشته باشی و بگی دوست داری الان باهات چیکار کنم -من فقط میخوام تو ولم نکنی و بازم پیشت باشم و هر وقت خواستی هر کاری بگی میکنم فقط بازم منو بکن اینو که گفتم موهامو گرفت و بلندم کرد و منو نشوند رو پاش و با یه خنده تحقیر آمیز گفت فعلا که ازت راضیم و حالا حالا ها میکنمت من بهش گفتم که فردا هم کسی اینجا نیست و الناز هم گفت اتفاقا فردا هم یه برنامه ویژه دارم برات… نوشته: پریا لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
kale kiri ارسال شده در 2 شهریور اشتراک گذاری ارسال شده در 2 شهریور سکس در خوابگاه دخترانه - 3 ساعت حدود ۲ ظهر بود که الناز بالاخره اومد کلی منتظر بودم و بهش فکر کرده بودم که کی میاد و برنامه ویژش برام چیه اومد و نشست رو صندلی و با گوشیش ور میرفت که من رفتم سمتش و نشستم رو پاهاش دستشو گذاشت دور کمرم و گفت خب چیه بی تابی میکنی؟ باید صبر کنی تا نفیسه بیاد -نفیسه کیه؟ -نفیسه یه دختریه مثل خودت که عاشق کون دادن وکس دادن به منه و یه ماهی هست که باهاش سکس میکنم و امروز گفتم بیاد تا ۳ نفری حال کنیم چند دقیقه بعد نفیسه رسید وقتی دیدمش شناختمش چون چند باری تو سرویس خوابگاه دیده بودمش خیلی دختر خوب و آرومی بود و اصلا فکر نمیکردم که اهل اینجور چیزا باشه هر چند احتمالا اونم درباره من همچین فکری میکرد نفسیه قدش ۱۵۳ وزنش ۴۴ کیلو بود و مثل من در برابر الناز مثل فیل و فنجون بود الناز قدبلند ترین و هیکلی ترین دختری بود که تو خوابگاه دیده بودم و از بچگی به خاطر هیکل درشتش اهل ورزش بود و واقعا زور زیادی داشت به هر حال اونروز داستان ما اینطوری شروع شد که الناز بلند شد و گفت همه لخت شیم بعد از اینکه لباسامون رودراوردیم الناز به من اشاره کرد که بشین رو صندلی و پاهاتو باز کن و بذار رو صندلی و بعد به نفیسه اشاره کرد که بره سمتش نفیسه شروع کردن به بوسیدن شکم و سینه الناز و بعد از چند ثانیه الناز اونو از زمین بلند کرد به روش ۶۹…روشی که خیلی بهش علاقه داشت و خودش کس نفیسه رو میخورد و برعکس که بعد از چند دقیقه اومد سمت من و با دستش سر نفیسه رو از کس خودش جدا کرد و در حالی که جلوی من وایساده بود به نفیسه گفت حالا کس پریا رو بخور… این حالت برای چند دقیقه ادامه داشت و تقریبا هر یه دقیقه نفیسه نوبتی کص من و الناز رو میخورد…بعد نفیسه رو برگردوند و گذاشت رو زمین و گفت جاتون رو عوض کنین و دقیقا همون کارو با من تکرار کرد و منم نوبتی در حالی که بصورت وارونه بلندم کرده بود کس هر دوتاشونو خوردم و البته الناز هم کس منو میلیسید بعد که منو گذاشت پایین خودش نشست رو صندلی و گفت خب بیایین اینجا و رو پاهام بشینین من روی یکی از روناش و نفیسه هم روبروم روی اون یکی رونش نشست و اونم اول به ما گفت از هم لب بگیریم و بعدش نوبتی ازمون لب گرفت بعد بلند شدیم و با دست راستش پشت گردن من و با دست چپش پشت گردن نفیسه رو گرفت و مارو چسبوند به سینه هاش و میگفت محکممم بخورین…جوری مارو به سینه های بزرگش فشار میداد که نفسمون بند میومد و خودش که ازین کار لذت میبرد هر چند ثانیه سرمون رو عقب میکشید و میگفت نفس بکشین جنده ها…خوردن اون سینه ها واقعا لذت بخش بود و وقتی سایز سینه های خودمو با سینه های الناز مقایسه میکردم یه حس تحقیر بهم دست میداد بعد به من گفت بخوابم رو زمین و پاهامو گرفت و اورد بالا و از هم باز کرد به طوری که کمر و باسنم رو زمین بود و پاهام رو به هوا بود و اومد کونشو گذاشت بین پاهام و رو کصم و شروع کرد به عقب جلو کردن و ازون طرف هم نفیسه رو صدا کرد که نزدیک بشه بهش و دستشو گذاشت پشت کمرش و اونو چسبوند به خودش و سینه هاشو میخورد در حالی که برای چسبوندن کونش به کس من مجبور شده بود بیاد پایین و نیم خیز بشه ( بعد از تموم شدن سکسمون من ازش خواستم که تو این حالت چون خیلی سکسی بود عکس بگیریم و عکسشو با صورتهای پوشیده دارم ولی بلد نبودم اپلود کنم اگر راهی داره که در کنار داستان عکسم رو بذارم ممنون میشم بهم بگین ) و باز اینکارو بصورت برعکس هم تکرار کرد و جوری سینه های منو میخورد که واقعا احساس میکردم کل وجودمو داره میکشه با خودش بعد به نفیسه گفت که بره زیر پاهاش بشینه و کصش رو بخوره و منو از زیر کمر و زانوهام بلند کرد و ازم لب گرفت و سینه هامو خورد و بعد از من خواست سینشو بخورم خیلی حس عجیب و لذت بخشی بود که مثل یه بچه بغلم کرده بود و من داشتم سینشو میخوردم دقیقا مثل بچه ای که سینه مادرشو میخوره و بعد من رفتم پایین و کصشو خوردم و نفیسه رو بغل کرد… دیگه به اوج شهوت رسیده بودیم که گفت جنده ها دوست دارین بدنمو ببوسین؟ ما هم از خدا خواسته افتادیم به بوسیدنش نفیسه نافشو زبون میزد و میبوسید و منم انگشتای پاشو لیس میزدم و میبوسیدم بعد ساق پاش و رونهای کلفتش رو بوسیدم همون موقع نفیسه ازش پرسید که میشه بازوهاشو سفت کنه که این کارو کرد و چه بازوهایی داشت و هر دوتامون شروع کردیم به بوسیدن بازوهای قوی الناز جالب اینه که از هر جهت از ما بهتر بود و یه حس تحقیر توام با لذتی داشتیم یعنی مثلا قدش بلند تر بود پوستش سفید تر و نازک تر بود زورش بیشتر بود کونش گنده تره بود سینه هاش بزرگتر بود و … دست آخر نشست رو صندلی و باز هر کدوم از ما روی یکی از پاهاش نشستیم و بعد از کلی لب گرفتن گفت که میخوام حالا چون بازوهامو بوسیدین و باهاتون حال کردم جفتشونو با هم بلند کنم بلند شد وایساد اول منو که سمت راستش بودم بلند کرد و روی لگنش نشستم در حالی که دستش دور کمرم بود و بعد یکم خم شد و دستشو گذاشت زیر باسن نفیسه و اونو هم راحت از زمین بلند کرد و در حالی که دوتامون رو بلند کرده بود گفت بیاین ۳ تایی لبامونو به هم بچسبانیم که این کارو کردیم و کلی همدیگه رو بوسیدیم بعد مارو گذاشت زمین و به من گفت که خوب هم اتاقیات احتمالا امشب برمیگردن و دیگه نمیتونیم اینجا باشیم واسه دفعات بعدی باهام در ارتباط باش جنده کوچولو… نوشته: پریا لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسالهای توصیه شده