mohsen ارسال شده در 14 اردیبهشت اشتراک گذاری ارسال شده در 14 اردیبهشت سواستفاده × تجاوز × داستان تجاوز × سکس زوری × داستان سکسی × تجاوز جنسی × چطوری اسباب بازی بابای دوستم شدم سلام اسمم نیلوفره و الان 23 سالمه ضمن اطلاع باکرگیمو توی تجاوزی که توی سن کم بهم شد از دست دادم. این خاطره مربوط به 21 سالگیمه. من دوران دبیرستان دوستی داشتم که خیلی باهاش راحت بودم و گاهی راجب مسائل جنسی صحبت میکردیم و اون کمی اخلاق پسرونه داشت و شوخی دستی زیاد میکرد باهام و منم چیزی نمیگفتم. گذشت تا یروز تو خیابون دیدمش دوباره شماره همو گرفتیم و دعوتم کرد خونشون. ما که رفتیم خونشون چون که باباش چون روش حساس بود از اتاق کشیدش بیرون و باهاش بحث میکرد که این (منظورش من بود) کیه و چیکارست و فلان و بیسار که بحث اینقد بالا گرفت که من پشت در شنیدم که دوستم برگشت گفت +چیه هی شلوغش میکنی من تو دبیرستان فقط نکردمش از بس تو سری خور بود و ساکت باباشم سکوت کرد و چیزی نگفت اومد پیشم و مطمئن شد چیزی نشنیدم که شنیدم همرو شب ک باباش میخواست برسونتم وسطای راه سرعتش کم کرد و دست راستش گذاشت روی رونم و برمیگشت هی نگاهم میکرد و حرف میزد +شرمنده اگه مزاحم دیدار تو و دخترم شدم ، مامانش طلاق گرفته و من فقط اونو دارم برا همینه کمی روش حساسم و همینطور همزمانش چنگای نرمی به رونم میزد و منم خودمو زده بودم به اون راه و جوابش دادم که اره و عیبی نداره و فلان و بیسار خلاصه گذشت و باباش گاهی رسوندنیم دستش رو رونم میزاشت و منم چیزی نمیگفتم چون خوشم میومد. و فقط میذاشت با من بیاد بیرون زیاد و یه شب ما رفته بودیم مهمونی و برگشتنی اومد دنبالمونو دخترش گذاشت خونه تا منو برسونه دوباره دستش اومد رو رونم و چنگاش محکمتر شده بود و از بوی دهنش موقع حرف زدن مشخص بود مست کرده همینطور توی مسیر با رونم ور میرفت ک دستش برد رو کصم و چنگش زد و وقتی دید چیزی نمیگم زد کنار یجا تاریک و تا به خودم بیام ک بپرسم چخبره دیدم صندلیم خوابوند و اومد روم و دهنمو با دستش گرفت. دستامم کرد زیر کمرم و نشست روم ک تکون نخورم و شلوارم باز کرد . تا دستش رو دهنم برداشت و تا اومدم بگم کاری نکنه کیرش کرد داخلم و شروع کرد تلمبه زدن. کیرش کمی کلفت و بلند بود و اختیارمو شهوت ازم گرفت و زیرش فقط ناله میکردم. برم گردوند و روی شکم خوابوندم و دستامو از پشت محکم گرفت و تلمبه هاشو محکمتر میزد و هرچی زور میزدم دستم بکشم بیرون نمیشد و فقط ناله میکردم. بعد نیم ساعت بالاخره آبش اومد و از روم بلند شد. خودمو مرتب کردم و یهو دیدم موهامو گرفت و کشید عقب و خم شد در گوشم و گفت +بهتره خودت شمارتو بدی چون قراره بازم تکرارش کنم این کارو منم شمارم دادم و رفتیم رسوندم. هفته بعد قبل عرق خوریش زنگم زد و اومد دنبالم و منو با خودش برد تو جمع دوستاش و سهم خودمونو برداشت و بردم اتاق و بزور داد عرق بخورم و کلم گرم شد . بردم رو تخت و لختم کرد و شروع کرد به کردنم و تلمبه های محکمی تو کصم میزد ک روی دلم حسش میکردم دردشو بعد 20 دقیقه بلند شد از رومو دوستش اومد داخل و اونم نیم ساعتی ترتیبم داد که دیگه جون نداشتم. خودش کمی ترسید برا همین سریع برم گردوند و رسوندم خونه و پیامک داد بهم و گفته بود +امشب هرزه ی خوبی بودی ولی خوب استفاده نکردیم ازت ، خودتو آماده کن برای دفعه بعد رسما شده بودم اسباب بازیشو هر بار عرق خوریش زنگم میزد و منو میبرد و میکردم حسابی تا اینکه یروز دخترش فهمید و دیگه ندیدمشون. نوشته: NiloofarX لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسالهای توصیه شده