رفتن به مطلب

ارسال‌های توصیه شده

     فلشینگ × همسر × بیغیرتی × داستان سکسی × داستان فلشینگ × سکس فلشینگ × داستان همسر × سکس همسر × داستان بیغیرتی × سکس بیغیرتی × فلشینگ چیست ×
آغاز لذت - 1

همه چی از یه مهمونی همکاران شروع شد یکی از خانمها دختر خاله اش رو هم آورده بود دختر خیلی خوشگلی نبود ولی کون و سینه های خوبی داشت . مخصوصا وقتی با لباس دکلته مشکی میرقصید لپای کونش منو تحریک میکرد . با نزدیک شدن به خانم همکار شماره نازی دختر خالش رو گرفتم خلاصه رفت و آمد و پارک و کافی شاپ نتیجه نامزدی من و فاطی ده سال قبل اتفاق افتاد اولین باری که تنها شدیم خونه خودشون تو امیرآباد بود با ست شلوارک کرم و نیم تاپ دیونه ام کرد بغلش کردم و بوسیدمش خیلی زود نوک سینه هاش سیخ شدند راحت 85 بودند وقتی لپای کونشو میمالیدم خودشو انداخت رو تخت رفتم روش سینه هاشو خوردم و مالیدم رفتم پایین کوسش تپل بود میخوردم و میلیسیدم خیلی حال کرد خودش کیرمو درآورد حسابی خورد برام شانس آوردم قرص خورده بودم اینقدر حرفه ای بود که شک کردم پیش خودم گفتم حتما خیلی کیر خورده ولی اهمیتی نداشت الان یه کون که همیشه آرزوم بود جلوم بود برش گردوندم یه ذره لاپایی زدم گفتم عشقم از عقب میشه خیلی با ناز گفت فقط آروم … یه ذره انگشتمو خیس کردم و انگشتش کردم یکی و دوتا انگشت راحت عقب و جلو میکردم اونم فقط ناله می کرد کم کم سر کیرم رفت توش یه ذره آه گفت همین … وقتی کل کیرم تو کونش بود به خودم گفتم یکی از قبل برات آماده کرده بکن کیف کن و این شروع زندگی سکسی ما بود ولی پرده داشت شب عروسی قشنگ کردم و حال کردیم چند سالی گذشت سرو وضع نازی از اول هم آزاد و سکسی بود منم تغییری ندادم تو مهمونیا و … مثل قبل بود و منم مشکلی نداشتم تا اینکه چهار سال قبل تو اراک عروسی تو خونه بود ما هم دعوت بودیم یه اون شب لباس مشکی کوتاه تنش بود میدونستم زیرش سوتین بی بند و شورت لامبادا مشکی توری پاش کرده که موقع راه رفتن هم کونش جذاب بود چه برسه به اینکه میرقصید اومدم بیرون که سیگار بکشم یه لحظه چشمم به پذیرایی افتاد نازی نشسته بود و شربت می خورد ولی چیزی که عجیب بود شورتش بود که از بین روناش معلوم بود و راحت تپلی کوس سفیدش رو میشد دید و در مقابلش مردانی از فامیلش که چشم از اون صحنه برنمیداشتند . اول شوکه شدم ولی یه سیگار دیگه روشن کردم و دیدم کم کم دارم راست میکنم حسی که تا حالا تجربه نکرده بودم . وقتی رفتم داخل نازی رفته بود سمت دیگه و من نشستم جای اون روبرو رو کاناپه یه آقایی بود که فکر کنم خیلی حالش بد شده بود راحت کیرش رو از شلوارش میشد حدس زد . منم اون شب حس عجیبی داشتم وقتی نازی خوابید و من از پشت کونشو می دیدم راست کرده بودم و با فکر دیده شدنش جق زدم باورم نمیشد از حس کردن بیشتر حال داد .
دیگه کارم شده بود که بتونم نازی رو تو موقعیتهای خاص تصور کنم که همه تو کفش هستند یه اینکه کم کم گذشته نازی برام جالب شد میخواستم از زیر زبونش بکشم بیرون که چه کارا کرده برای همین شروع کردم به تغییر هم تو سکس هم تو تخیل خودم . اول از فیلم سوپر شروع کردم بهش گفتم مایلی که قبل سکس فیلم ببینیم اونم گفت اوکی وقتی فیلم میدیم خیره به کیر مردا بود و همزمان کیرمو میخورد حتی سوراخ کونمو هم میلیسید من کیف میکردم ولی هنوز تو کف فلاشینگ بودم . یه روز رفتیم تو هفت تیر مانتو و شلوار اداری بگیریم براش که چند تا شلوار و مانتو برد داخل اتاق پرو تو وقتی یکی از شلوارا رو تنش کرد درو باز کرد گفت جهان اینو ببر یه سایز بزرگتر بگیر با تاپ و شورت سبز بود وقتی پشتشو کرد در پرو رو کامل نبستم ضربان قلبم 180 شده بود اومد به هوای تعویض شلوار پشت رگالها وایسادم دیدم وقتی دولا میشه سفیدی کونش معلومه خودش خبر نداشت از دور دیدم مردای هیزی که سرک می کشند مخصوصا یه پسر جوون با زن چادریش بود که چشمش به در خشک شده بود . اون روز شق ترین حالت کیرمو احساس کردم اصلا فکر کنم از اون روز دوسانت به قطر کیرم اضافه شد چون شبش نازی هم میگفت چی خوردی کسکش کلفت شدی کونم جر خورد . این حس خیلی عجیب و تازه بود دیگه بی تفاوت نبودم به نگاههای بقیه به نازی البته برای لذت بیشتر دنبال موقعیت بودم تا اینکه سفر تفریحی نوروز رفتیم جزیره هرمز وقتی سوار لنج شدیم نازی روی نیمکت عرشه نشسته بود یه ساپورت مشکی تنش بود با مانتو همیشه کوتاه و باز یه ربعی گذشت نازی سرشو گذاشت رو لبه لنجو چرت میزد رفتم اونور که دود سیگارم اذیتش نکنه وقتی دور تر شدم دیدم مانتو کنار رفته کوس تپلش از رو ساپورت زده بیرون حتی خط وسطش هم مشخص بود شکمش هم معلوم بود چون تاپش رفته بود بالا حس کردم از اتاقک کاپیتان دارند نگاهش میکنند از اونجا تسلط نداشتم رفت اونور اتاقک دیدم بله دوتا جاشو و کاپیتان دارند می بینند و می خندند کاپیتان دستش از زیر لنگ جاشو داشت کونشو میمالید اونم کیر کاپیتان رو خلاصه شب برای اولین بار به نازی گفتم خیلی حال کرد . پایان قسمت اول

نوشته: جهان ۵۱۵۱

  • Thanks 1
لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

به زودی فعالیت در انجمن عمومی خواهد شد، حتما قوانین را مطالعه بفرمایید.