dozens ارسال شده در 11 فروردین اشتراک گذاری ارسال شده در 11 فروردین مامان × تابو × عاشقی × سکس مامان × داستان مامان × سکس تابو × داستان تابو × سکس عاشقی × داستان عاشقی × سکس محارم × داستام محارم × داستان سکس با مامان × سکس با مادرم × رسیدن به مامان با کانال تلگرامی سلام. من آرمان هستم ۲۷ سالمه و اهواز زندگی میکنم. مامانم ۴۴ سالشه و خانه داره. بخوام ویژگی های ظاهریش رو بگم اینجوریه که حدود ۶۵ کیلو وزنشه، ۱۶۵ سانت قدشه و سینه های تپل و رون های درشتی داره. نمیشه گفت چاقه ولی خب هیکلش تو پره. البته ورزش هم میکنه ولی نه حرفه ای و فقط واسه سلامتیش میره یوگا و پیلاتس. من از وقتی که به بلوغ رسیدم و بدن خودم رو کشف کردم یعنی از سن ۱۳-۱۴ سالگی تنها زنی که بهش علاقه داشتم مامانم بود. یعنی حتی وقتی به عکس های سکسی یا فیلم های پورن هم نگاه میکردم اونقدری که به مامانم وقتی از حمام با حوله میومد بیرون نگاه میکردم تحریک نمیشدم. اوایلش خیلی بابت این موضوع ناراحت بودم ولی خب مامانم که واسه پیگیری وضعیت درسم میومد مدرسه هم دوستام و هم معلما رو میدیدم که به مامانم نگاه میکنن و به خودم حق میدادم که جذب مامانم بشم. مامانم پوست سفیدی داره و در کل چهره ش خیلی جذاب و زیباست و در عین حال هم چشماش درشت ولی خماره. دلیل جذب شدن به مامانمم این بود که من تک فرزند بودم و مامانمم خانه دار و همین باعث میشد خیلی به هم نزدیک باشیم. مامان و بابام وقتی کنکورم رو دادم از هم جدا شدن و تا دانشگاه من تموم بشه مامانم از پولی که پس انداز داشت استفاده میکرد. همینطور بابابزرگم واسه بچه هاش که مامانم و داییم بودن دو تا آپارتمان گذاشته که اجاره و سود پول رهن اونها هم کفاف زندگیمون رو میداد چون تو مناطق متوسط رو به بالای تهران بودن. نمیدونم یادتون هست یا نه ولی یه استخرهای بادی ای بود قبلا که باید بادشون میکردی تا شکل بگیرن و توشون آب میریختیم و میرفتیم توشون آب تنی. شاید باورتون نشه ولی تا ۲۰ سالگیم که میشه ۳۶-۳۷ سالگی مامانم با هم از اون استخر استفاده می کردیم و مامانم خیلی راحت با مایو یا حتی شورت زیرشلواری و سوتین میومد پیش من توی استخر. همین راحت دیدن مامانم باعث میشد که بیشتر دلم بخواد با مامانم باشم ولی خب واقعا کاری نبود که راحت بشه انجامش داد و اصلا خودمم خیلی بهش فکر نمیکردم مگه واسه تحریک شدن و جق زدن. کلا مامانم زنی بود که واسه من دقیقا همون زن معیار حساب میشد و میشه. همیشه لباسای قشنگ میپوشه با این که الان دیگه سنش کم کم بالاتر رفته و ۴۴ سالشه ولی کفشای پاشنه بلند و جلوباز و رسیدگی دائمی به پاهاش و ورزش و رنگ کردن موهاش و آرایش های ملو و قشنگش همیشه اون رو واسم تبدیل به یه زن erotic میکنه. حالا که توضیح مفصلی دادم بریم سراغ اصل داستان. این رو هم بگم که داستان نسبتا طولانیه. چند وقتی بود که به فکر افتاده بودم یه جوری به مامان نزدیک تر بشم. البته نزدیک از نظر جنسی و سکسی منظورمه. راه هایی که به ذهنم می رسید خیلی مسخره بود. مثلا فیلم گرفتن از حموم کردنش که لازم بود گوشی رو توی حموم بذارم که منطقی نبود. یا پیام دادن بهش با اکانت ناشناس تلگرام و اینجور چیزا که التبه تلگرام و اینستاگرام رو امتحان کردم ولی جواب نداد. مامانم خیلی به نجوم و بحث های مربوط به ستاره شناسی علاقه داره. همیشه توی گوشیش پر از این کانالاست و مجله هاشون رو دانلود میکنه و میخونه. از شانس خوبم میخواست گوشیش رو عوض کنه و واسه راه اندازی وی پی ان گوشیش اون رو به من داد و گوشیش یکی دو ساعتی دست من بود تا همه برنامه ها رو نصب کنم واسش. همون ساعتی که گوشیش دستم بود به ذهنم رسید که یه کانال بزنم و عضوش کنم توی اون کانال. نمیدونستم دقیقا میخوام چیکار بکنم ولی گفتم حالا این کانال باشه تا یه راه ارتباطی ناشناس وجود داشته باشه و بعدا یه فکری براش بکنم. توی کانال عضوش کردم و کانال رو هم پین کردم تا همیشه تو چشمش باشه. شروع کردم از بحث های نجوم مطلب گذاشتن واسش و خداروشکر به این که فقط یه عضو توی اون کانال هست هم هیچوقت شک نکرد و از کانال لفت نداد. علاوه بر پست های نجوم اون وسطا مشاوره رابطه هم میدادم :)) مثلا میگفتم اگه با همسرتون مشکل دارید فلان ساعت که بارش شهابیه رابطه داشته باشید تا تمام انرژی رو جذب کنید. مطمئن نبودم باور کنه یعنی عملا داشتم کس شعر میگفتم ولی میخواستم یه جوری مطالب رو ببرم سمت سکس و این مسائل. کم کم عکس ها رو هم اضافه کردم به کانال و سعی میکردم عکس های سکسی بذارم و زیرش مطالب علمی که کپی کرده بودم رو پست کنم تا جذب بمونه. ۱۰-۱۲ روز بعد از این که کانال رو زده بودم شروع کردم به نظرسنجی گذاشتن در مورد پست های کانال. قبلش یه مطلب نوشتم درمورد فتیش های جنسی و این که متولدین هر ماه چه فتیش هایی دارن. بعدش یه نظرسنجی گذاشتم که دوست دارید درمورد فتیش ها بیشتر بدونید یا نه؟ جواب بله رو داده بود. همین خیلی خوشحالم کرد. به این معنی بود که مطالب واسش جذاب بوده. بعدش یه نظرسنجی دیگه گذاشتم درمورد فتیش های مختلف و گفتم هر کدوم رو دوست دارید انتخاب کنید تا بیشتر در موردش بذارم. چندتا مورد گذاشتم که شامل فوت فتیش و فتیش کاکولدی و فتیش سکس با فرزند بود. اصلا انتظار نداشتم که فرزند رو انتخاب کنه که خب همین هم شد و فوت فتیش رو انتخاب کرده بود که منطقی و کم خطرتر به نظر میرسید. یه سری عکس از فتیش پا تو کانال فرستادم. اول فقط عکس لیسیدن پا و لیسیدن انگشت و لیسیدن مثلا خامه و شکلات از روی پا رو گذاشته بودم تو کانال. فرداش شروع کردم عکس سکسی گذاشتن. عکس پورن از پورن هایی که توش زنه با پاش کیر مرد رو میمالید. دیگه خیلی کمتر مطلب علمی میذاشتم ولی همچنان یکی دوتا در روز میذاشتم. یکم دیگه که گذشت عکس و کپشن و فیلم های کوتاه میذاشتم و سعی میکردم زیرنویسشون هم بکنم. عکس و کپشن رو سعی میکردم مادر و پسر انتخاب کنم البته نه همه شون رو. ولی خیلی چیزای قشنگ و تحریک کننده ای بود جوری که خودم هربار نگاهشون میکردم واقعا جق لازم میشدم.باید مطمئن میشدم که مامان به این کاناله اعتماد داره تا بتونم مراحل بعدی رو اجرا کنم. توی کانال مطالب علمی میذاشتم در مورد سبک زندگی. این که مثلا آب رو نباید سرد سرد خورد یا مثلا برای بهتر شدن وضعیت سلامتی باید چای رو همیشه با دارچین دم کرد و همچین چیزایی. این اتفاق افتاد و مامان دیگه از چیزایی که تو کانال بود پیروی میکرد. حالا که نقطه ضعف مامانم رو پیدا کرده بودم و میدونستم به این کاناله اعتماد داره وقتش شده بود تا قدم های بعدی رو بردارم. خیلی طولش ندادم چون حقیقتش برنامه خاصی نداشتم. دیگه زده بودم تو فاز سلامت جنسی و پست میذاشتم از نحوه تحریک کردن مردا و از طرفی چون مامان تنها بود و نمیدونستم دوست پسر داره یا نه از فرصت استفاده کردم. اول یه مطلب فیک گذاشتم و یه سری آمار از خودم درآوردم درمورد اینکه مثلا فلان درصد خانوما دائما به شوهرشون خیانت میکنن. این باعث میشد نسبت به سکس بدون ازدواج گارد کمتری داشته باشه و راحت تر شل کنه و پا بده. یا مثلا فیلم های پورن با موضوع مادر و پسر محبوب ترین پورن ها برای خانومای سن بالاست. اینا رو هم ویو کرده بود و چند تا داستان و فیلم سکسی داستانی هم گذاشته بودم بعد از این پست. نمیدونستم فیلما رو دیده یا نه. عکس ها رو که قطعا دیده بود ولی یه شب که خواب بود سر گوشیش رفتم و دیدم فیلم رو هم دانلود کرده و حتی توی گالریش هم سیو کرده بود (خودش دانلود و سیو کرده بود چون من توی تنظیمات تلگرام دانلود و ذخیره ی خودکار رو غیرفعال کرده بودم). پس دیگه خیالم راحت شد و میدونستم خودش هم به این موضوعات علاقه داره. الان وقت نظرسنجی بود. یه poll جدید گذاشتم تو کانال با این عنوان که فتیش بعدی که دوست دارید درموردش بدونید چیه؟ دنبال یه تایید بودم که دیگه کانال رو پر کنم از فیلم و عکس و داستان سکسی مادر و پسر. از شانس خوبم انتخابش این دفعه سکس محارم بود. پست گذاشتم تا آماده باشه و نوشتم با توجه به نظرسنجی این فیلم ها و مطالب رو میذارم. دم کونباز گرم بابت داستاناش :)) اولین داستانی که گذاشتم تا مامانم بخونه داستان سکس مهیج با مامان بود که از همین کون باز کپی کردم. بعدش چند تا تریلر کوتاه پورن داستانی مادر و پسر گذاشتم در حد ۱ دقیقه. بعدش تصمیم گرفتم یه سری مطلب بذارم ببینم مامان اونا رو انجام میده یا نه. یکیشون رو که انجام داد اینجوری بود که از زبون زنای دیگه پست میذاشتم که مثلا تجربیاتشون رو نوشتن. یکیشون رو اینجوری نوشتم که یه خانمی که از سرد بودن شوهرش خسته شده بود دنبال یه راهی میگشت که اعتماد به نفسش رو دوباره پیدا کنه و سعی میکرد با تحریک کردن پسرش این کار رو انجام بده. مثلا جلوی پسرش لباس عوض میکرد یا با سوتین توری جلوی پسرش راه میرفت. عمدا نوشتم توری چون رفته بودم سر لباساش و میدونستم که همچین لباسایی داره. دقیقا همین کار رو کرد و با سوتین میومد توی اتاق من به بهونه استفاده از سشوار من بعد از حمام می نشست روی صندلی و جلوی آینه سشوار میکشید. یا مثلا از من میخواست واسه لباس پوشیدنش براش نظر بدم. خنده م می گرفت چون مثلا واسه بازار رفتن به من میگفت بیا لباس انتخاب کن واسم. حالا که تا حد زیادی جلو رفته بودیم حتی پا رو فراتر گذاشتم و یه عکس از کیرم تو کانال گذاشتم (همین که میدونستم مامانم عکس کیرم رو میبینه و حشری میشه خودش خیلی برام تحریککننده بود). یه مشکل بزرگ وجود داشت. من واقعا نمیتونستم با مامان سکس کنم. یعنی حتی اگه خودش هم میومد نمیتونستم این کار رو بکنم. نمیدونستم بعدش چی میشه. مامان انگار ولی واقعا مشتاق بود و به کاراش ادامه میداد حتی حوله ربدوشامی که داشت رو هم کنار گذاشت و دیگه با یه حوله یه تیکه که فقط از روی سینه تا روی رونش رو میگرفت از حمام میومد بیرون. نمیشد فهمید که مامان میخواد من فقط تحریک کنه یا واقعا چیز بیشتری میخواست. من به فعالیت توی کانال ادامه میدادم. همینجوری poll میذاشتم و پست میذاشتم. یه بار یه نظرسنجی گذاشتم تا هم یه چیزی رو بفهمم و هم حشری ترش کنم ولی پشیمون شدم. نظرسنجی این بود که تا حالا با کسی غیر از شوهرتون سکس کردید یا نه که جواب مامان بله بود. حالا نمیدونستم ناراحت باشم یا خوشحال. همیشه یه تمایلات بی غیرتی داشتم ولی هیچوقت باهاش روبرو نشده بودم و از دور فقط قشنگ بود. الان که فهمیده بودم مامان با کس دیگه ای سکس کرده یا میکنه یکم رفته بود رو اعصابم. البته این احتمال رو هم میدادم که الکی جواب داده باشه ولی بعید بود. یه روز که با مامان تلویزیون میدیدیم که نگاهم رو پاهاش بود. چون گردنم رو زیاد برگردونده بودم مامان فهمید و نگاهم کرد. چشم تو چشم شدیم با هم و اونم فکر کرد پاش مشکلی داره و به پاهاش نگاه کرد. قضیه رو جمع کردم و گفتم چرا لاک نداری؟ بیام برات بزنم؟ تا حالا واسه مامان لاک نزده بودم ولی از حرفم تعجب نکرد چون به هم نزدیک بودیم و حرفم عجیب نبود. گفت بدم نمیاد. رفتم به سلیقه خودم یه لاک سفید آوردم و نشستم پایین مبل و پاش رو گرفتم تو بغلم و به نوبت دوتا پاهاش رو لاک زدم. هر انگشتش رو که لاک می زنم میاوردمش نزدیک دهنم و فوتش میکردم تا خشک شه. واسه آخرین انگشت هر پاش یه بوسه به روی پاش میزدم که مامان خیلی خوشش میومد. ما ست مبلیمون اینجوریه که یه مبل ۳ نفره ی بزرگ داره که با باز شدن دسته هاش و تخت شدن جلوش خیلی بزرگ میشه. معمولا موقع فیلم دیدن اون رو کامل باز میکنیم تا جا واسه هردومون باشه و بتونیم روش دراز بکشیم. اون شب مامان برخلاف همیشه که ساعت ۱۱ گوشیش آلارم میزد و میرفت میخوابید (اپلیکیشن bed time tracking)، به جای خوابیدن تو اتاقش همونجا رو مبل پیش من خوابید و سرش رو هم گذاشته بود تو بغل من. واقعا هیجان و ترس رو با هم دیگه داشتم. نمیدونستم چیکار کنم چون خوابم میومد خودم ولی این حرکت مامان رو اینجوری برداشت کرده بودم که چراغ سبز داده بهم. مامان بیدار بود همچنان و داشت تلویزیون میدید. بهم گفت چقدر حال میده تو بغلت خوابیدم. بیا امشب پیش من بخواب. دلم میخواست مخالفت کنم و این کار رو هم کردم و پیش خودم گفتم من مخالفت میکنم ولی اگه اصرار کرد یعنی واقعا دلش میخواد و دیگه واقعا میرم جلو. مخالفت کردم ولی مامان خواهش کرد و گفت بعد از چندسال اولین باره که قراره پیشش بخوابم و برم مثل قبلا که بین مامان و بابا می خوابیدم پیشش بخوابم. از حرفش خودش تعجب کرد و چند لحظه قیافه ش فریز شد ولی بعد دستمو گرفت و خواست بلندم کنه که گفتم خب باشه بذار برم مسواک بزنم و بیام. هیجانم بیشتر شده بود. احتمالا تا چند دقیقه یا یک ساعت دیگه میتونستم با مامان سکس کنم یا حداقل خیلی به سکس باهاش نزدیک بشم. چیزی که سالها آرزوم بود. دلم میخواست با یه ماساژ و مالوندن قضیه رو جمع کنم ولی با خودم میگفتم حالا که تا اینجا اومدیم جلو بذار حال کنیم. دودل بودم هی میگفتم برم جلو نرم جلو. مسواکمو زدم و رفتم تو اتاق. مامان زیر پتو بود و اثری از لخت شدن هم دیده نمیشد حداقل بالاتنه ش که لخت نبود. رفتم کنارش و خودش پتو رو زد کنار دیدم شلوارشو درآورده و فقط شورت پاشه. با اینکه راست کرده بودم از قبلش ولی دوباره یه خونی تو کیرم راه افتاد. واقعا هیجانم به حداکثر رسیده بود. رفتم زیر پتو و بغلش کردم. برگشت رو به من لبخند زد و گفت شب به خیر عزیز دلم. از اینکه کیرمو به کونش بمالم هیچ خجالتی نداشتم. البته هی فکرش باعث میشد ضربان قلبم تندتر بشه و یکم خودمو عقب بکشم ولی وقتی میدونستم مامان واسه چی ازم خواسته پیشش بخوابم دوباره میرفتم جلو. کیرم تو شورتم رو به پایین بود. جوری که مامان متوجه بشه دست کردم تو شورتم و سر کیرم رو رو به بالا کردم. حالا دیگه راحت میتونست با کونش کیرم رو لمس کنه. سعی کردم بیشترین حد ممکن بچسبم بهش و یه دستم رو از زیر بالشت و اون یکی رو از روی کتفش گذاشتم دور بدنش و دوتامون رو به هم نزدیک کردم. مامان هم کمک می کرد و می چسبید به من. پاهاش رو تو شکمش جمع کرد. همین باعث شد کونش از کیرم فاصله بگیره. رفتم جلوتر و منم همون پوزیشن رو گرفتم و دقیقا قالب هم شدیم. با کف پاش میزد به زانوم. چندبار که این کار رو کرد به زبون اومد و گفت پاتو بگیر بالا. همین کارو کردم و دیدم یه پاش رو گذاشت بین پاهام. حالا پشت رونش کامل روی کیرم بود. همین جا میتونست راحت آبم بیاد ولی به سختی داشتم خودمو کنترل میکردم. مامانو میمالیدم مامان هم تند تند و بلند نفس میکشید. من نمیتونستم قدم بعدی رو بردارم. سر همون ترس و خجالت و اینکه نکنه مامان واقعا فقط قصدش تحریک کردنم بوده و دلش نخواد سکس کنه جلوتر نمیرفتم و میذاشتم خود مامان حرکت بعدی رو انجام بده. دستم که رو شونه ش بود رو گرفت و بوسید و بعد گذاشتش رو سینه ش و فشار داد. این چراغ سبز بعدیش بود که باعث شد شروع کنم به مالیدن ممه هاش. سوتین نداشت و سینه ش کامل تو دستم بود. یهجوری میمالیدم که پیراهنش بالا بیاد. بعد از چند ثانیه پیرهنش تا زیر ممه هاش رسیده بود. دستم رو برداشتم و از زیر پیرهن ممه ش رو گرفتم و میمالیدمش. بوسه های آرومی به گردن و نزدیک گوشش میزدم که نفس های مامان رو تندتر میکرد. مامان کف و پنجه ی پاشو روی پام میکشید که خیلی حرکت سکسی ای بود. اون دستم که زیر بدنش بود رو گرفت و گذاشت روی سینه ش و اون دستم که داشتم باهاش سینه هاش رو میمالیدم گرفت و برد گذاشت روی باسن و رونش. احتمالا ازم میخواست که بقیه کار رو دستم بگیرم ولی هنوز میترسیدم. بعد از چند ثانیه که دید کاری نمیکنم خودش دستش رو آورد و انگشتاش رو کرد لای انگشتام و همونجا نگه داشت و بعد از چند ثانیه شروع کرد طول رونش رو با دستم و دستش طی کردن و برگشتن. اینجوری که از کنار پهلوهاش تا نزدیک زانوش رو با هم میمالیدیم و ماساژ میدادیم. من صورتم کامل تو گردن مامان بودن و مامان گردنش رو کاملا بیرون داده بود و گاهی سعی میکرد با حرکت سرش موهاش که توی راه بوییدن و بوسیدن گردنش بود رو کنار بزنه. دستم رو همونطور که با انگشتاش گرفته بود گرفت و از روی شورتش گذاشت بالای کصش. همزمان که دستم رو بردم و گذاشتم روی لپ های کونش یه چنگ زدم و گفتم مامان مطمئنی؟ هووم آرومی گفت و خودش رو بهم نزدیک تر کرد. دستم رو از توی شورتش بردم لای لپ های باسنش و انگشتم خورد به سوراخ کونش. سوراخ کونش منقبض شد و گفت: جلو عزیزم. دستم رو از همون طرف کشوندم لای پاش که خیس خیس بود. ناخودآگاه دستمو آوردم بیرون و خیسی کس مامان که رو انگشتام بود رو کردم تو دهنم و لیسیدم. مامان انگار خوشش اومد چون برگشت و لبام رو بوسید. بهم گفت شورتمو در بیار. همین کارو کردم و اونم کونش رو داد بالا تا راحت از پاش دربیاد. بلند شد روی تخت نشست و پیرهنش رو هم خودش درآورد. مامان لخت شده بود ولی هنوز پتو روی پاهاش بود و از پایینش چیزی نمیدیدیم. فقط سینه هاش رو میدیدم که مثل همیشه خوش فرم و رو به بالا بودن البته کمی شل شده بودن. با کش داشت موهاش رو میبست و من محو انحنای کنار دستهاش و زیر بغل هاش که متصل به ممه هاش میشد شده بود. با نگاهش و یه کلمه ی کوتاه که شبیه زود باش بود ازم خواست لخت شم. لباسم رو درآوردم و هردو خزیدیم زیر پتو. من رفتم روی مامان و از لبهاش بوسیدم و رفتم پایین. سینه هاش و شکمش و دستاش و بالای کصش رو بوسیدم و رسیدم به کصش. واسش میخوردم و مامان هم داشت لذت میبرد. وسطش یه زبونی به سوراخ کونش هم میزدم که مامان خودش رو جمع کرد و گفت: لطفا جلوم رو بخور عزیزم. بهش گفتم کاری ندارم و فقط میخوام بلیسمش. اجازه داد و منم بیشتر زبونم روی سوراخ کونش بود و با انگشت شستم با کلیتوریسش بازی میکردم و گاهی هم کصش رو انگشت میکردم. کف پاهاش رو روی کتفم گذاشت و من رو عقب زد. دوباره موهاش رو درست کرد و با کش محکمشون کرد و خم شد سمت کیرم. ازش خواستم بذاره دراز بکشم. دراز کشیدم و اومد بین پاهام و کیرم رو گرفت دستش و کم کم با لیسیدن تا نصفه میکرد تو دهنش. متاسفانه نه قرص خورده بودم نه اسپری داشتم به خاطر همین به ۲ دقیقه نکشید که آبم اومد. به مامان گفتم ولی مامان دهنشو دور کیرم نگه داشت. البته آبمو قورت نداد و رفت توی دستشویی دهنش رو شست. اومد تو اتاق و ازش عذرخواهی کردم. ولی گفتم اگه چند دقیقه فرصت بدی منم ارضات میکنم. محکم بغلم کرد و قربون صدقه م رفت. رو تخت دراز کشیده بود منم یه دستم رو سینه ش بود و یه دستم به کیرم اونم داشت با گوشیش بازی میکرد. پنج دقیقه که گذشت دوباره رفتم روش و بوسیدمش. دوباره به همون شکل رفتم پایین و یکم دیگه کصش رو خوردم و این بار کیرم که راست شد سریع کردمش تو. کصش با آب دهن من خیس بود و خودش هم با تفش یکم بدنه ی کیرمو خیس کرد. شروع کردم به تلمبه های آروم که بعد از چند ثانیه مامان گفت تندتر بکن. منم تلمبه هام رو سریع کردم ولی نمیتونستم واسه مدت طولانی محکم تلمبه بزنم چون تمام وزنم روی دستام بود و نمیخواستم مامان اذیت شه از وزنم. ازش خواستم داگی شه. به پشت کردمش و دوباره گذاشتم توی کصش. باسنش رو گرفته بودم و تلمبه میزدم همونجوری که میخواست. محکم و سریع. خم شدم روش و ممه هاش رو فشار میدادم و کمرش رو میبوسیدم. کامل خوابید روی تخت و منم مجبور شدم بیفتم روش ولی دوباره دستام رو ستون کردم. یکم که گذشت دوباره به دستام فشار میومد که خودم رو انداختم رو مامان و چسبیده بهش تلمبه میزدم. پرسیدم اذیت نمیشی؟ گفت نه خوبه همینجوری بکن. کامل زیرم بود. حدود ۱۰ دقیقه ای بود که داشتیم سکس میکردیم. دوباره برش گردوندم به کمر خوابوندمش و یه پاش رو بالا گرفتم و یه پاش هم روی تخت بود. پاش رو میبوسیدم و میلیسیدم و همزمان تو کصش تلمبه میزنم. سینه هاش پهن شده بود رو بدنش و خیلی قشنگ و ناز تکون میخورد و موج میگرفت. واسه اینکه زودتر از مامان ارضا نشم دوباره پاش رو آوردم پایین تا کصش تنگ تر بشه و اصطکاک بیشتری بگیره با کلیتوریسش. بعد از ۳-۴ دقیقه مامان هی کلمه ی تندتر رو تکرار میکرد و یه دستش هم رو کصش بود که ارضا شد و منم سریع کیرم رو کشیدم بیرون چون با ارضا شدن مامان منم داشت آبم میومد. خودمو نگه داشتم تا مامان حالش جا بیاد. موهاش رو از صورتش کنار زد و ازم خواست بغلش کنم. رفتم تو بغلش و ازم پرسید چرا ارضا نشدی؟ گفتم داشتم میومدم که کشیدم بیرون تا نریزمش تو. ازش خواستم اگه اشکالی نداره برام بخوره تا منم آبم بیاد. پیشنهاد دادم 69 شیم. من دراز کشیدم و مامان اومد روم. گفت حتما قبل از اینکه بیایی بهم بگو. ازش خواستم بذاره بریزم رو کونش که قبول کرد. یکم که خورد بهش گفتم دارم میام. سریع بلند شد و روی تخت به شکم دراز کشید. منم چندثانیه کیرم رو مالیدم و جق زدم و آبم پاشید روی باسن و کونش. نوشته: آرمان لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسالهای توصیه شده