gayboys ارسال شده در 16 فروردین اشتراک گذاری ارسال شده در 16 فروردین رمانتیک × سکس خشن × داستان سکس خشن × داستان خشن × سکس رمانتیک × سکس زمستانی من نگاهی به ساعتم انداختم 5 عصر را نشون میداد نیم ساعتی بود تو سرما منتظرش ایستاده بودم کم کم تصمیم داشتم برگردم که صدای نوتیف گوشیم به گوش رسید دو دقیقه دیگه پیشتم کلافه آیینه ی کوچکی از کیفم در آوردم و به قیافم خیره شدم همه چی مرتب بود و رژ البالوییم عجیب خودنمایی میکرد.توی افکارم بودم که با صدای ترمز ماشین جلوی پاهام از هپروت در اومدم لبخندی زدم و سوار ماشین شدم _سلام دیر کردی _ببخشید ترافیک بود خوبی خودت _الان بهترم دستمو گرفت با عوض شدن آهنگ سکوت عمیقی بر فضا حاکم شد برنامه از قبل مشخص بود قرص آفرودیتی که خورده بودم کم کم داشت حسمو قلقک میداد ولی باید صبر میکردم تاشب … از شهر خارج شدیم جاده و سکوت آزار دهنده بود سکوت رو شکستم _کجا میریم؟ _مگر نمیخواستی …رو ببینی؟ _جییییغ داریم میریم اونجا ؟؟؟ _اره فقط باید صبح زود برگردیم لبخندی زدم همیشه دوست داشتم اونجا رو از نزدیک ببینم بعد از رسیدن به دنبال خانه ای برای یک شب گشتیم و بعد به مکان مورد علاقم رفتیم شهر برام تازگی داشت بعد از کمی چرخیدن در شهر بالاخره زمانش رسید وارد خانه که شدیم استرس خاصی وجودمو فرا گرفت اولین بار نبود ولی باز هم این حس برام تازگی داشت وارد اتاق شدم آیینه ای قدی گوشه ی اتاق خودنمایی میکرد پالتومو در آوردم و خواستم کمی دراز بکشم که متوجه حضورش در چهارچوب در شدم _استراحت بی من؟ لبخندی زدم و اشاره کردم بیاد پیشم موهای پریشونش در صورتش ریخته بود موهای تیره با پوستی به سفیدی برف هارمونی جذابی ساخته بود اومد کنارم و پیش از اینکه حرکتی کنم به حالت دمر روم خیمه زد دیدن چشمای عسلیش ازون زاویه قلبمو به تپش انداخته بود همینجور که محو چشمانش بودم ناخوداگاه نگاهم به لب هاش افتاد انگار فکرمو خوند که ناگهان لبای داغشو روی لبام گذاشت با ولع لباشو میخوردم و ازین حس لذت میبردم با دستش گوشمو نوازش میکرد و حس لذت خاصی بهم تزریق میکرد کم کم دستش رو پایین اورد واز زیر لباس شکممو نوازش میکرد بعد به سمت سینه هام یورش برد جوری به سینه ام چنگ میزد انگار میخواد تصاحبشون کنه طولی نکشید که تحملش تموم شد بلندم کرد و لباسامو دونه دونه درآورد،دستم به سمت کمربندش رفت دکمه شلوارشو باز کردم و اجازه دادم شلوارش رو دربیاره کیر صورتیش رو که از شورت درآورد شهوت تمام وجودمو فرا گرفت دستمو دور کیرش حلقه کردم دوباره لباش بود ک لب هامو نوازش میکرد تحملم تموم شده بود لبامو از لبش جداکردم و خم شدم و کیرشو کردم دهنم دراز کشید تا من راحت تر از خوردن کیرش لذت ببرم با زبونم دور کلاهک کیرش میکشیدم و بعد تا تخماش از زیر کیرش زبون میکشیدم و مجدد کلاهک کیرش رو مک میزدم بعد کیرش رو توی دهنم عقب جلو کردم و کم کم سرعت عقبت جلو کردن رو بیشتر کردم کمی ک خوردم بلند شد حالا نوبت اون بود ک دیوانم کنه بین پاهام قرار گرفت و شروع کرد با زبونش بازی کردن با کصم حس قلقلک و شهوت باهم ادغام شده بود با دستم موهاشو گرفتم و بیشتر به کصم سرشو فشار میدادم هم دلم میخواست بیشتر بخوره هم شهوت زیاد داشت دیوانم میکرد بالاخره طاقتم تموم شد و گفتم بکن توش _هنوز زوده باید دیوانت کنم _دیگه طاقت ندارم کیرش رو روی کصم میمالید دلم میخواست بهش کس بدم کمی ژل به کیرش مالید و اروم کیرش رو توی کصم فشار داد حس فرورفتن یه کیر مثل حس ریختن دلم بعد از یه سراپایینی بود کیرش که تو کصم کامل جا گرفت با دستش سینه راستم رو چند زد و تلمبه های آرومش کم کم جاشو با ضربه های مکرر پرکرد صدای نفس نفس زدنمون اتاق رو پر کرده بود و هر از گاهی صدای ناله های من از هوس اتاق رو پر میکرد دیگه تحملم تموم شده بود به اوج شهوت رسیده بودم و سرعت تلمبه هارو کم و زیاد میکرد ناله هام بلند تر شده بودن و لرزش صدام به وضوح شنیده میشد ضربه ها تند تر شدن و ناگهان باسرعت کیرشو از کصم در اورد و ابش روی شکم و کصم پاشید ولی من هنوز ارضا نشده بودم با دستمال شکم و کصمو پاک کرد و شروع کرد خوردن سینه هام ،نقطه ضعفمو خوب بلد بود و همزمان با دستش کصمو میمالید بعد از چند دقیقه مالش بدنم شروع به لرزیدن کرد و با حس خاصی تو بغلش ارضا شدم رفتیم حموم دوش گرفتیم و بعد هردومون تو تخت ولو شدیم… اگر دوست داشتید داستانای دیگمونم مینویسم این اولین باری بود نوشتم💕 نوشته: Ana2080 لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسالهای توصیه شده