رفتن به مطلب

mohsen

ارسال‌های توصیه شده

     خاطرات کودکی × خاله × داستان خاله × سکس خاله × داستان محارم × سکس محارم × داستان سکسی ×

 

گنبد خاله کوچیکه

پدربزرگم ماشالا خیلی فعال بود. البته الان عمرشو داده به شما و یه خاله کون گنده و سکسی به من. پدربزرگم سه تا زن گرفته. از این سه تا زن هشت تا پسر و دختر داره، دوتا شیر خواره هم فوت شدن، یعنی ده تا. ته تغاری خانوادشون خاله سوسن من که کمتر از یک سال از من بزرگتر و از زن سومش هست. هیچوقت از بچگی خاله صداش نکردم و نمیکنم. از بچگی با هم همبازی بودیم و با هم بزرگ شدیم. تو دوران کودکی خیلی می رفتیم خونشون و اون هم خونه ما میومد و با من و خواهر کوچیکم بازی میکرد. البته همبازی هم نبودیم. من بیشتر با پسر خاله، پسر دایی هام و اون هم با دختر خاله های خودش بازی میکردن. ولی پیش هم بودیم، یا اینها نبودن و تک میفتادیم با هم بازی می کردیم.

تو دوران بلوغ حشرم خیلی بالا بود. روزی چندین بار جق میزدم. همش دنبال عکس و فیلم سوپر بودم. ولی هیچ رابطه ای با هیچ دختری نداشتم. سوسن تقریبا ده سانتی از من کوتاه تره. بدن تو پر و سفت و سکسی داره. ممه هاش اون موقع اندازه پرتقال بود ولی الان هر کدوم دو سه کیلویی میشه ماشالا. قیافش معمولی بود. نه زیبا نه زشت. البته اون موقع هم جفتمون تو بلوغ بودیم و اون آرایش هم نمی کرد. بزرگتر که شد خودش خوشگل تر شد، مخصوصا هم که آرایش بهش خیلی میاد.

تو اون دوران یادم یک روز که خونمون بود با هم کشتی گرفتیم، من افتادم روش و نمیذاشتم از زیرم در بیاد. قشنگ دستم و قفل کرده بودم دور گردنش و کیرم و فشار میدادم رو کونش. یه چند بار تقلا کرد در بیاد نتونست، بعد گفت بیشعور پاشو، چیکار میکنی؟! من با خنده گفتم کشتی میگیرم دیگه! گفت این کشتی یا داری میکنی؟! منم علنی شل و سفت میکردم رو کونش، کیرم عین سنگ شده بود. میدونستم که قشنگ داره حسش میکنه از رو شلوار. اون جین تنش بود من شلوار راحتی. دیگه داشت آبم میومد ولش کردم. اونم پاشد و میخندید. نه اون حرفی زد دیگه نه من. ولی همین شد که رومون به هم باز شد.

تا قبل این جریان زیاد اون نمیومد خونمون، بیشتر ما میرفتیم اونجا ولی به چند روز نکشید دیدم خودش اومده خونمون شب هم میخواد بمونه. تو کونم عروسی بود. اول که اومد لباس راحتی هم آورده بود، رفت لباسشو عوض کرد، لامصب راه که میرفت کونش دیوونم میکرد. دیگه هر دفعه از بغلش رد میشدم یه درکونی بهش میزدم. اولاش هی می گفت بیشعور من خالتم، منم میگفتم خوب بهتر محرم هم هستیم. اونم دیگه بیخیال شد. چیزی نمیگفت ولی حواسم بود زیر لبی میخنده. یه جورایی خوشش میومد من انقدر جذب کونش شدم.

اون روز بابام سر کار بود، مامانم هم رفته بود بیرون. خواهر من فقط تو مخ بود. جلو اون نمیشد حرکتی زد. هی به بهانه های مختلف می فرستادمش دنبال نخود سیاه میچسبوندم به خالم. دیگه علنی شده بود. مثلا یه جا داشت ظرف میشست تا وقت گیر آوردم رفتم ازپشت بغلش کردم فشار میدادم رو کونش، اونم با مثلا با اکراه میگفت نکن، الان رویا میاد میبینه. می ترسید خواهر من بیاد تو. یعنی اون روز کل روز من شق بودم. یه بار که رفتم دستشویی دیدم شورتم خیس خیس شده انقدر ازش پیشاب اومده. از طرفی هم بدجور شوق این و داشتم که شب بشه.

شب که شد، مامانم جای سوسن و انداخت رو زمین کنار تخت خواهرم. منم که اتاق خودم بودم. قبل خواب بهش گفتم شب همه خوابیدن بیا اتاقم. ولی گفت نه، میترسم. اصلا. بهش یه کم التماس کردم گفت ببینم چی میشه. دیگه رفتم تو اتاقو تو پوست خودم می گنجیدم. دو سه ساعتی گذشته بود، نصف شب بود دیگه. خسته هم شده بودم. دیدم نیومد. تو دلم گفتم میترسه یکی ببینه بگن سوسن رفته اتاق رامین. شاید حرف می پیچید و داستان میشد. حق هم داشت. دل و زدم به دریا و خیلی یواش پاشدم رفتم اتاق خواهرم. خیلی یواش در و که باز کردم دیدم بیدار. سرشو بلند کرد یواشکی گفتی دیوونه، چرا اومدی. منم اشاره کردم بهش ساکت باش.

من کلا لخت می خوابیدم و الان هم لخت میخوابم، فقط شورتمو در نمیارم. می خواستم برم اتاق اونها شلوار خواب پوشیدم که اگه کسی پاشد سوتی نشه. وقتی رفتم تو اتاق در و پشتم بستم و خزیدم زیر رختخوابش و محکم بغلش کردم. لباساش تنش بود. یه کم ترسیده بود، میگفت رویا بیدار شه چی، یکی بیاد تو چی؟ ! منم بهش گفتم من اومدم پیش تو، تو که نیومدی. نگران نباش. دیگه چیزی نگفت. از رو لباس ممه هاشو می‌مالوندم. نفساش تند شده بود. دستم و کردم زیر لباسش، وای! سوتین نداشت، ممه هاش قد پرتقال سفت سفت. لباسشو دادم بالا که در بیارم، گفت نه، در نیار. دیگه در نیاوردم، همینطور که لباسش بالا بود شروع کردم خوردن. چه مزه ای میداد. دیگه ول نکردم. یکی و میخوردم با اون یکی بازی میکردم اونم رو هوا بود.

دستم و انداختم بردم زیر شلوار راحتی و شورتش، دستم رو گذاشتم رو کسش. خیس خیس شده بود. زود گفت نکنی تو ها، پردم پاره میشه. گفتم چیکار کنم پس؟ گفت از رو بمال. پاشدم شلوارش و در بیارم، که اومد مخالفت کنه گفتم اصلا نمیشه. بازور شلوار و شورتش و کشیدم از تنش بیرون و گذاشتم زیر رخت خواب، گفتم کسی نمیبینه. شلوار و شورت خودم هم باهم دراوردم، افتادم روش ممه خوردن و با چوچولش بازی کردن. یه جا اومد لب بگیره ازم که کلم و کشیدم عقب. گفت چرا گفتم نمیشه. بهش نگفتم دلیلش و اونم نپرسید. ولی دلیلش این بود که من نمی خواستم رابطه مون هاشقانه بشه، چون دیگه خیلی ناجور میشد و در آینده نمیشد جمعش کرد. من می خواستم رابطه موم در حد همین که نیاز های هم و برطرف کنیم بمونه.

اینقدر از صبح مالیده بودمش، تو رخت خواب زود پیشاب از سر کیرم سرازیر شد. کسش و نخوردم، اونم نخواست. فقط ممه شو خوردم و با کسش بازی می کردم. پاشدم پاهاشو بستم، تنظیم کردم بزارم لای پاش جوری که بماله رو کسش. یه یک دقیقه ای اینجوری کردم دیدم آبم داره میاد. بهش گفتم برگرد از پشت بکنم. گفت از کون عمرا. درد داره. گفتم نمیکنم توش، لاش میزارم. بعد برگشت، کون قلمبش افتاد عین خورشید جلوم. یه کم لپ های کونش و بوس کردم، اونم خیلی حشری شده بود. تنظیم کردم لای کون و لای پاش تلمبه میزدم، یکی دو بار گفت لای پا میذاری فشار نده یه دفعه میره تو کسم. همین بازی بازی یکی دو دقیقه که تلمبه زدم، آبم نزدیک بود بیاد، پاشدم نشستم رو رونش پاشیدم رو کون و کمرش. حالا مگه تموم میشد. تا حالا اینقدر زیاد آبم نیومده بود. خودم تعجب کردم. بعد بهش گفتم آنقدر آب و میریختم توش حتما بچه دار میشدی. اونم می خندید. با شورت خودم آب ها رو از پشتش پاک کردم، پاشدم که برم، برگشت گفت کثافت پس من چی؟ منم که اصلا تو باغ نبودم، گفتم تو چی؟ گفت تو حال کردی پس من جی؟ منم گفتم خوب تو مگه حال نکردی؟ گفت دیوانه تو آبت اومد، آب من نیومده. منم خدایی از خستگی داشتم میمردم، آبم هم که اومده بود، اصلا نا نداشتم.

بهش گفتم من خسته شدم، بزار دفعه بعد. یواشکی رفتم بیرون و درو بستم و بهترین خواب عمرم و کردم. بعدا دلم براش سوخت که اون ارضا نشده بود. ولی چه میشه کرد، لامصب نمیشه به عقب برگشت.

نوشته: رامین

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

  • آخرین مطالب ارسال شده در انجمن

    • behrooz
      ساک زدن حرفه ای رل حشری برای پارتنرش . تایم: 01:20 - حجم: 17 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم
    • behrooz
      میلف تپل لخت خوابیده و با خودش ور میره لنگاش هوا میکنه و کسش میماله یکی هم ازش فیلم میگیره . تایم: 01:32 - حجم: 4 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم
    • behrooz
      لایو ماساژ دادن صبا . تایم: 03:45 - حجم: 24 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم
    • behrooz
      لایو صبا داره به شوهرش میده . تایم: 03:40 - حجم: 24 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم
    • behrooz
      من و زنم و پسر خالم - 1   سلام دوستان اسم من محمده و اسم زنم هدا ست، من ٣٠ سالمه و هدا ٢٦ سالشه يه پسر داريم كه حدود يك سالشه. من ٥ سال پيش با هدا ازدواج كردم و هدا اول دختر چادري بود و بعدش فهميدم بخاطر خانوادش مجبور شد چادري باشه و منم بهش سخت نگرفتم و گذاشتم با مانتو بگرده و ديگه چادر نذاره سرش. فقط خونه پدر و مادرامون ميرفتيم واسه اينكه اونا غر نزنن چادر سرش ميكرد. ولي با همديگه بوديم و بيرون ميرفتيم با مانتو بود. من طبع آدم گرم و حشري بودم و حتي بعد از يك سال از ازدواجمون كه سكسم يا هدا يكنواخت شده بود، موقع سكس با هدا فكر ميكردم كه من و هدا و يه نفر ديگه داريم باهم سكس ميكنيم مثلا داداشم يا يكي از دوستام و يا پسراي فاميل و اين منو خيلي حشري ميكرد ولي جرات نداشتم اینو به هدا بگم. يه بار تو يكي از سكسام پرسيدم دوس داشتي غير از كير من يه كير ديگه هم اينجا بود و با دوتا كير حال ميكردي اونم حشری بود میگفت جووونننن آررره تازه بيشتر. منم پرسیدم مثلا چند تا كه اونم ميگفت ٥ تا. من تعجب كردم و يه لحظه جا خوردم پيش خودم فكر كردم يعني هدا اینو راست ميگه يا از روي شهوته. منم بروم نياوردم و سكسمون اون روز تموم شد و جفتمون حسابي حال كرديم. ولي بعدش فكر كردم پيش خودم كه اينو راست ميگه يا نه. گفتم حالا سر فرصت امتحانش ميكنم. از اون ماجرا دو سالي گذشت. از همون زمان سكسمون در مورد يه كير ديگه صحبت ميكرديم و هر دو لذت ميبرديم. تا اينكه جراتم زياد شد و ازش پرسيدم حرفهايي كه موقع سكس مي زنيم واقعيه و تو دوست داري با يه يه كير ديگه غير از من سكس كنيم يا نه و اونم جواب داد وااا ديوونه معلومه كه نه فقط موقع سكسه. نميدونم جرات نداشت راستشو بگه و ازم میترسید بهش بي اعتماد بشم يا اينكه واقعا دوست نداشت. حدود دو سال پيش بود كه يه روز پسر خالم كه ١٧ سالش بود رو گفتم بياد خونمون. هدا ديگه تو جمع خودمون راحت بود و حجاب نمیکرد و دهن پسر خالم و حتي داداشم اينا قرص بود و به كسي چيزي نميگفتن. پسر خالم كه اسمش نيما بود واسه ناهار پنجشنبه اي اومد خونمون چون من و هدا پنجشنبه و جمعه تعطيل بوديم و آزاد. هدا قبلش گفت بنظرت چي بپوشم گفتم هرجور راحتي، بعدش پرسيد با خنده يعني با شورت و سوتين باشم ايراد ندارم منم با خنده گفتم چه ايرادي داره اصلا ميخايي اونم نپوش و جفتمون خنديديم. حس كردم بدش نمياد كه نيما ديدش بزنه. يه فكري به ذهنم رسيد، بهش گفتم دوست داري نيما اومد يكم سر به سرش بذاريم؟ گفت چجوري؟ گفتم مثلا يه تيپ باز و سكسي بزني و نيما رو حشري كنيم؟ اونم با پوزخند گفت وااا بيغيرت!!! گفتم بي غيرت چيه فقط يه شيطنت كوچيكه. اونم گفت با خنده حالا حشري شد و نتونست خودشو كنترل كنه و ترتيبمو بده چي؟ منم گفتم تو مگه بدت مياد؟ هدا يه ضريه محكم در كونم زد و گفت بي غيرت عوضي و خنديد. فهميدم هدا همچين بدش هم نمیاد. قرار شد هدا يه دامن نخي نازك بپوشه با يه شورت لامبادا كه از زير دامن پیدا بود دامنش تا يكم پايين زانو بود و وقتي چهار زانو می نشست شورتش پيدا ميشد كه با اون شورت لامبادا كسشم نمايان بود. بلوز هم يه بلوز زيپ دار جذب پوشيد كه تا بالاي نافشو ميپوشاند و چاك سينش قشنگ معلوم بود و بهش گفتم يكم زيپشو پايين تر بده تا پهلوها و چاك سينش بيشتر معلوم و اونم گوش داد و پوزخند بهم زد و رفت سمت آشپزخونه تا ناهار و وسايل پذيرايي رو مهيا كنه. نزديك ظهر بود كه نيما زنگ و زد و اومد بالا. با هم احوالپرسي كرديم و تا چشمش به هدا افتاد دهنش از تعجب وا موند گفت واووو عجب تيپي و با هدا احوالپرسي كرد و هدا دستشو برد جلو بهش دست داد و نيما هم متعجب و شوكه شده. چون هيچ وقت هدی به نامحرم دست نميداد كه وقتي هدا دست داد به نيما صورت نيما رو بغل كرد و گفت راحت باش عزيزم اينجا كسي غريبه نيست همه خودي هستيم و بعدش جدا شدن از هم و هدا يه چشمكي با خنده به نيما زد و منم لبخند زدم و نيما رو هدايت كردم داخل سالن كه روي مبل بشينه. بعد از ده دقيقه هدا با سه تا ليوان شربت آلبالو اومد و سه تاي خورديم و مشغول گپ زدن شديم. هدا از عمد رفت رو مبل روبروي نيما نشست و پاهاش رو انداخت روي هم طوري كه پاي لختش از زير دامن تا باسنش ديده مي شد و منم كنار نيما طوري كه دستم رو شونه نيما نشسته بودم و محو اندام سكسي زنم شدم راستش از شهوت خصوصا اينكه يه پسر ديگه داره اندام زنم رو ديد ميزنه حشري شدم و ميرم راست شد و با دستم کیرمو جابجا كردم و هدا فهميد و يه لبخند و چشمكي بهم زد. فهميدم يه اتفاقايي ممكنه امروز بيفته واسه همين ضربان قلبم از هيجان ميزد چون هم لذت داشتم واسم و هم دچار تردید شدم ولي شهوت بر ترديدم غلبه كرد. حواسم افتاد به نيما ديدم نيما خيره شده به هدا و فهميدم داره پاي لخت هدا رو ديد ميزنه و بعدش چشمم افتاد به شلوار نيما ديدم بلهههه كير نیما هم راست شده مطمئن شدم نيما هم حشري شده. منم سري از رو شلوار كيرشو گرفتم تنظيمش كردم و بشوخي گفت نيما خجالت بكش انگار تا حالا كس نديده ايا و ايني كه ديد ميزني زنمه ديوث نه كس پولي و هدا با يه اخم و خنده كوسن كنار شو انداخت سمت من گفت بي غيرت كثافت و معلوم از كار و حرفم بدش نیومده و نيما رو ديدم چهرش از خجالت سرخ شده. منم بش گفتم راحت باش شوخي كردم. و دوباره به شوخي گفتم اصلا فك كن زن خودته هر چقدر دوست داري ديد بزن. هدا بازم داد زد گفت محمد بسه بي حيا و يه وقت ديدي زنش شدم و سه تايي خنديديم. نيما هم فهميد جو اينجوريه و بهم گفت محمد؛ منم گفتم جانم. اونم گفت ولي بدون شوخي خوشبحالت زن و خوشگل و خوش هيكلي داري. منم گفتم قابل شما رو نداره اونم گفت نوش جون صاحبش و دوتايي خنديديم. هدا گفت چيه چي ميگين با هم ميخندين بگين ما هم بخنديم. گفتم اگه بگيم كه اين دفعه جرمون ميدي دوباره من و نيما خنديديم. اونم حمله كرد سمتمون كه به شوخي بزنمون و منم در حاليكه بصورت لميده افتاده بودم رو مبل هدا رو كشوندم سمت خودم و دستاشو گرفت كه نزنه منو و در حاليكه ميخنديدم يه دستمو بردم زير دامنشو كس هدا رو از روي شورت ماليدم كه حس كردم هدا حشري شده و از قبلش هم كسش خيس بود معلوم بود از حرفاي ما و نگاههاي نيما بهش حشري شده و كسش آبدار شده. در حاليكه مثلا سعي ميكرد منو بزنه منم كسشو ميماليدم و اونم ديگه زياد زور نميزد منو بزنه ولي الكي فاز زدن گرفته بود كه مثلا داره منو ميزنه ولي حسابي حشري بود و چشماش خمار شده بود. يه لحظه نشست روم، طوري كه كسش روي كير راست شدم بود و كسش رو روي كيرم ميماليد خيره شد تو چشمام و بي هوا صورتشو اوردم سمت و شروع كرد به خوردن لبام و منم مشغول شدم و نيما كه پشت هدا بود داشت با تعجب و شهوت ظاهرا مارو نگاه میکرد البته من نمي ديدمش ولي معلوم بود كه داره مارو نگاه ميكنه. منم در حاليکه لب و گوش هدا رو كه نقطه حساسش بود میخوردم دستمو بردم زير دامن و كونش رو ميماليدم و اروم دامنشو دادم كون هدا لخت با يه شورت لامبادا كه نخش لاي كونش بود جلوي چشم نيما بود. خيلي دوست داشتم نيما رو ميديم كه داره چيكار ميكنه. همونطور كه لب هدا رو ميخوردم و كون هدا رو ميماليدم اروم انگشتمو بردم از پشت سمت كس هدا و از بغل شورت آروم كردم تو كسش و هدا از شهوت لرزيد معلوم بود ديگه واسش مهم نيست داره جلوي نيما داريم با هم سكس ميكنيم و فكر كنم خوششم اومده بود. قسمت جلوي دامن هدا كه بين منو هدا گير بود رو دادم بالا و اروم سعي كردم شلوارم رو بدم پائين تا بتونم كيرم در بياد و بذارم تو كس هدا. هدا هم كه متوجه شد كمكم كرد شورت و شلوارمو با هم يكم داد پائين و بعدش يه لحظه روشو كرد نيما رو ديدم و بعد برگشت سمت من و كيرمو اروم كرد تو كسش و دوبار شروع كرد لبامو و خوردن و منم لباشو خوردن و ازش پرسيدم نيما چيكار داشت ميكرد نگاه ميكرد؟ گفت ميخواي بدوني؟ گفتم آره. گفت كيرشو در آورده بود و داشت ميماليد و منو ديد برگشتم سريع كرد تو شلوارش. و منم بش يه چشمكي زدم يعني راحت باش و بعدش روم مشغول بالا و پائين كردن شد و جلوي نيما راحت ناله ميكرد و ديگه واسش مهم نبود داره جلوي نيما باهام سكس ميكنه. نيما رو صدا زدم نيما اومد سمتم. گفتم هدا رو دوست داري. گفت راستش اره خيلي. گفتم لخت شو. گفت چي؟!!! گفتم لخت شو و راحت باش. نيما هم لباساشو در آورد و لخت شد و كيرشم راست شده و شروع كرد ماليدن كيرش جلومون و هدا با خماري كيرشو مي ديد. گفتم بيا هدا رو ببوس. اونم اومد سمت هدا و صورتشو نزديك هدا كرد و هدا رو بوسيد و هدا هم نيما رو بوسيد و بعد لباشو چسبوند به لباي نيما و دوتايي شروع كردن به خوردن لباي همديگه. هدا هم همچنان رو كيرم بالا و پائين ميكرد. منم زيپ بلوز هدا رو باز كردم لباس هدا رو در آوردم و حالا هدا جلومون بالا تنش لخت بود. سينه هاي هدا رو گفتم دستم و میخوردم بعد از مدتي دستمو بردم سمت كير نيما و شروع كردم به ماليدن كيرش. بعد کشوندم سمت خودم كنار مبل رو زانوش حالت ايستاده قرار گرفت طوري كه كيرش سمت صورتم بود و صورت نيما هم سمت صورت هدا بود كه داشتن از همدیگه لب ميگرفتن. منم سرمو سمت كير نيما كردم و شروع كردم به ليس زدن كير و تخماي نيما و بعد كيرشو كردم تو دهنم و شروع كردم به مكيدن و با يه دستم سينه هاي هدا رو ميماليدم. خيلي حال ميداد تجربه جالبي بود چون نيما هم خيلي خوشگل بود و خوردن كيرش بهم لذت میداد. دستاي نيما رو موقع خوردن كيرش بردم سمت هدا كه با سينش بازي كنه. منم كير نيما رو خوردم تا اينكه آبش در اومد و هدا متوجه شد لبشو چسبوند به دهنم اب نيما رو كه ريخت تو دهنم مكيد و قورت داد. آخه هدا خيلي دوست داشت آب كير بخوره. بعد سرش برد سمت كير نيما و شروع كرد به خوردن كير نيما. و نيما هم با سينه هدا بازي ميكرد و ميماليد. به هدا گفتم حال ميده هدا گفتم اره عزيزم خيلييييي مرسي شوهر دوست داشتنيم. با ناله مي گفت دارم حال ميكنم جووووونننن دوتاييتون منو بكنين جرم بدين دارم كيف ميكنم اووووفففف. به نيما گفتم دامنو شورت هدا رو در بياره منم لباسامو درآورد و بعدش ديدم هدا و نيما لخت همديگه رو بغل كردن دارن لباي همو ميخورن و هدا كسش چسبونده به كير نيما و كير نيما رو تنظيم كرد لاي كسش و دم كسش داره ميماله منم رفتم به بهانه خوردن آب سريع يه قرص وياگرا خوردم تا كيرم زود نخوابه و رفتم سمتشون ديدم در حاليكه جفتشون ايستادن هدا كير نيما رو كرده تو كسش داره حال ميكنه و لب و لوچه همو ميخورن. به هدا گفتم مواظب باش حامله نشي هدا هم گفت نگران نباش عزيزم بعد سكس قرص ميخورم جهت احتياط و دوباره مشغول شد. حسابي دوتايي با هم معاشقه ميكردن انگار نيما و هدا باهم زن و شوهر بودن. گفتم بريم تو اتاق و سه تايي رفتيم سمت اتاق هدا رفت روي تخت به پشت خوابيد منم رفتم سمت كس هدا شروع كردم به خوردن كس و كونش و نيما هم رفت سمت هدا و اول لباي همو خوردن بعد نيما سرشو برد سمت سينه هاي زيباي هدا و شروع كرد به خوردن ممه هاي هدا و مي گفت جووونننن چه خوشمزس و چاك سينه هاي هدا رو ليس ميزد و هدا هم دستاش رو فرو مي كرد لاي موهاي نيما و منم كس و كون هدا رو میخوردم تا اينكه هدا بخودش لرزيد و ارضا شد. من رفتم كنارش دراز كشيدم و بوسش كردم و اونم سرمو بغل كرد و گفت مرسي عزيز دلم خيلي حال داد. نيما بعد از خوردن ممه هاي هدا رفت سمت كس و كون هدا و شروع كرد به خوردن و زبونشو تو كس و كون هدا فرو ميكرد و هدا دوباره تحريك شد و بعدش هدا گفت كيرررر ميخام محمد كيررر ميخوام منم رفتم نيما رو زدم كنار و كيرمو تنظيم كردم دم كس هدا و فرو كردم توش و شروع كردم به عقب جلو كردن و تلمبه زدن. نيما رو هم اشاره كردم بره سمت و كيرشو بده دست هدا و هدا هم كير نيما رو كرد تو دهنش و ميك زدن و با ولع میخورد و منم افتادم رو هدا و مشغول تلمبه زدن بودم تا اينكه هدا باز هم ارضا شد و بعدش منم ارضا شدم و هدا نذاشت كيرمو در بيارم و منم تمام آبمو خالي كردم تو كس هدا. بعدش كيرمو در آوردم كنار هدا دراز كشيدم. خيلي وقتي ارضا شدم حس بدي بهم دست داد و دچار عذاب وجدان شدم انگار. پيش خودم فكر ميكردم يعني رابطمون چي ميشه بعد از اين؟؟!! ولي دوباره بيخيال شدم. به خودم اومدم ديدم نيما روي هدا هستش و كيرش تو كس هدا داره تلمبه ميزنه و جفتشون دارن لذت ميبرن و من با ديدن اين صحنه دوباره حشري شدم. نيما بعد از چند دقيقه كردن هدا ارضا شد و آبش رو طبق خواسته هدا خالي كرد تو كسش. بعدش بغل هدا اونورش دراز كشيد و كيرش رو اروم ميماليد. هدا بهم گفت دوست دارم همزمان دوتايي مثل تو فيلما منو بكنين. يكيتون بكنه تو كسم و اون يكي بكنه تو كونم. منم يكي دادم به پشت خوابیدم و هدا اومد روم كيرمو كرد تو كسش و نيما هم رفت پشت هدا اول شروع كرد به ليسيدن سوراخ كون هدا و زبونش رو تو كون هدا فرو ميكرد و سعي ميكرد با انگشتاش كون هدا رو آماده كنه. بعدش پشت هدا رو زانوهاش ايستاد و كيرشو تف زد و كرد تو كون هدا و آروم توش نگه داشت تا هدا واسش عادي بشه چون اولش خيلي درد داشت. بعد اروم اروم شروع كرد به تلمبه زدن و دردش واسه هدا خوابيد و منم شروع كردم به تلمبه زدن تا اينكه سه تاييمون ارضاء شديم. خلاصه ان روز حسابي سه تايي حال كرديم و سه تايي رفتيم حموم ولي ديگه انرژي نداشتيم دوباره سكس كنيم. منم همچنان كيرم راست بود و دوتاييشون ميخنديدن و هدا ازم پرسيد اين چشه نكنه قرص خوردي منم خنديدم و گفتم آره خواستم بيشتر شق بمونه و سه تايي خنديديم. هدا گفت راستي من ديگه دو تا شوهر دارم ميدونستين؟ منم ديدم چاره اي نيست گفتم اره عزيزم تو دوتا شوهر داري دوست داري بيشتر داشته باشي؟ اونم با عشوه گفت چرا كه نه باز سه تايي خنديدم و گفتم چه خوش خوراك. اونم گفت ما اينيم ديگه. بعدش از حموم اومديم بيرون و ناهار رو خورديم ولي ديگه اون روز سه تايیمون لخت بوديم و لباس نپوشيديم. دوباره هدا هوس افتاد و ما رو حشري كرد و اومد روبروي مبل رو زانو نشست و كير دوتاييمونو گرفت تو دستش شروع كرد نوبتي به خوردن و ما هم با سينه هاش بازي مي كرديم و مي ماليديم. كيرمون حسابي سيخ شده بود و بعدش هدا رو نشونديم رو مبل و من رفتم لاي پاي هدا و شروع كردم به خوردن كس هدا و زبونمو تو كسش ميچرخوندم و هدا از شهوت به خودش میپیچید و كير نيما كه همزمان تو دهنش بود با ولع خاصي مي خورد و يكي دوباري هم ارضا شد. بعدش بلند شدم روي زانوم و كيرمو دم كس هدا تنظيم كردم و فرو كردم تو كسش و شروع كردم به تلمبه زدن و هدا هم كير نيما رو ميخورد. بعدش هدا رو بر گردوندم و از پشت كردم تو كسش و كير نيما هم تو دهن هدا بود همچنان كه آبش اومد و هدا همه آبشو خورد. تو اين حالت كه يكم كردم نشستم روي مبل و هدا رو نشوندم روي پاهام طوريكه روش سمت من بود و كيرمو فرو كردم تو كسش و به نيما گفتم كيرشو بكنه تو كونش. نيما هم نشست كون هدا رو زبون زد تا آماده بشه و با انگشت خيس فرو میکرد تو سوراخش و هدی لذت ميبرد. بعد نيما بلند شد كيرشو كرد تو دهن هدا تا خيس بشه بعد رفت دوباره پشت هدا و كيرشو آروم فرو كرد تو كون هدا اولش خيلي درد داشت واسه همين نيما كمي كه فرو كرد تو كون هدا همونجور ثابت نگهش داشت تا دردش بخوابه و بعد اروم اروم كرد تو كون هدا و شروع كرد به تلمبه زدن و دوتايي همزمان از كس و كون هدا رو مي كرديم و هدا لذت ميبرد. چشماي هدا از شهوت و لذت خمار بود و ناله ميكرد. آب نيما اومد و ريخت تو كون هدا و بعدش من هدا رو خوابوندم رو مبل و انقدر كردمش تا آبم اومد و ريختم تو كسش و هدا هم نا نداشت كه تكون بخوره. بعدش رفتيم حموم دوش گرفتيم. از حموم زديم بيرون و خودمونو خشك كرديم ساعت حدود شيش و نيم عصر بود و نيما هم ديگه ميخواست بره خونشون بهش گفتم اگه دوست داري شب بمون پيشمون و فردا برو. اولش من و من كرد ولي گفت راستش دلم ميخواد بمونم ولي جايي كار دارم و بايد برم و خدافظي كرديم و نيما رفت. هدا رو بغل كردم ازش پرسيدم كه چطور بود عزيزم خوش گذشت؟ هدا هم گفت عالي بود عالي مرسي عزيزم خيلي حال داد ولي محمد تو چي شد بيغيرت شدي؟ گفت بي غيرتي بحثش نيست من دوست دارم لذت بردن تو رو تماشا كنم. اونم گفت من كه با تو هم لذت می برم و منم گفتم دوست دارم بيشتر لذت ببري تا منم از لذت تو لذت ببرم. هدا هم لبخندي زد و بوسم كرد و گفت قربون شوهر بيغيرت مهربونم برم من و لبخند زد و رفت لباس بپوشه و شام رو آماده كنه. داستان ادامه داره اگه ديدم پسنديدين ادامشو ميذارم… نوشته: محمد نوشته: Karenmom
×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

لطفاً اگر به سن قانونی نرسیده اید این سایت را ترک کنید Please Leave this site if you are under 18