gayboys ارسال شده در 15 اردیبهشت اشتراک گذاری ارسال شده در 15 اردیبهشت سن بالا × زن میانسال × زن همسایه × داستان سکسی × داستان سن بالا × سکس سن بالا × داستان زن میانسال × سکس زن میانسال × داستان زن همسایه × سک زن همسایه × همسایه فضول سلام رفقا سینا هستم ۲۳ سالمه حدودا ۱۸۰ قد و ۷۰وزنمه این خاطره حدودا برا ۵ سال پیشه زمانی که پشت کنکور بودم و تو خونه مثلا درس میخوندم شیوا خانوم که شوهرش فوت شده بود چند سالی بود که مستاجر طبقه پایین مون بود ی خانوم حدودا ۵۰ ساله با قد ۱۶۰ حدودا(دیگه ازش نپرسیدم قد و سنت چنده!) برگ برنده این خانوم کون و رون قلبه اش بود درکنار اینکه اصلا شکم و پهلو نداشت و آویزون نبود. داستان از یک سال قبل اینکه بمونم پشت کنکور شروع شد که متوجه شدیم مثل اینکه وقتایی که خونه نیستیم بعضی چیزا تو خونه جابجا یا گم میشن (خونه دو طبقه بود و در واحد ها با ی کارت بانکی باز میشدن البته اگه قفل نبود) من به مادرم میگفتم کار شیوا خانومه اون میگفت همچین زنی نیست من تو این مدت سعی میکردم بفهمم کار خودشه یا نه که فهمیدم اینطوری نمیشه و یارو خر نیست که وقتی ما حواسمون هست،حرکتی بزنه خلاصه یکسال گذشت و اون روز رسید مادرم میخواست مادربزرگم رو که مریض بود ببره دکتر و منم با چند تا از رفیقام میخواستیم ی چند روز بریم شهر دیگه ی حالی کنیم و از اونجایی که این شیوا کون گنده با مادر من خیلی رفت و آمد داشتن و بازار میرفتن و زیاد با هم صحبت میکردن، از همه اینا خبر داشت. خلاصه ما ساعت ۴صبح میخواستیم بریم که من رفتم ولی به دلایلی این مسافرته کنسل شد و من زود برگشتم خونه مادرمم ساعت ۶صبح مادربزرگمو برد بیمارستان(وقت گرفته بودن و برای اینکه به اون نوبت برسن زود رفتن و همینطور یه مقدار فاصله داشت با منطقه ما ) اما قضیه اونجایی جالب میشد که شیوا جون خبر نداشت من برگشتم و من اینو یادم بود و سعی کردم سر و صدا یا سوتی ندم که بفهمه کسی خونه اس. من تصمیمو گرفته بودم و میخواستم ی حالی کنم(تو نخش بودم) و بهش بفهمونم دیگه از این گها نخوره و چون اون وارد خونه ما شده بود مطمئن بودم که غلطی نمیتونه بکنه. در بسته بود ولی قفل نبود خودمم لخت تو یکی از اتاق ها منتظر بودم ببینم چی میشه چند ساعتی گذشت ساعت حدودا ۹ ۹ونیم بود دیدم داره کارت میندازه لای در سریع قایم شدم تو اتاق شیوا جونم درو باز کرد و مستقیم رفت آشپز خونه منم درحالی که قلبم داشت میومد تو دهنم به خودم گفتم یا الان یا هیچوقت رفت از پشت با ی داد که چه گهی میخوری اینجا از پشت گرفت رو شکم خوابوندمش رو زمین و با ی دستم سرشو فشار میدادم زمین با ی دستمم داشتم دامنشو میدادم پایین اونم میگفت غلط کردم اشتباه کردم بزار برم که همون لحظه دامنشو تا زیر کونش داده بودم پایین دو تا اسپنک محکم زدم کونش گفتم خفه شو جنده اینه جواب خوبی و اعتماد؟ بعدش شورت گل گلی بنفشی که پاش بود و میخواستم بدم پایین که با دستاش مانع میشد منم باز اسپنک میزدم که ول کرد وقتی دادم پایین دو تا کون تپل و تمیز وقتی لاشو باز کردم ی سوراخ کون تنگ ی مقدار تیره دیدم فهمیدم یا تا حالا از کون نداده یا کم داده. ی طرفشو با دستم باز کردم و با دست دیگم تف زدم سر کیرم که زیاد بزرگ نیست و حدودا ۱۴ سانته ولی کلفت مخصوصا سرش که اندازه مچ دست میشه گذاشتم رو سوراخش و فشار دادم و میدونستم به این راحتیا نمیره باز تلاش کردم ی مقدار داشت سرش میرفت تو که پرید جلو منم از سر عصبانیت و هیجان چند تا ضربه زدم بهش گفتم نمیخوای که وضعیت تو از اینم بدتر کنی؟ اونم با گریه میگفت نه. ی تف دیگه زدم سر کیرم و فشار دادم وقتی سرش رفت شروع به ناله کرد که دهنشو گرفتم و داشتم داغی و لذتشو هضم می کردم مطمئن شدم انگشتم نرفته تو این کون. بعدش تمام وزنمو انداختم روش و همه کیرم رفت توش دیدم صورتش قرمز شد و از زیر زارت و زورت میگوزه. چند دقیقه صبر کردم جا باز کنه و آبم نیاد بعد شروع کردم تلمبه زدن که شیوا جونم یکم حالش بهتر شد و داشت ناله میکرد میگفت ای کونم ایییی از زیرم همچنان میگوزید منم بهش میگفتم دیگه از این گوها نخوری میگفت غلط کردم گفتم تکون نخوری کیرمو در آوردم (خوشبختانه کونش تمیز بود تقریبا) پا شدم رفتم گوشی آوردم و دوباره شروع کردم و در همین حین ی چند تا عکس و فیلم گرفتم. دوباره شروع کردم گفتم لاشو باز کن جنده سریع با دو تا دستش باز کرد و سوراخ خوشگلش نمایان شد سرشو گذاشتم کردم داخل این سری نسبت به اولش راحت رفت ولی خیلی تنگ بود هنوز کیرمو فشار میداد و اگه زیاد بیرون میکشیدم بیرون می پرید بعد دو دقیقه آبم اومد ریختم تو کونش شیوا خانوم آخ آخ میکرد و یکم دیگه تلمبه زدم بعد کیرمو در آوردم گرفتم جلو دهنش گفتم بخور یکم خودشو عقب کشید بزور کردم دهنش و گفتم برای اینکه مشکلی برامون پیش نیاد دو تا کار باید انجام بدی یکی اینکه حداقل هفته یبار میام کونت میزارم دوم اینکه پاتو روی پله نمیذاری که بیای طبقه بالا گرفتی؟؟؟ همینطور که کیرم دهنش بود با چشماش تایید کرد . یکم بعد بهش گفتم پاشو گمشو که دیدم لنگ لنگ زنان ی دستم گرفت از کونش رفت. بعد از این ماجرا تا دوسال دیگه چیزی گم نمی شد و اونم بالا نمیومد بلکه من میرفتم خونه اون… نوشته: S.H.7 لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسالهای توصیه شده