migmig ارسال شده در 5 اردیبهشت اشتراک گذاری ارسال شده در 5 اردیبهشت فوت فتیش × زندایی × جوراب × داستان زندایی × سکس زندایی × داستان سکسی × داستان فوت فتیش × سکس زن دایی × بوی جوراب زن دایی محبوبه سلام به همگی مهدی هستم این داستانو میگم که واقعیه ۲۸سالمه از تهران ماجرا از این قرار که یه زندایی دارم به اسم محبوبه ۳۶سالشه با اسمش حشری میشم کلا جوری شده حتی اسم محبوبه میشنوم حال میکنم عاشق جورابش و پاهاش بودم و آرزو داشتم جورابشو بو کنم ببینم اصلا بو میده یا نه چون این کارو دوست داشتم یه روزی خونشون بودیم جوراب پاش بود رفت اتاق دراورد منم تحت نظر داشتمش رفتم تو اتاق هر چقدر گشتم پیدا نکردم زدم بیرون ضد حال خوردم جوراب مچی شیشه ای پاش بود که نشد بو کنم فانتزیم این بود یبار بکنمش خیلی خوشگل و خوشتیپ بود بعد مدتها تو اینستا چندتا کلیپ فرستادم لایک کرد اینا کلا سنگین بود ولی خوش اخلاق کرمم گرفت ازش پرسیدم ی سوال دارم ازت محبوبه گفتش جانم؟ گفتم تو یه جمعی بودیم صحبت این بود که جوراب و پای خانوما بو نمیده با استیکر خنده فرستادم گفتم واقعیته؟؟؟ اصلا اینجوریه یا نه؟؟ سین زد استرس گرفتم با تاخیر ج داد وا چه حرفا ضد حال خوردم دیدم داره تایپ میکنه نوشت بستگی ب نوع کفش و جوراب داره و اینکه واسه هرکی ممکنه اتفاق بیفته این سوالو از خیلیا میپرسیدم همه میگفتن ن بو نمیده خیلی کم اعتراف میکردن ک اره بو میده گفتم برا شما پیش اومده جورابتون یکم بو بده؟؟؟ کیرم شرتمو داشت جرررر میداد منتظر بودم گفت نه اصلا ریده شد تو حالم بعد دیگه کلا زدیم تو فاز چیز دیگه … بعد چند ماه دیدمش تو یه مهمونی دیدم جوراب مچی شیشه ای مشکی پوشیده در نیاورد اصلا بعد چند ساعت دیدم رفت دراورد اوووف رفتم مثلا گوشی ج بدم تو اتاق خواب دیدم ی جوراب نو و تازه ک مال محبوبه بود اونجاست اوووم برداشتم بووو کردم سریع فقط یک لحظه چشامو بستم بووو کشیدم ولی دیدم اصلاااا هیچ بویی نمیده فقط بوی تازگی همون جوراب یعنی بو پارچه یا همون نخ بود کلا تمیز بود ضد حال خوردم گفتم پس راست گفته جورابش بووو نمیده گذشت تا اینکه تو تلگرام یکی داشت در مورد این چیزا میحرفید ازش پرسیدم مال کیارو بو کردی همرو گفت و میگفت بووو گند پا میدادن یا شورتشون بو میدادن من با خودم گفتم این کونی یا دروغ میگه یا اونا کثیفن مگه میشه انقد بو بدن خیلی کنجکاو بودم عاشق جوراب زنونه اونم فقط میلف خوشگل و خوشتیپ بودم یه روز خونه محبوبه دعوت بودن همه منم رفتم و شب قرار شد بمونیم اون شب همه باهم یکم رفتیم پیاده روی و اومدیم خونشون خوابمون میومد خواستیم بخوابیم دیدم محبوبه ک تو خونه جوراب درمیاورد از بیرون اومدیم سردش بود جوراب پاش بود ی جوراب مچی اسپرت مشکی خوشگل اوووف ولی همیشه تمیز همه خوابیدن ساعت ۴صب بود رفتم دستشویی دیدم محبوبه خوابه چشم خورد به پاش که جوراب اسپرت مشکی تو پاش بود اوووف روانی شدم شق کردم ولی موقعیت نداشتم دلو زدم به دریا آروم رفتم زیر پاش دراز کشیدم فوقش میدیدنم میگفتم همینجا خوابم برده بعد چند دقیقه انالیز دیدم کسی نیست صورتمو نزدیکه پای محبوبه کردم ضربانم هزار بود آروم دماغمو چسبوندم رو جورابش گفتم هرچند تمیزه ولی حال میده عمییییق بوووو کشیدم جورابشون صورتم رو پاش بود زیر پنجه پا که جوراب پوشیده بود و قشنگ بو کردم جووون جوراب مچی اسپرتشو بووو میکردم کیرمو میمالیدم رو فرش یهو سورپرایز شدم تعجب کردم بووو کردم دیدم جورابش بوووو عرق میده زیاد اووووف وای محبووووبه جورابشو باز بو کردم دیدم بعله بو داره اونم چ بوییی بو عرق خشک شده مثل شبیه بو برنج جون همونجا آبم پاشید جفت جورابش بووو میدادن خیلی حال داد امیدوارم خوشتون اومده باشه نوشته: مهدی 32 لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسالهای توصیه شده