رفتن به مطلب

ارسال‌های توصیه شده

 دنباله دار × زن شوهردار × زن متاهل × داستان سکسی × داستان زن شوهردار × سکس زن شوهردار × داستان زن متاهل ×


سکس با خواهر متاهل زیدم - قسمت اول

سلام اسمم هادی از مشهد.
داستان و خاطرات زیادی نوشتم که بعضیاش بصورت تاپیک هستش.اگه دوست داشتین به ایدی سایتم سربزنین و بخونین. Sex_story

یه دوست دختری داشتم سنش ۲۱ و باهم سکس داشتیم البته اوپن نبود و از جلو در حد دخول نبود.

اسم دوست دخترم سیمین با قد ۱۶۵ وزن ۶۰ پوست سبزه
سینه ها ۶۵ کوچیک بود اما خوشگل و خوش فرم بود.

سیمین دختر هات و حشری بود و درست مثل خودم از سکس سیر نمیشد.
اوایل اشنایی هر وقت میگفتم بریم بیرون می گفت نه آخه نمیخواستم بگه تو فقط میخوای بکنی.

اما برخلاف فکری که میکردم برعکسش سیمین دوست داشت فقط سکس کنیم و اهل دور زدن و…نبود.

خب این مطلوب منم بود.
من با سیمین از طریق دوست دختر رضا که رفیق صمیمیم بود آشنا شدم.
رضا و دوست دخترش چندین بار خونه من سکس کردن و حتی مواقعی کمی پیش اومده بود دوست دخترش شب میمونده و تا صبح با رضا برنامه داشتن.

تعریفهای رضا از من برای دوست دخترش گویا گفته بود هادی پسر هات و حشری هست و…

دوست دخترشم بارها منو دیده بود.
اینها باعث شد یکی از دوستاشو به من معرفی کرد و چند روز چت کردیم و روز دوم سکس چت شروع شد و چند روز بعدش قرار اولین سکسمون.

خلاصه بارها سیمینو از کون کردم.
کیرم لای کصش میزاشتم.
من دراز می کشیدم و کیرم رو شکمم میخوابوندم و سیمین با کصش مینشست روش و کصش میمالید به کیرم تا ارضا شه.

یروز که سیمین از صبح تا عصر پیش من بود گفت دلم میخواد یکی از دوست دخترات بیاری و جلو من باهاش سکس کنی😐
من متعجب برگشتم سمتش گفتم چکار‌کنم؟
گفت یکیو بیاری جلو من سکس کنی ولی جلوش باز باشه.

من گفتم یعنی تو هیچ تعصبی رو من نداری؟
گفت خب سکس و تنوع.زنتم نیستم.چرا باید محدودت کنم؟

گفتم سیمین من که کسیو ندارم ولی اگه داشتمم فکر میکنی اونا هم مثل تو فکر میکردن؟
بفهمن جرم میدن😂
کی راضیه پارتنرش با کسی دیگه بخوابه؟

سیمین: خوب بگرد پیدا کن.من مشکلی ندارم.

هادی: میخوای منو امتحان کنی؟

سیمین: نه بخدا.من این فانتزی رو دوست دارم.
هادی: من که کسیو نمیشناسم اگه شد چشم.

خلاصه اون روز چندین بار سکس کردیم و سیمین رفت خونشون.
هر شب پیام میداد چکار‌کردی کسیو پیدا کردی؟

من میگفتم نه والا.کار آسونی نیست شاید اصلا پیدا نشه.

انقدر مصرانه پیگیر بود که پسری بهش گفتم خب از دوستای خودت بیار.
و جواب مسخره ای که همه دخترا میدن🤣
من دوستی ندارم🤣🤣🤣
و اصرار من که تو یکیو جور‌کن بیار.
گفت من یکی دوتا دوست دارم روم باهاشون باز نیست در این حد و اونام دخترن.

و باز اصرار من تا سیمین بهم گفت بزار ببینم چکار میتونم بکنم.

از این قضیه یک هفته گذشت سیمین بهم پیام داد زنگ بزن.
تماس گرفتم گفت یکیو پیدا کردم.
هادی: اااا بسلامتی

سیمین: ولی شرایطش خاصه باید درکش کنی.

هادی: یعنی چی؟
سیمین: متاهله و تا زمانی که خودش زنگ نزنه یا پیام نده تو نباید کاری کنی؟

هادی: اها متوجه ام باشه.

حالا کی هست؟از کجا پیداش کردی؟

سیمین: راستشو بخوای خواهرمه.متاهله و یک بچه ۷ ساله داره.
خیلی هاته و شوهرشم خوبه ها اما کفاف خواهرمو نمیکنه

تورو فقط برای سکس میخواد.اگه اوکی هستی تا قرار بزارم.

هادی: اسمش چیه؟

سیمین: سیما
۲۷ سالشه.
منم از خداخواسته قبول کردم.
و پرسیدم؟؟؟
قرار اول اشناییه یا سکسم هست؟

سیمین:
عکس تورو به سیما نشون دادم
راجبتم گفتم که چه سگ حشری هستی و خندید.
نیاز به معرفی نیست مگه خودت نخوای.

هادی: نامردیه اون عکس منو دیده و همه چی میدونه ولی من نه.

سیمین: میاد میبینی.

هادی: جلوی تو سکس کنیم؟
قرار اول نه.میخوام دو نفری باشین اما گاهی قرار سه نفره میزاریم باشه به وقتش
سرتون درد نیارم قرار اول شد دو روز دیگه که سیما بچش بزاره مدرسه و شوهرشم تا شب نباشه.

روز موعود رسید و منم آماده به خدمت و خوشحال.
زنگ زدن و دربو باز کردم دوتا خوشگل اومدن تو خونم.

سیما برخلاف سیمین قدش بلند بود وقتی کنارش ایستادم بنظر میومد ۱۷۵ باشه.
لباساش سفید ست کرده بود و لاک و رژ قرمز.
مچ پاهاش کامل دیده میشد و کلفت بود.
جوراب کالج سفید پاش بود.تشنه دیدن پاهاش بودم.
یکم صحبت کردیم سیمین گفت پاشین برین تو اتاق اینجا چرا نشستین.
سیما خجالت کشید.
از جام بلند شدم دستم به سمتش دراز کردم و گفتم افتخار بدین.

سیما به سیمین نگاهی کرد و سیمین با سر اشاره کرد برو.

سیما دستم گرفت و همراهم اومد.
رفتیم تو اتاق درو بستم با حالت خجالت و لوس کردن یکم خودشو مالید به من گفت تا حالا اینکارو نکردم خجالت میکشم.

هادی: بشین رو تخت بقیش بامن.

نشست رو تخت پاهاشو تو سینش جمع کرد.
اول شالشو برداشتم و نشستم کنارش.یکم نازش کردم و بوسش کردم.
بعدش موهاشو دادم سمت دیگه و لبم گذاشتم رو گرندش و یکم مکیدمو لیس زدم.
یهو سیما یه اخ خوشگل گفت و چرخید سمت من.
لب تو لب شدیم.لباشو با چنان ولعی خوردم که هرچی رژ زده بود پاک شد.

سیما دستش انداخت پشت من و دراز کشید منم با خودش کشید.
روی سیما بودم و داشتیم لب همو قورت میدادیم.
زبونامون تو دهن همدیگه می چرخید.
کیرم در حد انفجار بلند شده بود.
یهو نشستم روی روناش و دستش گرفتم بلندش کردم دکمه های مانتوش باز کردم.متوجه شدم اینجوری سخته دوتایی بلند شدیم و شروع کردم لخت کردنش.
چشماش از شدت حشر خمار شده بود.
اول یکم نه نه کرد ولی من کارمو کردم.
دونه دونه لباساش در اوردم.
فقط شرت پاش موند.
جوراباشم درآورد.چه پاهای خوشگل و خوش تراشی داشت.
اول پاهاش بوس کردم.
بعدش جفت پاهاش لیس زدم.
سیما داشت لذت میبرد.
دونه دونه انگشتای پاشو خوردم و لیس زدم.
لابه لای انگشتاش که زبون میزدم متوجه شدم بیشتر لذت میبره و به کارم ادامه دادم.
رفتم سراغ مچ پاش.
کلی بوس کردم و مکیدم.
پای دیگش رو کیرم گذاشتم و یه پاش تو دستم و لیس زدم تا کصش.
از رو شرت کصش مالیدم و کمی شرتش دادم کنار و زبونم کردم تو کصش و تکون میدادم.
صدای ناله های سیما اتاق و پر کرد.
چوچولشو به لبم گرفتم یکم کشیدم عقب و ول کردم.
بعدش با زبونم میزدم بهش و گاهی به دهنم میگرفتم و زبون میزدم.
اینطوری خسته شدمو بلند شدم شرتش از پاش در اوردم و دوباره مشغول کص ناب سیما شدم.
سیما سرمو گفته بود و محکم به کصش فشار میداد.
اب کصش مثل رودخانه میومد و من اونارو هم لیس میزدم.

سیما: واااااای بسه بکن لعنتی

اینو که گفت فهمیدم کارم عالی بوده.
پهلوهای خوشفرمشو گرفتم و از بالای کصش لیس زدم تا رو شکمو دور نافش.
بعد بوس کردم تا برسم رو سینه هاش.
دراز کشیدم روش کیرم لای کصش تنظیم کردم در حالی که نیپلهای سینش میخوردم و فشار میدادم کیرمم لای کصش بالا پایین میکردم.
کیرم خیس و لیز شده بود هم از پیش آب خودم هم از پیش آب سیما.
سیما هی خودشو تکون میداد که کیرم بره تو کصش ولی من نمیزاشتم.

و سینهاش که حسابی خوردم رفتم سراغ گردنش.
سیما تنمو با دست و پاهاش لمس میکرد.
بدنش تمیز و براق.
سکسی و کردنی.
یه کس ناب زیرم داشت آه و ناله میکرد.
شوهرش سرکار بود و نمیدونست زنش زیر منه و داره ناله میکنه و التماس میکنه بکنمش.

سیما: بکن دیگه لعنتیییییییی ااااااااه.

تصور اینکه سیمین خواهر سیما پشت در داره صدای ناله های سکسی خواهرش میشنوه و میدونه خواهر متاهل و بچه دارش داره سکس میکنه منو حشری تر میکرد.

سیما با دستش کیرمو گرفت و رو سوراخ کصش تنظیم کردو گفت بکن لعنتی.
منم اروم اروم فشار دادم یکم رفت توش
سیما: اوووووووووف

یکم عقب جلو کردم و این بار بیشتر فرو کردم که سیما صدای آااااهش فکر کنم تا سر کوچه رفت.
کمرمو فشار داد سمت خودش و کیرم تا ته رفت تو کس داغ و آبدارش.
لامصب انگار کوره بود.
منم وقتی تا ته رفت گفتم اووووووووففففففف چه داغهههه لعنتی.

سیما: بکن سیماتو بکن.
این کس برای توئه.

هادی: از این به بعد بکنش منم

سیما: اره اره بکنش تویی.بکن که کیرتو دوست دارم.
جندت شدم.
جندتو بگاااااا.

در حالی که روش دراز کشیده بودم و کس نابشو میکردم و داشتم حال میکردم بهش گفتم.
جنده من کیه:؟
منم منم.

هادی: کیر من بهتره یا شوهرت؟

سیما: عاشق کیرتم.کیرتو عزیزم.
من از این به بعد کیرتورو میخوام مال خودمه.

هادی: پس سیمین چی؟

سیما: اون بره به شوهر من بده.
کیرتو مال خودمه.به هیشکی نمیدمش.

اینارو با لحنی سکسی میگفت که فقط با صداش میشد ارضا بشی.

سیما پاهاشو دور من قفل کرده بود و با دستاش کمرمو لمس میکرد و داد میزد بکن بکن بکن محکمتر محکمتر جرش بده این کصو بکن لعنتی پارم کن
همه اینارو داد میزد.

منم حشری تر میشدم و تند تند میکردمش
که یهو تو کصش خییییییس آب شد و کیرمو عقب جلو میکردم صدای شلاپ شلوپ میداد.
تن سیما لرزید و یهو دیدم بی حال شد.
سیما زیر من آبش اومد و لذت برد.

سیما نفس زنان با صدای شهوتی گفت بکن آبتو بیار عشقم.

منم به شکم خوابوندمش و کیرم از لای رونش رد کردم تو کصش و تند تند تلنبه میزدم.
سیما زیر من بود و صاحبش شده بودم.
کلی کردمشو ابم داشت میومد گفت بگیریش میخوام بخورمش.

وقتی ابم داشت میومد یهو کشیدم بیرون و کیرمو محکم گرفتم تا بیرون نپاشه و بلند شدم.
سیما جلوم نشست و دهنش باز کرد و زبونش بیرون داد و ملتمسانه نگام میکرد.
منم کیرمو تنظیم کردمو ول کردم ابم پاشید تو دهن و صورتش و زبونش.
سیما ابمو مزه مزه کرد و قورت داد.
با دستشم بقیشو برداشت و کرد دهنش.
بعدش درازم کرد یکم کیرمو خورد تا چکه اخره ابمم قورت داد و کیرمو تمیز کرد.

ادامه دارد…

نوشته: Sex_story

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

به زودی فعالیت در انجمن عمومی خواهد شد، حتما قوانین را مطالعه بفرمایید.