رفتن به مطلب

داستان سکس با مادرزن خوشگلم زهرا خانوم


chochol

ارسال‌های توصیه شده

 طلاق × مادرزن × داستان مادرزن × سکس مادرزن × داستان سکسی × داستان سکس مادرزن × سکس با مادر زن

ادامه سکس با مادرزن بعد طلاق خانمم

سلام خدمت دوستان کون باز میخوام یکی از سکسهای که با مادرزنم ۱۷ دی ماه سال ۱۴۰۲ انجام دادم براتون تعریف کنم .
من و زهرا مادرزنم از اول سال باز باهم دوست شدیم و تا الان که دی ماه هست باهم رابطه مخفی داریم و سکس میکنیم از مهرماه هم دو هفته یبار شده سکسهامون تابستان ماهی یبار میومد بخاطر موقعیت خودش که تو داستانهای قبلی گفتم ولی از مهرماه رو مخش کار کردم دو هفته یبار بیاد اولس میگفت نه رو دلت میفته اینا اخر خودش هم نتونست یکماه تحمل کنه قبول کزد دو هفته یبار الان میاد قشنگ از کوس و کون میکنمش بریم سراع داستان چندروز قبل هماهنگ‌ شده بودیم که یکشنبه ۱۷ دی برم دنبالش بیارم خونه ام تا سکس کنیم صبح پیام دادم گفت نزدیک محل باش دخترم رفت سرکار بگم‌بیایی دنبالم یکم بعد گفت بمونه برا سه شنبه چون امروز دخترم زود میاد خونه دخترشم خانم سابق بنده بود گفتم نه نمیشه چون قرص خوردم سکس نکنیم ادیت میشم گفتم تو زود بیا زود تمام میکنیم گفت باشه بله اومد سر قرار سوار ماشین شد رفتیم خونه من وقتی رسیدیم خونه خودش میدونه که قرار سکس کنیم فوری لخت میشه قشنگ لخت شد شورتشو نگه میداره من در میارم منم رفتم لبهاشو خوردم بعد سرپا رفتم سمت کونش گوشتهای کونشو خوردم چون کونش واقعا خوش فزم بزرگه خودش هم میدونه دیونه کونسم و باید همیشه بکنمش یکم که کونسو خوزدم دراز کشید شورتشو در اوردم افتادم به جون کوسش میخوردم تحریک میشد رفتم سمت سینه های بزرگش نوک دوتاشون باهم میخورم زیاد حال میکنه باهاش لب رفتم برا اینکه دیرمون نشه گفتم برگرد بار اول چون ابم زود میاد خواستم بدارم تو کونش خودش هم میدونست لای کونشو باز کرد تف زدم به سوراخ کونش انگشتمو فرستادم تو کونش یکم بازی دارم کیرمو تف زدم گداستم دم سوراخ کونش فشار دادم سرش رفت زهرا گفت ای ارومتر من فشار دادم بدنه کیرم رفت تو کونش این شروع کرد با دستش جلوی شکمم گرفتن که دیگه فشار ندم منم دستسو برداستم باز فشار دادم تا نصف رفت توکونش کیرم این مادرزنم داشت اخ اوخ میکرد مشخص بود داره درد میکشه روش دراز کشیدم گفتم الان تمام میشه زهرا تحمل کن افرین اینطوری باهاس حرف میزدم یکم دیگه فسار دادم زهرا هم داست تحمل میکرد شروع کردم چندتا تلمبه زدن که با فشار ریختم تو کونش بعدش کیرم خوابید در اومد از کونش زهرا هم با دستمال کاغدی کونشو پاک کرد ابم یکم اومده بود بیرون بعد کنار هم دراز کشیدیم حرف زدیم منم با سینه هاش بازی میکردم یکم بعد رفتم حمام کیرمو بشورم گفت نشور بیا از عقب بکن بریم دیرمون‌نشده گفتم نه از جلو باید ارضات کنم دیرمون نمیشه قبول کرد بعد شستن کیرم اومدم پیشش سینه هاشو میخوردم گفت بلند شو روم دراز بکش منم کیرم داست شخ میشد روش دراز کشیدم ممه هاشو میخوردم لب میرفتیم کیرم کامل شخ شد فرستادم تو کوسش وای اولش پقدر تنگ بود بعدس لیز سد وداع شروع کردم تلمبه زدن همزمان هم نوک دوتا سینه هاشو باهم میخوردم زهرا داشت حال میگرد یکم بعد گفت بلند شو دراز بکس من بیام روت دراز بکشم سینه هام اویزون بشن بعد تو نوکشون بخورم منم اونکارو کردم زهرا رو کیرم نشست بالا پایین میشد منم داشتم سینهاشو میخوردم که گفت دارم ارضا میشم محکم بخور رضا منم محکم خوردم سینه هاشو یک لحظه حس کردم رو شکمم اب ریختن بعد ارضا شدن زهرا بلند شد دیدم بله خانم ابش اومده بیرون تعحب کردم اخه قبلا ما باهم رابطه داشتیم قبل جدایی از خانمم هفت سال مادرزنمو داشتم میگاییدم اینطوری نریخته بود همش تو کوسش نبض میزد میریخت تمام ولی اینبار ریخت بیرون ابشو یه زن ۵۱ ساله چقدر حشریه که ابش اونطوری میاد بیرون بعد رفت پهلو منم رفتم پشتش دراز کشیدم کیرمو فرستادم تو کونش پنج شش دقیقه پهلو گاییدمش بعدش مادرزنم پهلو ماند من باهاش روبرو زانو زدم فرستادم تو کونش وای چه حالی میداد بهم کونش خودش هم شدید داشت لذت میبرد از کون داشت بهم میداد یکی دوبار کیرم از کونش در اومد اعتراض کرد گفت نزار در بیاد فقط تلمبه بزن خیلی حال میده بهم از کون میگایی منم داشتم تلمیه میزدم دم گوشش هم میگفتم الان میریزم تو کونت میگفت باشه بریزم تو کونمو گرم کنه آخرش با فشار ریختم تو کونش بعد خوابیدن کیرمو از کونش در اوردم خودمونو تمیز کردیم بردم رسوندمش دم خونه شون فرداش پرسیدم چقدر حال کردی گفت زیاد گفتم از کون چطور گفت اونم خوب بود خانم اولش ناز میکنه بده ولی وقتی میاد خونه ام انقدر حشری میشه تا ارضا نشه ولکن نیست اینم یک داستان واقعای با مادرزن سابقم ببخشید طولانی شد غلت املایی هم داشته باشه داستانم ببخشید چون دیگه فرصت خوندن و ویرایش ندارم دیر وقت نوشتم داستان و بخاطر همین ویرایش نمیکنم شرمنده شبتون بخیر

نوشته: علیرضا

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

  • آخرین مطالب ارسال شده در انجمن

    • فیلم سکس داستانی حرف های سکسی با منشی سکسی و حشری اول کیر کلفتش و حسابی ساک میزنه و بعد کصلیسی میکنه و تو چند تا پوزیشن تا خایه تو کصش تلمبه میزنه جرش میده نالشو درمیاره . تایم: 07:45 - حجم: 29 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم جهت مشاهده تمامی فیلم های سکسی ایرانی روی کلیک بزنید.
    • لایو فرناز مرادی با لباس سکسی . تایم: 03:00 - حجم: 15 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم جهت مشاهده تمامی فیلم های لایو سکسی ایرانی روی کلیک بزنید.
    • عکس سکسی ایرانی برای تماشای تصاویر در سایز اصلی روی هر عکس کلیک بکنید.  
    • عکس سکسی ایرانی برای تماشای تصاویر در سایز اصلی روی هر عکس کلیک بکنید.
    • ادامه لایو سکسی فرناز مرادی با بیکینی مشکی . تایم: 05:20 - حجم: 20 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم جهت مشاهده تمامی فیلم های لایو سکسی ایرانی روی کلیک بزنید.
    • فیلم سکس ایرانی اول با بدن دختره بازی میکنه بعد لنگ در هوا باهاش سکس میکنه . تایم: 08:10 - حجم: 31 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم جهت مشاهده تمامی فیلم های سکسی ایرانی روی کلیک بزنید.
    • لایو سکسی تینا که ممه هاشو نشون میده . تایم: 00:33 - حجم: 3 تماشای آنلاین فیلم لینک دانلود فیلم جهت مشاهده تمامی فیلم های لایو سکسی ایرانی روی کلیک بزنید.
    • همسر × بیغیرتی × داستان سکسی × داستان همسر × سکس همسر × سکس بیغیرتی × داستان بیغیرتی × رسیدن به آرزو های بی غیرتیم - 1 سلام‌ این یه داستان سکسی بیغیرتیه پس اگه علاقه داری بخون خیلی هم از بقیه داستان ها لذت بخش تره ولی اگه علاقه نداری پیشنهاد میدم همینجا بری یه چیز دیگه بخونی بریم سر اصل داستان اول با ما آشنا بشین اسم من پارسا و ۲۸ سالمه و زنم بهاره که اونم ۲۶ سالشه هردو قد بلندم من ۱۹۰ و اون ۱۷۵ من اندامم لاغر نیستم ورزیده هم زیاد نیستم یه چیز معمولی ۸۰ کیلو وزنمه و خانومم از دو سال قبل از ازدواج باشگاه میره تا الان بدن خیلی خوبی داره بینی عمل کرده ولی بقیه چیزاش نچرال عالیه خدایی با پوست سفید گندمی و چشم های تقریبا درشت و موهای خیلی بلند و بلوند که زیبایش رو چند برابر کرده بخصوص وقتی داگی میشه از اندامش بگم که پاهای کشیده خط زیر باسن قلبی اصلا یه چیزی که دیگه چند ساله داره باشگاه میره خودت فکرش رو بکن که چیه زنم و با صدای خیلی زیبا و اب اور و دل نواز که همش دوس داری حرف بزنه ممه هاش ۷۵ و نوک صورتی کوث سفید و صورتی خیلی کم مو که اصلا نزنه هم مشخص نیست ولی شیو میکنه خیلی تمیزه خب تعریف زیادی شد بریم سر داستان که چی شد من بی غیرت شدم خب داستان از قبل از ازدواج شروع میشه وقتی که من به طور اتفاقی که اصلا یادم‌نیس چطور با این داستان های سکسی آشنا شدم و تو همین داستان ها علاقه خاصی به داستان های بیغیرتی پیدا کردم و همیشه بجای این که کیرم برا کوس و کون مردم راس بشه وقتی زنم رو تصور میکردم که دارن جلوم میکنن کیرم راس میشد که همین باعث شد این فانتزی همیشه برا حال کردنم مورد توجهم باشه . خلاصه یه چند سالی گذشت و من ۲۴ سالم بود که ازدواج کردم زنم هم اون موقع ۲۲ سالش بود . زنم یه دختر معمولی بود ولی تو نامزدی متوجه یه روز که با هم صحبت میکردیم و دیگه بحث های سکسیمون اوکی شده بود ازم پرسید تا حالا رل داشتی ؟ (من که همیشه از اول نامزدی دوس داشتم بهش یه جور بفهمونم که بی هستم با این سوالش ذهنم یه لامپ روشن شد که از این بحثا راه بندازیم و شاید تونستم یه کارایی کنم ) گفتم آره خب داشتم همه داشتن خود تو هم داشتی صد در صد مگه میشه نداشته باشه کسی تو این دوره زمونه دوباره گفت ارههههه خب منم داشتم ن‌این که نداشته باشم . گفتم پس دیگه چی میگی الان همه این چیزا اوکیه بابا تازه من همیشه خدا خدا میکردم فقط از پشت داده باشی و کار به جلو نرسیده باشه و خندیدم😂😂😂 بعد اونم خندید گف نترس کار به جلو نرسیده تو زود اومدی همون پشت و ساک کار رلمو راه انداخت😂😂 منم ته دلم خوشحال شدم البته از این خوشحال شدم که دیگه بحثش باز شد و راحت بهم گفت اینو و این برام یه برگ برنده بود بعد گفتم ؛ خب پس خدا رو شکر کارش با همینا راه افتاده دیگه معلومه زیاده خواه نبوده 😁😁 یهو گفت زیاد خوشحال نباش این اخری اینجور بود فقط وگرنه قبلی ها خیلی هم زیاده خواه بودن اتفاقا 😊😊 و باز خندید بلند منم که هر لحظه داشتم خوشحال تر میشدم گفتم خوبه پس زحمت هاش رو یکی دیگه کشیده من فقط قراره لذت ببرم و خلاصه خنده هم که به عمد رو لبام بود و تو ذهنم کلی هم خوشحال که یه زن بی بند و بار گیرم اومده میتونم اوکیش کنم ولی برا این که تابلو نشه گفتم البته من با این چیزا مشکلی ندارم ولی کاش فقط یه دونه رل داشتی واقعا ن این که صد تا و البته الانم مهم نیست ولی باید قول بدی که فقط من تو زندگیت باشم اونم یکم ناراحت شد گفت من خراب که نیستم با تو باشم با کسای دیگه هم باشم ولی خب صد تا هم نبوده فقط چهار تا رل داشتم منم دیدم یکم پکر شد و پوکید بوسیدمش گفتم عشقم عیب نداره حالا تو نامزدی میگن عشق و حال یه مزه دیگه داره بلند شو بریم یه حالی کنیم ما رفتیم عشق و حال کردیم و اینا و خلاصه روابط ما خيلي خوب داشت می گذشت و عروسی کردیم و رفتیم تو خونه خودمون حدود یک سالی از ازدواج می‌گذشت و هر روز انقدر با هم شوخی های جنسی میکردیم که دیگه انقد رومون تو هم باز شده بود که من تو خیلی از شوخی ها بهش میگفتم برو بده و اون میگفت دوست پسرم کیرش از تو بهتر بود و مال تو نصف اونم نیست و خیلی چیزاش هم بهم زور داشت ها ولی باید به خودم سخت نمیگرفتم که به هدفم برسم گاهی وسط خونه راه میرفت بی دلیل و الکی مسخره بازی در میاورد منم بهش میگفتم عشقم این کوس و کون تو رو هرکی ببینه ازش نمیگذره بیا منشی من شو مشتریم زیاد بشه و اونم با خنده میگفت از خدامه چرا نیام ولی به شرطی بهم باج بدی بالاخره میخوای نون کون منو بخوری ها مشتری هات برا کون من میخوان بیان گاهی هم تیپ میزد میرفتیم بیرون از اونجایی که تیپ هاش همش به روز و جدید بود همه چیش معلوم بود معمولا یه مانتو کوتاه باز و زیرش یه بادی بغل باز و یه ساپورت تنگ یا یه جین که از باسن تنگ بود از دمپا گشاد چند باری سعی کردم کاری کنم تو بازار ببینم پا میده به کسی یا ن که دیدم ن اصلا رو نمیده به کسی یه بارم داشتم میرفتم خونه که اتفاقي دیدمش تو مترو خیلی جالب بود برام اون سرش تو گوشی بود منو ندید که دیدم یه پسره خیلی خوشتیپ بدنساز رف بهش گیر داد این اصلا جوابش هم نداد و رف سمت زنا سوار شد و موقع سوار شدن حواسم بود گمش نکنم و موقع پیاده شدن هم بود همش که یه جوری منو نبینه من فقط ببینمش و دیدم ن اصلا به کسی رو نمیده. گذاشتم ده دقیقه بعد خودش رفتم خونه که نفهمه وقتی هم اومدیم خونه بهم گف که اشکان یه پسره کیر کلفت گیر داده بود میخواست زنتو بکنه ها گفتم کجااا گف تو مترو گفتم خب تو که همیشه میگی کیر کلفت دوس داری گف بر منکرش لعنت😆😆 گفتم خوب به آرزوت میرسیدی گف دیگه حیف جنده بازیم نیومد 😁😁 گفتم خب دیگه خودت نخواستی از فرصت به دست آمده استفاده نمیکنی بیا گف من شوخی میکنم وگرنه یه موی کیر تو رو به هیکل اونا نمیدم گفتم آره جون خودت هر شب به یاد کیر دوست پسرات بهم میدی ها 🤣🤣 اونم خندید گف بابا حسود تو الان بین آنجلینا جولی و من کدوم رو بیشتر دوس داری بکنی خب منم مث تو دوست دارم به یه کیر تاپ بدم ولی خوب الان متاهلم دیگه حیف 😁😁 منم گفتم عشقم اولا بین انجلینا جولی و تو من تو رو انتخاب میکنم چون تو از اونم باور کن سر تری دوما وقتی من با یه خانوم گشاد و بدون پرده و حرفه ای ازدواج کردم پس برام اوکیه دیگه متاهلی رو بهانه نکن برو حال کن خوب برا خودت منم بی نصیب نزار😉 اومد نشست بغلم رو مبل و لبامو بوسید و گف من تو رو با دنیا عوض نمیکنم بابا شوخی کردم ناراحت نشو منم دیدم بهترین وقته دستم رو بردم دور کمرش رو گرفتم معمولا تو این حالت خیلی خر میشد گفتم عشقم من جدا از شوخی تو رو آزاد میزارم تو تاحالا دیدی به لباست گیر بدم یا به چیزای دیگه گف چییی یعنی چی گفتم یعنی اگه میخوای رل بزنی یا هرچی من مشکلی ندارم یدفه بلند شد و گف یعنی چییی باورم نمیشه من زنتم گفتم عزیزم زنم باشی قرار نیست برا من باشی تو ازادی راحتی گف فک کنم تو از شوخیامون ناراحتی یا شایدم برداشت بدی کردی ولی بگم من‌بعد ازدواج با تو به هیچ کس فکرم نمیکنم گفتم میدونم ولی من جدی گفتم گف برو بابا اره جون خودت باشه دیگه چی میام اصلا تو خونه کاسبی راه بندازم گفتم عزیزم چرا برداشت بد میکنی من فقط گفتم اوکیه برام و خلاصه دیگه ن اون چیزی گف ن من ک تموم شد دو سه روز شوخی نمی کرد و چیزی نمی گفت زیاد با خودم فک کردم این اولین برخوردش با این واقعیت بوده خب بایدم این حرفا رو بزنه اصلا شاید باورش نشه من راس گفتم بزار باز شروع کنم بگم یه روز رفتم خونه میدونستم از چی خوشش میاد رفتم خریدم و کلی خوراکی و اینا و یه دستبند و انگشتر ست طلا هم خریدم و رفتم خونه دیدم یه شلوار گرمکن کوتاه پوشیده و از اون روز تا الانم بیرون نرفته بود خیلی جالب بود هر روز میرفت قبلش ولی گفتم سلام زندگیم نگام کرد و خیلی آروم و بی حال گف سلام نهار امادس بیام یا بزارم بعدا ؟ اخه زود رفته بودم خونه‌ گفتم ن بزار بعدا بیا کارت دارم گفت فعلا کار دارم گفتم بیا گفتم کارت دارم گف چیه هااا گفتم بیا کنارم بشین تا یع چیز مهمه باید بگم اومد و ی ذره اخم و جدی گف بگو ولی معلوم بود نگام میکنه میخواد بخنده و نمیزاشت و جلو خودش رو میگرفت که من گفتم عشقم زندگیم خیلی دوستت دارم این کادو نشانه دوس داشتنمه دادمش بهش و بعد گف چیههه گفتم باز کن گف حال ندارم فعلا گفتم باید باز کنی . باز کرد و چشمش به طلا افتاد گف واااااااییییییی چه قشنگهههههه باورم نمیشه عجب انگشتری و بغلش کردم بوسیدمش گفتم‌عشقم این کادو برا تو چیزی نیست ولی خب من الان این از دستم اومد بعد براش اون چیزای مخصوص که خریده بودم که یخورده وسایل ورزشی و همچنین نقاشی بود دادم‌بهش اخه نقاشی هم بلده بازم خندید و گفت وااای عاشقم بخدا اشکان باورم نمیشه ولی اگه انقد منو دوست داری اونا چی بود اون روز گفتی ناراحتم کردی . با تعجب گفتم ؛ اگهههه دوستت دارم؟ یعنی شک داری عزیزم من عاشقتم همیشه گفتم ولی حرفای اون روزمم با دلیل میگم حق بود گف باز شروع کردی گفتم ن خب بزاا بگم بهاره : بگو خب گوش میکنم من: ببین من قبل از ازدواج مگه نگفتی من از پشت دادم و ساک زدم و خلاصه هرچی بهاره : خبببب من؛ خب ازدواجم کردیم دیدم بابا دادن دیگه چیه تو اصلا گشادی 😜😂😂 بهاره : اا مسخره نشو حرفتو بزن خوب من: عاقا جدی گفتم خب . بهاره : بالاخره من گفتم راستشو تو خودت زن گشاد دوس داشتی یادمه گفتی از خداتم حس زحمت باز شدنم رو یکی دیگه کشیده و تو فقط لذت میبری 😊😊 من: خب افرین . حالا من مگه تا حالا چیزی گفتم یا از اون موقع تا حالا رفتی با هر تیپی بیرون حرفی زدم تازه ده بار بیرون دیدمت به کسی رو نمیدی و پا نمیدی من بهت اعتماد دارم بخدا فقط میخوام ببینم که تو لذت میبری از زندگیت همین بهاره: عزیزم لذت بردن که فقط از کیر نیس تازه من به کیر تو هم راضی ام در ضمن من دارم لذتمو میبرم خوشبختم و نمیخوام خرابش کنم من: بخدا دیوونم کردی اخه چرا خرابش کنی میگم اوکی هستم برو رل بزن میفهمی بهاره: اها دیگه چی دو روز دیگه بگو برو بده من: عزیزم من تا اخر عمرم بخدا بجز تو به هیچکس نگاهم نمیکنم و نمیخوام هیچ کاری کنم ولی میخوام تو رل بزنی یه جریان دیگه هم هس بهاره : اون دیگه چیه من : من واقعا نمیتونم هر شب بکنم دارم میمیرم میخوام یکی باشه که کمک کنه بهم یعنی کار تو رو راه بندازه بهاره : اها اقا سیر شدن از مننننن من: وایی بهاره بخدا ننن فقط نمیتونم هر شب بهاره : اشکان من هنوز فک میکنم داری کوسشعر میگی بابا ما تا الان فقط شوخی کردیم همینننن من: بزار رک و راست بگم خب بهت شوخی یا جدی دیگه روی من تاثیر گذاشته دوس دارم این کارو کنی منم مطمئن بشم یکی هس کنارت وقتی من‌نتونم بهاره : یعنی اشکان تو واقعا میخوای من این کارو کنم ،؟ من : حرفم رو باز تکرار کنم ؟ بهاره : اره تکرار کن دوس دارم بشنوم من: بهاره جان عشقم [ لباشو بوسیدم و دستم رو بردم تو پاهاش فشار دادم ] گفتم اینو من میخوام بری به هرکه دوست داری بدی باز بگم بهت بهاره : واییی اشکان تو بی غیرتی یعنی من : نمیدونم اسمش رو چی میزاری ولی خب حرفم رو گفتم بهاره : ببین رو میشناسی خیلی حشری ام برا همینم جلو و عقبم قبل ازدواج یکی شده بود من : خب اره بهاره: خب من قبل از ازدواج داستان سکسی میخوندم ارضا کنم خودمو اینا رو هم تو داستان ها میخوندم که مرده بی غیرته و زنش رو میده بقیه بکنن و این چیزا من : خببب افرین دقیقاااا بهاره : حتی یه بار از این خواستم دوستش رو بیاره دوتایی بکنن منو اصلا پرده من اونجا زده شد تا ببینم چه لذتی داره من : کلک نگفته بودی گروپ ام زدی هاا😘😘😘 بهاره : ولی واقعا راست میگن هرچی بخوای همون میاد سر راحت من واقعا اشکان اگه تو اینجوری تو رو میخواستم از اول و بغلم کرد و بوسید همش منو من : منم راستش رو بگم عزیزم منم همونجورم ولی نمیدونستم چجور بهت بگم حالا دیگه از همدیگه خبر داریم میدونیم گرایش و فانتزیمون چیه 😘😘 بهاره خندید و گفت خدایا این همه تو این یه سال ازدواج همش از کیر دوس پسرام‌ میگفتم و تو لذت میبردی من چرا نفهمیدم تو اینجوری من چقدر خنگم😁😁 منم خندیدم گفتم تو دختری خب دختر خنگه دیگه گف نخیرررر خنگ تویی که کوس به این توپی رو میخوای بدی یکی دیگه بکنه تو بشینی نگاه کنی😂😂 منم‌گفتم حالا من گفتم رل بزن قهر می کرد الان میخواد بیاد جلوم کوس بده بیا اینم‌از زندگی شیرین ما بهاره: عزیزم اگه قهر نمی کردم که صاحب این هدیه ها نمیشدم 😘😁😁 خلاصه ما مثل همیشه رابطمون خوب شد و ولی همش بهم میگفت اون شب که واقعاااا گفتی اشکان یا خدایی شوخی بود منم‌‌میگفتم عزیزم تو یه کیر بیار جلو من بهش بده ببین‌واقعی بود یا شوخیه اون‌شب بهترین شب بود برام چرا ، چون از چند سال قبل ازدواج تو کف این بودم زنم جلوم بده و بعد ازدواج کلا باورم نمیشد این اتفاق بیفته ولی حالا داشتم‌ با چشمام زنم‌رو می دیدم که خودش از خداشه ولی حرفی از این که چیکار کنیم برنامه چجور باشه نزدیم و رفتیم بخوابیم که گفتم بیا یه حالی کنیم اونم گف اووو میخوای کوس بکنی نخیرررر باید نگام کنی جق بزنی این رو باید نگهدارم برا صاحبش از حرفش یه جوری خوشم اومد و داغ شدم ولی روم‌نمیشد جلوش جق بزنم گفتم ن بابا جق چیه گف باید بزنی گفتم روم نمیشه گف من میخوام جلوت زنا کنم چطوری روم بشه وقتی تو حتی جق هم نمیزنی برام منم‌دیدم حق میگه رفتم شلوارم رو در اوردم و شروع کردم جق زدن که دیدم رف از تو اشپزخونه یه خیار اورد دیدم خیار چرب شده نمیدونم با چی چرب کرده بود و اونم با خیار با خودشش ور میرفت بعد چند دقیقه دیدم خیار رو کرد تو کوسش و باهاش بازی کرد خیار زیاد بزرگ‌نبود بعد در اورد اروم اروم کرد تو کونش من داشتم شاخ در میاوردم اخه نمیزاشت من‌از پشت بکنم گفتم بهاره تو کونت میکنی گفت تو جقتو بزن باید خودمو آماده کنم برا کسی که میخواد منو بکنه یا ن و همش اوف اوف میکرد و من‌ابم‌اومد اونم چند دقیقه بعد ارضا شد و رفتم بغلش کردم خوابیدیم در گوشم گف اشکان حال کردی جلوت الان یه کیر رف تو کوص سفید و خوشگل زنت من: اوفف اره خیلییییی اون خیار نقش یه کیر رو داشت ولی کاش واقعی بود بهاره: تو واقعیش کن فردا من : من‌چطوری اخه بهاره : من نمیدونم خودت هرکاری میکنی بکن من: عزیزم تو که تو خیابون این‌همه میخوانت من ولی برم‌از کجا کیر بیارم بگم‌چی بیاین زنمو بکنین بهاره : دیگه من تو خیابون ندیده و نشناخته طرف میاد رل بزنه بگم‌بیا بکن‌الان من : خببب بزار فردا یه نقشه می کشیم دیگه بهاره : باشه شب بخیر من‌: شب بخیر عزیزم نوشته: RealBi
×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

به زودی فعالیت در انجمن عمومی خواهد شد، حتما قوانین را مطالعه بفرمایید.