رفتن به مطلب

minimoz

ارسال‌های توصیه شده

 زن داداش × سکس اتفاقی × داستان زن داداش × سکس زن داداش × داستان سکسی × سکس خانوادگی ×

زن داداش شاه کس

سلام به همگی کونبازی ها، نویسنده نیسم و سعی میکنم بجز اسامی چند نفر بقیه جزئیات مثل خودش بنویسم
پیمان هستم عضوی از خانواده چهار نفرمون ک پدر بازنشسته شرکت نفت هست و برادرم بهزاد هم جایگزین خودش شده و ساکن اهوازیم و منم مشغول نمایشگاه ماشین هستم و یجوری شاگرد پدر بازنشستم هستم و متولد ۷۳,ام و بهزاد متولد ۶۴ و خانومش که چه عرض کنم نگین خانوم متولد ۷۰هستش البته اسمش چیز دیگس و جایز نیست بگم و خودمم آدم خوشرو و با پرستیژ هستم و قدم دقیق ۱۸۲وزنم ۷۹ و پوست سفید و چشم و ابرو مشکی و مشغول زندگی بودیم ک بهزاد دس گذاشت رو شاه کص فامیل و بخاطر وضعیت مالی بابام و حمایت همه جانبه بابام زنش شد و تقریبا دوسالی هست رفتن دنبال زندگی و منم سرم تو زندگی خودم بود و زیاد نمیرفتم خونه داداش و بر حسب اتفاق یا چی میشد که با بقیه میرفتیم اونجا و بخاطر شرایط تازه دامادی بهزاد و زد و بند پدر همین اهواز میرفت سر کار و همه چیز خوب بود و بچه دختر داشتن و منم کم کم فاز ازدواج برداشتم و دلم میخاست خواهر کوچیکتر نگین بگیرم و یه مدت گذشت و چند باری رفتیم خونشون و با خودم یکم فکر کردم و دیدم تناسب هیکل نداریم و این دختر زیادی ریز مونده و خوشگلی بزاریم کنار کلا ۵۰کیلو نمیشد و کم کم سرد شدم و بهزاد پا فشاری میکرد و کل ماجرا واسش گفتم و اونم گذاشت کف دس نگین و از ما بد برداشت و جوری شد اصن به زور میذاشت ماهی یبار بهزاد بیاد خونمون و یادمه سر صحبت باز شد و منم گفتم حقیقت امر اینبوده و نگین گفت منکن خوش هیکلم چه گلی به سرم زده برادرت و اینم بگم (قدش ۱۷۵ تقریبا وزن نزدیک ب هفتاد و سکسی و مثل برف سفید و چشمای درشت عسلی و بینی باریک )و بهزاد رفت سمت زنش و جبهه گرفت و توجیه منطقی نداری و از این صحبتا بلکه من متقاعد بشم و برگردم و گفتم گیر دادین به من اصن از خود دختر پرسیدین نظرش رو ونگاه کردن به هم هیچکس چیزی نگفت و البته حرفی نداشت بزنه و نگین اخم کرد به من و با بچش رفتن اتاق و منم از خونه زدم بیرون و رفتم سمت زیدم و یکم دور دور و ساعت نه اومدم خونه و با این حال که زمستان بود ولی باید میرفتی حموم و ی سلام سرد ب همه کردم و پریدم حموم و بعدشم شام خوردیم و بهزاد و زنش رفتن و منم یکم ب صحبتای والدین گوش فرا دادم و خابیدیم و ساعت تقریبا یازده بود نگین پیام داد بیداری پیمان و سلام و احوال پرسی و گویا از دسم شاکی بود گفتم خواهرش ریزه و سر صحبت باز کرد و گفت نباید داخل جمع میگفتی و به خودم تنهایی میگفتی و گفتم با اون شناختی که من از شما دارم و همیشه اخمات تو هم و خخخ فرستاد و گفت توقع داری جلو بهزاد دست بندازم گردنت و ماچت کنم و تعجب کرد و چیزی نفرستادم و خودش گفت بهزادتون هم بی مشکل نیس و قدش پنج سانت ازم کوتاه تره و موهاش کم پشت شده و همه میگن جای پدرمه و گفتم زمانی که دست شما سپردیم کچل شد و خخخ فرستاد و گفت الان فقط اینارو به خودت گفتم چون به قول بهزاد همه به چشم حوس بهم نگاه میکنن و شروع کرد به گفتن تا ساعت دوازده شد و گفت عقده یه لباس آزاد مونده به دلم و همش اینو بپوش و اون نپوش و دیگه خستم کرده و نوشتم احیانا مخاطبت بهزاد پیس ب من اینارو میگی و گف تورو خدا بزار دلم خالی کنم و منم دلم سوخت و تا ساعت یک سرم خورد و اگه حمایت فعلی و گذشته پدر نبود زنش نمیشدم و از سیر تا پیز دلش گفت و نوشتم کجاست گف اتاق خواب و منم پذیرایی و گفتم نیست هر روز میایم خونتون فکر کردم پذیرایی ندارین که مهمان دعوت نمیکنین و هههه فرستاد و گف همین فردا بیا منو میترسونی و گفتم لازم نیست حالا مهربانی ول کنی و خونمون که و=بیاین یکم برج زهر مار نباشی کافیه و زد زیر خنده و چندتا استیکر خنده فرستاد و شب بخیر فرستاد منم خابیدم و هر جور خاسم خودم قانع کنم نمیشد پیام دادن نگین بعد دوسال اونم دوسه ساعت اتفاقی نبود و خودش پیام داد و چند باری رفتیم خونشون و اونا میومدن و هر بار بیشر بهش نگاه میکردم بیشتر جذب زیباییاش میشدم و دیگه کار بجایی کشید خودش با بچه میومد خونه پیش مامان تنها نباشه ولی بهمن چیزی نمیگفت دهن سرویس تا یکروز یادم نیس کار چی داشتم دیدم بعله نگین ماشینش دم دره و کلید انداختم و رفتم بالا و سلام و احوال پرسی و یلحظه دیدم نگین یه دامن گلگلی پاش کرده و چاک کنارش تا وسط. رونش پیداست و داشتم بچشو بوس میکردم و گف خب شد اومدی شیر ماشین ظرف شویی چکه میکنه و الانه که خونمون آب ببره و پاشد اومد و گفت میتونی بیای و کنارم بود وااای چه باسنایی داشت و سفیدی بدنش از چاک دامنش برق میزد و گفتم کلید بده خودم میرم و گفت عمرااا و گفتم پس ب لوله کش زنگ بزن و گفت بهزاد که نیست و منم میترسم و ماما گفت همش یه ربع راهه سریع برین و بیایین و تو دلم دلشوره داشتم و یه مانتو پوشید رو دامنش و ب ماما گفت یساعته میاییم و منم یادم رفته بود واسه چی اومدم اصن و ساعت حوالی ده رسیدیم و رفتم آشپزخونه جعبه ابزار بهم داد نشتی از شیرش بود و رفتم چندتا واشر گرفتم و جایگزین کردم و مانتو در آورده بود یه دامن مشکی نیم قد که سر زانوهاش بود و پابند زرد مچ پاش و یه بلوز آستین بلند تنش بود و هی به خودم بد و بیرا میگفتم و تموم شد و رفتم دست شویی و برگشتم و با یه شربت ازم پذیرایی کرد و بچه داد بقلم و گفت قسمت خودتم بشه و تا حالا اینقد با هم صمیمی نبودیم سرش تو گوشی بود و پیام میداد گفت ببخشید و رفت سمت اتاق خاب و کونش قر داد و رفت صدام زد و دخترش دادم بقلش و گفت ببخشید یهو سینشو از زیر بلوزش در آورد و گذاشت دهنش و گف از دست بهزاد دیگه شیرمم خشک شده و دستمال کاغذی برداشت و دور سینش پاک کرد نشستم کنارش و باورش سخت بود داخل این موقعیت باشم و گفتم طفلی اینقد میک میزنه چیزیم میخوره و یواش سینه از دهن بچه گرفت و چند بار فشارش داد وااای چه شکم سفیدی و چه سینه ای داشت و دستمال کشید و دور سینش دوباره پاک کرد و گذاشت دهنش و گفتم از یکی بهشنده و از این سینه هم بهش بده و گفت برادرت دیشب گاز زده و زخم شدش و تا اینو گفت کیرم راست راست شد و گفتم میرفتی دکتر و با دست راستم کیرم میمالیدم و انگار تو رویاا بودم و باورش سخت بود بچه داد این بقلش و سینش کشید بیرون و وااای نوک ش یکم سرخ بود و گف طوری نیس شاهکار بهزاد ببین و بچه بلند کرد و گف بریم پذیرایی و وااای داشتم سکته میکردم از بدن نگین و پیش خودم گفتم الان یکاری نکنم فردا دلسرد میشه و همه چیز خراب میکنه و پاشدم رفتم و و یه لیوان آب براش بردم و یه موز برداشتم و خوردم و نگاش میکردم و شهوت تو چهرش موج میزد و نشستم کنارش و گفتم نازگل خوشمزس و گفت عموش دخملم میگههه آلره و گفت این بچه جوونی ازم گرفته و گفتم نه اتفاقا هنوزم قشنگی و بدنت لش نشده و گفت چمیدونم قشنگ کیرم میمالیدم با دستم و گفتم هر چی میخاد بشه بشه و گف اگه لباست تنگه یه شلوارک از بهزاد بپوش و گفتم ن و صدام بم شده بود گفتم یکم پهلوهات چاق شده هیچی نگفت و پاشد رفت و یواش گفت میرم بخابونم نازگل و گفتم فایده نداره این قایم موشک بازیش گرفته و ساعت دوازده میشد و یه ده دیقه نشد با گوشی در گوشش اومد و گفت با بهزاد میام طاقت نیاوردم و رفتم کنارش و گوشم بردم جلو و تکیه داد به اوپن گف باشه چشم و یه زنگ به بهزاد بزنم و سلام خوبی آره و با کیرم زدم ب کون نرمش یبار و دیدم کاری نکرد اصن و یزرهدخودش خم کرد به عقب دامنش داذم بالا و وااای شرت آبی کم رنگش و سفیدی بدنش عقل از سرم برد و برگشت روبروم و منتظر بودم بزنه تو گوشم و محکم کیرم گرفت و فشارش داد و زل زد تو صورتم و گف آها باشه و نا مفهوم حرف میزد و گوشی قطع کرد و گفت چجوری روت شد راست کردی پشت سرم و گفتم این یباره فقط و بازو هاش گرفتم گفت ن من از اونا نیسم و یبار بزارم پا بستم میشی و گفتم میدونم بهزاد نمیتونه خوب بهت برسه و بین خودمون میمونه دیگه و خاسم شلوارم بکشم پایین گف نه بیرون نیارش سفت گرفته بودش و فشار میداد صدا گریه بچه اومد و سریع رفت سمتش و منم پشت سرش رفتم یکم تکونش داد و خابید و منم شلوارم کشیدم پایین و کیرم کشیدم بیرون و تو دستم بود و طولش بیست سانته و اصن نگا بهم نکرد و رفت بیرون فهمیدم ناز داره ‌ از پشت بقلش کردم و هلش دادم لا باسنش و دسم قلاب سینه هاش کردم و گف من اهل خیانت نیسم تمومش کن. الان داد میزنم همه بریزن اینجااا و دستم بردم سینه هاش چنگ زدم که قشنگ دستام پر شیر شد و چسبناک و گف این کارایی که میکنی یعنی چی و گناه کردم باهات صمیمی شدم و گفتم خیلی وقته دلم میخواست و دست چپم بردم سمت کصش و دسش گذاشت رو کصش و هی با کیرم از پشت فشار میدادم به باسنای نرمش و گردنش شروع کردم ب بو کردن و بوس کردن فقط میگفت فردا نمیتونیم همو نگاه کنیم و دست راسش آورد و شکمم هل داد عقب دسش گفتم و به کیرم نزدیک کردم و گفت مگه زوره نمیخوام‌ بفهم و دوباره دستام به دوتا سینش گرفتم و هی با نوک کیرم ضربه میزدم. ب باسنش و دستاش گذاشت رو دستام گفت چته تو نمیفهمی و دستم کشیدم و اینبار سریع کردم زیر شرتش و وااای چاک کصش و گرمی کصش و هر چی خواست دستمو در بیاره زورش نرسید یه دقیقه قشنگ مالیدمش گفت مگه انسان نیستی و گوشم شنوایی نداشت و دستام فقط کار میکرد و کم کم روناش شل کرد و باز کرد و دسم راحت تر تکون میخورد و چوچولش ک گرفتم یه آه از ته دل گفت و دستم کشیدم بیرون و اون دستم هم از سینش کشیدم بیرون و با دوتا دستم شرتش کشیدم پایین و دست آورد کیرم گرفت و گفت لطفا نه بزرگ تره و گفتم بکشش پایین تر کیرم فرستادم لا چاک کصش و گرمای کصش حس کردم و گفتم شل بگیر و با یه فشار فرستادم سرش داخل و آیییی و اعتنا نکردم و بعد چند بار جلو و عقب یباره تا آخر فرو کردم داخل کصش و مثل. کوره داغ بود و حس کردم داره میسوزه کیرم و حشری تر شدم و تا ته فرو میکردم و بعد سه چهار دقیقه تمووم آبم با فشار ریختم داخل و گفت احمق سوختمممم

نوشته: کیوان

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

  • آخرین مطالب ارسال شده در انجمن

    • migmig
      عکس سکسی ایرانی برای تماشای تصاویر در سایز اصلی روی هر عکس کلیک بکنید.
    • migmig
      عکس سکسی ایرانی برای تماشای تصاویر در سایز اصلی روی هر عکس کلیک بکنید.
    • migmig
      کسی که جای پسرم بود   سلام اسم من پریسا هست 42 سالمه زود ازدواج کردم ک شوهرم دست بزن داره اصلا رابطع خوبی نداریم تو سکسم زود انزال سایز کوچیک ک اصلا رابطع نداریم مطمنم دوست دختر داره و برام مهم نی فقط ی پسر ۲۰ ساله دارم ک ب خاطر اون زیر ی سقفیم پوست سفیدی دارم کمر ساعت شنی دارم باسنمو چربی زده بودم سینه هامم 75 بدنم خیلی رو فرم بود همه همکارام روم چشم داشتن ی ۱ سال از اخرین رابطم گذشته بود ی رفیق بچگی دارم ک اونم پسرش هم سن پسرمه شوهرمو پسرم رفته بودن خونه مادر شوهرم برا جا به جایی من تنها بودم زنگ زدم رفیقم گف شوهر منم نیست بیا پیشم فقط امیر حسین هست ی کراپ سبز با لگ تنم بود روش ی مانتو پوشیدم خونش نزدیک بود رفتم پیشش ک امیر حسین بساط مشروب چیده بود گف بیا بشین پریسا نشستیم ۳ تایی خوردن رقصیدن خیلی سنگین پیک میریخت اهنگ گذاشته بودیمو میرقصدیم رفیقم ک اسمش مریم گف من میرم بخوابم به من گف تو بیا کنار من بخواب ک دیگ جا نندازم امیر حسینم تو اتاق خودش میخوابه گفتم باشه امیر گف مامان قرصتو بخور یادت نره خورد رف خوابید منو امیر باز خوردیم گوشیم زنگ خورد گفتم امیر من برم تو اتاقت تلفن حرف بزنم بعد میام گف باشه برو رفتم تو اتاق رو تخت نشستم به حرف زدن ک رفیقم ک ۵ مین دیگ میگیرمت قطع کرد تا زنگ بزنه دراز کشیدم رو تخت منتظر زنگ ک خوابم برد دیگ هیچی نفهمیدم ی ۲ ساعتی گذشته بود ک داشتم ی چی رو حس میکردم از پشت دیدم تو اتاق امیرم برقا خاموشه امیر پشتم پهلو به پهلو خوابه کیرش چسبیده به کونم اول جا خوردم ولی خوشم اومده بود خیلی وقت بود رابطه نداشتم اخه امیر هم سن پسرمه ولی کیرش معلوم بود خوش سایز بود بزرگ چون قد بلندی هم داشت گفتم بزار شل کنم کونمو دادم عقب تر ک ی جون ریز از امیر شنیدم فهمید بیدارم دستشو از پشت گذاشت رو کصم با دست میمالید خیس خالی بودم نفسام بلند شده بود گف پریسا این کونو جر میدم گفتم مامانت بیدار نشه گف قرص خورده بمبم بخوره بیدار نمیشه منو برگردوند سمت خودش لباشو گذاشت رو لبام سینمو میمالید وای چقدر خوب بود کراپمو دراورد ی سوتین زرد با شرت زرد داشتم افتاد ب جون سینه هام ک داشتم حال میکردم رف پایین لگمم از پام دراورد برقو روشن کرد گف جوون اومد لا پام شرتمو دراورد ی زبون کشید رو کصم ک اب رو اتیش بود وای خیلی وقت بود کسی برام نخورده بود جوری میخورد ک ۴ بار ارضا شدم اصلا دیگ نمیتونستم حرف بزنم اومد بالا دوباره لبامو خورد گف با لبای گوشتیت ببینم چیکار میکنی خودشم کامل لخت شد وایساد جلوم دو زانو نشستم چ کیری داشت ی کلفت ۱۹ سانتی جلوم بود عین گشنه ها کیر میخوردم اب دهنم پر بود رو کیرو تخماش گف دهنتو پر اب کنم با چشم بهش علامت دادم دهنمو پر اب کرد قورط دادم دراز کشیدم رو تخت از پشت چسبییده بود بهم تو بغلش بودم بدنمو میمالید سینه هام تو دستش بود گردنمو گوشمو زبون میزد منم تخماشو از پشت دستمو رد میکردم میمالیدم انگشتشو کرد تو کصم نالم در اومد انگشتم میکرد گفتم بکن امیر پامو داد بالا کیرشو گذاشت روش هل داد تو وای تاحالا همچین سایزی نرفته بود توم کصمو پر کرده بود اروم تلمبه ی پام بالا بود میکرد حسابی ک زودی ارضا شدم کشید بیرون دوتا پامو گذاشت رو شونش باز کرد سرعتش بیشتر کرد ک بازم ارضا شدم گف داگی شو داگی شدم مومو گرف تو دستش از کص میکرد اسپنک میزد دیگ جون داشتم انقدر ارضا شدم اومد جلوم کیرشو کرد تو دهنم خیسش کردم میدونستم چی میخواس دوباره رف پشتم گذاشت رو سوراخ کونم هل داد تو اومدم جیغ بزنم سرمو فشار داد به تخت شروع کرد گاییدن کونم داغی درد وجودمو گرفته بود موهام تو دستش بود اسپنک میزد کونم سرخ شده بود از اسپنکاش دوتا دستامو قفل کرد رو کمرم از کون میکرد ک با چند تا تلمبه محکم کل ابشو ریخت تو کونم با شرتم پاکش کرد لباسامو پوشیدیم تو بغل هم بودیم تا من رفتم سر جام اگ میخواید از سکسامون بازم بگم لایک کنید نوشته: پریسا
    • migmig
      ساک زدنم با ساپورت مامانم برای مرد سن بالا تو اتوبوس خالی   سلام به همه دوستان عزیز من ارسلانم ۲۳ سالمه قدم ۱۷۵ و وزنم ۸۰ از خودم تعریف نمیکنم واقعیت و میگم بدنم خیلی سفید چون ورزش میکنم اندامم مخصوصا پاهام و کونم عالین تقریبا از ۱۷ سالگی زنپوشی و با لباسای مامانم شروع کردم از ساپورت و شورت و جوراب گرفته تا پابند و لاک و کفش پاشنه بلند ولی اصلا رابطه نداشتم خیلی دلم میخواست ولی ترس و خجالت زیادی داشتم ولی دیگه این دو سال گذشته خیلی بهم فشار اومد دو بار ساک زدم ک اولیش افتضاح بود ولی خودم عاشق دومیش هستم و برای پارسال هستش ماجرا از اونجایی شروع شد که ما شهرستان عروسی دعوت بودیم و عروسی های ما آخرش مختلط میشه . آخر عروسی ک شد منم حسابی داشتم لباسای فامیل و دید میزدم ساپورتاشون کفشاشون پابنداشون و حسابی دلم میخواست که امتحان کنم چشمم خورد به مامان خودم دیدم ساپورت رنگ پا الماس دار مانند پوشیده وقتی دیدم تعجب کردم چون آمار همه ی لباساش و دارم و خونه خالی میشه میپوشم اما اینو تازه و برا عروسی خریده بود وقتی دیدم تصمیم گرفتم رفتیم خونه حتما بپوشم خلاصه شب تموم شد و فرداش خونه ی یکی از بستگان بودیم تصمیم گرفتیم ک برگردیم من رابطم با پسر خالم خیلی خوبه اونم اصرار کرد من بمونم و فرداش خودتم تنها با اتوبوس برگردم خانوادمم اوکی دادن و من موندم و بقیه رفتن عصر که شد مامانم زنگ زد و گفت یکی از ساک های لباس و جا گذاشته و من ببرم منم رفتم که ببینم خودش یا ن دیدم همون ساپورتی ک پوشیده بود و عاشقش شدم توی ساک یه فکری به سرم زد که برم تو اتاق بپوشمش از زیر و روشم لباسای خودم باش و همونجوری کل راه و برگردم پوشیدم و از روشم لباسای خودم فردا شد و پسر خالم منم رسوند ترمینال سوار اتوبوس شدم چون وسط هفته بود تقریبا اتوبوس خالی بود و منم رفتم نشستم ته اتوبوس ک کفش و جورابم و دربیارم و پاهام و با ساپورت ببینم و لذت ببرم اتوبوس راه افتاد و منم تنها نشسته بودم پاچه ی شلوارم دادم بالا و داشتم از دیدن ساپورتی ک دو شب پیش پای مامانم بود و حالا پای من لذت می‌بردم یه چیز تو پرانتز بگم من به خاطر باشگاه همیشه فول شیوم وسطای راه بودیم ک دیدم یه مرد تقریبا سن بالا حدود ۶۰ سالش میشد اومد و پرسید ک پاور بانک دارم یا ن منم گفتم دارم نشست پیشم ک بگیره منم اصلا حواسم به پاهام نبود یهو برگشت بهم گفت جوراب زنونه پوشیدی منم هول شدم گفتم پاهام زیاد عرق میکنه مجبورم بپوشم برگشت گفت مطمئنی فقط به همون دلیل منم خیلی حشری شده بودم گفتم این ک منو نمیشناسه بذار اگه شد یه حالی کنم برگشتم گفتم ن کلا به لباس زنونه و پوشیدنش خیلی علاقه دارم و اونم دیگه فهمید داستان چیه و درجا دستش و گذاشت رو رون پام و گفت فقط لباس پوشیدنشون و دوس داری یا بقیه کارایی ک میکننم دوس داری انجام بدی منم دیگه زدم به سیم آخر و گفتم همش و دوس دارم اینو که گفتم یه لبخند زد و دستم گرفت گذاشت رو کیرش و گفت ببینم چیکار بلدی بکنی منم گفتم اینجا میترسم کسی ببینه گفت هیچکی نمیاد اینجا و زیپ شلوارش و باز کرد و کیرش و آورد بیرون یه کیر ۱۶ ۱۷ سانتی کلفت که تا درآورد خیرش شدم و دستم و گرفت گذاشت روش و منم کم کم شروع کردم به بالا و پایین کردن کیرش چن دقیقه ای داشتم براش میمالیدم ک دیدم دستش و گذاشت پشت سرم و هدایتم کرد به سمت کیرش منم از خدا خواسته لبم و گذاشتم سر کیرش و شروع کردم به خوردن حسابی از بالا تا پایین کیرش و میخوردم و اونم دستش و از پشت کرده بود تو شلوارم و کونم و می‌مالید منم پیش خودم میگفتم پریشب فک میکردی ساپورت مورد علاقت پات باش و همزمان یه کیر خوشگل و کلفتم ساک بزنی و سرعتمو بیشتر کردم یه ۷ ۸ دقیقه گذشت ک دیدم زیاد داره تکون میخوره و سرم فشار میده ک دیدم یه چیز داغ داره پر میشه تو دهنم خواستم سرم و جدا کنم که دیدم داره سرم و فشار میده نمیذاره چند ثانیه گذشت و کامل تو دهنم ارضا شده بود منم سرم و آوردم بالا که کلی اسرار کرد که بخور منم خیلی حشری بودم همش قورت دادم که یه مزه تلخ و تندی داشت دوباره سرم گرفت گفت کیرم تمیز کن که منم دو سه بار از بالا پایین کیرشو ساک زدم و ولش کردم یه عالمه قربون صدقم رفت و شمارشو بهم داد که باهاش برای سکس کامل قرار بذارم و ۳۰۰ تومنم بهم پول داد و از پیشم رفت منم دیگه تو فضا بودم ک با ساپورت تو تنم و دهنم تونستم یه مرد و ارضا کنم و آبش بخورم آخر سرم مثل جنده ها پولم گرفتم و الانم خیلی دلم میخواد بهش برای سکس زنگ بزنم ولی میترسم از کون دادن حالا شایدم زنگ زدم معلوم نیست امیدوارم خوشتون اومده باش بوس بهتون ارسلان فمبوی. نوشته: arsalan  
    • mohsen
      عکس های سکسی و لخت داف خوشگل ایرانی 3/3 برای تماشای تصاویر در سایز اصلی روی هر عکس کلیک بکنید.
×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

لطفاً اگر به سن قانونی نرسیده اید این سایت را ترک کنید Please Leave this site if you are under 18